در این روش جسمها (انسان ماده و انسان نر ) باهم ترکیب نمی شوند بلکه این احساس (یون منفی و یون مثبت )(الجن) درونی آنان است که با هم ترکیب شده و در درون ذرات هر دو جسم متفاوت جاری و ساری می گردد و بدینوسیله انرژی هسته ای نهفته شده در وجود آنان آزاد می گردد و این احساس واحد که حاصل ترکیب یون منفی و مثبت می باشد درهریک از ذرات وجودی هردو جنس وجود دارد که می تواند هر دو جسم را برای تشکیل مولکول با انرژی حاصل از سوخت هسته ای هدایت کند زیرا یونها بر رفتار شیمیایی یعنی بر نحوة سوخت و سوز اتمها تأثیر مستقیم میگذارند یعنی یونها ی متشکله سوخت و سوز هستة اتم را با تراوش انرژی هسته ای تنظیم می کنند تا در حجم اتمها تغییری حاصل نگردد یعنی حجم آنها کوچک و یا بزرگ نمیشود مثل سایر حیوانات که نه چاق میشوند و نه لاغر(لایسمن و لا یغنی من الجوع) . برای یافتن این روش طبیعی برای تشکیل یک احساس واحد در دو جسم متفاوت از انسان می بایست بدواً ذات وجودی انسان را از هر دو بعد فیزیکی و احساسی و رابطة مستقیم میان این دو بررسی نمود .
تحقیقات علمی نشان می دهد که قلب انسان بعد از چهار ماهگی دررحم مادر شروع به طپش می کند که اصطلاحاً به آن جان گرفتن جنین گفته می شود زیرا صدای طپش قلب جنین قابل شنیدن است و این صدا به ما می فهماند که موجودی جاندار ایجاد و در حال رشد میباشد که این موجود برای رشد نیازمند داشتن اطلاعاتی از نحوه تکامل یافتن است و این اطلاعات توسط معلول یعنی خداوند متعال در مغز جنین ( اتم منفی یا مثبت ) قرار داده شده است تا جنین بتواند تا رسیدن به سن تولد در داخل رحم مادر مراحل تکامل جسمی یک انسان را پشت سر بگذارد و بعداز بدنیا آمدن نیز بوسیلة غرایض طبیعی نهاده شده در ذات وجودی او ، نیاز خود را بر آورده سازد مثلاً با گریه کردن ،گرسنگی خود را اعلام می کند و همچنین برای رفع بقیة حاجتهای انسانی با اعلام هشدار عنوان می نماید ،در این هنگام در مغز نوزاد چیزی بجز اندوخته خدادادی وجود ندارد و پس از ایجاد ارتباط عصبی میان حواس پنج گانه به مغز ، مغز اطلاعات ورودی را بوسیلة این حواس از دنیای اطراف خود کسب کرده و در خود ذخیره می کند و بدینوسیله نوزاد نحوة چگونه زیستن را می آموزد ولی در وجود او عنصری بنام یون ایجاد نشده است یعنی تفاوت در جنسیت را احساس نمی کند
ولی این زمان محدود است و انسانها پس از رسیدن به سن معینی که گاهاً متغیر است به سن بلوغ جنسی می رسند و این تفاوت را که همراه با بروز علائم جنسیت در جسم آنان است را احساس می کنند و این احساس نگرش او را در مورد جنس مخالف تغییر می دهد و این حس که عامل وجودی آن وجود یون مخالف است بدواً به هستة اتم که قلب است وارد و به مغز دستور می دهد تا برای تکمیل لوازم اساسی تکاثر از جنس زوجین ، فعالیت خود را آغاز کند یعنی برای تولید اسپر ماتوزوئید در اتم مثبت و تولید وول در اتم منفی جسم را هدایت کند و مفهوم مخالف این کلام این است که تا این احساس یعنی یون منفی یا مثبت به ذرات اتم وجودی انسان وارد نشود ، قلب به مغز انسان دستور تولید لوازم فوق الذکر را به اعضای بدن انسان نمی دهدهرچند اعضای جسمی او مهیای تکاثر باشد.
برای اثبات این قانون طبیعی کافیست به این فرضیه پاسخ دهیم که اگر فرض کنیم زنی حامله براثر غرق شدن کشتی اش به جزیره ای می رسد که خالی از سکونت انسانها باشد و او برای بقای خود سر پناهی را درست می کند و پس از مدتی دختری بدنیا می آورد و او را بزرگ می کند تا به سن دوازده سالگی می رسد آیا او به بلوغ جنسی می رسد؟ یعنی سینه اش برجسته و آمادة تکاثر می گردد؟ و آیا بدون وجود اتم مثبت امکان ایجاد یون منفی در اتم منفی(جسم دختر) وجود دارد تا دستور تهیة لوازم تکاثر (بزرگ شدن سینه و تغییرات داخلی در آلت تناسلی و تولید وول) را صادر نماید؟ ولی بهتر است برای پاسخ دادن به این پرسش ،کمی به شرایط ایجاد یون توجه نمائیم : ما گفتیم که فرض کنیم اتم مثبت مرد است و اتم منفی زن که برای تشکیل یک مولکول انسانی لازم است که یونهای مثبت و منفی آنان ، با هم پیوند خورده و ترکیب شوند و در این میان ایجاد یون منفی بدون وجود اتم مثبت که دارای بار مثبت است، امکان ذاتی ندارد زیرا اتمها وقتی در مجاورت هم قرار بگیرند با از دست دادن الکترون و گرفتن الکترون بدواً به یون تبدیل می گردند و این یونها با اتصال به یکدیگر ، پیوند یونی را ایجاد می نمایند و بعددر کنار هم قرار گرفته و با هم ترکیب میشوند و اتمها بدین طریق میتوانند با ایجاد پیوند کووالانسی به یکدیگر متصل شده و تشکیل مولکول را دهند لذا اتمها بر طبق محققان علوم تا در مجاورت هم قرار نگیرند خنثی هستند و به محض قرار گرفتن در آن شرایط خاص دارای بار منفی یا مثبت می گردند لذا می توان انسان را نیز به مانند اتم تصور نمود که تا رسیدن به سن بلوغ یعنی به هنگام در مجاورت قرار گرفتن با اتمهای مختلف الجنس ، خنثی هستند و به دور هستة تشکیل دهندة خود می چرخند و پس از بار دار شدن (یون منفی یا مثبت ) در صدد تشکیل مولکول می گردند ولی آنها فقط با عامل بار دهندة خود می توانند پیوند یونی ایجاد نمایند و لا غیر، و اگر این پیوند یونی با اتصال اتم آنها همراه باشد قطعاً تشکیل مولکول خواهند داد یعنی اثری جاودانی برای واقعیت وجودی خانوادة متشکلة خود باقی خواهند گذاشت (بل تؤثرون حیاة الدنیا و الاخرةّ خیرو ابقی) زیرا با این پیوند حس دیگری در وجود هر دو عنصر بنام حس پویایی به حواس پنجگانه آنان اضافه میگردد که هر دو جسم را بسمت تکامل سوق خواهد داد، لذا تصور اینکه آن دختر درآن شرایط به بلوغ جنسی برسد خلاف قانون خلقت اجسام است زیرا یکی از لوازم اساسی برای ایجاد تکاثر وجود جنس مخالف است که بعد از پیدایش ، تنها آن دو جنس هستند که می توانند با هم مولکول از همان جنس را ایجاد نمایند و بس ، ولی ما انسانها به شرایط ایجاد و پیوند یونی توجهی نمی کنیم بلکه اتمها را با شیوة غیر طبیعی در صدد پیوند دادن هستیم و در این شیوه امکان تشکیل مولکول صفر است ، چون عشق جوهری میان اتمها وجود ندارد تا پیوند کووالانسی را ایجاد نماید.
برای درک این فرمول طبیعی لازم است که به ضمیر ناخودآگاه خود رجوع کنیم تا به نقطه ای برسیم که به هنگام گذر از دوران کودکی به نوجوانی با دیدن جنس مخالفی قلبمان یکدفعه شروع به طپش کرده و احساس خاصی را که تا آن زمان تجربه نکرده بودیم به درون وجود ما وارد نموده است که این احساس وجود جنس مخالفی را برای ما ثابت می کند و این احساس همیشه در صدد مقابله و روبرو شدن با آن جنس مخالف است تا از وجودش خود را سیراب کند و ما را بی اختیار به سمت خود برای تشکیل مولکول جذب می کند و این یعنی ایجاد پیوند یونی در اتمهای دو جسم متفاوت از انسان که همانند جسم نیازمند تغذیه برای رشد طبیعی خود است تا بتواند مولکول تشکیل گردد و غذای طبیعی یون ، میل به ترکیب شدن با یون مخالف خود که در ایجاد هم نقش داشته اند ، می باشد
و تا با هم ترکیب نگردند آرام نخواهند گرفت و در جستجوی آن در نفس دیگر برخواهند آمد وچون ما والدین به این یون ایجاد شده در فرزندمان اهمیتی نمی دهیم وبا ایجاد حصارهایی که از آداب و رفتارهای انسانی پیشینیان بنا شده مانع ترکیب شدن آنها می گردیم و با اتمی که دارای بار مستقل ایجاد شده می باشد به انتخاب خود می خواهیم پیوند را تشکیل بدهیم و دوست داریم که این پیوند به ترکیب منجر شود ولی این امر ممکن نیست چون نیازمند هماهنگی برای پرداختن و ساختن اتم از نو برای ترکیب است که خود زمان زیادی را می طلبد ولی اگر بعد از ایجاد پیوند یونی در آن هنگام شرایط را مهیای ترکیب آنها بکنیم می توانیم مطمئن باشیم که نتیجة ترکیب قطعاً مولکول خواهد بود و آنها تنها وقتی باهم ترکیب می گردند که در کنارهم و باهم بزرگ شوند و برای اینکار لازم است که آن دو را در همان سن با یکدیگر بوسیله انگشتر نامزد نماییم تا اولاً : به یونهای آنها اجازه ترکیب بدهیم تا حس پویایی در وجود هردوجسم ایجاد گردد تا آنها بتوانند با نیروی بیکران حاصل از سوخت انرژی هسته ای در درون خود بسوی ساختن آینده ای روشن خانواده را هدایت نمایند و دوماً : با این اقدام از قرار گرفتن آنها درمجاورت دیگر اتمهای فعال پیشگیری کنیم .
با این روش به یقین میتوانیم مطمئن باشیم که یون واحد می تواند هر دو جسم را در مسیر مستقیم برای تشکیل مولکول هدایت نماید، فقط کافیست که شرایط پیوند یونی را بعد از تشخیص ایجاد یون در فرزندمان ، فراهم کنیم و این زمان برای والدین قابل ملموس می باشد و فقط نیاز به کمی توجه و پرسش برای مشخص شدن جفتش را دارد، چون وقتی آثار بلوغ جنسی را در ظاهر آنانُُ می بینیم باید بفهمیم که نوجوان ما جفت خود را یافته است و این امری طبیعی و ذاتی است و اگر غیر این باشد باید او را به پزشک برای تشخیص علت ببریم ، چون ممکن است ابتر بماند و این علائم فیزیکی همراه با تغییر تون صدا در دختران بین سنین ۹ تا ۱۲ سال و پسران بین ۱۲ تا ۱۵ سال در وجود و ظاهر آنان متبین میگردد و چون دختر از لحاظ سنی زودتر به بلوغ جنسی میرسد، اوست که جفت خود را به اذن پروردگار در طول یک شبانه روز از میان پسران انتخاب و او را مجذوب خود مینماید (مانند ملکه زنبور ها که از میان هزاران زنبور نر فقط با یک نر با اذن خدا وند پیوند میخورد و تکاثر را بامیل قلبی خود رقم میزند) لذا بدین سبب است که در دین اسلام پیشنهاد نکاح از سوی دختر به پسر می شود و پسر با اذعان قبلته این نکاح را تنفیذ مینماید(زن میگوید خود را به نکاح تو در آوردم و مرد میگوید قبول کردم) واینگونه ازدواجها قطعاً به ترکیب منجر خواهند شد، بشرط آنکه ازدواج در این سنین یعنی پس از بروز علائم بلوغ جنسی صورت پذیرد (انهم الفتیه آمنوا بربهم و زدنهم الهدی) وچون هریک از زوجین در این هنگام درسنین پایین میباشند، میبایست خانواده زوجین ،آنها را تا هنگام تکامل رشد جسمی و فکری و تحصیلی و تا آغاز زندگی مشترک زوجین با برگزاری جشن عروسی، نزد خود نگهداری نمایند و مطمئن باشند که چون روح و روان آنها بدون دخالت اطرافیان و بوسیله معلول به یکدیگر پیوند زده شده است (اولئک علی هدی من ربهم)،زوجین تا زمان آغاز زندگی مشترک پاک و مطهر خواهند زیست وآنها ذاتاً برای بهتر ساختن زندگی آینده خود فعالیت مضاعفی را با کمک یکدیگر آغاز خواهند نمود (لسعیها راضییه، فی جنة عالیه)، لذا اگر تشکیل خانواده براساس انتخاب و یا انتصاب از سوی اطرافیان باشد قطعاً نتیجة آن پیوند خوردن اتم آنها با یکدیگر خواهد بود و نه ایجاد پیوند یونی و این پیوندها به ترکیب شدن آنها منجر نخواهد شد بلکه بدون تشکیل مولکول و براساس عادت که برای انسان اکتسابی است در کنار هم بدون حس پویایی خواهند زیست و آمدن و رفتنشان بی علت خواهد بود و فقط آثار تکاثر از آنها برجای خواهد ماند که با گذر زمان از بین رفتنی است و
در این شرایط ارتکاب گناه بوسیله وسواس الخناس الذی یوسوس فی صدور الناس از سوی هریک از زوجین دور از انتظار نخواهد بود(لو کان فیهما الهة إلا اللهُ لفسدتا) ، ولی اگر اجازه بدهیم که فرزندان ما بر اساس قانون طبیعت بمانند دیگر جانداران جفت یابی کنند قطعاً آنها زندگی خوش و خرم و پایدارو پویایی راخواهندداشت و آنها گذر زمان را در کنار یکدیگر حس نخواهند کرد و بیش از سایر انسانها خواهند زیست چون این زوجین کفوی یکدیگرهستند و توسط خداوند بعنوان بهترین جفت برگزیده شده (قرءان مجید) ( انشاءنا قرءاناً أخرین )و برآنان نازل نموده است و این وظیفة الهی والدین است که با تسلیم شدن به این حکمت الهی شرایط لازم را برای ترکیب شدن اتمها با یکدیگر مهیا نمایند ، چون زندگی شاد و خرم که متأثر از تراوش انرژی هسته ای (کوثر) در وجود خدادادی آنها میباشد ،حق خدادادی فرزندان ما است.
بل الذین کفروا فی تکذیب ، والله من ورائهم محیط ، بل هو قرء ان مجید فی لوح محفوظ.فاَلسلام علیکم
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید