تدبير ش 77 مرداد 91
اثبات سازگاري آرمانگرايي با واقعبيني
درسي كه انقلاب داد و امام بزرگوار باقي گذاشت، اين است كه: در اين حركت سي و سه ساله، آرمانها و آرزوهاي عظيمي كه اسلام آنها را به ما القاء ميكند و تعليم ميدهد، از نظر دور نماند؛ در عين حال واقعيتهاي موجود جامعه و جهان هم مورد توجه قرار گرفت؛ اين كمك كرد به اينكه اين حركت بتواند ادامه پيدا كند؛ يعني تركيب آرمانخواهي و آرمانگرايي با واقعبيني. يك حرفي را سر زبانها انداختند، دربارهاش نوشتند و گفتند؛ الآن هم انسان در گوشه و كنار ميشنود كه ملاحظة واقعيتهاي جامعه و جهان، با آرمانگرايي نميسازد. آرمانگرايي را اشتباه كردند با رؤياگرايي. آنچه كه ما ميخواهيم دنبال كنيم و اصرار بر آن داريم، اين است كه واقعبيني، مشاهدة واقعيات جامعه و جهان، با آرمانگرايي و تعقيب آرمانها و آرزوهاي بزرگ ملت ايران هيچگونه تنـافـي و تعـارضـي نـدارد. اگـر مـا تـوانستيم آرمانگـرايـي را بـا واقعبيني و واقعگـرايـي همراه كنيم، ترجمة عملياتياش ميشود اينكه ما تدبير را با مجاهدت تركيب كنيم؛ هم مجاهدت كنيم و مجاهدانه حركت كنيم، هم اين حركت مجاهدانه در يك چارچوب تدبيرشدهاي قرار بگيرد؛ كه اين، آگاهي عمومي، آگاهي دستاندركاران، همراهي دلها و زبانها در همة عرصهها را ميطلبد.
بعضي وانمود مـيكنند كه آرمانگـرايـي بـا واقعبيني نميسازد؛ اين را ما بهشدت رد ميكنيم. بسياري از آرمانهاي جامعة ما و مطالبة آنها جزو واقعيتهاي جامعه است. مردم مايلند عزت ملي داشته باشند، مردم مايلند زندگي ايمانمدار و دينمدار داشته باشند، مردم مايلند در امور ادارة كشور و مديريت كشور سهيم باشند – يعني مردمسالاري – مردم مايلند پيشرفت داشته باشند، استقلال سياسي و اقتصادي داشته باشند؛ اينها خواستههاي عمومي مردم است. اين خواستهها، واقعيتهاي جامعه است؛ اين واقعيتها دقيقاً در جهت آرمانخواهي است؛ اينها كه مسائل تحليلي و ذهني نيست، اينها كه موهومات نيست، اينها كه ذهنيات نيست؛ اينها واقعياتي است كه در جامعه وجود دارد. يك جامعة زنده و مؤمن دنبال اين چيزهاست؛ ميخواهد عزت ملي داشته باشد، ميخواهد استقلال داشته باشد، ميخواهد پيشرفت داشته باشد، ميخواهد آبروي بينالمللي داشته باشد؛ اينها خواستههايي است كه مردم دارند؛ اينها در جهت آرمانهاست؛ و اين خواستن، جزو واقعيتهاي قطعي جامعه است.
بنابراين واقعيات ميتواند در خدمت و معطوف به آرمانها باشد. بله! ذكر آرمانها بدون توجه به واقعيتها و بدون ملاحظة سازوكارهاي معقول و منطقي رسيدن به آرمانها، خيالپردازي است؛ آرمانها در حد شعار باقي خواهد ماند؛ ليكن وقتي كه مسئولان كشور آرمانها را به صورت منطقي و متين دنبال كردند، مردم همراهي كردند، اينجا آنجايي است كه واقعيتهاي جامعه با آرمانها هماهنگ ميشود. خب! اين يك امر اساسي و يك پاية اساسي براي حركت كشور است.1
1. 03/05/91 بيانات در ديدار كارگزاران نظام (چهارم رمضان المبارك1۴۳۳ )
توجه به لغزشگاهها و شناخت واقعيتسازيهاي پنداري
ما وقتي كه ميخواهيم آرمانگرايي همراه با واقعبيني داشته باشيم - يعني واقعيتها را ببينيم، بر اساس واقعيتها حركت خودمان را تنظيم كنيم - بايد توجه كنيم كـه بـه لغزشهايـي كـه در اينجا ممكن است پيش بيايد، دچـار نشويـم. لغزشگـاههـايـي وجـود دارد. يك لغزشگـاه، واقعيتپنداري است؛ چيزهـايـي را كـه واقعيت ندارد، انسان واقعيت تصور كند. دشمناني كه جبههاي را در مقابل كشور ما، ملت ما، انقلاب ما تشكيل دادند، سعي مـيكنند واقعيتسـازي كنند، واقعيتنمايـي كنند، يك چيزهـايـي را بـهعنوان واقعيتهـاي مسلّم در نظر مـا جلوهگر كنند؛ در حالي كه واقعيتها آنها نيست. بايد مواظب باشيم درگير و دچـار واقعيتسـازيهـاي خلاف واقع نشويم. فرض بفرماييد اگر چنانچه ما توان خودمان را بيشتر از واقع بدانيم، يا كمتر از آنچه كه واقعيت است بدانيم، دچار خطا خواهيم شد؛ توان دشمن را هم اگر بيشتر از آنچه كه هست، يا كمتر از آنچه كه هست، ببينيم، دچار اشتباه محاسبه خواهيم شد. اين از آنجاهايي است كه طراحان دشمن وارد ميدان ميشوند. شما ملاحظه كنيد؛ در تبليغات گستردة رسانهاي دشمنان ما سعي ميشود توان داخلي و ملي كشور تحقير شود و كوچك شمرده شود؛ متقابلاً توان دشمن بيش از آنچه كه هست، معرفي شود؛ اين يكي از لغزشگاههاست. اگر ما از آن مقداري كه دشمن بايد مورد ملاحظه قرار بگيرد، بيشتر او را محاسبه كرديم و بيشتر از او ترسيديم، قطعاً دچار خطاي در محاسبه خواهيم شد؛ راه را عوضي خواهيم رفت؛ اين يكي از لغزشگاههاست.
يكي از لغزشگاهها در ديدن واقعيت، برميگردد به درون خود ما. گاهي دلبستگيهاي ما فلج كننده است. دلبستگيهاي ما موجب ميشود كه ما يك چيزهايي را واقعيت بپنداريم كه واقعيت ندارد؛ در واقع خطايي است كه نفس راحتطلب ما يا دلبستة ما به مسائل مادي، بر ما تحميل ميكند؛ در حالي كه واقعيت ندارد.
يكي از اين لغزشگاهها اين است كه انسان تصور كند دست يافتن به آرمانها بدون هزينه امكانپذير است. ما در دوران مبارزات هم ميديديم؛ بعضيها بودند كه اهداف مبارزات را قبول داشتند، اما حاضر نبودند در راه اين مبارزات هزينهاي بدهند، قدمي بردارند. امروز چنين كساني هم هستند؛ تصور ميكنند كه بايد به هدفها رسيد، بدون دادن هزينه! لذا آنجايي كه پاي هزينه دادن در ميـان اسـت، عـقـب مـيكشند. ايـن عقبكشيدنها در بسياري از موارد موجب ميشود كه انسان در محاسبه اشتباه كند؛ خطي را كه بايد در مقابل دشمن دنبال كند، دنبال نكند.
يك لغزش ديگر اين است كه: ما بخشي از واقعيتها را ببينيم، بخش ديگري از واقعيتها را نبينيم! ايـن هم مـوجب خطاست؛ خطاي در محاسبه را به دنبال خواهد داشت. واقعيتها را بايد با هم ديد و دانست.1
1. 03/05/91 بيانات در ديدار كارگزاران نظام (چهارم رمضان المبارك1۴۳۳ )
ارمغان ملاحظة واقعيتها
مـا در چـه وضعي هستيم؟ كجا قـرار داريـم؟ چه داريم؟ چـه نداريم؟ ملاحظة ايـن واقعيتهـا، با قضاوتي كه بنده در اين مسئله پيش خودم دارم، بسيار اميدبخش است. وقتي ما واقعيتها را كنار هم ميگذاريم، اينها را ملاحظه ميكنيم؛ احساس ميكنيم كه راه ملت ايران به سوي آرمانهاي بلند، يك راهِ گشوده است. اين راه، چالش دارد؛ اما راه باز است، بنبست وجود ندارد. هدف جبهة مخالف نظام اسلامي و انقلاب اسلامي و دشمن ما، اين است كه راه را بنبست نشان بدهد. خودشان هم ميگويند: ما بايستي اين كارها را بكنيم، اين فشارها را وارد كنيم، ايـن محاصره را بكنيم، ايـن تحريم را بكنيم، تا مسئولان جمهوري اسلامي در محاسبات خودشان تجديـدنظر كنند. مـن عـرض مـيكنم؛ ملاحظة واقعيتها نه فقط موجب ميشود ما در محاسبات گذشتهمان تجديدنظر نكنيم، بلكه ما را به درستي راهي كه پيموديم و راهي كه انقلاب جلوي ما گذاشته، مطمئنتر ميكند.1 1. 03/05/91 بيانات در ديدار كارگزاران نظام (چهارم رمضان المبارك1۴۳۳ )
رويارويي نظام اسلامي با چند قدرت و دولت مستكبر
يكي از واقعيتهاي موجود كشور - كه امروز بيش از سالهاي گذشته هم اين واقعيت به رخ نظام اسلامي كشيده ميشود - وجود فشارها و تهديدهاست. كشور با زورآزمايي چند قدرت و دولت مستكبر روبهرو است. همينطور كه مكرر عرض كرديم، طرف مقابل ما جامعة جهاني نيست، دولتها نيستند، ملتها نيستند؛ چند دولتند؛ منتها دستگاه رسانهاي قوي دارند. اين چيزي كه ما بايد اقرار كنيم كه آمريكاييها و غربيها انصافاً در اين قضيه قوي هستند، قدرت رسانهاي است، قدرت تبليغات به معناي پروپاگاندا است؛ هماني كه خودشان ميگويند. آن چيزي كه ما اقرار ميكنيم كه اينها در آن قوي هستند، قدرت تبليغاتي و قدرت رسانهاي و وانمود كردن مطالبي است كه ميخواهند وانمود شود. امروز اينها با توان تبليغاتي و رسانهاي بالاي خود بهشدت دارند اين را تبليغ ميكنند و ميگويند و اين واقعيت دارد كه چند دولتند؛ منتها با همين نيروي رسانهاي، خودشان را به نام «جامعة جهاني» معرفي ميكنند، و دروغ ميگويند؛ جامعة جهاني نيست. اين يك واقعيت است.
ما با زورآزمايي چند دولت و چند قدرت استكباري مواجهيم. اينها يك سياهيلشكر هم پشت سرشان دارند، كه آنها هم با ما مخالفند؛ اما آنها موجوديتي از خودشان ندارند، تواني ندارند. اگر دست حمايت قدرتي مثل آمريكا از روي سرشان برداشته شود، صفرند؛ در معادلات جهاني و بينالمللي به حساب نميآيند؛ ليكن حالا بـهعنوان سياهيلشكر، پشت سـر آمريكا و پشت سـر رژيم صهيونيستي و شبكة صهيونيسم دنيا دارند حركت ميكنند. اين يك واقعيتي است، اين در مقابل ماست، اين از اول انقلاب شكل گرفته؛ كم هم نشده و افزايش هم پيدا كرده. البته در بزرگنمايي اين واقعيت هم همه همدستند؛ اين جزو همان لغزشگاههاست. سعي ميكنند اين واقعيت را هرچه بزرگتر و شديدتر و سختتر و تلختر نشان بدهند. ما اين را قبول داريم كه در مقابل ما فشار هست، تحريـم هست، تـوانـايـيهـاي اقتصادي، تواناييهاي سياسي، امنيتي و امثال اينها و بخصوص رسانهاي پشت سر اين حركت وجود دارد.1 1. 03/05/91 بيانات در ديدار كارگزاران نظام (چهارم رمضان المبارك1۴۳۳ )
هدف مخالفت دشمنان با جمهوري اسلامي
واقعيت ديگري كه ... بايد ديده شود، اين است كه: وانمود ميشود اين زورآزمايي به خاطر مثلاً مسئلة هستهاي يا مسئلة حقوق بشر است؛ و اين دروغ است! دروغ بـودن ايـن ادعـا، يكي از واقعيتهاست. نـه اينكه ما بگوييم اين واقعيت است؛ امـروز در دنيا كسي نيست كـه بـاور كند آمريكا دنبـال حقـوق بشر اسـت، دنبـال حقوق ملتهـاست؛ يـا رژيـم صهيونيستي نسلكش و كودككش دنبال اجراي دموكراسي در كشورهاي دنياست. پروندة آمريكا، پروندة رژيم صهيونيستي، پروندة همين چند قدرت كه در مقابل جمهوري اسلامي قرار دارند، از لحاظ مسئلة حقوق بشر و طرفداري از حقوق ملتها و حقوق انسانها، پروندة بسيار سياهي است. شصت سال نسلكشي در فلسطين، نقض حقوق بشر نيست؟ دادن سلاح اتمي به دولت غاصب صهيونيستي، نقض صلح جهاني نيست؟ اينهايي كه اين كارها را كردند، ميتوانند مـدعـي دفـاع از صلح جهانـي باشند؟ دادن سلاح شيميايي به كسي مثل صدام، نقض حقوق بشر نيست؟ كارهايي از قبيل آنچه كه در ابوغريب و گوانتانامو و افغانستان و عراق و نقاط ديگري از دنيا به وسيلة آمريكاييها، به وسيلة غربيها، به وسيلة انگليس اتفاق افتاده است، جايي براي ادعاي دفاع از حقوق بشر باقي ميگذارد؟
بنابراين، اينكه اينها ميگويند مقابلة ما با جمهوري اسلامي براي حقوق بشر است، دروغ است؛ اين هم كه ميگويند مقابلة با جمهوري اسلامي براي سلاح هستهاي است، دروغ است؛ اين را ما اول با حدس بيان ميكرديم، بعد در مذاكرات و مبادلات بينالمللي براي ما روشن شد كه آنها ميدانند جمهوري اسلامي دنبال سلاح هستهاي نيست؛ اين را باور كردهاند و قبول دارند، و واقعيت هم همين است؛ در عين حال مسئلة سلاح هستهاي را مطرح ميكنند. پس ادعاي اينكه اين فشارها، اين تحريمها، اين محاصرهها، اين دشمنيها و خصومتها به خاطر مسئلة سلاح هستهاي و مسئلة توان هستهاي است، يك دروغ است؛ اين دروغ بودن هم يك واقعيت است. واقعيت اين است كه مخالفت آنها به خاطر اصل انقلاب و اصل تشكيل نظام اسلامي است. اينها در ايـن منطقه بـا خيـال راحـت داشتند حـكومـت ميكردند. كشوري مثل ايران با اين منابع سرشار، با ايـن امكانات فراوان، توي مشت آنها بوده است؛ هـر كار مـيخـواستند، مـيكـردنـد؛ هر تصميمي ميخواستند، ميگرفتند؛ از امكانات اين كشور در پيشبرد مقـاصـد خـودشـان همـة استفـادههـا را ميكردند، ولي الآن از آن محروم شدهاند. فقط اين هم نيست؛ اين حركت موجب شده است كه اين داعيه و اين انگيزه در دنياي اسلام بيدار شود، كه امـروز نشانههـايش را در شمال آفريقا و در خاورميانه و در همة كشورهـا و ملتهـا داريم مشاهـده مـيكنيم؛ اينها از ايـن نـاراحتند. نقطة كانوني، جمهوري اسلامي است؛ ميخواهند به جمهوري اسلامي ضربه وارد كنند و اين را عبرتي قرار بدهند براي ديگران؛ انگيزة واقعي اين است.1 1. 03/05/91 بيانات در ديدار كارگزاران نظام (چهارم رمضان المبارك1۴۳۳ )
تازگي نداشتن چالشهاي موجود
يك واقعيت ... اين است كه: اين چالشهايي كه امروز براي جمهوري اسلامي وجود دارد، جديد نيست. اين هم تحليل نيست، اين واقعيت است؛ اين را همه ميبينند، مشاهده ميكنند. يك روزي بود كه كشتيهاي نفتي و غيرنفتي ما را در خليج فارس ميزدند؛ يك روزي بود كه پايانة نفتي خارك را بمباران ميكردند؛ يك روزي بود كه همة مراكز صنعتي موجود ما زير چتر بمباران دشمن بود؛ اينها چيزهايي است كه به چشم خودمان ديديم؛ ما اين روزها را گذرانديم؛ اينها براي ما جديد نيست. امروز جرأت نميكنند به جمهوري اسلامي نزديك شوند ... اين هم بخش ديگري از واقعيتهاست. يك روزي ايـن جـرأت را داشتند، مـيآمـدنـد، ضربـه ميزدند، حمله ميكردند. جنگ صدام با ما كه جنگ يك دولت با ما نبود؛ جنگ بينالمللي عليه ما بود. بنابراين، اين چالشهايي كه وجود دارد - تهديد ميكنند، ميگويند، ميشمرند، بزرگنمايي ميكنند - براي جمهوري اسلامي جديد نيست.1 1. 03/05/91 بيانات در ديدار كارگزاران نظام (چهارم رمضان المبارك1۴۳۳ )
ضعيفتر شدن دشمنان نسبت به سنوات قبل
يك واقعيت ... اين است كه جبهة مقابل ما در طول اين سالها ضعيفتر شده است. يعني اگر ما دو نماد اصلي اين جبهه را آمريكا و رژيم صهيونيستي بدانيم، و غرب را دنبال سر اينها بدانيم، واضح است كه اينها ضعيفتر شدهاند. امروز رژيم صهيونيستي بهمراتب ضعيفتر از بيست سال قبل و سي سال قبل است. بعد از حوادث شمال آفريقا و مسئلة مصر، رژيم صهيونيستي بهشدت تضعيف شده است؛ هم از درون دچار مشكل است، هم از بيرون مشكلات بينهايتي دارد. آمريكاي امروز هم آمريكاي زمان ريگان نيست؛ اينها بهمراتب عقب رفتند. در عراق وضعشان آنجوري شد؛ در افغانستان روزبهروز وضعشان بدتر شده است؛ در سياستهاي خاورميانـهايشان شكست خـوردنـد؛ در جنگ سيوسه روزه، عاملشان كه رژيم صهيونيستي است، شكست خورد؛ در جنگ بيست و دو روزه، عاملشان كه رژيم صهيونيستي است، نتوانست در مقابل يك ميليون و اندي انسان بيدفاع كاري از پيش ببرد. اينها واقعيتهاي خيلي مهمي است. بنابراين، اينها ضعيف شدهاند. اينها نسبت به بيست سال قبل و سي سال قبل بهمراتب ضعيفترند.1
1. 03/05/91 بيانات در ديدار كارگزاران نظام (چهارم رمضان المبارك1۴۳۳ )
بحران اقتصادي و اجتماعي دشمنان
يك واقعيت ... اين است كه: رژيمهاي مخالف نظام جمهوري اسلامي درگير بحرانند؛ همين چند دولت غـربـي، خـودشـان و اطرافيانشان دچار بحرانند. با اين بحران اقتصادياي كه در اروپا وجود دارد، اتحاد اروپا جداً در تهديد است، يورو جداً مورد تهديد است. آمريكا هم به نحو ديگري؛ كسري بودجة فراوان، قرض فراوان، فشار مردم، حـركت ضـد والاستريت، حـركـت – بـه قـول خودشان - نود و نُه درصدي. اينها حوادث مهمي است! البته وضع اروپا از آمريكا بدتر است؛ چند دولتشان سقوط كردند. الآن در چندين كشور اروپايي بيثباتي وجود دارد.
مشكلات آنها با مشكلات ما فرق هم ميكند. مشكلات اقتصادي و بحران اقتصادي اروپـا بـا مشكلات اقتصادياي كـه مـا احياناً دچـارش مـيشـويـم، متفاوت است. مشكلات مـا مثل مشكلات يك گروه كوهنورد است كه دارد در راهي حركت ميكند. راه سختي است و البته مشكلاتي دارد؛ گاهي آب ميخواهند، گاهي غذا ميخواهند، گاهي مشكلات دارند، گاهي به يك مانعي برخورد ميكنند؛ اما دارند طرف بالا ميروند. مشكلات ما از اين قبيل است. مشكلات اروپاييها مثل اتوبوسي است كه زير بهمن گير كرده. سالها خود آنها بدون اينكه بدانند، مقدمات اين مشكل را فراهم كردند. اين فاصلههاي طبقاتي، ايـن غلبة سازوكار ربـا در مسائل مـادي، اين تقويت زورمندان مـادي، ايـن نفوذپـذيـري از صهيونيستهاي پولپرست و مالپرست، آنها را دچار مشكلاتي كرده؛ اين بهمني است كه روي سرشان افتاده. بنابراين، مشكلات آنها با مشكلات ما خيلي متفاوت است.1
1. 03/05/91 بيانات در ديدار كارگزاران نظام (چهارم رمضان المبارك1۴۳۳ )
عدم تكرار تحريمها با مقاومت مدبرانه
يك واقعيت ... اين است كه: اگر كشور در مقابل فشارهاي دشمن - از جمله در مقابل همين تحريمها و از اين چيزها - مقاومت مدبرانه بكند، نه فقط اين حربه كُند خواهد شد، بلكه در آينده هم امكان تكرار چنين چيزهايي ديگر وجود نخواهد داشت؛ چون اين يك گذرگاه است، اين يك برهه است؛ كشور از اين برهه عبور خواهد كرد. اين چيزهايي كه الآن آنها تهديد ميكنند، تحـريـم مـيكنند، جـز آمـريكا و جـز رژيـم صهيونيستي، هيچكس ذينفع از ايـن تحريمهـا نيست. ديگران را بـا زور و بـا فشـار و بـا رودربايستي و با اين چيزها وارد ميدان كردند. خب! پيداست كـه زور و فشار و رودربـايستي نميتواند خيلي ادامه پيدا كند - يك مدتي است - شاهدش هم اين است كه مجبور شدند بيست تا كشور را از همين تحريمهاي نفتي و امثال اينها استثناء كنند! ديگراني هم كه استثناء نشدند، خودشان مايل نيستند، و بيش از آنچه كـه مـا بخواهيم يـا همان اندازه كـه مـا ميخواهيم، آنها دنبال راهحل مـيگـردنـد. بنـابـر ايـن، بـايستي مقاومت كرد.1 1. 03/05/91 بيانات در ديدار كارگزاران نظام (چهارم رمضان المبارك1۴۳۳ )
معناي وضعيت بدر و خيبر
اينكه ما عرض كرديم: وضعيت بدر و خيبر! يعني ... تهديد هست، چالش هست، اما بنبست نيست! در بدر امكانات كم بود، اما غلبه حاصل شد. امكانات طرف مقابل، چندين برابر؛ شايد در بعضي بخشها، غيرقابل مقايسة با امكانات جبهة اسلام بود. در خيبر سختي وجود داشت؛ رفتند مدتها آنجا ماندند؛ مقاومت دشمن شديد بود؛ اما غلبه پيدا كردند. چالش هست؛ اما در قبال چالش، توان و قدرت و استعداد و ظرفيت هم وجود دارد. اين، معناي وضعيت بدر و خيبر است. اگر اين ظرفيت را به ميدان آورديم، اگر نقاط ضعف را كم كرديم، پيشرفت خواهيم كرد.1 1. 03/05/91 بيانات در ديدار كارگزاران نظام (چهارم رمضان المبارك1۴۳۳ )
آرمانگرايي بدون پرخاشگري
در مورد آرمانگرايي يكي دو تا نكتة كوتاه را عرض بكنيم. آرمانگرايي را با پرخاشگري اشتباه نكنيم؛ تصور نكنيم كه هر كس آرمانگراتر است، پرخاشگرتر و دعواكنتر است؛ نه! ميتوان بهشدت پايبند به آرمانها و پايبند به اصول و به ارزشها بود، درعينحال پرخاشگر هم نبود. در آية شريفه ميفرمايد: «أَشِدَّاء عَلَي الْكُفَّارِ».(فتح 29) «أَشِدَّاء» جمع «شديد» است. شديد يعني سخت، سخت يعني نفوذناپذير. هر جسمي كه سختتر باشد، وقتي با جسم ديگري اصطكاك پيدا كرد، در آن جسم ديگر اثر ميگذارد، اما از آن جسم اثر نميپذيرد. همهمان اينجوري باشيم؛ اشداء باشيم. اما شديد بودن، اثرگذار بودن، لزوماً به معناي دعواگر بودن و پرخاشگر بودن نيست.4
4. ۹۱/۰۵/۱۶ بيانات در ديدار دانشجويان
لزوم شرح صدر سياسي
شرح صدر سياسي در بين دانشجويان، ... ربطي به مسئولين و مديران دانشگاهها ندارد؛ مربوط به خود تشكلهاي دانشجويي است. من تأييد ميكنم لزوم شرح صدر سياسي را. هيچ منافاتي وجود ندارد بين پايبندي دقيق و عميق به اصول و رعايت جهتگيري دقيق، در عين حال داشتن شرح صدر و بـرخـورد غير پرخاشگرانة بـا كسانـي كـه بـا فـكـر انسان همـراه نيستند؛ بـالخصـوص در زمينههـاي سياسي.4 4. ۹۱/۰۵/۱۶ بيانات در ديدار دانشجويان
كنترل احساسات
گاهي اوقات انسان احساساتش غلبه ميكند و ميخواهد يك كاري را انجام بدهد. ... ببينيد: يك جاهايي احساساتي وجود دارد كه اين احساسات بايد كنترل شود. ... مثلاً فرض كنيد قضية غزه پيش ميآيد، يك مشت جوان دانشجو ميگويند اين فلان فلان شدهها، اين صهيونيستهاي خبيث سر بچههاي غزه دارند بمب ميريزند، فلان ميكنند؛ برويم پدرشان را دربياوريم؛ راه ميافتند، ميروند فرودگاه! خب! اين احساسات، احساسات مقدس و پاكي است. امثال من كه يك كنار نشستيم و داريم نگاه ميكنيم، آدم ميخواهد جانش را فداي يك چنين احساساتي بكند؛ اين واقعاً ارزش دارد. اينكه امام فرمودند: من دست و بازوي بسيجيها را ميبوسم، جايش همين جاست. آدم وقتي ميبيند كه يك جواني اينجا توي خانه، در گرماي تابستان كولر و يخچال دارد، در سرماي زمستان وسيلة گرمايي دارد، دانشگاه ميرود، درس ميخواند، موفقيت دارد، بعد ناگهان مسئلة غزه ميخواهد او را به حالت انفجار برساند، ميگويد ميخواهم بروم آنجا؛ خب! اين احساس، احساس باارزشي است؛ اما رفتن، غلط است. احساس، خوب است؛ اما اين احساس نبايد موجب شود كه ما حالا راه بيفتيم برويم غزه. رفتن به غزه، آن وقت نه ممكن بود، نه جايز بود؛ اگر ممكن هم بود، جايز نبود.
خب! اينجا بين آرمانگرايي و بين آن واقعيت و دستوري كه حالا از قول رهبري نقل كردند كه نبايد برويد غزه، يك تعارضي درذهن اين جوان به وجود ميآيد. نه! هيچ تعارضي وجود ندارد. آن احساس، احساس خوبي است؛ اما تصميمي كه بر اساس يك احساس گرفته بشود، يك مطالعة دقيق، مـوشكافـانـه و عالمانـه پشت سـرش نباشـد، آن تصميم، لزوماً تصميم درستي نيست. گاهي اوقات تصميم، تصميم غلطي است.4 4. ۹۱/۰۵/۱۶ بيانات در ديدار دانشجويان
آرمانگرايي توأم با مصلحتانديشي
آرمانگرايـي بـههيچوجـه بـه معناي در همة زمينهها پرخاشگري كردن، برخي از واقعيات لازم و مصلحتهاي لازم را نديده گرفتن، نيست. مصلحت هـم شـده يـك اسـم منفـور؛ آقـا مصلحتگرايي ميكنند! خب! اصلاً بايد ملاحظة مصلحت بشود. هيچ وقت نبايد گفت كه آقا حقيقت با مصلحت هميشه منافات دارد؛ نه! خود حقيقت يكي از مصلحتهاست، خود مصلحت هم يكي از حقايق است. اگر مصلحتانديشي درست باشد، بايد رعايت مصلحت را كرد؛ چرا نبايد رعايت مصلحت را كرد؟ بايد مصالح را ديد.
فرض بفرماييد: از لحاظ موضع نظام، نسبت به فلان حركت سياسي بلوك مثلاً طاغوت و مجموعههاي استبدادي ديكتاتوري، معلوم است كه ما مخالفيم، همراهي هم نميكنيم، كمك هم نميكنيم - «قَدْ كَانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِي إِبْرَاهِيمَ وَالَّذِينَ مَعَهُ إِذْ قَالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَاء مِنكُمْ وَمِمَّا تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ كَفَرْنَا بِكُمْ وَبَدَا بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةُ وَالْبَغْضَاء أَبَدًا حَتَّي تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَحْدَهُ» (ممتحنه 4) - معلوم است كه موضع ما نسبت به برخي از جهات سياسياي كه امروز در دنيا وجود دارند يا در منطقه وجود دارند، موضع روشني است؛ اما اين به هيچ وجه به معناي نفي كار ديپلماسي سنتي متعارف نيست؛ اين را توجه داشته باشيد. يعني كار ديپلماسي بهجاي خودش بايد انجام بگيرد، منتها جهتگيري، اين جهتگيري است. كمااينكه دشمنان ما هم همينجور عمل ميكنند. دشمنان ما هم در عمل دشمنيشان را ميكنند، اما تعارفات ديپلماسي را هم انجام ميدهند. البته ما هم به آن تعارف ديپلماسي گول نميخوريم؛ ميفهميم پشتش چيست. بنابراين، بايد به معنا و عمق آرمانگرايي توجه شود. پس بهطور خلاصه، آرمانگرايي يعني پايبندي به ارزشها و اصول و آرمانها و تأثيرگذاري و تأثيرناپذيري از جهت مخالف و جبهة مخالف.4 4. ۹۱/۰۵/۱۶ بيانات در ديدار دانشجويان
عدم تنافي بين آرمانگرايي و ملاحظة مصالح مديريتي
هيچ منافاتي وجود ندارد بين انجام دادن وظايفي كه جواني و آرمانگرايي به انسان ديكته ميكند و بين ملاحظة مصالح مديريتي كشور، ملاحظة قانون، ملاحظة تدبير و درايت مديريتي در كشور. يعني ميتوان آرمانگرا بود، به احساسات جواني هم پاسخ داد و بر طبق اقتضاي جواني و آرمانگرايي عمل كرد؛ در عين حال جوري هم بود كه با مصلحت كشور و با مصالح مديريتي كشور تعارض و اصطكاكي نداشته باشد.4 4. ۹۱/۰۵/۱۶ بيانات در ديدار دانشجويان
هدف جنگ نرم و تغيير محاسبات
ما عرض كرديم افسران جوانِ جنگ نرم. اعتقاد من اين است - اين هيچ تعارف نيست - كه در اين ميدان، شما افسريد؛ سرباز صفر نيستيد. شما جوانيد، ميدان مبارزة شما هم ميدان جنگ نرم است. امروز خوشبختانه جنگ نظامي نداريم؛ اگر يك وقتي جنگ نظامي هم پيش بيايد، باز پيشقراولهايش جوانهايند. امروز جنگ نرم مطرح است؛ نه امروز، سي سال است مطرح است! در جنگ نرم، آن چيزي كه بايد مورد توجه باشد، اين است: در جنگ نرم و جنگ رواني - كه جنگ رواني يكي از بخشهاي جنگ نرم است - هدف دشمن اين است كه محاسبات طرف مقابل را عوض كند. جنگ نرم مثل جنگ نظامي نيست. در جنگ نظامي هدف دشمن اين است كه مثلاً بيايد پايگاه طرف مقابل يا كشورِ مورد حمله را نابود كند و از بين ببرد، يا سرزمين را تصرف كند. در جنگ اقتصادي هدف اين است كه زيرساختهاي اقـتـصـادي را از بـيـن بـبـرد. در جنگ نـرم، هدف اين چيزها نيست؛ اين چيزها گاهي وسيله است براي آن هدف جنگ نرم. در جنگ نرم، هدف آن چيزي است كه در دل شماست، در ذهن شماست، در مغز شماست؛ يعني ارادة شما. دشمن ميخواهد ارادة شما را عوض كند. ... ميگويند: مـيخواهيم ملت ايـران – حـالا آنها مـيگـويند مسئولين، امـا در واقع ملت ايـران مـورد نظرشان است - محاسباتش عـوض شـود. مـا بـا يك محاسبهاي، يك راهي را انتخاب كرديم. انقلاب اسلامي آمد تحولات عمدهاي را در اين كشور به وجود آورد؛ سلطنت را تبديل كرد به حكومت مردم، مردمسالاري؛ وابستگي را تبديل كرد به استقلال؛ عقبماندگي تاريخي مزمن را تبديل كرد به پيشرفت - كه داريد ميبينيد - تحقيرشدگي را تبديل كرد به اعتماد به نفس و احساس عزت؛ اينها كارهاي انقلاب بوده. خب! دشمن ما، يعني آن دستگاه مقتدرِ مادي كه تا قبل از انقلاب بر اقتصاد ايـن كشور و سياست ايـن كشور و فرهنگ ايـن كشور و منابـع ايـن كشور و تصميمهـاي مسئولان ايـن كشور مسلط بوده، از ايـن وضع ناراحت است؛ ميخواهد اين را عوض كند؛ چه كار كند؟ براي او تنها راه، منحصر در اين است كه ملت ايران و مسئولين ايران در نهايت به يك محاسبهاي برسند كه احساس كنند ادامة اين راه به صرفشان نيست. دشمن ميخواهد اين محاسبه را بر ذهن شما تحميل كند؛ ميخواهد من و شما به اين نتيجه برسيم كه صلاح نيست در مقابل آمريكا، در مقابل استكبار، در مقابل دستگاههاي سياسي تابع كارتلهاي گوناگون اقتصادي، خيلي هم بايستيم و خيلي هم مقاومت كنيم؛ از بعضي از حرفها بايد دست بكشيم؛ كمااينكه گفتند ديگر. در يك برههاي كساني گفتند: آقا! ول كنيد قضية اسرائيل را، ول كنيد قضية فلسطين را، ول كنيد قضية عدالت در سطح جهاني و حمايت از ملتهاي عدالتخواه را، رها كنيد اين حرفها را؛ چه كار داريد؟ به خودتان بچسبيد. اين همان تغيير محاسبات است! دشمن اين را ميخواهد.4 4. ۹۱/۰۵/۱۶ بيانات در ديدار دانشجويان
چگونگي مقاومت در برابر جنگ نرم
در مقابل اين[ جنگ نرم] افسر جنگ نرم بايد مقاومت كند. چگونه مقاومت كند؟
اولاً معرفتهايتان را بالا ببريد. عزيزان من! سقف معرفت خودتان را، سايتهاي سياسي و اوراق روزنامـههـا و پـرسـه زدن در سايتهـاي گـونـاگـون قرار ندهيد؛ سقف معرفت شما اينها نيست. ... من ميخواهم بگويم: هرچه ميتوانيد! اولاً در اين بخش كار كنيد. سطح معرفت را بالا ببريد. با قرآن، با نوشتجات مرحوم شهيد مطهري، با نوشتجات فضلاي بزرگي كه خوشبختانه امروز در حوزههاي علميه حضور دارند، آشنا شويد. امروز فضلاي جواني در حوزههاي علميه هستند كه ميتوانند در اين قسمت به مجموعة جوانهاي دانشگاهي ياري بدهند؛ كمااينكه كارهاي خوبي هم دارد انجام ميگيرد. سطح معرفت ديني بالا برود؛ اين يكي از كارهاست كه حتماً لازم است. به نظر من آن كاري كه مهم است انجام بگيرد، مطالعات اسلامي است.
نظارت و تـوجـه بـه اوضاع كشور. نگاه مستفسرانه و دنبالِ پيدا كردن واقعيت، همراه با انتقاد. قبلاً هم عرض كردم كه انتقاد هيچ اشكالي ندارد. نگاه منتقدانه هيچ اشكالي ندارد، منتها انتقاد درست؛ بيانصافي نشود! آدم گاهي ميبيند در بعضي از انتقادها، بيانصافي ميشود. حالا شما يك خرده تنديد و جوان هم هستيد و آدم خيلي هم توقع ندارد؛ اما آنهايي كه ريش و سبيلشان سفيد هم شده، گاهي اوقات انسان ميبيند كه بيانصافي ميكنند؛ در بيان كردن و گفتن و حرف زدن نسبت به اين و آن، بيملاحظگي ميكنند. مراقبت كنيد بيانصافي نشود. بنابراين: نقد مستمر، نظارت مستمر و متعادل بـر اوضاع كشور، بـر مديريتها، جزو كارهاي بسيار لازم است؛ البته بايد با عقلانيت و با مدارا همراه باشد، بدون افراط، بدون پرخاشگري؛ اما نگاه نقادانه. به نظر من اين هم كار لازم ديگري است.
ارتباط با تشكلهاي دانشجويي جهان اسلام هم كار لازمي است - كه يكي از دوستان در اينجا مطرح كردند؛ بنده هم تأييد ميكنم - امروز در دنياي اسلام، در ذيل بيداري اسلامي، مجموعههاي دانشجويي ... مجموعههاي فعالي هستند، قبلاً هم فعال بـودنـد؛ بعضيهـاشان در ايـن حـركتهـا نقشآفريني اساسي كردند. بـه نظر مـن بـا اينها ارتباط داشته باشيد. دستگاههاي گوناگون كشور در اين زمينه بايد به شما كمك كنند؛ البته ما هم سفارش خواهيم كرد.4 4. ۹۱/۰۵/۱۶ بيانات در ديدار دانشجويان
خطا در تحليل
سعي كنيم در تحليلهايمان، در شناخت حوادث، دچار خطا و اشتباه نشويم. بدانيم كه آمريكا و صهيونيسم دشمنان امت اسلامياند؛ سردمداران رژيمهاي جبار، دشمنان امت اسلامياند. اگر ديديم در يك جايي آنها در يك جهت قرار گرفتهاند، بدانيم كه آن جهت، جهت باطلي است، جهت غلطي است؛ دچار خطاي در تحليل نشويم. آنها هرگز براي ملتهاي مسلمان دل نميسوزانند؛ هرچه بتوانند، تخريب ميكنند و در روندها اخلال ميكنند. امروز همين جنجالهايي كه آنها در واقع به راه مياندازند، اگرچه گاه از زبان بعضي افراد غافل هم تكرار مـيشـود؛ اختلافـات مـذهبي، اختلافـات قـومـي، اختلافات نژادي و زباني؛ اينها را عمده ميكنند؛ در حالي كه در اسلام اينها نيست: «إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ»؛(حجرات 13) همه يكي هستند، همه با هم برادرند. بـايـد همة مـا بيدار بـاشيم، بصير بـاشيم، چـشـمهـايـمـان را بـاز كنـيـم، دچـار خـطاي تحليل نشويم.10 10. ۹۱/۰۵/۲۹ خطبههاي نماز عيد فطر (1433 هجري قمري)
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید