خداوند مى فرمايد: «إِنَّ الْمُسْلِمِينَ وَالْمُسْلِمَاتِ وَالْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَالْقَانِتِينَ وَالْقَانِتَاتِ وَالصَّادِقِينَ وَالصَّادِقَاتِ وَالصَّابِرِينَ وَالصَّابِرَاتِ وَالْخَاشِعِينَ وَالْخَاشِعِينَ وَالْخَاشِعَاتِ وَالْمُتَصَدِّقِينَ وَالْمُتَصَدِّقَاتِ وَالصَّائِمِينَ وَالصَّائِمَاتِ وَالْحَافِظِينَ فُرُوجَهُمْ وَالْحَافِظَاتِ وَالذَّاكِرِينَ اللّه َ كَثِيرا وَالذَّاكِرَاتِ أَعَدَّ اللّه ُ لَهُمْ مَغْفِرَةً وَأَجْرا عَظِيما، سوره احزاب، آيه 35»: به يقين، مردان مسلمان و زنان مسلمان، مردان با ايمان و زنان با ايمان، مردان مطيع فرمان خداو زنان مطيع فرمان خدا، مردان راستگو و زنان راستگو، مردان صابر و شكيبا و زنان صابر و شكيبا، مردان با خشوع و زنان با خشوع، مردان انفاق كننده و زنان انفاق كننده، مردان روزه دار و زنان روزه دار، مردان پاكدامن و زنان پاكدامن و مردانى كه بسيار به ياد خدا هستند و زنانى كه بسيار ياد خدا مى كنند، خداوند براى همه آنان مغفرت و پاداش عظيمى فراهم ساخته است.
در اين آيه، خداوند همه ويژگى هايى كه براى مردان ذكر كرده براى زنان نيز ذكر كرده است و اين خود دليلى است بر اين كه اسلام جنسيت را ملاك برترى نمى داند، بلكه برترى در اين است كه انسان (چه زن و مرد) مطيع خدا و پايبند به فرامين او باشد. «وَعَدَ اللّه ُ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الاْءَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَمَسَاكِنَ طَيِّبَةً فِي جَنَّاتِ عَدْنٍ وَرِضْوَانٌ مِنْ اللّه ِ أَكْبَرُ ذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ، سوره توبه، آيه 72» خداوند براى مردان و زنان با ايمان، باغ هايى از بهشت وعده داده كه نهرها از زير درختانش جارى است؛ جاودانه در آن خواهند ماند؛ و مسكن هاى پاكيزه اى در بهشت هاى جاودان، (نصيب آنها ساخته)؛ (خشنودى و) رضاى خدا، (از همه اينها) برتر است؛ و پيروزى بزرگ همين است.
در اين آيه، خداوند پاداش زن و مرد را به طور يكسان ذكر نموده؛ كه خود دليلى بر آن است كه مرد هيچ فضيلتى بر زن ندارد وگر نه مردان مى بايستى پاداش بيش تر و ويژه دريافت مى كردند.
نيز در قرآن آمده است: «انى لا اضيع عمل عامل منكم من ذكر أو انثى بعضكم من بعض...، سوره آل عمران، آيه 195» من هيچ عمل كننده اى از شما را مرد باشد يا زن ضايع نخواهم كرد؛ شما هم نوع و از جنس يكديگريد.خدا در اين آيه، به عمل مرد و زن اشاره مى كند و آن را باعث فلاح، پيروزى و ملاك برترى مى داند، چه از ناحيه مرد باشد چه از زن. و نيز هر دو تا را هم نوع و به يكديگر وابسته مى داند، يعنى همان اندازه كه زن به مرد وابسته است مرد نيز به زن وابستگى دارد.
در جاى ديگر، قران به حيات طيبه زن و مرد اشاره مى كند و مى گويد: «مَنْ عَمِلَ صَالِحا مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَاةً طَيِّبَةً وَلَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ، سوره نحل، آيه 97»: هر كس كار شايسته اى انجام دهد، خواه مرد باشد يا زن در حالى كه مومن است او را به حياتى پاك زنده مى داريم؛ پاداش آنها را به بهترين اعمالى كه انجام مى دادند، خواهيم داد.
نيز در آيه ديگر مى فرمايد: «وَ مَنْ يَعْمَلْ مِنْ الصَّالِحَاتِ مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُوْلَئِكَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وَلاَ يُظْلَمُونَ نَقِيرا، سوره نساء، آيه 124» و كسى كه چيزى از اعمال صالحه را انجام دهد، خواه مرد باشد يا زن، در حالى كه ايمان داشته باشد، چنان كسانى داخل بهشت مى شوند و كمترين ستمى به آنها نخواهد شد. در اين آيه، همانند آيات قبل، به عمل زن و مرد و پاداش آنها اشاره شده است.
علاوه بر اين، قرآن بر يك نكته تاكيد دارد و آن اين كه در اسلام كه كمترين ستمى به زنان نخواهد شد و اين خود شاهدى است كه مكتب اسلام هيچ موقع در مورد زن كم ترين ستمى را روا نداشته و شخصيت او را همانند مرد محترم مى شمارد.و ده ها آيه ديگر در قرآن زن و مرد را يكسان مورد خطاب قرار داده و هيچ گاه مرد را بر زن فضيلت نداده است.در تعدادى از آيات، زن باعث آرامش مرد دانسته شده و بين آنها مودت و رحمت قرار داده شده و همه اينها آيات خداوند معرفى شده است.
قرآن در اين باره مى گويد:«وَ مِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوَاجا لِتَسْكُنُوا إِلَيْهَا وَجَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَرَحْمَةً إِنَّ فِي ذَلِكَ لاَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ، سوره روم، آيه 21»:و از نشانه هاى او اين كه همسرانى از جنس خودتان براى شما آفريد تا در كنار آنان آرامش يابيد، و در ميانتان مودت و رحمت قرار داد؛ در اين نشانه هايى است براى گروهى كه تفكر مى كنند. از لابلاى اين آيات روشن شد اسلام همان اندازه اى كه به مرد اهميت داده، به زن نيز اهميت داده است و هر دو تا را بر اساس ايمان و عمل به طور يكسان پاداش مى دهد و هيچ گاه آنها را مورد ستم قرار نداده و كوچك شان نشمرده است.
نيز آمده است،سوره «هن لباس لكم و انتم لباس لهن... بقره 187»، زنان لباسِ شما و شما لباس آنها هستيد.
در اين آيه، وابستگى زن و مرد به يكديگر مطرح شده است؛ يعنى همان اندازه اى كه زن به مرد وابسته است، مرد نيز به همان اندازه به او وابسته است.اين آيه دقيقا خط بطلانى است براى كسانى كه صرفاً زن را مستقل نمى دانند و او را وابسته به مرد مى دانند.
از جمله مسائلی كه در قرآن كريم تفسير شده موضوع خلقت زن و مرد است، قرآن در اين زمينه سكوت نكرده، و به ياوه گويان مجال نداده است كه از پيش خود برای مقررات مربوط به زن و مرد فلسفه بتراشند و مبنای اين مقررات را نظر تحقير آميز اسلام نسبت به زن معرفی كنند. اسلام پيشاپيش. نظر خود را درباره زن بيان كرده است. قرآن با كمال صراحت در آيات متعددی ميفرمايد كه زنان را از جنس مردان و از سرشتی نظير سرشت مردان آفريده ايم.
قرآن درباره آدم اول ميگويد: همه شما را از يك پدر آفريديم و جفت آن پدر را از جنس خود او قرار داديم، (سوره نساء آيه 1) درباره همه آدميان ميگويد خداوند از جنس خود شما برای شما همسر آفريد (سوره نساء و سوره آل عمران و سوره روم).
در قرآن از آنچه در بعضی از كتب مذهبی هست كه زن از مايه ای پست تر از مايه مرد آفريده شده و يا اينكه به زن جنبه طفيلی و چپی داده اند و گفته اند كه همسر آدم اول از عضوی از اعضاء طرف چپ او آفريده شد، اثر و خبری نيست.
بنابراین در اسلام نظريه تحقير آميزی نسبت به زن از لحاظ سرشت و طينت وجود ندارد. يكی ديگر از نظريات تحقيرآميزی كه در گذشته وجود داشته است و در ادبيات جهان آثار نامطلوبی بجا گذاشته است اينست كه زن عنصر گناه است، از وجود زن شر و وسوسه برميخيزد، زن شيطان كوچك است، ميگويند در هر گناه و جنايتی كه مردان مرتكب شده اند زنی در آن دخالت داشته است، ميگويند مرد در ذات خود از گناه مبرا است و اين زن است كه مرد را بگناه ميكشاند، ميگويند شيطان مستقيما در وجود مرد راه نمييابد و فقط از طريق زن است كه مردان را ميفريبد، شيطان زن را وسوسه ميكند و زن مرد را، ميگويند آدم اول كه فريب شيطان را خورد و از بهشت سعادت بيرون رانده شد از طريق زن بود، شيطان حوا را فريفت و حوا آدم را.
قرآن داستان بهشت آدم را مطرح كرده ولی هرگز نگفته كه شيطان يا مار حوا را فريفت و حوا آدم را، قرآن نه حوا را بعنوان مسئول اصلی معرفی ميكند و نه او را از حساب خارج ميكند، قرآن ميگويد به آدم گفتيم خودت و همسرت در بهشت سكنی گزينيد و از ميوه های آن بخوريد، قرآن آنجا كه پای وسوسه شيطانی را بميان ميكشد ضميرها را به شكل " تثنيه " مياورد، ميگويد «فوسوس لهما الشيطان، اعراف 20». شيطان آن دو را وسوسه كرد.
«فدلاهما بغرور، اعراف 22» شيطان آن دو را بفريب راهنمائی كرد، «و قاسمهما انی لكما لمن الناصحين، اعراف 21» يعنی شيطان در برابر هر دو سوگند ياد كرد كه جز خير آنها را نميخواهد. به اين ترتيب قرآن با يك فكر رائج آن عصر و زمان كه هنوز هم در گوشه و كنار جهان بقايائی دارد سخت بمبارزه پرداخت و جنس زن را از اين اتهام كه عنصر وسوسه و گناه، و شيطان كوچك است مبرا كرد. يكی ديگر از نظريات تحقيرآميزی كه نسبت به زن وجود داشته است در ناحيه استعدادهای روحانی و معنوی زن است، ميگفتند زن به بهشت نميرود، زن مقامات معنوی و الهی را نميتواند طی كند، زن نميتواند بمقام قرب الهی آنطور كه مردان ميرسند، برسد.
قرآن در آيات فراوانی تصريح كرده است كه پاداش اخروی و قرب الهی به جنسيت مربوط نيست، به ايمان و عمل مربوط است، خواه از طرف زن باشد يا از طرف مرد، قرآن در كنار هر مرد بزرگ و قديسی از يك زن بزرگ و قديسه ياد ميكند، از همسران آدم و ابراهيم و از مادران موسی و عيسی در نهايت تجليل ياد كرده است، اگر همسران نوح و لوط را به عنوان زنانی ناشايسته برای شوهران شان ذكر ميكند، از زن فرعون نيز بعنوان زن بزرگی كه گرفتار مرد پليدی بوده است غفلت نكرده است، گوئی قرآن خواسته است در داستانهای خود توازن را حفظ كند و قهرمانان داستانها را منحصر بمردان ننمايد.
قرآن درباره مادر موسی ميگويد ما به مادر موسی وحی فرستاديم كه كودك را شير بده و هنگامی كه بر جان او بيمناك شدی او را بدريا بيافكن و نگران نباش كه ما او را بسوی تو باز پس خواهيم گردانيد.
قرآن درباره مريم مادر عيسی ميگويد كار او به آنجا كشيده شده بود كه در محراب عبادت همواره ملائكه با او سخن ميگفتند و گفت و شنود ميكردند، از غيب برای او روزی ميرسيد، كارش از لحاظ مقامات معنوی آنقدر بالا گرفته بود كه پيغمبر زمانش را در حيرت فرو برده او را پشت سر گذاشته بود، زكريا در مقابل مريم مات و مبهوت مانده بود.
در تاريخ خود اسلام زنان قديسه و عاليقدر فراوانند. كمتر مردی است به پای خديجه برسد، و هيچ مردی جز پيغمبر و علی به پای حضرت زهرا نميرسد، حضرت زهرا بر فرزندان خود كه امامند و بر پيغمبران غير از خاتم الانبيا برتری دارد.
اسلام در سير من الخلق الی الحق يعنی در حركت و مسافرت بسوی خدا هيچ تفاوتی ميان زن و مرد قائل نيست، تفاوتی كه اسلام قائل است در سير من الحق الی الخلق است، در بازگشت از حق بسوی مردم و تحمل مسئوليت پيغامبری است كه مرد را برای اينكار مناسبتر دانسته است.
يكی ديگر از نظريات تحقير آميزی كه نسبت به زن وجود داشته است، مربوط است به رياضت جنسی و تقدس تجرد و عزبیت، چنانكه مي دانيم در برخی آيين ها رابطه جنسی ذاتا پليد است، بعقيده پيروان آن آئين ها تنها كسانی بمقامات معنوی نائل ميگردند كه همه عمر مجرد زيست كرده باشند، يكی از پيشوايان معروف مذهبی جهان ميگويد: " با تيشه بكارت درخت ازدواج را از بن بر كنيد " همان پيشوايان ازدواج را فقط از جنبه دفع افسد به فاسد اجازه ميدهند يعنی مدعی هستند كه چون غالب افراد قادر نيستند با تجرد صبر كنند و اختيار از كفشان ربوده ميشود و گرفتار فحشا ميشوند و با زنان متعددی تماس پيدا ميكنند، پس بهتر است ازدواج كنند تا با بيش از يك زن در تماس نباشند، ريشه افكار رياضت طلبی و طرفداری از تجرد و عزبیت بدبينی به جنس زن است، محبت زن را جزء مفاسد بزرگ اخلاقی بحساب مياورند.
اسلام با اين خرافه سخت نبرد كرد، ازدواج را مقدس، و تجرد را پليد شمرد، اسلام دوست داشتن زن را جزء اخلاق انبيا معرفی كرد و گفت: «من اخلاق الانبياء حب النساء». پيغمبر اكرم ميفرمود من به سه چيز علاقه دارم، بوی خوش، زن، نماز.
برتراند راسل مي گويد: در همه آئينها نوعی بدبينی به علاقه جنسی يافت ميشود مگر در اسلام، اسلام از نظر مصالح اجتماعی حدود و مقرراتی برای اين علاقه وضع كرده اما هرگز آنرا پليد نشمرده است. يكی ديگر از نظريات تحقير آميزی كه درباره زن وجود داشته اينست كه مي گفته اند زن مقدمه وجود مرد است و برای مرد آفريده شده است.
اسلام هرگز چنين سخنی ندارد، اسلام اصل علت غائی را در كمال صراحت بيان می كند، اسلام با صراحت كامل می گويد، زمين و آسمان، ابر و باد، گياه و حيوان، همه برای انسان آفريده شده اند، اما هرگز نميگويد زن برای مرد آفريده شده است، اسلام ميگويد هر يك از زن و مرد برای يكديگر آفريده شده اند، «هن لباس لكم و انتم لباس لهن، بقره 187 »؛ زنان زينت و پوشش شما هستند و شما زينت و پوشش آنها.
اگر قرآن زن را مقدمه مرد و آفريده برای مرد مي دانست قهرا در قوانين خود اين جهت را در نظر مي گرفت، ولی چون اسلام از نظر تفسير خلقت چنين نظری ندارد و زن را طفيلی وجود مرد نمي داند در مقررات خاص خود درباره زن و مرد به اين مطلب نظر نداشته است.
يكی ديگر از نظريات تحقير آميزی كه در گذشته درباره زن وجود داشته اين است كه زن را از نظر مرد يك شر و بلای اجتناب ناپذير مي دانسته اند، بسياری از مردان با همه بهره هائی كه از وجود زن ميبرده اند، او را تحقير و مايه بدبختی و گرفتاری خود ميدانسته اند، قرآن كريم مخصوصا اين مطلب را تذكر ميدهد كه وجود زن برای مرد خير است، مايه سكونت و آرامش دل او است.
يكی ديگر از آن نظريات تحقيرآميز اينست كه سهم زن را در توليد فرزند بسيار ناچيز ميدانسته اند، اعراب جاهليت و بعضی از ملل ديگر مادر را فقط به منزله ظرفی مي دانسته اند كه نطفه مرد را كه بذر اصلی فرزند است در داخل خود نگه ميدارد و رشد ميدهد.
در قرآن ضمن آياتی كه ميگويد شما را از مرد و زنی آفريديم و برخی آيات ديگر كه در تفاسير توضيح داده شده است به اين طرز تفكر خاتمه داده شده است. بنابر این اسلام از نظر فكر فلسفی و از نظر تفسير خلقت نظر تحقيرآميزی نسبت به زن نداشته است بلكه آن نظريات را مردود شناخته است.
* * *
منبع :
اخلاق جنسی در اسلام و جهان غرب، صفحه 12-10
نظام حقوق زن در اسلام، ص152-146
درآمدى بر نظام شخصيتت زن در اسلام، محمدرضا زيبايى نژاد و محمدتقى سب
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید