تدبير ش58
ضرورت تلاش جوانان براي افزايش بصيرت خود و شناخت دشمن
مسئلة ديگر، تلاش جوانان براي بصيرتافزايي است. خود جوانها بايد در اين زمينه تلاش كنند. دشمن را بايد شناخت، روشهاي دشمن را بايد شناخت؛ ايـن كـاري اسـت كـه بـر عهـدة خـود جـوانهـاست.1 1. 27/07/89 بيانات در اجتماع بزرگ مردم قم
ايفاي نقش مردم قم در دو سال 42 و56 با اخلاص، صفا و بصيرتِ مثال زدني
در ... دو مقطع مهم، قميها حقيقتاً نقش ايفاء كردند؛ نقشهاي مؤثر و ماندگاري را مردم قم در اين دو مقطع به وجود آوردند: يكي مقطع عاشوراي سال 42 و پانزده خرداد كه دو روز بعد از عاشورا بود. روز عاشورا در همين مدرسة فيضيه مردم قم جمع شدند، فرياد و غريو امام را شنيدند، جانهايشان را لبريز كردند و دو روز بعد كه خبر دستگيري امام بزرگوار را شنيدند، در صحن مطهر اجتماع كردند. اين حركت عظيم آنها موجب شد كه نهضت روحانيت به رهبري امام بزرگوارمان در حصار حوزه محبوس و محصور نماند؛ بيايد وارد جامعه شود. پيشرو اين كار، قميها بودند و اين كار بزرگ را انجام دادند.
مقطع ديگر، مقطع سال 56 است كه عمق توطئة دشمن را در اهانت به امام بزرگوار درك كردند؛ فهميدند مسئله چيست؛ صرفاً اين نيست كه خواستهاند به امام بزرگوار اهانتي بكنند. در شهر قم، اولين تظاهرات مردمي گسترده عليه آن حركت خائنانه به وجود آمد. خون جوانان قمي در اين خيابانها، در همين خيابان ارم، در خيابان چهارمردان بر روي زمين ريخته شد؛ جان دادند؛ با خون خودشان صدق سخن خودشان را اثبات كردند. در طول اين سي سالِ بعد از پيروزي انقلاب، باز در همة مقاطع، اين مردم مردمي هستند كه با اخلاص، با صدق و صفا و با بصيرتِ مثال زدني وارد ميدان شدند. دشمن براي قم برنامه داشت، طرح داشت؛ اگر مردم قم بيدار نبودند، بابصيرت نبودند، طرحهاي دشمنان دربارة قم، طرحهاي خطرناكي بود. بيداري مردم و حضور حوزة علميه در اين شهر موجب شده است كه اين شهر پايگاه بصيرت باشد.1 1. 27/07/89 بيانات در اجتماع بزرگ مردم قم
افزايش پايبندي مردم به ارزشهاي معنوي با وجود تبليغات گوناگون دشمنان
[دشمنان] در زمينة تضعيف وفاداري مردم نسبت به نظام هم كارهاي زيادي ميكنند: شايعه ميسازند، براي اينكه مردم را از مسئولين كشور، از رؤساي قوا مأيوس كنند، تخم بدبيني ميپراكنند. هر كار شايستة باارزشي كه در سطح كشور انجام بگيرد، اين را در وسايل تبليغات گوناگون مورد ترديد قرار ميدهند. اگر ضعفهايي هست، چند برابر ميكنند و نقاط قوت را نشان نميدهند، براي اينكه مردم را نااميد كنند، بخصوص نسل جوان را نااميد كنند. افق آينده را در مقابل نسل جوان و مردم تيره و تار نشان ميدهند، براي اينكه مردم را از صحنه خارج كنند. ليكن نكتة اساسي اين است كه دشمنان ملت ايران و دشمنان نظام اسلامي در طول اين سي و دو سال، همة تلاشي را كه در اين دو مورد انجام دادهاند، سرمايهگذاريهاي خسارتباري بوده است؛ نتيجهاي نگرفتند و شكست قطعي خوردند. آنها خيال ميكردند ميتوانند مردم را از نظام اسلامي جدا كنند. روزبهروز كه گذشته است، ميبينيد مردم پايبنديشان به مسائل ديني و ارزشهاي معنوي بيشتر شده است. كِي در كشور ما اين همه جوان در مراسم معنوي شركت ميكردند؛ در مراسم عبادي ماه رمضان، در روز عيد فطر؟ اين اجتماعات عظيم، اين روشنبيني مردم در زمينة مسائل سياسي سابقه نداشته است. بعد از اهانتي كه در روز عاشوراي سال 88 به وسيلة يك عده تحريك شده نسبت به امام حسين انجام گرفت، دو روز فاصله نشد كه مردم در روز 9 دي توي خيابانها آمدند و موضع صريح خودشان را علني ابراز كردند. دستهاي دشمن و تبليغات دشمن نه فقط نتوانسته مردم را از احساسات ديني عقب بنشاند، بلكه روزبهروز اين احساسات تندتر و اين معرفت عميقتر شده است.
بدون ترديد دشمن در جدا كردن مردم از نظام اسلامـي شكست خورده اسـت. سـال گـذشتـه در انتخـابـات، چهـل ميليـون مـردم كشـور پـاي صندوقهاي رأي رفتند. در واقع يك رفراندوم چهل ميليوني به نفع نظام جمهوري اسلامي و به نفع انتخابات انجام گرفت؛ همين بود كه دشمن را عصباني كرد. خواستند با فتنه اثر آن را از بين ببرند، اما اين را هم نتوانستند انجام دهند. مردم در مقابل فتنه هم ايستادند. فتنة سال 88 كشور را واكسينه كرد؛ مردم را بر ضد ميكروبهاي سياسي و اجتماعياي كه ميتواند اثر بگذارد، مجهز كرد؛ بصيرت مردم را بيشتر كرد.1 1. 27/07/89 بيانات در اجتماع بزرگ مردم قم
دلايل ردّ مفهوم غلط و انحرافي«حكومت آخوندي» و «آخوند حكومتي»
بعد از پيروزي انقلاب اسلامي دو عنوان و دو مفهوم غلط و انحرافي به وسيلة كساني كه هم با روحانيت بد بودند، هم با انقلاب دشمن بودند،در ذهنها مطرح شد. البته به اين حرفها پاسخ داده شده است؛ هم قولاً، هم عملاً؛ اما «رگ رگ است اين آب شيرين و آب شور» بايد هميشه متوجه بود، هميشه بيدار بود.
اين دو مفهوم غلط و در واقع دو تهمت را دشمن به عنوان تاكتيك مطرح كرده است: يكي طرح مسئلة حكومت آخوندي است. ميگويند در ايران حكومت آخوندي، حكومت روحاني بر سر كار است. اين را نوشتند، گفتند، ترويج كردند، تكرار كردند. ديگري طرح موضوع آخوند حكومتي است؛ تقسيم آخوند به حكومتي و غير حكومتي. هدفشان از طرح اين دو مفهوم انحرافي و غلط اين بود كه اولاً نظام اسلامي را از پشتوانة عظيم فكري و نظري و استدلالي و علمي علماي دين محروم كنند؛ ثانياً روحانيت مسئول را، روحانيت انقلابي را، روحانيت حاضر در صحنه را كه در مقابل دشمنيها سينه سپر كرده است، به خيال خودشان منزوي كنند، بدنام كنند. يعني: آخوند يك نوعش حكومتي است، كه اين بد است، منفي است، ضد ارزش است؛ يك نوعش غير حكومتي است، كه اين مثبت است، اين منزه است.
نسبت روحانيت با نظام اسلامي، نسبت روشني است. نسبت روحانيت و حوزههاي علميه با نظام اسلامي، نسبت حمايت و نصيحت است. اين را توضيح خواهم داد. حمايت در كنار نصيحت، دفاع در كنار اصلاح. آن دو مفهوم غلط، حقيقتاً انحرافي و خصمانه است؛ به دليل اينكه اولاً حكومت آخوندي و نسبت دادن جمهوري اسلامي به اين مفهوم، حرف دروغـي اسـت. جمهوري اسـلامـي حـكومـت ارزشهاست، حكومت اسلام است، حكومت شرع است، حكومت فقه است، نه حكومت افراد روحاني. روحاني بودن كافي نيست براي اينكه كسي سلطة حكومتي پيدا كند. جمهوري اسلامي با حكومتهاي روحانياي كه در دنيا ميشناسيم، در گذشته هم بوده است، امروز هم در نقطههايي از دنيا هست، ماهيتاً متفاوت است. حكومت جمهوري اسلامي، حكومت ارزشهاي ديني است. ممكن است يك روحاني ارزشهايي را حائز باشد كه از بسياري از روحانيها برتر باشد؛ او مقدم است؛ اما روحاني بودن هم موجب نميشود كه از كسي سلب صلاحيت شود. نه به تنهايي روحاني بودن صلاحيتآور است، نه روحاني بودن موجب سلب صلاحيت است. حكومت دين است، نه حكومت يك صنف خاص و يك مجموعة خاص. تقسيم روحاني به حكومتي و غير حكومتي و ارزش و ضد ارزش قلمداد كردن اينها هم يك غلط فاحش است. رفتن به سمت حكومت و رفتن به سمت هر چيزي غير از حكومت، اگر براي دنيا شد، بد است؛ اگر براي هواي نفس شد، بد است؛ مخصوص رفتن به سمت حكومت نيست. ما به سمت هر هدفي حركت كنيم كه مقصودمان هواي نفس باشد، مقصودمان منافع شخصي باشد، اين ضد ارزش است؛ اين همان مصداق دخول در دنياست كه فرمود: «الفُقَهَاء اُمَنَاءُ الرُّسُل مَا لَم يَدخُلُوا فيِ الدُّنيَا»؛( كافي، ج 1، ص 46) اين مخصوص رفتن به سمت حكومت نيست. اگر هدف، دنياست، مردود است؛ حكومت و غيرحكومت ندارد؛ اما اگر رفتن به سمت حكومت با هدف معنوي است، با هدف الهي است، اين از برترين مصاديق امر به معروف و نهي از منكر است؛ از برترين مصاديق مجاهدت است؛ اين قبول مسئوليتهاي سنگين است، يـا دفـاع از مسئولان صاحـب صلاحيت اسـت. اگر روحاني حكومتي به آن كسي گفته ميشود كه براي اداي دين خود، براي اداي مسئوليت شرعي خود، براي خاطر خدا از نظام اسلامي حمايت ميكند، يا از مسئوليني حمايت ميكند، اين ارزش است، اين ضد ارزش نيست؛ نداشتن اين حالت، ضد ارزش است. پس هيچكدام از اين دو مفهوم - نه مفهوم حكومت روحاني و حكومت آخوندي، و نه مفهوم آخوند حكومتي، روحاني حكومتي - مفاهيم درستي نيست. طرح اينها پس از انقلاب و تشكيل نظام اسلامي، يك طرح مغالطهآميز است؛ اين مفاهيم متعلق به فرهنگ اين انقلاب نيست.3 3. ۸۹/۰۷/۲۹ بيانات در ديدار طلاب، فضلا و اساتيد حوزه علميه قم
افزايش روزافزون آبروي جمهوري اسلامي در ميان ملتها
در زمينة سياست خارجي، سياست بينالمللي، در بعضي از همين مطبوعات خودمان هم شما ديديد؛ در اظهارات سال گذشتة بعضي از اصحاب فتنه هم مشاهده كرديد؛ هي تكرار ميكردند كه آقا ما در دنيا ذليل شديم، جمهوري اسلامي در دنيا بيآبرو شده، بيارزش شده، چه شده، چه شده. امروز وقتي به واقعيت نگاه ميكنيم، ميبينيم روزبهروز آبروي جمهوري اسلامي در ميان ملتهاي گوناگون دنيا - مسلمان و غير مسلمان - افزايش پيدا كرده است. دشمنان ملت ايران اين را ميدانند، ميفهمند، احساس ميكنند؛ البته كتمان ميكنند.
همين قضية سفر لبنان رئيس جمهور را چرا بايد دستكم گرفت؟ حادثة مهمي بود. براي هر كشوري، بخصوص براي سران استكبار اگر چنين چيزي اتفاق ميافتاد، فصل بسيار گستردهاي در تبليغات و در استنتاجهاي سياسي براي آن ميگشودند. يك ملتي كه با ما هم همسايه نيست، همهشان هم مسلمان نيستند؛ تركيبي از مسلمان و مسيحي، و مسلمانها هم تركيبي از شيعه و اهل سنت؛ اين ملت با اين تركيب گوناگون و متنوع، اينجور يكپارچه بيايند از رئيس جمهور ملت ايران استقبال كنند، اظهار علاقه كنند؛ اين چيز كمنظيري است، چيز بينظيري است؛ براي هيچ كشوري در دنيا چنين چيزي پيش نميآيد. رئيس جمهور كدام كشوري وقتي به يك كشور ديگر برود، چنين حوادثي برايش پيش ميآيد؟ مخصوص لبنان هم نيست. امروز اگر مسئولين برجستة كشور ما به مصر هم بروند، اگر بگذارند، همين قضاياست؛ سودان هم بروند، بگذارند، همين قضاياست؛ به هر كشور اسلامي كه بروند، اگر ميدان را باز كنند، همين قضاياست. اين، عظمت ملت ايران را نشان ميدهد. اين را شماها كرديد. اين افتخار مال شماست. اگر دولتي بود كه از مردم منقطع بود، اگر دولتي بود كه ميليونها جوان پرانگيزه از او حمايت نميكردند، چنين اتفاقي نميافتاد؛ اين مال شما جوانهاست.5 5. 02/08/89 بيانات در ديدار هزاران نفر از بسيجيان استان قم
ضرورت پيدا كردن قدرت تحليل براي شناخت حق و تشخيص حقانيت افراد
يك چهرة موجه محترم است، مورد قبول است، مورد تكريم است؛ اما او نميتواند شاخص حق باشد. گاهي چهرة موجهي مثل بعضي از صحابة پيغمبر راه را عوضي ميروند، اشتباه ميكنند. بايد حق را شناخت، بايد راه را تشخيص داد تا بفهميم اين شخص حق است يا باطل. هر كه از اين راه رفت، حق است؛ هر كه از راه حق نرفت، مردود است. حق را بايد شناخت. جماعت جوانِ مؤمنِ گردآمدة در زير سقف بسيج و پرچم بسيج، اين بصيرت را نشان دادند؛ نشان دادند بابصيرتند. بصيرت، عنصر اول است. در آينده هم بايد همينجور باشد. قدرت تحليل بايد پيدا كرد، قدرت تشخيص بايد پيدا كرد. امام - كسي كه پدر همة اين جريان بود، حق حيات به گردن جامعه و اين حركت عظيم داشت – فرمودند: اگر من از اسلام جدا شوم، مردم از من رو برخواهند گرداند. شاخص، اسلام است؛ شاخص، اشخاص نيستند؛ اين حرف امام است. او به ما ياد داد كه راه را تشخيص بدهيم، حركت صحيح را تشخيص بدهيم، نقشة دشمن را بفهميم و بخوانيم تا بتوانيم بفهميم كدام كار در جهت دشمن و در خط دشمن است و كدام كار در ضد اوست. پس ... بصيرت را نبايد فراموش كرد.5 5. 02/08/89 بيانات در ديدار هزاران نفر از بسيجيان استان قم
ناكامي دشمن در فراهم كردن زمينة فتنه در قم بر اثر هوشمندي جوانان قمي
از سالهاي آخر دهة اول انقلاب به بعد، دشمنان انقلاب و جبهة دشمن با استفاده از كارشناسهاي ايراني يك سياستي را طراحي كردند - چون غير كارشناسهاي ايراني به اين نكته توجه پيدا نميكردند؛ كساني كه طرف مشورتشان قرار ميگرفتند، ايراني بودند - و آن سياست اين بود كه از قم آنتيتز انقلاب درست كنند. همانطور كه انقلاب از قم جوشيد، يك ضد انقلاب هم از قم به وجود بياورند. قم حوزة روحانيت است. حوزة علميه ظاهراً در قم است، اما اين جمع حوزوي در معنا در همة كشور منتشر است. اين طلبة قمي كه در قم ساكن است، در شهر خود، در روستاي خود صاحب نفوذ است. از سرتاسر كشور در اينجا جمعند. آن روزي كه افراد اين حوزه براي تعطيلي يا براي كاري به منازل خود ميروند، معنايش اين است كه حوزه در سرتاسر كشور منتشر ميشود. پس هر فكري در اينجاست، هر ايدهاي در اينجاست، هر عزم و ارادهاي در اينجاست، هر حركت و جهتگيرياي در اينجاست؛ در واقع در سرتاسر كشور يك امتدادي دارد؛ اين را بيگانهها نميفهميدند؛ آمريكاييها نميتوانستند اين حقيقت را تحليل كنند؛ اين را يك خودي، يك ايراني، يك آشنا به طبيعت روحانيت ميتوانست بفهمد؛ اين را به آنها ياد دادند؛ لذا سعي كردند در قم زمينة فتنه را فراهم كنند. من چون نميخواهم از كسي اسم بياورم، اسم نميآورم و عبور ميكنم. در همان سال 58 و 59، هم مردم قم، هم مردم تبريز حماسه آفريدند؛ نه فقط حماسة آمدن توي ميدان و مشت گرهكردن، بلكه حماسة معنوي، حماسة شعور، حماسة تحليل درست. بعد از رحلت امام هم به شكل ديگري همين اتفاق در قم افتاد. اينجا هم مخالفين و دشمنان - عمدتاً دشمنان بيرون مرز؛ اصل آنهايند - طراحي كرده بودند كه بتوانند اين آنتيتز را در اينجا به وجود بياورند. اگر قميها غافل بودند، اگر جوانهاي قم از تحليل عاجز بودند، اگر آن هوشمندي لازم را نميداشتند، مشكلات بيش از اينها ميشد؛ اين حقيقت امر است، اين بيان واقع نسبت به مجموعة جوان در قم است.9 9. 04/08/89 بيانات در ديدار دانشجويان و جوانان استان قم
جايگاه بصيرت و لزوم برنامهريزي براي تأمين اين نياز مهم
در باب بصيرت، بنده در سال اخير و قبل از آن خيلي صحبت كردم؛ ديگران هم مسائل زيادي گفتند؛ ديدم بعضي از جوانها هم كارهاي خوبي در اين زمينه انجام دادند. من ميخواهم روي مسئلة بصيرت باز هم تأكيد كنم. اين تأكيد من در واقع با اين انگيزه است كه شما كه خودتان مخاطبيد، خودتان ميدانداريد، كار بر دوش شماست، برويد سراغ كارها و برنامهريزيهايي كه با بصيرتيافتن ارتباط دارد؛ اين نياز مهم را تأمين كنيد. بصيرت، نورافكن است؛ بصيرت، قبلهنما و قطبنماست. توي يك بيابان انسان اگر بدون قطبنما حركت كند، ممكن است تصادفاً به يك جايي هم برسد، ليكن احتمالش ضعيف است؛ احتمال بيشتـري وجـود دارد كـه از سرگرداني و حيرت، دچار مشكلات و تعبهاي زيادي شود. قطبنما لازم است؛ بخصوص وقتي دشمن جلوي انسان هست. اگر قطبنما نبود، يك وقت شما ميبينيد بيسازوبرگ در محاصرة دشمن قرار گرفتهايد؛ آن وقت ديگر كاري از دست شما برنميآيد. پس بصيرت، قطبنما و نورافكن است. در يك فضاي تاريك، بصيرت روشنگر است. بصيرت راه را به ما نشان ميدهد. البته براي موفقيت كامل، بصيرت شرط لازم است، اما شرط كافي نيست. به تعبير طلبگي ماها، علت تامة موفقيت نيست. براي موفقيت، شرايط ديگري هم لازم است؛ ... اما بصيرت شرط لازم است. اگر همة آن چيزهاي ديگر باشد، بصيرت نباشد، رسيدن به هدف و موفقيت، بسيار دشوار خواهد بود. ... بصيرت خيلي چيز لازمي است؛ اين را بايد ما در خودمان تأمين كنيم. بصيرت در حقيقت زمينة همة تلاشها و مبارزات انساني در جامعه است. 9 9. 04/08/89 بيانات در ديدار دانشجويان و جوانان استان قم
شناسنامة پر افتخار نسل جوان قمي را در مقابل چشم داشته باشيد
ديدار با شما جوانان عزيز در آخرين روزهاي اين سفر نسبتاً طولاني، گويا يك طليعة جديدي است، يك تجديد قواست. محيط جوان، احساسات جوان، انديشة جوان، روحيه و انگيزههاي جوانانه در هر فضايي، در هر محيطي، آن محيط را تحت تأثير قرار ميدهد. يك علت اينكه فضاي عمومي كشور به توفيق الهي، يك فضاي سرشار از عزم و اراده و شور و عقلانيت است، همين است كه جوانان در كل جمعيت كشور اكثريت دارند. اين جلسه هم كه خوب، به معناي حقيقي كلمه، به تمام معنا، جلسة جوانان است.
من در خصوص جوانهاي قم، هم خاطرات دارم، هم اطلاعات متعدد و فراواني دارم. اگرچه در بين دانشجويان، جواناني هستند كه از شهرهاي ديگر در اينجا حضور دارند، ليكن اكثريت يا نزديك به همه، جوانهاي قمي هستند. قبل از آنكه مبارزات در سال 41 و 42 اوج بگيرد، اينجا ما نشانة زيركي جوانان قم و هوشمندي آنها را مشاهده كرديم. من فراموش نميكنم؛ در همين جلوي كوچة حرم يا آن طرف خيابان، كوچة ارگ، كيوسك روزنامهفروشي بود؛ خبرهاي روزنامهها را در آنجا مـيزدند. مـاهـا از درس كـه بـرمـيگشتيم، ميايستاديم تيتر اين روزنامهها را نگاه ميكرديم. وقتي در مسئلة انجمنهاي ايالتي و ولايتي، دولت طاغوت مجبور به عقبنشيني شد و آن تصويبنامه را باطل كرد، من ديدم اين جوانهايي كه حول و حوش همين كوچة حرم و توي خيابان ارم بودند - كه اين جوانها را غالباً ميديديم و هيچ تصور نميكرديم كه اينها با انديشة سياسي و مسائل سياسي سر و كاري داشته باشند - آمدند به ما گفتند ما موفقيت روحانيت را در مقابل دولت طاغوت به شما تبريك عرض ميكنيم. جوانان قمي كه به حسب ظاهر بركنار بودند، به ما طلبهها كـه هيچ آشنايي هـم بـا هـم نداشتيم، ميآمدند تبريك ميگفتند.
من از همان وقت به ذهنم رسيد كه اين چه روحيهاي در جوان قمي است - دانشجو كه آن وقت در قم نبود؛ جوان دانشآموز يا حتّي غير دانشآموز؛ جوان بيكار - كه نسبت به مسئلة مبارزه و نهضت و پنجه درافكندن روحانيت بـا دولـت طاغـوت، ايـنجـور حساس است.
بعد كه مسائل سال 56 پيش آمد، آنجا قم خودش را نشان داد. حقيقتاً به معناي واقعي كلمه، رهبري حركت مردم در خيابانها و حضور در ميدانها و ايستادگي در مقابل پنجههاي چدني و خشن دستگاه را قم شروع كرد. همين جوانهاي قمي آمدند توي خيابانها، خونهايشان بر زمين ريخته شد؛ البته مأمورين نظام طاغوت را حسابي هم اذيت كردند! آن زيركي جوانهاي قم و شيطنت آنها، مأمورين را حسابي سردرگم هم ميكرد.
بعد مسئلة انقلاب پيش آمد. همه جا قم در صفوف مقدم بود. اين لشكر عليبنابيطالب جزو لشكرهاي موفق در دفاع مقدس و در خطوط مقدم بود. در همة امتحانهاي بزرگ، قميها از عهدة امتحان، خوب برآمدند؛ صف مقدم هم جوانها بودند. من ميخواهم شما جوان امروز كه احساس داريد، انديشه داريد، شور و شعور داريد، اين شناسنامة پر افتخار نسل جوان قمي را از چند دهه پيش به اين طرف، در مقابل چشم داشته باشيد.
قميها در انقلاب نقشآفريني كردند. در دفاع مقدس نقشآفريني كردند؛ بعد از تمام شدن جنگ - بخصوص بعد از رحلت امام بزرگوار كه ساية ايشان از سر ما كوتاه شد - نقشآفريني جوانهاي قمي بارزتر هم بوده است؛ اين نكتة مهمي است.9 9. 04/08/89 بيانات در ديدار دانشجويان و جوانان استان قم
تعريف بصيرت در دو نگاه توحيدي و مادي
بصيرت را در دو سطح ميتوانيم تعريف كنيم. يك سطح، سطح اصولي و لاية زيرين بصيرت است. انسان در انتخاب جهانبيني و فهم اساسي مفاهيم توحيدي، با نگاه توحيدي به جهان طبيعت، يك بصيرتي پيدا ميكند. فرق بين نگاه توحيدي و نگاه مادي در اين است: با نگاه توحيدي، اين جهان يك مجموعة نظاممند است، يك مجموعة قانونمدار است، طبيعت هدفدار است؛ ما هم كه جزئي از اين طبيعت هستيم، وجودمان، پيدايشمان و زندگيمان هدفدار است؛ بيهدف به دنيا نيامديم. اين، لازمة نگاه توحيدي است. معناي اعتقاد به وجود خداوند عالم و قادر اين است. ... با اين نگاه، در زندگي انسان ديگر يأس، نااميدي، سرخوردگي و افسردگي معني ندارد. وقتي شما ميدانيد وجود شما، پيدايش شما، حيات شما، تنفس شما با يك هدفي تحقق پيدا كرده است، دنبال آن هدف ميگرديد و براي رسيدن به آن هدف، تكاپو و تلاش ميكنيد. از نظر خداي متعال كه آفرينندة هستي است، خود اين تكاپو هم اجر و پاداش دارد. به هر نقطهاي كه رسيديد، در واقع به هدف رسيدهايد. اين است كه در ديدگاه توحيدي، خسارت و ضرر براي مؤمن اصلاً متصور نيست. فرمود: «مَا لَنَا اِلاَّ اِحدَي الحُسنَييَن»؛ يكي از دو بهترين در انتظار ماست؛ يا در اين راه كشته ميشويم، كه اين بهترين است؛ يا دشمن را از سر راه برميداريم و به مقصود ميرسيم، كه اين هـم بهتـريـن اسـت. پـس در اينجـا ضـرري وجود ندارد.
درست نقطة مقابل، نگاه مادي است. نگاه مادي اولاً پيدايش انسان را، وجود انسان را در عالم بدون هدف ميداند؛ اصلاً نميداند براي چه به دنيا آمده است. ... وقتي اعتقاد به خدا نبود، اخلاقيات هم بيمعني ميشود، عدالت هم بيمعني ميشود؛ جز لذت و سود شخصي، هيچ چيز ديگري معنا پيدا نميكند. اگر انسان در راه رسيدن به سود شخصي پايش به سنگ خورد و آسيب ديد، ضرر كرده، خسارت كرده. اگر به سود نرسيد، اگر نتوانست تلاش كند، نوبت به يأس و نااميدي و خودكشي و به كارهاي غير معقول دست زدن ميرسد. پس ببينيد فرق بين نگاه توحيدي و نگاه مادي، معرفت الهي و معرفت مادي اين است. اين، اساسيترين پايههاي بصيرت است.
با اين نگاه، وقتي انسان مبارزه ميكند، اين مبارزه يك تلاش مقدس است؛ اگر جنگ مسلحانه هم بكند، همينجور است. اصلاً مبارزه بر اساس بدبيني و بدخواهي نيست. مبارزه براي اين است كه انسانيت - نه فقط شخص خود او - به خير و كمال و رفاه و تكامل مقامات رفيع نايل شود. با اين نگاه، زندگي چهرة زيبايي دارد و حركت در اين ميدان وسيع، يك كار شيرين است. خستگي انسان با ياد خداي متعال و با ياد هدف برطرف ميشود. اين، پاية اساسي معرفت است؛ پاية اساسي بصيرت است.9 9. 04/08/89 بيانات در ديدار دانشجويان و جوانان استان قم
نديدن حقايق واضح، عامل لغزيدن بسياري از افراد در لغزشگاههاي بيبصيرتي
اميرالمؤمنين(عليه الصّلاة و السّلام) ... ميفرمايد: «فَاِنَّمَا البَصيِرُ مَن سَمِعَ فَتَفَكَّرَ وَ نَظَرَ فَاَبصَرَ»؛ (نهجالبلاغه، خطبة 153) بصير آن كسي است كه بشنود، گوش خود را بر صداها نبندد؛ وقتي شنيد، بينديشد. هر شنيدهاي را نميشود به صرف شنيدن رد كرد يا قبول كرد؛ بايد انديشيد. « البَصيِرُ مَن سَمِعَ فَتَفَكَّرَ وَ نَظَرَ فَاَبصَرَ ». نَظَرَ يعني نگاه كند، چشم خود را نبندد. ايراد كار بسياري از كساني كه در لغزشگاههاي بيبصيرتي لغزيدند و سرنگون شدند، اين است كه نگاه نكردند و چشم خودشان را بر يك حقايق واضح بستند. انسان بايد نگاه كند؛ وقتي كه نگاه كرد، آنگاه خواهد ديد. ما خيلي اوقات اصلاً حاضر نيستيم يك چيزهايي را نگاه كنيم. انسان ميبيند منحرفيني را كه اصلاً حاضر نيستند نگاه كنند. آن دشمن عنود را كار نداريم - حالا اين را بعداً عرض خواهم كرد؛ « وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَيْقَنَتْهَا أَنفُسُهُمْ ظُلْمًا وَعُلُوًّا » (نمل: 14) - بعضيها هستند كه انگيزه دارند و با عناد وارد ميشوند؛ خوب! دشمن است ديگر؛ بحث بر سر او نيست؛ بحث بر سر من و شماست كه توي عرصه هستيم. ما اگر بخواهيم بصيرت پيدا كنيم، بايد چشم را باز كنيم؛ بايد ببينيم. يك چيزهايي هست كه قابل ديدن است. اگر ما از آنها سطحي عبور كنيم، آنها را نبينيم، طبعاً اشتباه ميكنيم. ... اين بيبصيرتي ناشي از بيدقتي است؛ ناشي از نگاه نكردن است؛ نـاشـي از چشم بستن بـر روي يـك حقيقت واضح است.9 9. 04/08/89 بيانات در ديدار دانشجويان و جوانان استان قم
ضرورت سنجش مسائل با تدبر، براي پيدا كردن بصيرت
در حوادث گوناگون هم ممكن است بصيرت و بيبصيرتي عارض انسان شود. انسان بايد بصيرت پيدا كند. اين بصيرت به چه معناست؟ يعني چه بصيرت پيدا كند؟ چهجوري ميشود اين بصيرت را پيدا كرد؟ اين بصيرتي كه در حوادث لازم است و در روايات و در كلمات اميرالمؤمنين هم روي آن تكيه و تأكيد شده، به معناي اين است كه انسان در حوادثي كه پيرامون او ميگذرد و در حوادثي كه پيش روي اوست و به او ارتباط پيدا ميكند، تدبر كند؛ سعي كند از حوادث به شكل عاميانه و سطحي عبور نكند؛ به تعبير اميرالمؤمنين، اعتبار كند: «رَحِمَ اللَّهُ امرَءاً تَفكََّرَ فَاعتَبَرَ»؛ (نهجالبلاغه، خطبة 103) فكر كند و بر اساس اين فكر، اعتبار كند. يعني با تدبر مسائل را بسنجد - «وَاعتَبَرَ فَاَبصَرَ» - با اين سنجش، بصيرت پيدا كند. حوادث را درست نگاه كردن، درست سنجيدن، در آنها تدبر كردن، در انسان بصيرت ايجاد ميكند؛ يعني بينايي ايجاد ميكند و انسان چشمش به حقيقت باز ميشود.9 9. 04/08/89 بيانات در ديدار دانشجويان و جوانان استان قم
خوارج، فريب خوردگان بي بصيرت لشكر اميرالمؤمنين در جنگ صفين
در جنگ صفين، لشكر معاويه نزديك به شكست خوردن شد؛ چيزي نمانده بود كه بكلي منهدم و منهزم شود. حيلهاي كه براي نجات خودشان انديشيدند، اين بود كه قرآنها را بر روي نيزهها كنند و بياورند وسط ميدان. ورقههاي قرآن را سر نيزه كردند، آوردند وسط ميدان، با اين معنا كه قرآن بين ما و شما حكم باشد. گفتند بياييد هرچه قرآن ميگويد، بر طبق آن عمل كنيم. خوب، كار عوامپسند قشنگي بود. يك عدهاي كه بعدها خوارج شدند و روي اميرالمؤمنين شمشير كشيدند، از ميان لشكر اميرالمؤمنين نگاه كردند، گفتند اين كه حرف خوبي است؛ اينها كه حرف بدي نميزنند؛ ميگويند بياييم قرآن را حكم كنيم. ببينيد، اينجا فريب خوردن است؛ اينجا لغزيدن به خاطر اين است كه انسان زير پايش را نگاه نميكند. هيچ كس انسان را نميبخشد اگر بلغزد به خاطر اينكه زير پايش را نگاه نكرده، پوست خربزه را زير پاي خودش نديده. آنها نگاه نكردند. آنها اگر ميخواستند حقيقت را بفهمند، حقيقت جلوي چشمشان بود. اين كسي كه دارد دعوت ميكند و ميگويد بياييد به حكميت قرآن تن بدهيم و رضايت بدهيم، كسي است كه دارد با امام منتخبِ مفترضالطاعه ميجنگد! او چطور به قرآن معتقد است؟ اميرالمؤمنين عليبنابيطالب غير از اينكه از نظر ما از طرف پيغمبر منصوص و منصوب بود، اما آن كساني هم كه اين را قبول نداشتند، اين مسئله را قبول داشتند كه آن روز بعد از خليفة سوم، همة مردم با او بيعت كردند، خلافت او را قبول كردند؛ شد امام، شد حاكم مفترضالطاعة جامعة اسلامي. هر كس با او ميجنگيد، روي او شمشير ميكشيد، وظيفة همة مسلمانها بود كه با او مقابله كنند. خوب! اگر اين كسي كه قرآن را سر نيزه كرده، حقيقتاً به قرآن معتقد است، قرآن ميگويد كه: تو چرا با علي ميجنگي؟ اگر واقعاً به قرآن معتقد است، بايد دستهايش را بالا ببرد، بگويد: آقا من نميجنگم؛ شمشيرش را بيندازد. اين را بايد ميديدند، بايد ميفهميدند. اين مطلب مشكلي بود؟ اين معضلي بود كه نشود فهميد؟ كوتاهي كردند. اين ميشود بيبصيرتي. اگر اندكي تدبر و تأمل ميكردند، اين حقيقت را ميفهميدند؛ چون اينها خودشان در مدينه اصحاب اميرالمؤمنين بودند؛ ديده بودند كه در قتل عثمان، عوامل و دستياران خود معاويه مؤثر بودند؛ آنها كمك كردند به كشته شدن عثمان؛ در عين حال پيراهن عثمان را به عنوان خونخواهي بلند كردند. آنها خودشان اين كار را كردند، مقصر خودشان بودند، اما دنبال مقصر ميگشتند.9 9. 04/08/89 بيانات در ديدار دانشجويان و جوانان استان قم
بيبصيرتي، عامل فتنة اخير
در همين قضاياي فتنة اخير، يك عدهاي اشتباه كردند؛ اين بر اثر بيبصيرتي بود. ادعاي تقلب در يك انتخابات بزرگ و باعظمت ميشود! خوب! اين راهش واضح است. اگر چنانچه كسي معتقد به تقلب است، اولاً بايد استدلال كند، دليل بياورد بر وجود تقلب؛ بعد هم اگر چنانچه دليل آورد يا نياورد، قانون راه را معين كرده است: ميتواند شكايت كند؛ بايد بازرسي شود، بازبيني شود؛ آدمهاي بيطرفي بيايند نگاه كنند تا معلوم شود تقلب شده يا نشده؛ راهش اين است ديگر. اگر چنانچه كسي زير بار اين راه نرفت و قبول نكرد - با اينكه ما كمكهاي زيادي هم كرديم: مدت قانوني را بنده تمديد كردم؛ حتّي گفتيم خود افراد بيايند جلوي دوربينهاي تلويزيون شمارش كنند - دارد تمرد ميكند. ... مقصود اين نيست كه راجع به قضاياي گذشته اظهارنظر كنيم؛ ميخواهيم مثال بزنيم. پس بصيرت پيدا كردن، كار دشواري نيست. اگر شما نگاه كرديد، ديديد يك راه معقول قانونياي وجود دارد و كسي از آن راه معقول قانوني سرميپيچد و كاري ميكند كه براي كشور مضر است، ضربة به منافع ملت است، خوب، با نگاه عادلانه، با نگاه متعارف، با نگاه غيرجانبدارانه، معلوم است كه او محكوم است؛ اين يك چيز روشني است، يك قضاوت واضحي است. پس ببينيد مطالبة بصيرت، مطالبة يك امـر دشـوار و ناممكن نيست. بصيرت پيدا كردن، كار سختي نيست. بصيرت پيدا كردن، همين اندازه لازم دارد كه انسان اسير دامهاي گوناگون، از دوستيها، دشمنيها، هواي نفسها و پيشداوريهاي گوناگون نشود. انسان همين قدر نگاه كند و تدبر كند، ميتواند واقعيت را پيدا كند. مطالبة بصيرت، مطالبة همين تدبر است؛ مطالبة همين نگاه كردن است؛ مطالبة چيز بيشتري نيست. و به اين ترتيب ميشود فهميد كه بصيرت پيدا كردن، كار همه است؛ همه ميتوانند بصيرت پيدا كنند. البته بعضي نه به خاطر عناد، نه به خاطر بدخواهي، كه گاهي غفلت ميكنند. انسان با اينكه جان خودش را خيلي دوست دارد، اما گاهي ممكن است در حال رانندگي هم يك لحظه حواسش پرت شود، يك لحظه چرت بزند، يك ضايعهاي پيش بيايد. لغزشهايي كه در اين زمينه پيش ميآيد، اينها را نميشود گناه دانست؛ اما اگر چنانچه تداوم پيدا كند، اين ديگر بيبصيرتي است، اين ديگر غير قابل قبول است.9 9. 04/08/89 بيانات در ديدار دانشجويان و جوانان استان قم
بايد بصيرت را محور كار خودتان قرار دهيد
من ميخواهم به شما جوانها عرض كنم؛ شما براي اينكه ايران اسلامي را بسازيد، يعني هم ملت و ميهن عزيز و تاريختان را سربلند كنيد، هم وظيفة خودتان را در مقابل اسلامِ باعظمت انجام دهيد - كه امروز اگر كسي براي سربلندي ايران اسلامي تلاش كند، هم به ميهن خود، به ملت خود، به تاريخ خود خدمت كرده است، هم به اسلام عزيز كه ماية نجات بشريت است، خدمت كرده - بايد بيدار باشيد، بايد هوشيار باشيد، بايد در صحنه باشيد، بايد بصيرت را محور كار خودتان قرار دهيد. مواظب باشيد دچار بيبصيرتي نشويد.9 9. 04/08/89 بيانات در ديدار دانشجويان و جوانان استان قم
بايد حقيقت را تشخيص دهيد و محيط پيراموني خودتان را هم بابصيرت كنيد
امروز كار عمدة دشمن در جنگ نرم، غبارپراكني در فضاي سياسي كشور است؛ اين را توجه داشته باشيد. امروز مهمترين كار دشمن اين است. افرادي كه در كار سياسي و مسئلة سياسي واردند و مطلعند، ميدانند امروز قدرت ابرقدرتها بيش از آنچه كه در بمب هستهايشان باشد، در ثروتهاي انباشتة در بانكهاشان باشد، در قدرت تبليغاتي آنهاست، در صداي بلند آنهاست كه به همه جا ميرسد. شيوههاي تبليغاتي را هم خوب بلدند. در كار تبليغات انصافاً پيشرفت هم كردهاند. امروز غربيها - چه در اروپا، چه در آمريكا - در كار تبليغات، شيوههاي مدرن و بسيار پيشرفتهاي را ياد گرفتهاند و بلد شدهاند؛ ما در اين جهت عقبيم. يكي از اساسيترين كارهاي آنها اين است كه تبليغ كردن را بلدند. با اين شيوههاي تبليغي، با جنجال، با فرستادن انبوه حرفهاي خلاف واقع، سعي ميكنند فضاي جوامع را دگرگون كنند و تأثير بگذارند؛ بايد به اين نكته توجه داشت، بايد اين را مراقب بود. امروز وظيفة جوانهاي ما از اين جهت سنگين است. نه فقط خودتان بايد حقيقت را تشخيص دهيد، بلكه بايد فضا و محيط پيراموني خودتان را هم بابصيرت كنيد و براي آنها هم قضايا را روشن كنيد.9 9. 04/08/89 بيانات در ديدار دانشجويان و جوانان استان قم
تبليغات جهاني براي دگرگون جلوه دادن حقايق
يك نكتة اساسي اين است كه باطل در مقابل انسان هميشه عريان ظاهر نميشود تا انسان بشناسد كه اين باطل است؛ غالباً باطل با لباس حق يا با بخشي از حق وارد ميدان ميشود. اميرالمؤمنين فرمود: «اِنَّمَا بَدءُ وُقُوعِ الفِتَنِ اَهوَاءٌ تُتَّبَعُ وَ اَحكَامٌ تُبتَدَعُ يُخَالَفُ فِيهَا كِتَابُ اللَّهِ»، بعد تا ميرسد به اينجا: «فَلَو اَنَّ البَاطِلَ خَلَصَ مِن مِزَاجِ الحَقِّ لَم يَخفَ عَلَي المُرتَادِينَ وَ لَو اَنَّ الحَقَّ خَلَصَ مِن لَبسِ البَاطِلِِ اِنقَطَعَت عَنهُ اَلسُنُ المُعَانِدِينَ»؛ (نهجالبلاغه، خطبة 50) اگر باطل و حق صريح و بيشائبه وسط ميدان بيايند، اختلافي باقي نميماند؛ همه حق را دوست دارند، همه از باطل بدشان ميآيد؛ «وَ لَكِن يُؤخَذُ مِن هَذَا ضِغثٌ وَ مِن هذا ضِغثٌ فَيُمزَجَانِ فَهُنَالِكَ يَستَولِي الشَيطَانُ عَلَي اَولِيائِهِ». بخشي از حق را با بخشي از باطل مخلوط ميكنند، نميگذارند صِرف باطل و صريح باطل باشد؛ لذا مخاطبان دچار اشتباه ميشوند؛ اين را بايد خيلي مراقبت كرد. امروز در تبليغات جهاني، همة تكيه بر روي اين است كه حقايق را در كشور شما، در جامعة شما، در نظام اسلامي شما دگرگون جلوه دهند؛ امكانات تبليغاتيشان هم فراوان است، به طور دائم هم مشغولند. البته افرادي هم هستند كه بعضـي دانستـه، بعضـي نـدانسته، در داخـل، همان حرفها را تكرار ميكنند و همانها را بازتاب ميدهند.9 9. 04/08/89 بيانات در ديدار دانشجويان و جوانان استان قم
عافيتطلبي، شهوات، ملاحظة منافع ولجاجت موانع دفاع از حق با وجود بصيرت
گاهي بصيرت هم وجود دارد، اما در عين حال خطا و اشتباه ادامه پيدا ميكند؛ كه گفتيم بصيرت شرط كافي براي موفقيت نيست، شرط لازم است. در اينجا عواملي وجود دارد؛ يكياش مسئلة نبود عزم و اراده است. بعضيها حقايقي را ميدانند، اما براي اقدام تصميم نميگيرند؛ براي اظهار تصميم نميگيرند؛ براي ايستادن در موضع حق و دفاع از حق تصميم نميگيرند. البته اين تصميم نگرفتن هم عللي دارد: گاهي عافيتطلبي است، گاهي تنزهطلبي است، گاهي هواي نفس است، گاهي شهوات است، گاهي ملاحظة منافع شخصي خود است، گاهي لجاجت است. يك حرفي را زده است، ميخواهد پاي اين حرف بايستد، به خاطر اينكه ننگش ميكند از حرف خودش برگردد؛ كه فرمود: « لعن اللَّه اللّجاج»؛ لعنت خدا بر لجاجت. افرادي هستند اطلاع هم دارند، واقعيت را هم مـيدانند؛ در عيـن حـال كمـك مـيكننـد بـه جهتگيريهاي مخالف، جهتگيريهاي دشمن. خيلي از اين كساني كه پشيمان شدند و راه را برگشتند، يك روزي به شكل افراطي انقلابي بودند؛ اما يك روز شما ميبينيد درست در نقطة مقابل آن روز ايستادهاند و در خدمت ضد انقلاب قرار گرفتهاند! اين به خاطر همين عوامل است؛ هواهاي نفساني، شهوات نفساني، غرق شدن در مطالبات مادي. عامل اصلي اينها هم غفلت از ذكر پروردگار، غفلت از وظيفه، غفلت از مرگ، غفلت از قيامت است؛ اينها موجب ميشود كه بكلي صد و هشتاد درجه جهتگيريشان عوض شود.
البته بعضي هم اشتباه ميكنند. نميشود همه را مقصر دانست. ما بعضيها را ديديم كه كساني آمدند به عنوان هديه، به عنوان اظهار ارادت، به اينها پول دادند؛ اينها هم پول را گرفتند، نفهميدند اسم اين رشوه است. آنچه كه در عالم واقع اتفاق ميافتد، شبيه يكديگر است؛ منتها متفطن شدن به اينكه اسم اين رشوه است يا نه، مهم است. شما كه يك جايي قرار داري كه ميتواني يك كاري را بر طبق ميل او انجام دهي، او ميآيد اينجور دستت را هم ميبوسد و به شما پول ميدهد. خوب، اين اسمش رشوه است؛ رشوة حرام همين است. در قضاياي فتنه هم همينجور. بعضي در اين فتنه و در اين جنجال وارد شدند، نفهميدند اسم اين براندازي است؛ نفهميدند اين همان فتنه است كه اميرالمؤمنين فرمود: «فِي فِتَنِ دَاسَتهُم بِاَخفَافِهَا وَ وَطئَتهُم بِاَظلاَفِهَا وَ قَامَت عَليَ سَنَابِكِهَا». (نهجالبلاغه، خطبة 3) فتنه خرد و نابود ميكند كساني را كه زير دست و پاي فتنه قرار بگيرند. آنها نفهميدند اين فتنه است. يك حرفي را يكي گفت، اينها هم تكرار كردند. پس نميشود همه را محكوم به يك حكم دانست. حكم معاند متفاوت است با حكم غافل. البته غافل را هم بايد بيدار كرد.9 9. 04/08/89 بيانات در ديدار دانشجويان و جوانان استان قم
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید