تدبير ش 14
1/1- راز و رمز عقب ماندگي دنياي اسلام را در معرض آسيب شناسي قرار دهيد
سالهاي متمادي امت اسلامي را تحقير كردند و ميراث عظيم فرهنگي و عظمت شخصيت و هويت اين امت را انكار كردند. با اين تحقير، خواستند ملتهاي مسلمان را از صحنه ي سياست و عمل و مجاهدت خارج كنند تا براي دست اندازي آنها به كشورهاي اسلامي و منابع اينها عرصه خالي باشد. اين سياستِ چندين ده ساله ي قدرتهاي استعماري و استكباري در دنياي اسلام بوده است و مدتها موفق هم شدند.اگر امت اسلامي به هويت اسلامي خود توجه ميداشت، معضلي به نام اسرائيل در منطقه به وجود نميآمد. امت اسلامي را از عرصه ي تحولات منطقه - يعني خانه ي خودش - كنار گذاشتند و در غيابش، بر عليه او تصميم گيري كردند.امت اسلامي در طول سالهاي متمادي به وظايفي كه بر عهدهي او بود، عمل نكرده است؛ در اين هيچ ترديدي نبايد كرد. ما بايد تقصير خودمان را بفهميم و بدانيم. اگر ما به تنبلي و راحتطلبي و ذلت تن نميداديم، دشمن نميتوانست بر ما مسلط شود. ما عقب مانديم و در اين عقبماندگي،مقصريم. 2/8/85
2/1- روند فزاينده و منطقي ارزشهاي «ديني» و«انقلابي» جمهوري اسلامي ايران و «انفعال » دشمنان را، تحليل و تبيين نمائيد
از اول انقلاب، دشمنان صفبستهي در مقابل انقلاب اسلامي و ملت ايران، صهيونيزم جهاني و استكبار امريكايي بودهاند و هر كسي كه دور و بر اينها ميچرخيده و براي آنها كار ميكرده است. اما اين دشمن، امروز در حوادث گوناگون جهاني در مقابلهي با نظام جمهوري اسلامي، دچار انفعال است. امريكاي امروز، امريكاي ده سال پيش نيست، امريكاي پانزده سال پيش نيست. ... امروز امريكاييها در عراق شكست خوردهاند، در افغانستان شكست خوردهاند، در لبنان شكست خوردهاند و در فلسطين هم شكستخورده اند؛ هر كدام به يك نحوي ... در مورد مواجهه ي آنها با جمهوري اسلامي ايران هم وضعيت انفعال دشمنان ما از اين كمتر نيست، بلكه بيشتر است. بيستوهفت سال است كه همهي ترفندها را به كار بردهاند تا شايد بتوانند اين ملت را از اسلام و آرمانهاي امام روگردان كنند؛ تا شايد بتوانند اين ملت را به ارزشهاي ديني بياعتقاد كنند و بتوانند جوانان اين ملت را يكسره غرق در منجلاب فساد كنند... مدتهاي مديدي تلاش كردند تا شايد بتوانند در دولتهايي كه در نظام جمهوري اسلامي با رأي مردم سر كار ميآيند، نفوذ كنند؛ شايد بتوانند برخي از عناصر مؤثر در دولتها را از خود كنند و بخرند و مقاصد و نيات خودشان را از آن راه تأمين كنند؛... خرجهاي زيادي كردند براي اينكه بتوانند با بهانه هاي ناسيوناليستي، قوميگري و فرقهگرايي ميان اين ملت اختلاف ايجاد كنند و جنگ داخلي راه بيندازند؛ سرمايه گذاري و تلاش كردهاند تا شايد بتوانند محيط دانشگاههاي ما را متشنج كنند... اما ملت بزرگ و رشيد ما، جوانان هوشيار ما، مردان و زنانِ بامعرفت و زمانشناس ما در تمام اين موارد، مشت محكمي به دهان دشمنان ما زدند. آنها ميخواستند اين ملت پُرانگيزهي با ايمانِ پايبند به ارزشهاي ديني و شجاع و داراي ابتكار عمل را به يك ملت وابسته، بيهويت، ترسو، مطيع، دنباله رو تبديل كنند؛ براي اين كار هم هزينههاي زيادي كردند؛ و يكي پس از ديگري شكست نصيبشان شد. آيا اينها همـــه اتفاقي بود؟ آيااين شكستهاي دشمنان قويپنجهي ملت ايران – يكــي پـساز ديگري - اتفاق است؟ اين كه آنها اميد داشتند نقش امام بزرگوار ما روزبهروز كمرنگتر بشود و شعارهاي او فراموش بشود، نه تنها برآورده نشد، بلكه حالا بعد از گذشت بيستوشش، هفت سال، دولتي سر كار ميآيد كه شعارهاي رئيس جمهورش - كه موجب محبوبيت او در بين مردم است - همان شعارهاي امام است. اين يك امر اتفاقي است؟! اين كه مردم در هر جايي و در هر نقطهاي از كشور، به آن كسي اعتماد ميكنند كه به دين او، انقلابيگري او و پيروي او از امام بيشتر عقيده داشته باشند. بيستوهفت سال از انقلاب و هفده سال از درگذشت امام گذشته، اما ملت ما اينطور پُرنشاط و پُرانگيزه شعارهاي انقلاب را بر سر دست گرفته و به پيش ميتازد؛ اين يك تصادف است؟! اين يك اتفاق است؟! نه، اين يك روند است؛ اين يك فرايند منطقي و معقول است و ادامه هم خواهد داشت. هم ادامه خواهد داشت، هم بر روي ملتهاي ديگر تأثير خواهد گذاشت. اينها خيال ميكردند كه ما براي صدور انقلاب لشگركشي خواهيم كرد؛ يا لشگر نظامي يا لشگر امنيتي و اطلاعاتي؛ مثل خودشان كه براي مقاصدشان لشگرهاي امنيتي ميفرستند؛ اما غافل از اينكه نه، ما نه لشگر اطلاعاتي ميخواهيم و نه لشگر نظامي، بلكه حرف ملت ايران و آن طرحي كه ملت ما براي اداره ي ملتها و جوامع به ميان آورده، در دل ملتهاي مسلمان مينشيند و ملتهاي مسلمان به طور طبيعي علاقه مند و طرفدار ملت ما ميشوند، كه هستند و شدند و روزبهروز هم بيشتر ميشوند. 17/8/85
3/1- هزاره سوم و قرن بيست ويكم را با نگاه بازگشت ملت ها به هويت ملي و اقبال به معنويت تحليل و تبيين كنيد
اين قرن - قرني كه در پيش داريم - قرن شكست سياستها و روشهاي قرنهاي نوزدهم و بيستم است. قرنهاي نوزدهم و
بيستم براي ملتهاي منطقه از يك سو و قدرتهاي غربي از يك سوي ديگر، قرن دينزدايي و سپس سلطه و دست اندازي به كشورها بود؛ قرن استعمار و استثمار بود. قرن بيستويكم …بر حسب آنچه كه انسان از قرائن ميفهمد، قرنِ محو كردن و ازاله كردن آثار حركت قرنهاي نوزدهم و بيستم است؛ بايد نشانه هاي استيلاي قدرتهاي بزرگ بر كشورها و ملتها بكلي از صفحهي زندگي بشر پاك بشود؛ سلطه بايد وجود نداشته باشد… اين قرن، بايد قرن بازگشت ملتها به هويت خود، به انسانيت خود و شكستن طلسم سلطهگري و سلطه پذيري باشد... اين قرني كه در پيــش است، قرنِ روكردن به معنويت و قرن استقلال و هويت ملي ملتهاست و ايران، سرآغاز آن بود. دنباله ي ايران بسياري جاهاي ديگر پيش خواهد آمد و قدرتهايي كه با اين حركت عظيم بشري مواجه و سينه به سينه بشوند، شكست خواهند خورد و قدرت استكباري يكي از اينهاست. 17/8/85
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید