تدبير ش 79 (مهر) آبان و آذر 91
لزوم بررسي تاريخي حوادث سيزده آبان
در مورد مسئلة سيزده آبان كه در ادبيات نظام اسلامي ما بهعنوان مبارزة با استكبار نام گرفته است، حرفهاي گفتني بسيار است. مسئله فقط اين نيست كه ما يك خاطرة تاريخي را ميخواهيم زنده نگه داريم يا به آن افتخار كنيم؛ مضاميني در دل اين مسئله وجود دارد. شما ميدانيد كه سيزده آبان حامل سه حادثة تاريخي است؛ تبعيد امام در سال 43، كشتار دانش آموزان نوجوان در سال 57و سرانجام تسخير لانة جاسوسي در سال 58. در هر سه حادثه، يك طرف ملت ايران است، احساسات مردم است، مظهر مبارزه يعني امام بزرگوار است و مردم ايران؛ يك طرف قضيه هم دولت مستكبر آمريكاست. بنابراين، يك مبارزهاي بين نظام جمهوري اسلامي و انقلاب اسلامي و ملت ايران با اين اعتقاد از يك طرف، و دولتمردان آمريكا و حكومت مستكبر آمريكا از طرف ديگر در جريان است. ... شما جوانها با نگاه تاريخي به مسائل كشور، بايد روي اين مسئله تأمل كنيد.2 2. 10/08/91 بيانات در ديدار دانشآموزان و دانشجويان در آستانة روز ملي مبارزه با استكبار جهاني
تحليل پيروزي ملت ايران در 60 سال ايستادگي در مقابل آمريکا
دو نكتة اساسي در اينجا[مبارزه با استكبار آمريكا] وجود دارد كه بايد مورد بررسي قرار بگيرد: يكي اينكه اين مبارزه از كجا شروع شد و چه مراحلي را طي كرد و به كجا رسيد؟ دوم اينكه نتيجة اين مبارزه چه شد؟ بالاخره دو گروه، دو دسته، دو انسان وقتي با هم مبارزه ميكنند، يكي بايد پيروز باشد، يكي بايد شكست بخورد. نتيجه چه شد؟ در اين مبارزة طولاني، كي پيروز شد؟ كي شكست خورد؟.
در مورد سؤال اول که مبارزه از كِي شروع شد؟ مبارزه از قبل از سال 43 شروع شد؛ يعني از سال 32 با كودتاي28 مرداد كه به وسيلة آمريكاييها در ايران انجام گرفت و حكومت دكتر مصدق را سرنگون كردند. مأموران آمريكايي ... رسماً آمدند ايران، با چمدانهاي پر از دلار، الواط و اوباش و اراذل و بعضي از سياستمداران خودفروخته را تطميع كردند و كودتاي 28 مرداد سال 32 را در اينجا راه انداختند و حكومت مصدق را سرنگون كردند. جالب اين است كه بدانيد حكومت مصدق كه به وسيلة آمريكاييها سرنگون شد، هيچگونه خصومتي با آمريكاييها نداشت. او در مقابلة با انگليسيها ايستاده بود و به آمريكاييهـا اعتماد كرده بـود؛ اميدوار بـود كه آمريكاييها به او كمك كنند؛ با آنها روابط دوستانهاي داشت، به آنها اظهار علاقه ميكرد، شايد اظهار كوچكي ميكرد. ... منافع استكباري اقتضاء كرد، آمريكاييها با انگليسها همدست شدند، پولها را برداشتند آوردند اينجا و كار خود را كردند. عنصر اصلي كودتا در تهران، يك فرد آمريكايي بود؛ ... بعد كه كودتا را به ثمر رساندند و شاه را كه فرار كرده بود، به اينجا برگرداندند، شدند همهكارة كشور؛ يعني زمام اختيار كشور را در دست گرفت. ... اينها ده سال ... هر كار خواستند در اين كشور كردند؛ بالأخره يك انفجاري در ده سال بعد از اين قضيه در خرداد 42 اتفاق افتاد. اينجا هم طرف قضيه اگرچه حكومت ظالم طاغوت و حكومت پهلوي بود، اما آمريكاييها پشت سر اين حكومت قرار داشتند؛ آنها بودند كه آن را تقويت ميكردند و به وسيلة او بر همة امور كشور ما مسلط شده بودند. اين مبارزه ادامه پيدا كرد تا سال 43 آمريكاييها ناگزير شدند مستقيماً داخل مسائل بشوند. امام بزرگوار را در سال 43 تبعيد كردند. اينجا هم به حسب ظاهر، آنها توانستند حرف خودشان را پيش ببرند و به خيال خودشان ملت ايران را مغلوب كنند؛ اما ملت ايران مغلوب نشد. ... در سال 56 و دنبالهاش سال 57 اين حركت عظيم ملت ايران به رهبري امام بزرگوار شروع شد. اين دفعه، اين مبارزه ديگر مبارزهاي نبود كه اميد پيروزي براي دشمن وجود داشته باشد. ملت ايستاد، مقاومت كرد، فداكاري كرد؛ مردانش، زنانش، حتّي دانشآموزانش در خيابانها كشته شدند؛ اما سرانجام در سال 1357 ملت ايران پيروز شد. يعني در اين مبارزة طولاني از سال 32 تا سال 57 - در طول مدت بيست و پنج سال مبارزه - بالأخره آن كه پيروز ميدان شد، ملت ايران بود. انقلاب اسلامي پيروز شد، حكومت متكي به آمريكا سرنگون شد، حكومت پادشاهي طولانيمدتِ استبدادي خبيثِ فاسدِ وابسته نابود شد و حكومت ملت ايران، حكومت انقلاب و نظام اسلامي بر سر كار آمد.
از روز اول آمريكاييها شروع كردند به معارضه، به اخلال در كارها؛ مركز اخلال و مركز همة توطئه ها هم همين لانة جاسوسي، يعني سفارت آمريكا در تهران بود. ... در سيزده آبان سال 58 دانشجوها بهعنوان زبدهترين قشر مبارز ملت ايران، حركت تسخير لانة جاسوسي را انجام دادند. اينجا يك بار ديگر آمريكا در توطئه هاي خود در مقابل ملت ايران شكست خورد.
سلسلة شكستهاي آمريكا ادامه پيدا كرد. ... اين شكست آمريكا در منطقه بود. امروز مردم اين شكست را دارند ميبينند؛ با حوادث مصر، حوادث تونس، حوادث شمال آفريقا، حوادث اين منطقة عظيم عربي، با نفرتي كه ملتها نسبت به آمريكاييها پيدا كردهاند. آن روز كسي از آحاد مردم نميتوانست با دقت اين را ببيند؛ اما تئوريسينهاي سياسي آمريكايي ميفهميدند كه اين انقلاب اگر بماند، اگر ريشه بدواند، اگر از خود بار و برگ صحيح و چشمگيري نشان بدهد، اين حوادث پيش خواهد آمد. لذا هرچه در توان داشتند، تا امروز عليه انقلاب به كار برده اند.
خب! حالا بعد از اين مدت مبارزه، كي در اين ميدان پيروز شده؟ اين خيلي مسئلة مهمي است. از سال 32 تا الآن كه نزديك سال 92 هستيم - يعني در طول حدود شصت سال - يك مبارزه بين ملت ايران از يك طرف، و دولت مستكبر آمريكا از طرف ديگر، به راه افتاده؛ اين چيز كوچكي نيست، اين خيلي حادثة مهمي است. تا امروز كي پيروز اين ميدان است؟ اين درخور تأمل است. وقتي ما فهميديم كه در اينجا آنكه پيروز شده است، اراده و تصميم قاطع يك ملت همراه با ايمان و توكل به خداست، اين درسي ميشود براي همة ملتها؛ اين يك اصلي ميشود در همة تحولات تاريخي؛ فلسفة جديد تاريخ، مبتني بر اصول اسلامي، با نگاه كردن به اين حادثه، به بار مينشيند، تدوين ميشود و مورد قبول همه قرار ميگيرد؛ و اين واقعيت اتفاق افتاده است؛ يعني ملت ايران در تمام اين مدت و تا امروز، پيروز اين ميدان عظيم است. به چه دليل؟ به طرف ايران نگاه كنيد؛ دليلش اين است كه اينها ميخواستند انقلاب را از بين ببرند، اما انقلاب ماند؛ انقلاب نه فقط ماند، بلكه روزبهروز قويتر شد. ... البته در اين زمينهها خيلي حرف هست؛ اگر انسان بخواهد همة جوانب قضيه را بگويد، شايد ساعتها به طول بينجامد؛ اما در يك جملة كوتاه ميشود اينجور نتيجهگيري كرد كه قدرت آمريكا، دولت آمريكا، استكبار آمريكا كه در مقابل ملت ايران قرار گرفته بود و اين مبارزة طولاني را از سال 32 با ملت ايران شروع كرده بود - كه امسال سال 91 است - در اين مبارزه، آن كه شكست خورده، همان دولت مستكبرِ متكبرِ خودبزرگبين آمريكاست؛ و آن كه پيروز شده، ملت سرافرازِ مصممِ مقتدرِ ايران است. ... خب! نتيجه چه؟ نميخواهيم كه رجز بخوانيم، نميخواهيم كه حماسهسرايي كنيم؛ ميخواهيم ياد بگيريم، ميخواهيم درس بگيريم؛ ميخواهيم از حقايق و واقعيات عالم، به بركت هدايت اسلامي، راهمان را پيدا كنيم. درس اين است كه وقتي يك ملتي عازم و مصمم ايستاد و مقاومت كرد و از درون جوشيد و به خداي بزرگ اتكال كرد و در ميدان مبارزه، از جان و مال و آبرو دريغ نكرد، ولو آن ملت به قدر حريف پول ندارد، به قدر حريف سلاح ندارد، به قدر حريف پيشرفت علمي نداشته است، جمعيتش نسبت به حريف كم است، يكصدم حريف رسانه ندارد، اين ملت در بزرگترين مبارزات و سختترين مبارزات، پيروز خواهد شد.2 2. 10/08/91 بيانات در ديدار دانشآموزان و دانشجويان در آستانة روز ملي مبارزه با استكبار جهاني
لزوم مراقبت در چالش با آمريکا
چالشهاي ما با استكبار جهاني تمام كه نشده است - تمام هم نخواهد شد، عيبي هم ندارد - چالش و زورآزمايي، براي يك ملت ورزش است و او را روزبهروز قويتر ميكند؛ ما با اين چالشها قوي ميشويم؛ ليكن بايد مراقب بود، فهميد كه چالش هست، فهميد كه حريف چه كار ميخواهد بكند، فهميد كه راه مقابلة با حريف چيست. اگر اينها را نفهميديم، اگر دچار نفهمي شديم، اگر دچار راحتطلبي شديم، اگر از بيّنات و واضحات غفلت كرديـم، شكست مـيخـوريـم؛ خدا كـه بـا كسي خويشاوندي ندارد. اگر ايستاديد - همچنان كه تا امروز ايستادهايد - و متكي به خدا و دين خدا بوديد، قطعاً پيروز ميشويد؛ اما اگر ما نايستيم، اگر به شرايط لازمِ يك مبارزة با اين عظمت توجه نكنيم، خب! معلوم است كه خداي متعال به ملتهاي تنبل، به ملتهاي سرگرم مسائل حقير، توجهي نميكند. لطف خدا، عنايت خدا، پشتيباني خدا شامل ملتهايي ميشود كه بايستند، بفهمند، بصيرت داشته باشند، تشخيص بدهند، حركت كنند.2
2. 10/08/91 بيانات در ديدار دانشآموزان و دانشجويان در آستانة روز ملي مبارزه با استكبار جهاني
مقايسة انقلاب اسلامي با انقلاب كبير فرانسه و اكتبر شوروي
انقلاب كبير فرانسه به يك معنا يك انقلاب ناكام بود. حداكثر يازده سال يا دوازده سال بعد از انقلاب، امپراتوري پرقدرت ناپلئون به وجود ميآيد؛ يعني يك پادشاهي مطلق، كه پادشاهان قبل از لويي شانزدهمِ كشتهشدة در انقلاب هم اينجور كه ناپلئون پادشاهي كرده بود، پادشاهي نكرده بودند! ناپلئون ميخواست تاجگذاري كند، پاپ را آوردند تا تاج سلطنت را روي سر ناپلئون بگذارد؛ اما ناپلئون اجازه نداد پاپ بگذارد؛ از دست پاپ گرفت، خودش روي سرش گذاشت! حالا اينها در حاشيه و توي پرانتز است. در مقايسة با انقلاب ما، بد نيست به اين نكته توجه شود: در انقلاب ما آن چيزي كه نگذاشت چنين حوادث و فجايعي پيش بيايد - لااقل بـه يك شكلي، ولـو مثلاً خفيفتـرش – وجـود امام خميني بود. آن رهبرياي كه متّبع و متنفّذ و مطاع عندالكل بود، او بود كه نگذاشت؛ والاّ مطمئن باشيد كه حالا اگر نه آنجور حوادث، حوادثي شبيه آن پيش ميآمد. در همين ده دوازده سالي كه مابين انقلاب تا ظهور ناپلئون و قدرت گرفتن ناپلئون است، سه گروه بر سر كار آمدند؛ كه هر گروه، گروه قبليشان را كشتند، نابود كردند و خودشان سر كار آمدند؛ باز گروه بعدي آمد، اين گروه را نابود كرد و كشت. مردم هم كه در نهايت بلبشو و بدبختي زندگي ميكردند. اين انقلاب كبير فرانسه بود، انقلاب اكتبر شوروي هم از جهات زيادي همينجور است - يعني شبيه انقلاب كبير فرانسه است - منتها آنجا يك وضع خاصي بود، و عوامل گوناگون ديگري كه به يك شكلي مردم را هدايت و كنترل كرد. بد نيست اينها مورد توجه قرار بگيرد. در محافلي كه حالا بنده با اينها برخورد دارم - چه محافل تاريخي، چه محافل دانشگاهي اينچنيني - متأسفانه نميبينم كه به نكات موجود در اين انقلابها توجه كنند.5 5. ۹۱/۰۸/۲۴ بيانات در چهارمين نشست انديشههاي راهبردي با موضوع آزادي
وضعيت بسيار تأسفبار غرب از لحاظ آزادي
ما حالا كه ميخواهيم دربارة مسئلة آزادي بحث كنيم و تحقيق كنيم و پژوهش كنيم و پيش برويم، نسبتمان با نظرات غربي چه باشد؟ اين يك نكتة اساسي است. ... يك فاصلة عميقي بين نگاه و نگرش اسلام و نگاه و نگرش غرب وجود دارد؛ ... منشأ اصلي هم ... اين است كه: ملاك و معيار آزادي در آنجا بحث انسانسالاري است؛ در اينجا بحث خداسالاري است، عبوديت خداست، توحيد الهي است؛ اين به جاي خود محفوظ. يك وقت ما نگاه ميكنيم به نظرات غربي، ميبينيم اين نظرات خروجي خوبي نداشتهاند؛ واقع قضيه اين است ديگر. حالا اين همه متفكرين برجسته و بزرگشان - «كانت» و غير كانت و ديگران - راجع به آزادي حرف زدهاند و مطالبي گفتهاند؛ كو حالا؟ كجاي دنياي غرب از لحاظ عمل، رفتارشان منطبق است با آن چيزهايي كه آنها گفتهاند و آنها خواستهاند؟ آن محدوديتهايي كه آنها مراعات كردهاند و ملاحظه كردهاند، وجود ندارد. اگر فرض كنيم اين چيزي كه امروز در واقعيت غرب ميبينيم، عيناً ترجمة عملياتي آنهاست؛ پس آنها هم خيلي وضعشان بد بوده؛ چون امروز وضعيت غرب از لحاظ آزادي، وضعيت بسيار تأسفبار و بدي است؛ يعني به هيچ وجه قابل دفاع نيست.
در غرب، امروز آزادي اقتصادي به همين شكل است: ... تصاحب موقعيتهاي اقتصادي به وسيلة اشخاص معدود. اگر كسي توانست با زرنگي يا با تقلب يا با هر شكل ديگري، خودش را به باشگاه توانگران اقتصادي برساند، همه چيز مال اوست. البته در آمريكا نگاه نميكنند به سابقة اشرافيگري؛ برخلاف اروپا و سنتهاي اروپايي كه آنجاها يك مقداري به اين مسائل اهميت ميدادند؛ در گذشته بيشتر، در حالا كمتر. در آمريكا آنجور سابقههاي اشرافي و خانوادگي و اينها وجود ندارد. آنجا هر كسي - ولو يك باربر، يك حمّال - بتواند يك وقت از يك موقعيتي استفاده كند و خودش را به آن نقطة بـالاي سـرمـايـهداري بـرسانـد، در رديف آن سرمايهدارهاست و از امتيازات برخوردار ميشود و امتيازات مال آنهاست. در آن منشوري كه آمريكاييهـا درست كردند، يكي از بـزرگان و پيشروان و بنيانگذاران آمريكاي امروز ... ميگويد: ادارة كشور آمريكا بايد به دست همان كساني انجام بگيرد كه ثروت كشور آمريكا در دست آنهاست. اين يك اصل كلي است؛ هيچ ابايي هم نميكنند. ثروت كشور دست اين عده است، اينها هم بايد كشور را اداره كنند؛ درست نقطة مقابلِ آنچه كه برادر عزيزمان ميخواهند با تعاونيها درست كنند، كه همه حق مديريت داشته باشند، ولو يك سهم داشته باشند. خب! اين آزادي اقتصاديشان.
در زمينة سياسي هم شما اين بازي تزاحمات دوحزبي را ميبينيد كه صحنة سياسي را در انحصار خودشان درميآورند و قطعاً كساني كه وابستة به اين احزاب هستند، مراتب و اندازههايشان بسيار بسيار كمتر از يك درصد و اينهاست. اصلاً اين احزاب امتداد حقيقي و واقعي در بطن جامعه ندارند؛ در واقع باشگاههايي هستند براي تجمع يك عدهاي. آنهايي كه ميآيند رأي ميدهند، يا به شعارها فريب ميخورند، يا تحت تأثير تسلط رسانهاي هستند كه فوقالعاده در غرب غني و پيشرفته است؛ بهخصوص در آمريكا كه واقعاً فاصلهاش با ما فاصلة زمين تا آسمان است از لحاظ توانايي آنها در تبليغ و دگرگون كردن واقعيتها - سياه را سفيد نشان دادن، سفيد را سياه نشان دادن – فـوقالعاده در ايـن زمينههـا پيشرفته و كارآمـدنـد. بـه ايـن وسيلههـا مـردم را ميكِشند.
در زمينة مسائل اخلاقي هم همين همجنسبازي است كه ... البته برخي قيود هنوز باقي است. اين قيود هم آدم حدس ميزند كه بهزودي از بين خواهد رفت؛ يعني ازدواج با محارم، زناي با محارم، منطقاً هيچ منعي نبايد براي اينها داشته باشد. اگر فرض كنيم ملاك و جواز همجنسبازي و زندگي مشترك بدون همسري، ميل انسان است، خب! يك نفر هم ميل پيدا ميكند فرضاً با محارم خودش يك چنين فجوري را انجام دهد؛ چرا بايد مانعي وجود داشته باشد؟ يعني منطقاً وجود ندارد. قاعدتاً هم اين موانع از بين خواهد رفت، اين موانع هم از آنها گرفته خواهد شد.
بنابـرايـن، واقعيتهـاي جـامعة غـربـي، خيلي واقعيتهـاي بـد، تلخ، زشت و بعضاً نفرتانگيز است؛ نه عدالتي هست، نه چيزي هست؛ تبعيض هست، زورگويي هست؛ در زمينة مسائل جهاني، جنگافروزي هست. براي اينكه كارخانههاي توليد اسلحه به پول و نوايي برسند، بين دو ملت جنگ به راه مياندازند، براي اينكه آن كارخانه ورشكست نشود! ميآيند كشورهاي خليج فارس را از ايران، از جمهوري اسلامي ميترسانند، براي اينكه به آنها فانتوم بفروشند، ميراژ بفروشند! اين كارها بهطور دائم دارد انجام ميگيرد.
با مقولات شريف - مقولهاي مثل حقوق بشر، مقولهاي مثل مردمسالاري - برخورد گزينشي ميشود؛ برخوردهاي بسيار بد و غير اخلاقي با اين مقولات انجام ميگيرد. بنابراين وضعيت واقعيتهاي كنوني زندگي در غرب، همان غربي كه فلاسفهاش آن همه در باب آزادي حرف زدهاند، وضعيتِ واقعاً بدي است.5 5. ۹۱/۰۸/۲۴ بيانات در چهارمين نشست انديشههاي راهبردي با موضوع آزادي
پايان دادن به اختلافات بين مسئولان قواي سهگانه
اين كاري هم كه الآن در مجلس محترم شوراي اسلامي هست، اين هم يكي از همان مسائلي است كه يك جنبة تحسين و تمجيد درش هست. اين را من عرض بكنم؛ شما برادران و خواهران عزيز و ملت عزيز ما توجه داشته باشيد؛ ايني كه از مسئولان كشور سؤال بكنند، حالا يا از رئيس جمهور يا از ساير مسئولان اجرايي، اين از دو جهت كار مثبتي است: يكي اينكه نشان ميدهد كه نمايندگان مردم در قوة مقننه احساس مسئوليت ميكنند نسبت به مسائل كشور؛ اين مثبت است. جنبة ديگر اين است كه مسئولان كشور با اعتماد به نفس و با شجاعت قابل تحسين، ميگويند آماده هستند كه بيايند توضيح بدهند، اين سؤالات را بيان كنند؛ اين هم مثبت است. هم مسئولان قوة مقننة ما به وظيفه عمل ميكنند، هم مسئولان قوة مجريه ما نشان ميدهند كه به صحت عمل خودشان و صداقت خودشان اطمينان دارند و اعتماد دارند. انسان چه ميخواهد ديگر، از همه بهتر، اين است. حالا اين كار اتفاق افتاده است؛ يعني مجلس ميگويد، ميخواهد بپرسد، اين احساس وظيفه است. دستگاه دولتي ميگويد، ميخواهد با اعتماد به نفس پاسخ بدهد و از عهدة پاسخ برميآيد ... اين هم قابل تحسين هست؛ هر دو قضيه خوب است، لكن من معتقدم كه اين دو نقطة مثبت تا اينجا انجام گرفته، از اينجا به بعد ديگر ادامه پيدا نكند. همين جا تمامش بكنند؛ همين جا تمام كنند قضيه را! مجلس يك امتحان خوبي داده است، يك امتحان خوبي مسئولين اجرايي دادهاند؛ اين امتحان، امتحان خوبي بود. مردم هم با بصيرتند، مردم ميفهمند، تشخيص ميدهند. ادامة اين كار همان چيزي است كه دشمنان ميخواهند؛ دوست ميدارند اين دو قوه را در مقابل هم قرار بدهند؛ يك عدهاي تحت تأثير احساسات از اين طرف، يك عدهاي تحت تأثير احساسات از آن طرف، يك عدهاي قلمها و وسايل تبليغ را در روزنامه و در پايگاه اينترنتي و غيره بهكار بگيرند و يك فضاي شلوغي درست كنند. نه! كشور احتياج دارد به آرامش. همة مسئولين، چه مسئولين تقنين، چه مسئولين قضا، چه مسئولين اجرا، براي اينكه كار خود را انجام بدهند، آرامش لازم دارند، مردم هم آرامش را دوست دارند. آنچه كه وظيفة مجلس بود، انجام گرفت؛ دولت هم در مقابل آنچه كه وظيفة مجلس است، اعتماد به نفس لازم را نشان داد؛ اين از هر دو طرف خرسند كننده است. از حالا من از آن برادران و مجموعة چند ده نفري در مجلس كه اين كار را شروع كردند، تقاضا ميكنم قضيه را تمام كنند و نشان بدهند عملاً هم مسئولين دولتي، هم مسئولين قوة مقننه و قوة قضائيه كه بيش از همه چيز به وحدت اين ملت و آرامش كشور احترام ميگذارند.8 8. ۹۱/۰۹/۰۱ بيانات در ديدار جمعي از بسيجيان و فعالان طرح شجرة طيبة «صالحين»
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید