هفته نامه سلامت :
آيا تا به حال شده است كه به خاطر طلاق و جدايي زوجي از نزديكانتان ناراحت شده و در اين دوران سخت به آنها كمك كرده باشيد؟ آيا اتفاق افتاده كه قبل از طلاق آنها احساس كرده باشيد اين اتفاق حتما مي افتاد و به عبارتي طلاق را پيش بيني كرده باشيد، حتي وقتي آن دو هنوز در ظاهر با هم مشكلي نداشته اند؟!
آخرين تحقيقات انجام شده نشان مي دهد آنچه كه ما در ظاهر مي بينيم، همواره تمام حقيقت و واقعيت نيست. بلكه در بسياري از مواقع با وجود روابط عادي و حتي گرم ظاهري، مي توان طلاق افراد را پيش بيني كرد، حتي اگر هنوز براي جدايي اقدام نكرده باشند. در يك تحقيق گسترده، محققان، با بررسي 100 زوج در طي 13 سال عوامل نزديكي و يا دوري زوجين از يكديگر را مورد بررسي و پيگيري قرار دادند. آنها متوجه شدند روابط اوليه زوجين نشان دهنده سرنوشت زندگي مشترك آنها نيست؛ آنچه كه سعادت و خوشبختي زوجين را تامين مي كند اين است كه آنها چقدر توانايي تغيير و تطابق دارند. در واقع گرم بودن روابط زن و شوهر در ابتداي زندگي مشتركشان دليل ادامه زندگي آنها نيست، بسيارند زوج هايي كه در ابتداي زندگي مشتركشان مشكلاتي دارند، اما چون مي خواهند و مي توانند تغيير كنند و خود را با شرايط پيش ببرند، زندگيشان به بهترين نحو ادامه پيدا مي كند. اگر در همان ابتدا بتوان اين حقيقت را تشخيص داد كه آيا زن و شوهر مي خواهند و مي توانند تغيير كنند يا خير، مي توان حدس زد كه زندگي آنها در آينده چه وضعيتي خواهد داشت.
دكتر مارك كلمنت يكي از پژوهشگران كه در اين تحقيق شركت داشته، معتقد است بسياري از زوجين به مسائل زندگي زناشوئي شان تا زماني كه به يك معضل بزرگ تبديل نشده است، اهميتي نمي دهند، در حالي كه اين مسائل و مشكلات بايد در همان ابتدا و قبل از بحراني شدن اوضاع، حل و فصل شوند.
توهين از نوع عاطفي
اگر بخواهيم به اين مسئله به صورت اساسي رسيدگي كنيم، بايد بگوييم مهم نيست چه تفاوت ها و تعارضاتي بين زوجين وجود دارد، بلكه مهم اين است كه چطور بايد با تفاوت ها و اختلافات برخورد كرد. اختلافات كوچك روزمره، هرچند به تنهايي مهم به نظر نمي رسند ولي با گذشت زمان، اين اختلافات ناچيز روي هم تل انبار گشته و روزي به كينه اي تبديل مي شوند كه حتي روابط خوب روزهاي اول زندگي زناشويي را تحت الشعاع قرار داده و زوجين را به سمت طلاق سوق مي دهند.
خانمي كه بعد از سه سال زندگي مشترك، از همسرش طلاق گرفته بود، مي گويد: <من نمي توانستم باور كنم كه همسر سابقم، مدت ها مواد مخدر مصرف مي كرده و به من دروغ مي گفته است. من هم وقتي متوجه اين دروغ او شدم، رفتارم را با او تغيير دادم و پس از آن دائما به خاطر اعتيادش به وي طعنه و كنايه مي زدم و به عبارتي سوهان روحش شدم و اين حق او بود؛ چون به من دروغ گفته بود.> اين خانم 38 ساله كه ادعا مي كند اصلا از رفتارش پشيمان نيست، مي گويد: <البته گاهي كه فكر مي كنم مي بينم اگر من كمتر خشونت نشان مي دادم و رفتار بهتري داشتم شايد او انگيزه پيدا مي كرد كه مواد مخدر را كنار بگذارد. آن وقت دوتايي با هم مي توانستيم زندگي را از نو بسازيم.>
نكته مهم آن است كه اهانت عاطفي نسبت به طرف مقابل، هميشه به دليل وجود تفاوت ها و تعارض ها شروع نمي شود. در بسياري از موارد شريك زندگي انتظار دارد از طرف مقابل محبت و احترام ببيند، همسرش شاد باشد، برايش شادي فراهم كند و از او حمايت كند، در حالي كه خود او هيچ يك از اينكارها را انجام نمي دهد و اين اوج يك اهانت عاطفي است و مثل سمي است كه بر روي زندگي مشترك پاشيده مي شود. وقتي فردي از همسرش تشكر نمي كند، به او اهانت كرده و احساسات او را خدشه دار كرده است، در حالي كه هيچ تعارض و تفاوتي در اين ميان مطرح نبوده است.
همسران ظاهر بين
معمولا زوجين، خيلي دير متوجه مي شوند كه چه همسري انتخاب كرده اند. اغلب مردم عادت دارند به ظاهر، درآمد ماهيانه، غذاي مورد علاقه و غيره اهميت دهند و دنبال بهترين ها باشند اما خيلي دير متوجه مي شوند الزاما عشاق دو آتشه امروز، همسران خوب فردا نيستند و اين بچه هاي طلاقند كه در گوش ما فرياد مي زنند: <قبل از شروع زندگي زناشويي، بايد درك بهتري از ازدواج به دست آورد و زندگي عميق تري بنا كرد.> شايد بهتر باشد قبل از ازدواج كمي بيشتر فكر كنيم و به عبارتي قبل از ازدواج خوب چشم هايمان را باز كنيم و بعد از ازدواج، آنها را ببنديم. البته خوشبختانه امروزه، بسياري از زوج ها به مشاور مراجعه مي كنند تا قبل از وقوع بحران، نقاط قوت و ضعف زندگي مشتركشان را بشناسند.
اكثر خانم هايي كه در تحقيق مذكور شركت كرده بودند، آرزو مي كردند اي كاش به نشانه هاي هشداردهنده زندگي مشترك توجه مي كردند. توصيه متخصصان آن است كه اگر مسئله اي شما را نگران كرده، آن را با همسرتان در ميان بگذاريد و با هم صحبت كنيد. نترسيد؛ چون اين نشانه ها به معني آخر خط نيست اما بايد به آن رسيدگي كرد و مخفي كردن و يا گذشتن از آنها به هيچ وجه صلاح نيست. به قول معروف، پيشگيري بهتر از درمان است. وقتي عادات و رفتارهايي باعث فرسايش زندگي مشترك مي شوند، ترميم عواقب آنها بسيار مشكل تر است. درخواست كمك به اين معنا نيست كه زندگي مشترك به طور بالقوه در خطر افتاده است بلكه درست برعكس؛ نشان مي دهد شما هشيار هستيد و مايليد از مهارت هاي لازم براي رفع خطر استفاده كنيد.
به عنوان اولين گام، ابتدا انتظارات خود را منطقي كنيد، چون جوهر وجودي افراد قابل تغيير نيست حتي اگر بخواهند آن را تغيير دهند. براي اينكه كسي را دوست داشته باشيد و با او ازدواج كنيد، بايد جوهر وجودي و ماهيت او را بپذيريد. فكر نكنيد اين ماهيت اصلي تغيير مي كند. شما فقط مي توانيد حواشي مسئله را تغيير دهيد نه مركز آن را. شما نمي توانيد شخصيت اصلي همسرتان را تغيير دهيد. بايد وي را با همين شرايط بپذيريد و اگر نمي توانيد، از خير ازدواج با وي بگذريد. ضمنا وقتي نكات خوبي در همسرتان وجود دارد، مي توانيد به او اعتماد كنيد و به او فرصت دهيد اين نقاط مثبت را پرورش دهد.
پيري و معركه گيري
تحقيقات نشان مي دهد 23 درصد طلاق هايي كه در سنين بالاي 40 سال اتفاق مي افتد از طرف خانم ها شروع شده و بنا به درخواست آنهاست. اين در حالي است كه قبلا عقيده اي كاملا عكس اين وجود داشت، يعني اينكه مردان در اين سن و سال زنان خود را طلاق مي دهند تا با زن جوان تري ازدواج كنند! در تحقيق ديگري كه بر روي طلاق انجام شد، 1147 نفر در سنين بين 40 تا 79 سال مورد بررسي قرار گرفتند. اين افراد در سنين 40، 50 يا 60 سالگي طلاق گرفته بودند. اين بررسي نشان داد خانم ها در مورد مشكلات ازدواج خود، بعد از 40 سالگي آگاه تر مي شوند. در اين بررسي 26 درصد مردان ادعا كردند اصلا فكر نمي كردند اين اتفاق بيفتد در حالي كه تنها 14 درصد خانم ها چنين نظري داشتند. بسياري از اين خانم ها ادعا مي كردند كه در اين سال ها به زندگي اجتماعي و عاطفي آنها بي توجهي شده است و يا همسرشان از مواد مخدر يا الكل استفاده مي كرده و مردها مدعي بودند عشقي در زندگي آنها حاكم نبوده، ارزش ها و باورهاي آنها و همسرشان با هم تفاوت داشته يا سبك زندگي ها فرق مي كرده است. در گذشته اجداد ما قبول كرده بودند كه عشق و علاقه همسران با گذر زمان كمرنگ تر مي شود و از اين بابت ناراحت بودند. زندگي مشترك آنها عمدتا بر ادامه زندگي و حيات خانواده استوار بوده است و نيازهاي عاطفي و رمانتيك آنها مدنظر قرار نمي گرفته است. براي آنها ادامه و تداوم زندگي مشترك اصل قضيه بوده و اصلا اهميتي نداشته كه زوجين ازنظر عاطفي در چه شرايطي بوده اند. ولي اكنون، وضعيت فرق كرده است.
شايد دليل افزايش آمار، اقدام زنان براي طلاق در سنين بالا اين است كه آنها به مسائلي بيش از خورد و خوراك خانه فكر مي كنند. آنها حمايت عاطفي و عشق و علاقه مي خواهند و به روابط عاطفي و روحي بيشتري فكر مي كنند، ولي به دليل حس مادرانه، اين سال ها را صبر مي كنند و به عبارتي طلاق عاطفي را تحمل مي كنند و بعد از ازدواج فرزندانشان ديگر ريسماني براي اتصال آنها به اين زندگي سرد وجود ندارد. البته اين تنها فرضيه است و صحت و سقم آن به بررسي هاي بيشتري احتياج دارد
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید