از طرف دیگر، همه علامتها نشان میدهد که نوعی میل وکشش درهر موجودی به سوی مقصدی که به آن مقصد روان است وجود دارد، یعنی موجودات با نیروی مرموزی که در درونشان هست به سوی مقصدشان کشیده میشوند این نیرو همان است که از آن به هدایت الهی تعبیر میشود. قرآن کریم از زبان حضرت موسی نقل میکند که به فرعون زمان خویش گفت: ربنا الذی اعطی کل شیء خلقه ثم هدی ( طه/50 ) پروردگار ما همان است که به هر موجودی آن آفرینشی که شایسته آن بود عنایت کرد و سپس آن را در راه خودش هدایت نمود. جهان ما جهانی هدفدار است ، یعنی در درون موجودات کششی به سوی هدف کمالیشان موجود است و هدفداری همان هدایت الهی است. قرآن وحی را منحصر به انسان نمیداند، در همه اشیاء و لااقل در موجودات زنده ساری و جاری میداند، از این رو در مورد زنبور عسل به وحی تعبیر میکند چیزی که هست درجات وحی و هدایت، بر حسب تکامل موجودات متفاوت است. عالیترین درجه وحی همان است که به سلسله پیامبران میشود. این وحی بر اساس نیازی است که نوع بشر به هدایتی الهی دارد، که از طرفی بشر را به سوی مقصودی که ماورای افق محسوسات و مادیات است و خواه ناخواه گذرگاه بشر خواهد بود راهنمایی نماید.
انسانها دارای دو گونه هدایت هستند : هدایت فطری و هدایت به اصطلاح اکتسابی ، و قرآن می گوید که تا کسی چراغ هدایت فطریاش روشن نباشد هدایت اکتسابی برای او فایده ندارد . این در واقع همان مطلب است که تا انسان انسانیت فطری خودش را حفظ نکرده باشد تعلیمات انبیاء برای او فایده ندارد ، یعنی تعلیمات انبیاء برای اشخاص مسخ شده و انسانیت را از دست داده ، مفید نیست ، درست عکس حرف اینها ، و تجربه و واقعیت نیز همین را نشان میدهد . مثلا برداشت من از سوره ماعون اینجور بوده . ارایت الذی یکذب بالدین . دیدی آن کسی را که دین را دروغ میپندارد ؟ ابتدا به صورت تعجب سخن میگوید که انسان ، انسان باشد و دین را دروغ بپندارد ؟ ! و بعد مشخصاتش را ذکر میکند که این چون از انسانیت خارج شده دین را تکذیب میکند : فذلک الذی یدع الیتیم این همان کسی است که یتیم را به شدت از خود میراند ، یعنی این امر شرط انسانیت است و فطرت انسانیت حکم میکند که انسان نسبت به یتیم عاطفه داشته باشد . و لا یحض علی طعام المسکین این کسی است که برای اطعام مساکین و تغذیه کردن مردم گرسنه کوششی ندارد،حض و ترغیبی ندارد ، تعاونی ندارد . یعنی این اول، انسانیتش را از دست داده . آدمی که انسانیت را از دست بدهد قهرا اسلامیت را هم قبلا از دست داده ، یعنی دیگر یک انسان طبیعی نیست ، یک انسان مسخ شده است .
آیات 13 تا 21 سوره اسراء گزارشی است از این که هدایت و گمراهی هر کس بر عهده خود اوست و بار هیچ کس را دیگری بر دوش نخواهد کشید و سرنوشت - خوب یا بد - هر کس ساخته بینش ها و گرایش ها و اقدام های خود اوست و نیز در این آیات می بینیم که تلاش برای دنیا یا آخرت هر دو دارای پیامدهای گوناگونی است و این که هر انسانی با گام نهادن در مسیر هر کدام از آن دو باید خود را آماده دریافت آثار آن بکند. پیام تمام این آیات همین است که هر انسانی بهتر از دیگران متوجه است که در انتخاب مسیر و پیمودن آن در زندگی دنیا آزاد است و کاملاً حق انتخاب دارد و خداوند متعال نیز بر اساس نظام زیبایی که هستی را بر اساس آن آفریده است زمینه رسیدن انسان به تلاش خویش - خوب یا بد - را فراهم ساخته است. و این چیزی جز سنت های الهی نیست و نتیجه اش جز اثبات سلطه انسان بر تعیین سرنوشت خویش نیست.
اگر برای کسی وسایل هدایت و در واقع وسایل حیات جاودانی فراهم بشود و او این نعمت را حق ناشناسی و ناسپاسی کند، خودخواهی و خودپرستی و جاه و مقام و امثال اینها مانع بشود که (از آن بهره ببرد و) حقیقت که اینچنین به او رو آورده (و) دستش را به طرف او دراز کرده و میخواهد او را برای همیشه نجات بدهد و حیات ابدی به وی بدهد، او به جای اینکه دست حقیقت را بفشارد شمشیرش را بالا ببرد و این دست را قطع کند که تو چرا آمدهای به سوی من، قطعا اینچنین هتک ناموس الهی از طرف خدای متعال عقوبت و عذابی بسیار شدید دارد. قرآن کریم نخستین کتابی است که میان نظم داخلی اشیاء و هدایت و راه یابی آنها تفکیک کرده است و آنها را به صورت دو دلیل بر توجیه ذکر کرده است یعنی قرآن ثابت می کند که راه یابی موجودات تنها معلول نظم و ساختمان مادی و داخلی آنها نیست. خداوند متعال حی است و قیوم یعنی زنده ای است که هر موجود زنده ای وابسته به او است و بدون فیض و عنایت او هیچ چیز استواری و پابرجایی ندارد.
بنابراین بین فطرت و هدایت رابطه مستقیمی وجود دارد. از این رو قرآن کریم دین را فطری بشر می داند ودرآیات مختلف به آن اشاره می نماید: در آیه معروف فطرت است که در سوره مبارکه روم است : فاقم وجهک للدین حنیفا . چهره خودت را به سوی دین کن به شکل پایدار ، دین را بپا دارد ، یعنی پایدارش نگهدار ، توجه خودت را به آنسو کن ،حنیفا در حالی که حنیف هستی ( گفتیم شاید نزدیکترین ترجمه به معنای حنیف همان حقگرا است) در حالی که حقگرا و حقیقت گرا هستی . فطره الله التی فطر الناس علیها بر تو باد این فطرت الهی - یعنی همین دین که فطرت الهی است این خلقت الهی ( فطرت یعنی نوع خاص از خلقت ) ، این دین ، این چگونگی خاص در آفرینش انسان که خدای متعال همه انسانها را بر این چگونگی آفریده است لا تبدیل لخلق الله تغییر پذیر نیست ، جزء سرشت انسان است ، تا انسان در عالم هست و تا انسان انسان است ، انسانی که متولد بشود باز با این سرشت متولد میشود ، یعنی سرشت را نمیشود در انسانها عوض کرد و تغییر داد و تبدیل به چیز دیگر کرد .
ذلک الدین القیم (روم / . 30 ) آن است دین راست و فوق العاده راست و مستقیم . این آیه در کمال صراحت ، دین را فطره الله برای همه مردم میشناسد . همچنین در سوره مبارکه یس اینطور میفرماید : ا لم اعهد الیکم یا بنیآدم ان لا تعبدوا الشیطان انه لکم عدو مبین، و ان اعبدونی هذا صراط مستقیم ، و لقد اضل منکم جبلا کثیرا ا فلم تکونوا تعقلون ( یس / 60 - . 62).
سخن از یک عهد و پیمان است : ای بنی آدم ، ای فرزندان آدم ! ( صحبت یک نفر و دو نفر ، و یک امت و دو امت نیست ) آیا من با شما پیمان نبستم ؟ میگوید من و شما قبلا با یکدیگر قرارداد و پیمان بستیم که شیطان را پرستش نکنید . اینجا پرستش شیطان ، شیطان پرستی به آن معنا نیست که برویم در یک محراب ، مجسمه شیطان را بسازیم ، بلکه همان تبعیت از شیطان است . و ان اعبدونی ما با همدیگر پیمان بستیم که شیطان را پرستش نکنید ، من را پرستش کنید . هذا صراط مستقیم . راه راست شما که شما را به کمال و سعادتتان میرساند این است .
* * *
منبع : فطرت ص 248
وحی و نبوت، ص 7تا9
آشنایی با قرآن 5، صفحه 218-216
ختم نبوت، صفحه 62-60/64-63
فطرت ص 242-239
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید