هشدار!
«طلاق عاطفي» شوهرکشي مي آورد
جام جم آنلاين: با صداي وحشتناكي ناگهان از خواب پريدم.
همه جا تاريك بود و سرد.
رو صورتم، خون پاشيده شده بود.
دخترم كه در آغوشم آرميده بود، مثل بيد مي لرزيد، لباسش غرق خون بود.
چشمامو آروم آروم باز كردم.
- «كارش تمام شد.»
باور نمي كردم.
در خون غوطه ور بود.
هنوز هم ازش مي ترسيدم.
آلوده به موادمخدر، به فساد هم كشيده شد و منو نيز در منجلاب خودساخته اش فرو برد.
بارها به خانوادش هشدار داده بودم، ولي آنها توجه نكردن، حتي تهديد كردم؛ به همه گفته بودم «يا منو سر به نيست كنين يا حساب اين مرد را برسين.»
اما كسي حرفها و ضجه هايم را باور نكرد. ديگر تحمل اين شرايط ننگين برايم سخت شده بود؛ هر شب مي شستم و عياشي و كثافت كاريشو تحمل مي كردم. آمد و رفت مردهاي غريبه كلافه ام كرده بود. مرتب بايد از دختربچه بيگناهم مراقبت مي كردم. هميشه نگران و مضطرب بودم كه نكنه يه شب، به سر اين آدمها بزنه و دست به كار كثيفي بزنن.
كم كم شده بودم سوژه مشتريهاش؛ نمي دانيد وقتي اين آدماي عوضي، كراك و شيشه و هزار زهر ماري ديگه مصرف مي كنن در چه وضعيتي قرار مي گيرن؟!
«بايد مي كشتمش!»
12 سال از زندگي مشتركمون گذشته بود و حاصل آن، سه فرزند دختر و پسر بود، اما وقتي ماموران، ازش مواد پيدا كردن، به سادگي انداخت گردن من و باز هم به خاطر يك لقمه نون و حفظ فرزندانم مجبور شدم همه چيزو به گردن بگيرم و يكسال و 5 ماه حبس را تحمل كنم، فقط واسه اين كه سايه آقا، بالا سر بچه هام باشه.
بارها ناچارم كرد به خواسته هاي كثيفش تن بدم، كي مي تونست باور كنه...
چندين بار نشستم و بهش گفتم «يا منو بكش يا من، تو رو مي كشم»، باور نمي كرد؛ يعني هيچ كس باور نمي كرد. به مادر و خواهر و برادرش هم كه مي گفتم باور نمي كردن و تنها تمسخرشان برايم باقي مي ماند، تازه بعضي وقتها، خبرهايي هم بهش مي دادن كه به جانم ميفتاد و كتك مفصلي مي زدم.
چندين بار قصد فرار كردم، ولي باز هم فكر بچه ها، آزارم مي داد؛ كتك خوردن ها، تحقيرشدن ها، سوژه مردان سوءاستفاده گر و كثيف شدن، ديگر كارد را به استخوانم رسانده بود.
«بايد مي كشتمش!»
اما چگونه؛ خودم كه قدرتشو نداشتم...
اينها درددل هاي زني بود كه به اتهام معاونت در قتل شوهرش بازجويي مي شد.
آغاز تحقيقات پليس
به گزارش خبرنگار «حوادث» ايسنا، يكروز پس از آن كه زن سالخورده اي با مراجعه به پليس اصفهان از ناپديد شدن فرزندش خبر داد، ماموران در جريان تحقيقات از او دريافتند كه پسر اين زن با همسرش اختلافات شديدي داشته، به طوري كه تا مرز تهديد به قتل نيز پيش رفته است.
بر اين اساس همسر جوان مرد ناپديد شده براي انجام تحقيقات به پليس آگاهي فراخوانده شد و در حالي كه ابتدا نسبت به موضوع اظهار بي اطلاعي مي كرد، در جريان بازجويي ها، راز گمشدن همسرش را فاش كرد و گفت: «بايد مي كشتمش.»
اين زن در بيان جزئيات ماجرا به ماموران، گفت: «ديگه طاقت نداشتم، منو كرده بود، سوژه مشتريهاش، دو فرزند پسر و يك دختر داشتم. خانه مان آنقدر كوچيك بود كه من و دخترم مجبور بوديم، شبها همانجايي بخوابيم كه شوهرم و اون آدمهاي كثيف، داشتن مواد مصرف مي كردن. چندين بار التماسش كردم كه دست از كارهاي كثيفش برداره، ولي انگار نه انگار.»
«به اجبار، موضوعو با برادر ناتني اش در ميان گذاشتم، اما او هم باور نمي كرد، تا اين كه از او خواستم به طور پنهاني سرنوشت تحميل شده بر من را تعقيب كنه، گفتم: «بيا و از نزديك شاهد همه چيز باش؛ اگر دروغ گفتم، منو بكش و اگر راست بود، تكليفو يكسره كن.»
سرانجام «ابراهيم» پذيرفت كه به بهانه اين كه نزديك منزل ما كارگري مي كنه، چند روزي را در منزل ما سپري كنه.
«ابراهيم» ديد كه برادرش چه مي كنه: يكروز از كوره در رفت و زماني كه مردي مي خواست به زور وارد خونمون شه تا مواد مصرف كنه و.
.. شخصا مداخله كرد و او را از آنجا انداخت بيرون و بر سر همين مساله، با برادرش هم درگير شد. شوهرم وقتي فهميد من همه كثافت كارياشو به برادرش گفته ام، چاقو برداشت كه منو بكشه، ولي فرار كردم. چند روز بعد، «ابراهيم» را ديدم. بهم قول داد كه ديگه نمي ذاره برادرش زنده بمونه.»
«پنج شنبه بعد از ظهر، «ابراهيم» آمد منزل ما و گفت آدميو پيدا كرده كه مي تونه براحتي شوهرم تكه تكه كنه. بعدا فهميدم كه اين آدم، يكي از همون مردايي بوده كه گاه گاهي به منزلمان رفت و آمد داشته و مواد مصرف مي كرده.»
لحظه شماري مي كردم
«شب بدي بود، همه جا تاريك و سرد، لحظه شماري مي كردم كه كي از دست اين آدم پليد نجات پيدا مي كنم. اول فكر مي كردم كار به سادگي تموم مي شه، اما لحظه به لحظه بر اضطرابم افزوده مي شد. از دم دماي غروب، شوهرم به همراه برادرش «ابراهيم» و همون مرد غريبه، داخل يكي از اتاقا نشستن و مثل هميشه بساط مصرف مواد را پهن كردن.»
«شام بچه هارو دادم و رفتم مثل هميشه كنار ديوار همان اتاق. تنها مونسم كه دختر 10 ساله ام بود، كنارم پناه گرفت. پسرانم هم داخل اتاق اونطرفي خوابيدن. كم كم خواب چشمامو فرا گرفت. هيچ صدايي شنيده نمي شد. ناگهان ساعت نمي دانم دو بامداد بود يا سه، اما با صداي وحشتناكي از خواب پريدم. روي صورتم خون پاشيده شده بود. دخترم مثل بيد مي لرزيد، لباس اونهم غرق خون بود. چشمانم را كه باز كردم، ديدم شوهرم در خون غوطه ور است و برادرش يه گوشه نشسته و مي گه: «كارش تمام شد.»
حالا من باور نمي كردم
«حالا من باور نمي كردم، با دخترم گريه مي كرديم. «ابراهيم» هم گريه مي كرد، اما اون مرد غريبه هيچ!!»
«صبح نزديك بود، تمام روزهاي تلخ زندگي همچون يك نمايش خنده دار مقابلم ظاهر مي شدند، او پدر بچه هام بود، اما مسبب همه بدبختيهام. پتو رو آوردن و روي جسدش انداختن، بعد بردنش كنار ديوار و داخل چاله اي دفنش كردن.»
«همه چيز تموم شد، باور نمي كردم.»
«بالاي گورش نشستمو هر چه بر سرم آورده بود را به مشتايي از خاك تبديل كردم و رويش مي پاشيدم.»
اين پرونده را در گفت وگو با سيد ضياء الدين فائق، محقق و پژوهشگر مسايل اجتماعي تحليل كرديم:
در سالهاي اخير از هم پاشيدگي خانواده ها سير صعودي داشته است
«واقعيت اينست كه خانواده نقش محوري و پراهميتي در زندگي فرد و اجتماع پيرامونش دارد و هر گونه تغيير و تحول اجتماعي بايد از خانواده آغاز شود. نمي توان انكار كرد كه در سالهاي اخير از هم پاشيدگي خانواده ها سير صعودي داشته و جدايي، اختلاف و عناد زوجين نسبت به يكديگر، خشونت و خصومتي كه طي زندگي مشترك ايجاد شده را رو به فزوني گذاشته است؛ چنانچه يافته ها نشان مي دهند: بين سوءرفتارهايي مانند پرخاشگري، داد و فرياد كردن طرفين، ايراد ضرب و جرح، گوشه و كنايه زدن به يكديگر، تحقير و عيب جويي و از همه مهمتر سكوت و طلاق عاطفي، فحش دادن و قهر كردن، تحقير كردن و عيب يكديگر را بي پروا در حضور ديگران گفتن و جدا شدن اتاق ها و فاصله گرفتن زن و مرد و از همه مهمتر، گرايش مرد به مصرف مواد مخدر و داروهاي روانگردان به عنوان يك جايگزين نامطلوب و افسردگي خانمها و بعضا داشتن رابطه با ديگران براي پر كردن خلأهاي عاطفي موجود و وقوع جناياتي از اين دست (همسركشي) رابطه معني داري وجود دارد.»
به اعتقاد اين پژوهشگر، از طرف ديگر، بزرگ كردن ضعف هاي خانم ها، مقايسه كردن آنها با ديگران و ايجاد معادلاتي در خصوص زيبايي و نوع رفتار و اعمال زنانه و ايجاد فضاي ترس و تهديد و زير پا قرار دادن ارزش هاي اخلاقي، بي توجهي به بهداشت فردي، درخواستهاي خلاف اخلاق و عفت و شرم آور و بهره جويي هايي كه بيشتر حاصل تماشاي فيلمهاي پورنو است را نيز مي توان از جمله مهمترين عوامل وقوع اين اتفاقات برشمرد.
نبود راه هاي مناسب براي جدا شدن همسران به ويژه زنان و مقاومت بعضا بيجاي والدين و اطرافيان و مراجعه نكردن به روان درمان ها و مشاوران براي رسيدن به راه حل مطلوب، از موارد مهم ديگر افزايش اينگونه وقايع است؛ بررسي هاي گسترده به عمل آمده در برخي كشورها بيانگر اين نكته است كه اعمال خشونت نسبت به زنان، به هر صورتي كه باشد خطر ابتلاء به اختلالات روحي - رواني را افزايش مي دهد و نتايج مطالعات انجام شده در اين رابطه حاكيست كه قربانيان خشونت از مشكلات زيادي از جمله اختلالات افسردگي، اضطراب و اختلالات خوردن رفتارهاي اجتنابي رنج مي برند و بين همسرآزاري و افسردگي در زنان رابطه معناداري وجود دارد.
فائق، محقق و پژوهشگر مسايل اجتماعي در اين باره مي گويد: «بين اعمال خشونت و آسيب هاي جسماني – جنسي و رواني از جمله اختلالات تجربه اي، صدمه زدن عمدي به رفتارهاي جنسي نامطلوب و اقدام به خودكشي و اضطراب رابطه وجود دارد و اين ويژگي ها را در تمامي متهمان به همسركشي به سادگي مي توان يافت و شايد همين موارد، مقدمه بسياري مسايل از جمله خيانت به همسر و رابطه با غير باشد و به اين ترتيب از آنجا كه به دليل شرايط خاص عاطفي و خصوصيات ويژه افسردگي، عموما زنان به اين باور غلط مي رسند كه اشخاص ديگر قادر به درك آنها هستند و از اين رو به عشق هاي نادرست هدايت و وقتي با مقاومت همسرشان در جدايي روبه رو مي شوند، در حالي كه قانون نيز راه را بر آنها بسته، به سمت جنايت براي از ميان برداشتن شوهرشان به عنوان مانع گرايش پيدا مي كنند.»
بيشتر شوهركش ها، به «طلاق عاطفي» مبتلا بوده اند
وي با استناد به مطالعات انجام شده روي پرونده زناني كه مرتكب همسركشي شده اند، اظهار مي كند: بر اين اساس به سادگي مي توان رد پاي اين عوامل را در اين موارد ديد و لا به لاي اظهارات آنها به نكات ياد شده دست يافت؛ بيشتر آنها، ازدواج را با علاقه آغاز نكرده و به «طلاق عاطفي» مبتلا بوده اند و مسأله مشترك بين همه آنها كه در جريان بررسي هاي قضايي و پليسي عنوان كرده اند، اينست: «همسرمان، كتكمان مي زد و مرتب به ما اتهام مي زد و از ديگران سخن به ميان مي آورد و در مهماني ها، بيشتر از آنكه به من توجه داشته باشد، دنبال ديگران بود.»
از يافته هاي يك مطالعه بر روي 570 زن كتك خورده كه مورد خشونت فيزيكي همسرانشان قرار گرفته و در مراجع قضايي شكوائيه تنظيم كرده و نيز جهت معاينه، طي سه ماه به مراكز پنجگانه پزشكي قانوني تهران ارجاع شده بودند: «بيشتر زنان كتك خورده بين 21 تا 30 سال و عمده مردان آزاررسان بين 26 تا 36 سال سن داشتند. همچنين شايع ترين نمونه آزار جسمي، استفاده ضربات سنگين دست و پا بوده و در بسياري از موارد علاوه بر اين اعمال، از آلات ضرب و جرح نيز عليه زنان استفاده و در اغلب موارد، مشاجره و درگيري بين زوجين بلافاصله پس از ازدواج آغاز كه شايع ترين علل آن به ترتيب انحراف اخلاقي شوهر، مشكلات اقتصادي، نداشتن تفاهم، دخالت بيجاي اطرافيان و نيز اختلافات فرهنگي ذكر شده است.»
فائق در اين رابطه تأكيد مي كند: «همين مسايل هشداردهنده موجب مي شود كه علاوه بر بررسي راهكارهاي جلوگيري از بروز مسايل مشابه به ويژه در زمان همسرگزيني، زمينه هاي مناسبي براي افراد درگير فراهم شود تا چنانچه با تصميماتي از اين دست روبه رو شدند، بتوانند راهكارهاي مناسب را جايگزين كنند، چراكه پديده همسركشي و دل به عشق هاي غيرحقيقي در دنياي مجازي بستن، پديده اي بسيار كهنه و قديمي است كه تنها، شكل و شمايل آن تغيير كرده است؛ معمولا زناني كه دست به جنايت و جنحه عليه همسرانشان مي زنند به دليل نارضايتي پايداري عمل مي كنند كه مهمترين علت آن، خشونت عليه همسر و سوءاستفاده از او است و بر اين اساس مي توان گفت: «اقدام همسركش ها پاسخي به خشونت هاي اعمال شده در طول زندگي است.»
آشنايي هايي كه بدون انتظار نيست
با جديت مي توان گفت: وجود محدوديت هاي فراوان در احقاق حقوق زنان از راه هاي قانوني، آنها را مجبور مي كند كه خود، وارد عمل شوند، البته نمي توان نقش محركان و عناصر مداخله گر را ناديده گرفت، چرا كه اصولا زنان كمتر قادرند به تنهايي چنين اقداماتي را سامان داده و يا عملياتي كنند و همين مسأله، آنها را به سوي ديگران سوق مي دهد؛ آشنايي هايي كه بدون انتظار نيست و به اين ترتيب پس از هر رابطه، علاوه بر ايجاد علاقه، مستنداتي به وجود مي آيند كه راه بازگشت را خواهد بست.
شايد بد نباشد در اين رابطه به نتايج يك پژوهش اشاره كنيم: «1/70 درصد زنان كه تحت خشونت خانگي قرار دارند به انتقام از همسرانشان مي انديشند.»
به اعتقاد محققان مسايل اجتماعي، ايجاد خانه هاي امن و مناسب كه داراي امكانات خاصي هم باشند، مي تواند در پيشگيري از خشونت زناني كه مورد خشونت قرار گرفته اند، بسيار موثر باشد.
فائق، پژوهشگر آسيب هاي اجتماعي مي گويد: «متاسفانه در خصوص آزار به همسر، ابزار قانوني قدرتمندي وجود ندارد و بعضا سير طولاني رسيدگي به اقامه دعواي زنان هم به بروز اين زمينه كمك مي كند؛ اگرچه قضات درصددند با ايجاد فاصله در مورد اينگونه دعواها، زمينه مصالحه و آشتي را فراهم كنند، ولي بايد گفت: تا زماني كه همين توقف سير رسيدگي، زير نظر متخصصان و مشاوران و كارشناسان مجرب قرار نگيرد، اين احتمال وجود دارد كه مصائب، شدت بيشتر بگيرند و سمت و سوي خطرناكي پيدا كنند.
زيبايي زندگي به راهيست كه رفته ايم
فرزندان بايد بياموزند كه زيبايي زندگي در آنچه به دست آورديم، نيست، زيبايي زندگي به راهيست كه رفته ايم و اين همان راهيست كه تمامي زندگي ما را دگرگون مي كند. ما در هيچ سرزميني زندگي نمي كنيم، ما حتي بر كره زمين هم زندگي نمي كنيم، منزل حقيقي ما قلب كساني است كه دوستشان داريم و اگر نتوانيم در انتخابهايمان، اين مسأله را لحاظ كنيم، خودمان را در زنداني محبوس مي كنيم كه براي نجات از آن، يا بايد اقداماتي نادرست انجام داد و يا بايد تا آخر در آن ماند و محاسبه كرد.
جوانان بايد بفهمند كه به چه كسي بايد دل بست و چگونه بايد دل بست و اگر دچار مشكل شدند، راه حل ها چه خواهد بود. بايد بدانند كه بهترين راه حل، آخرين راه حل نيست و به عاقبت هر اقدامي، بينديشند. كشتن و يا كشته شدن هيچ مشكلي را حل نمي كند. با ايجاد خانه اي امن قطعا معادله كشتن به ماندن تبديل مي شود.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید