تدبير ش 71
تناسب هويت بسيج با عاشورا
تناسبي هست ميان هويت و حقيقت بسيج با هويت محرم و عاشورا. بسيج افتخار دارد كه پيرو مكتب عاشوراست. البته عاشورا اوج فداكاري و ايثار است. همة تاريخ، همة عالم، مسئلة عاشورا و حسينبنعليH و اصحاب وفادار او را با اين خصوصيت شناختهاند؛ فداكاري، ايثار در راه خدا و در راه تحقق اهداف الهي؛ ليكن مسئلة عاشورا فقط اين نيست. بله! برجستهترين و نمايانترين خصوصيت عاشورا، همين فداكاري و شهادت است؛ ولي در ماجراي عاشورا حقايق ديگري هم وجود دارد: از آغاز حركت از مدينه، بذر معرفت پاشيده شد - اين يكي از خصوصيات حادثة عاشوراست - بذر بصيرت پاشيده شد. اگر مردمي، امتي از بصيرت برخوردار نباشند، حقايق گوناگون، كار آنها را اصلاح نخواهد كرد؛ گره از مشكلات آنها گشوده نخواهد شد. بنابراين اخلاص، موقعشناسي، پـاشيدن بـذر يك حـركت فزايندة تاريخي، از خصوصيات مهم عاشوراست. ماجرا فقط در ظهر عاشورا تمام نشد؛ در واقع از ظهر عـاشورا يك جرياني در تـاريخ شروع شد، كـه همچنان رو به افزايش و گسترش است. بعد از اين هم همين خواهد بود. امام حسينA براي اعلاي كلمة حق و براي نجات خلق، همة داشتههاي خود را به ميدان آورد. اين برخي از خصوصياتي است كه انسان بهطور كلي در ماجراي عاشورا ميتواند ببيند و نشان بدهد.
بسيج، همين راه است؛ همين حـركت است؛ همين هدفهاست؛همين ابزارها و وسيلههاست.12 . 6/9/90 بيانات در ديدار اقشار نمونه بسيج سراسر كشور
فرهنگ بسيج
بسيج سياسي است، اما سياستزده نيست، سياسيكار نيست، جناحي نيست. بسيج مجاهد است، اما بيانضباط نيست، افراطي نيست. بسيج عميقاً متدين و متعبد است، اما متحجر نيست، خـرافـي نيست. بسيج بـابصيرت است، امـا ازخـودراضي نيست؛ بسيج اهـل جـذب است - گفتهايم جذب حداكثري – امـا اهل تسامح در اصول نيست. بسيج غيور است، پاسدار خطوط فاصل است. بسيج طرفدار علم است، اما علمزده نيست. بسيج متخلق به اخلاق اسلامي است، اما رياكار نيست. بسيج در كار آبادكردن دنياست، اما خود اهل دنيا نيست. اين شد يك فرهنگ. ... اينها حقايقي است كه امروز وجود بسيج، عينيت بسيج، حركت بسيج، هدفهاي بسيج، ما را به اين حقايق آشنا ميكند.12 . 6/9/90 بيانات در ديدار اقشار نمونه بسيج سراسر كشور
تأثير ناپذيري دشمني دشمنان
انقلاب اسلامي و ملت انقلابي با يك چنين فرهنگي[فرهنگ بسيج]، با يك چنين آموزههايي، با يك چنين روحيهاي، توانست بسياري از ناممكنها را ممكن كند، محقق كند؛ و اين حركت ادامه خواهد داشت. دشمني دشمنان نميتواند تأثيري بگذارد. البته دشمن، دشمني ميكند - در اين ترديدي نبايد داشت؛ انتظاري هم جز اين از دشمن نبايد داشت - منتها ما وقتي حركت عظيم ملت ايران را از آغاز اين انقلاب، اين حركت، اين نهضت عمومي تا امروز مشاهده ميكنيم، ميبينيم يك خط سير مشخصي دارد. ملت ايران به سمت پيش حركت ميكند، به سمت اوج حركت ميكند، در ميدانهـاي گونـاگون بـر چالشهـاي گوناگون غلبه پيدا مـيكند؛ و دشمنان در همين مقابله و مـواجهه عقبنشيني ميكنند، كـوتـاه ميآيند؛ ناچارند. بـا ايـن حركت، سرنوشت ملت ايران، پيروزي قطعي است.12 . 6/9/90 بيانات در ديدار اقشار نمونه بسيج سراسر كشور
تدبير ش 78 شهريور و مهر 91
راز و رمز بينظير بودن بسيج
اين پديده[بسيج]، پديدة بينظيري است. آيا ملتهاي ديگر، انقلابهاي ديگر، حضور مردمي نداشتند كه شما ميگوييد حضور بسيج يك پديدة بينظير است؟ چرا! در انقلابهاي ديگر، در حوادث بزرگي كه در كشورهاي جهان به وجود آمده است، تودة مردم حضور داشتند؛ منتها با تفاوتهاي بسيار عميق و تأثيرگذاري. اگر تاريخ را نگاه كنيد، ميبينيد دو انقلاب در اين دو سه قرن اخير در حد انقلاب ما در دنيا معروف است؛ يكي انقلاب كبير فرانسه است، يكي انقلاب كمونيستي در شوروي است. در هر دوِ اينها مردم بودند، اما حضور مردم در آن انقلابها - كه پرحجم و انبوه هم بود - با حضور بسيجي در انقلاب ما متفاوت است. من حالا اندكي از خصوصيات حضور بسيجي را عرض ميكنم.
اولاً اين مجموعة عمومي مردمي از اول داراي سازماندهي بود؛ اين يك خصوصيت منحصربهفرد است. اين سازماندهي كمك كرد به اينكه اين حركت عظيم مردمي راه خودش را گم نكند. وقتي سازماندهي بود، يعني هدايت در آن هست، بصيرت در آن هست، تمركز در تصميمگيري هست، ارادة مردم هست؛ اما از تندروي، از زيادهروي، از كجروي، از خطاهاي فاحش، جلوگيري ميکند.
مهمتر از اين، خصوصيت ايمان و برخاستن از احساس تكليف شرعي بود. ... بله! در انسان مؤمن هم احساسات وجود دارد؛ ما كه بدون احساسات حركت نميكنيم؛ احساس داريم، احساس عاطفي داريم، احساس خشم داريم؛ ليكن اين احساس با ايمان ما كنترل ميشود. جوان بسيجي در برخورد با عنصر منافق، چون اين منافق زن است و نامحرم است، حتّي جان خود را از دست ميدهد، براي اينكه به بدن اين زن مشكوك دست نزند. اينها وجود دارد؛ اين جزو حوادثي است كه مكرر اتفاق افتاده است. دقت نظر بسيجي در مچگيري از منافق، در موارد زيادي تحقق پيدا ميکند. در بعضي از اين موارد، طرف مثلاً زن است؛ اين جوان بسيجي حاضر نيست از حدود ايماني تخطي كند. ببينيد، اين حضور ايمان را در اين انسان بسيجي نشان ميدهد؛ اين خيلي مهم است. بله، يك جا به شهيدشدن چهار تا بسيجي ميانجامد؛ اما در نگاه كلي وقتي نگاه ميكنيم، اين خيلي معناي متعالي و مهمي را به ما منعكس ميکند. بنابر اين حركت عمومي و تودهاي و سازماندهي شدة مردم، با هدايت ايمان، با دخالت ايمان پيش ميرود؛ اين از خصوصيات بسيج است.
يك خصوصيت ديگر اين است كه همة قشرها در بسيج حضور دارند؛ شهري هست، روستايي هست، جوانِ نوخاستة نوسال هست، پيرمرد كهنسال هم هست. چقدر در جنگ، راديوهاي خارجي و مبلّغين معاند و مغرض گفتند كه جمهوري اسلامي بچههاي نابالغ را به جنگ ميفرستد. بله! بچههاي نابالغ ميرفتند، اما كسي آنها را به جنگ نميفرستاد. آنها ميآمدند با گريه، با زاري، با دست بردن در شناسنامه، با رضايت گرفتن از پدر و مادر به زور گريه، با قاطيشدن بين رزمندگان، خودشان را به جبهه ميرساندند. اينها واقعيت است. پير و جوان، تحصيلكرده و غيرتحصيلكرده در بسيج حضور دارند. ... اينجا كارگر بود، كشاورز بود، دانشجو بود، دانشآموز بود، پزشك بود، نويسندة مبرّز بود، شاعر برجسته بود، متخصص بود، مخترع بود و هست؛ همه وارد بسيج. ... اينجا ديروز يك جوان مخترعي آمده، خودش را جزو بسيج مخترعين معرفي ميکند. اينها در دنيا نظير ندارد. بسيج مخترعين، بسيج اساتيد دانشگاه، بسيج نويسندگان، بسيج شاعران. گروههاي روشنفكري، با قوارههاي مختلف، در اين مجموعة عظيم و پرراز و رمزي كه ما اسمش را «بسيج» گذاشتيم، حضور دارند. جوان هم هست، پير هم هست، زن هم هست، مرد هم هست، متخصص كارهاي صنعتي هم هست، متخصص كارهاي روانشناسي هم هست؛ همه جور انساني در اين مجموعه حضور دارند.
خصوصيت ديگر، پابهركاب بودن است. خب! عزيز من! سي و سه سال از انقلاب ميگذرد. حضور تودهاي در انقلابهاي گوناگون، يك ماه بود، دو ماه بود، حداكثر يك سال بود؛ بعد تمام شد. اينجا هم كساني كه ميخواستند زندگي را و جمهوري اسلامي را از روي دستورالعملهاي غربي تنظيم كنند و ترتيب بدهند، همين سفارش را ميكردند. اوايل انقلاب سفارش ميكردند كه خيلي خوب! انقلاب تمام شد، مردم بروند خانههايشان! در انقلابهاي ديگر، مردم رفتند خانههايشان؛ اما سي و سه سال از انقلاب ميگذرد، بسيج در صحنه است، در عرصه است، پابهركاب است. آن نسلي كه آن روز وارد بسيج بودند، امروز افراد ميانسال و مسنّي شدهاند، محاسنهايشان سفيد شده؛ نوه دارند، عروس دارند، داماد دارند؛ اما بسيجياند. آنها پير شدند، اما آيا چهرة بسيج پير شد؟ ابدا! چهرة بسيج، چهرة جواني است! اين معنايش چيست؟ اين معنايش اين است كه نسلهاي نوظهور و پيدرپي، اين حضور مردمي را از دست ندادهاند، فراموش نكردهاند. آن روز يك عدهاي ميگفتند خيلي خوب، جوان است، اهل هيجان است، جنگ هم يك حادثة پرهيجان است؛ اين ميكشد طرف جنگ، به خاطر هيجان. امروز كه جنگ نيست، امروز كه هيجان جنگ نيست؛ چرا جوان به ميدان ميآيد؟ اينها مسائل بسيج است. ببينيد، اينها آن نكات ريزي است كه ما وقتي مجموع اين نكات را كنار هم ميگذاريم، به اين نتيجه ميرسيم كه بسيج يك پديدة شگفتآور و رمزآلود و رازآلود و استثنايي نظام جمهوري اسلامي است. اين مجموعه خيلي گرهها را باز كرده است، در خيلي صحنهها حضور داشته است، حضور او اثرگذار و تعيينكننده بوده است. پس ما در آينده هم به اين حضور احتياج داريم.31 31.۹۱/۰۷/۲۴ بيانات در ديدار بسيجيان استان خراسان شمالي
ايثار بسيجي و لزوم تقويت اين روحيه
يك مسئله هم در بسيج، مسئلة ايثار است. ايثار در لغت، نقطة مقابل استئثار است. استئثار يعني هرچه كه وجود دارد، ما براي خودمان بخواهيم. گاهي در بعضي از دعاهاي ائمهG از مستأثرين شكايت شده است. مستأثرين يعني آن كساني كه هرچه هست، براي خودشان ميخواهند؛ دنبال منافع شخصي و دستاندازي به داشتههاي ديگرانند. ايثار، نقطة مقابل اين است؛ يعني از سهم خود، از حق خود براي ديگران گذشتكردن، و به نفع ديگران از حق خود صرفنظر كردن. اين خصوصيت در قلههاي بسيج وجود داشته است.
و من به شما جوانهاي عزيز عرض كنم؛ سعي كنيد اين خصوصيت را در خودتان تقويت كنيد. ما افراد بشر، دائم در كنار لغزشگاه داريم حركت ميكنيم. جاذبهها ما را به خود فرا ميخواند. دنبال منافع شخصي حركت ميكنيم. منافع شخصي، ما را جذب ميکند. گاهي به خاطر منافع خودمان، حاضريم حق ديگران را هم پايمال كنيم. بايد مراقب خودمان باشيم. خودسازي بسيجي، يكي از خصوصياتش همين است كه بتواند اين روحيه را در خود تقويت كند و پرورش دهد كه ايثار كند. آن قلههاي بسيج كه عرض كرديم، آنهايي هستند كه جان خودشان را در كف دست گرفتند، رفتند براي دفاع از اسلام، براي دفاع از انقلاب، براي دفاع از امام، براي دفاع از كشور، براي حفظ مرزهاي كشور جنگيدند. از خودگذشتگي، بالاتر از اين؟ بيش از اين؟ اين، قلة ايثار است.
پايينتر از اين، صرفنظر كردن و گذشتن از منافع كوتاهمدت مادي است كه ما براي خودمان تعريف ميكنيم. سعي كنيم از منافع شخصي به نفع منافع عمومي، به نفع اسلام، به نفع اهداف والا، صرفنظر كنيم. اين معنايش اين نيست كه به دنيا پشت كنيم؛ نه. دنيا جاي تلاش و فعاليت است؛ هم براي زندگي شخصي، هم براي زندگي عمومي، هم براي ماديات، هم براي معنويات؛ اما آنجايي كه ميبينيم رسيدن به يك حق شخصي معنايش اين است كه از حقوق ديگران عبور كنيم، از قانون عبور كنيم، از انصاف عبور كنيم، اينجا مهار و زمام نفس خود را به دست بگيريم؛ آنچه را كه ميتوانيم به دست بياوريم، به نفع ديگران از آن صرفنظر كنيم؛ اين ميشود ايثار.31 31.۹۱/۰۷/۲۴ بيانات در ديدار بسيجيان استان خراسان شمالي
لزوم حفظ و تقويت صلاحيتهاي بسيج
شما جزو بسيجيد. همه بايد افتخار كنند كه جزو مجموعة بسيجي باشند. كسي كه وارد اين مجموعه ميشود، صلاحيتهايي دارد؛ اين صلاحيتها را نشان داده است، وارد بسيج شده است؛ اين صلاحيتها را بايد حفظ كنيد. آنچه كه من به شما عرض ميكنم ... اين است كه اين خصوصيات را بايد حفظ كنيد؛ نه فقط حفظ كنيد، بلكه بايد اينها را تقويت كنيد.
يكي از خصوصيات، خودسازي است. ما بايد خودمان را تربيت كنيم. منِ مسنِ پيرمرد هم احتياج دارم خودم را تربيت كنم، خودم را مهار كنم، خودم را حفظ كنم. حركت در جوان سريعتر، تصميمگيري سريعتر، اقدام سريعتر است؛ بنابراين مراقبت و محافظت و خودسازي هم بسيار حساستر است. خودسازي، كار سهل و ممتنعي است؛ هم آسان است، هم سخت است. اگر در محيطي قرار بگيريم كه مناسب باشد، مساعد باشد، ميشود آسان. شما مثلاً اهل توجهايد، اهل دعا و اهل تضرع و اهل گريه هستيد. گاهي انسان در يك محيطي قرار ميگيرد كه محيط، محيط تضرع و گريه و توجه است؛ همة دلها به سوي خداست، همة اشكها جاري است؛ اينجا حالت تضرع براي انسان آسانتر دست ميدهد. اين، محيط مساعد است. محيط مساعد، خودسازي را آسان ميکند. يكي از محيطهاي مساعد، خود مجموعة حالات دفاع مقدس بود؛ اما محيط مساعد، خود بسيج است. شما كه در اين مجموعه هستيد، در واقع در يك فضاي مساعدي براي خودسازي هستيد. تقوا، خويشتنداري، دوري از گناه، انجام فرايض، نماز خواندن به صورت فرصتي براي انس با خداي متعال، توجه به معاني نماز، حضور قلب، تمركز در حال نماز؛ اينها ابزارهاي خودسازي است. وقتي شما در محيط مساعد قرار ميگيريد، اين ابزارهاي خودسازي بهتر به شما كمك ميکند، بيشتر به شما كمك ميکند. وقتي اينجور شد، توانايي روحي شما بيشتر ميشود؛ هم استقامت شما، ايستادگي شما، صبر شما، توكل شما، هم ابتكار و جوشش دروني شما؛ اينها همه با هم است. ما وقتي وارد يك ميداني نشدهايم، احساس خوف ميكنيم، هراس داريم؛ استعدادي هم اگر در ما هست، سرپوشيده باقي ميماند؛ اما وقتي اين هراس را شكستيد، خطر كرديد و وارد ميدان شديد، اين استعدادها هم شروع ميکند به سر بر آوردن؛ اينجوري ميشود كه ناممكنها ممكن ميشود. ... اين با خودسازي به وجود ميآيد. بدون خودسازي نميشود وارد اين ميدانها شد.31 31.۹۱/۰۷/۲۴ بيانات در ديدار بسيجيان استان خراسان شمالي
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید