وظيفة اصلي زن در خانواده و جامعه چيست؟
زندگي هر دسته از موجودات مفهوم ويژه اي دارد كه با توجه به فلسفه آفرينش آن ها تفسير مي گردد. خداوند از آفرينش گياهان هدف هايي داشته، متمايز از هدف هايي كه براي آفرينش حيوانات رقم زده است. بنابراين مفهوم زنده و با نشاط بودن گياهان غير از معني زنده و با نشاط بودن حيوانات است. انسان نيز موجود زنده اي است كه شاكلة آفرينش او از لحاظ ظاهر و باطن و جسم و روح با ساير موجودات متفاوت و كامل تر از آن ها است. او مي تواند دامنة شناخت و معرفت خويش را تا اعماق هستي رسوخ دهد و از ملك تا ملكوت را به تسخير خويش در آورد و همة هستي را در اختيار خويش بگيرد و از تماميت آن ابزار و نردباني بسازد تا به هدف نهايي آفرينش و حيات طيبه نايل گردد و زندگي حقيقي را در جوار قرب الهي و وصول به كمال مطلق جستجو نمايد، و اين است تفسير زندگي و حيات انساني. در چنين صورتي انسان وظيفة خويش را انجام داده، توانسته است به مقام انسانيت نايل گردد. پس وظايف زن يا مرد در خانواده يا جامعه را بايد در راستاي فلسفة آفرينش و چيستي زندگي اش جستجو كرد. به ديگر بيان: پرسشِ "تكليف ما، در خانه و جامعه چيست" را مي توان بدين گونه بيان كرد: براي رسيدن به "زندگي انساني" و داشتن نشاط و شادماني، و نيل به جوار قرب ربّاني، چه وظيفه اي در محيط خانواده و اجتماع داريم و چگونه مي توان به آن دست يافت؟
نقش زن در زندگي
زن به دليل نقش خاصي كه در دستگاه خلقت بر عهده دارد، به سرمايه هاي دروني بس گرانبهايي مجهّز است كه جامعة بشري در رشد خود نيازمند اين ارزش ها است. يكي از اين سرمايه هاي دروني عاطفه است كه در طول تاريخ و در تمامي اجتماعات نمودهاي بسيار شكوهمندي داشته است. اين ميل دروني اگر چه در همة انسان ها كم و بيش وجود دارد اما بهرة زن از اين عطيه الهي بيشتر است. اين ميل مقدس از يك سو زن را براي همه نوع فداكاري، جهت زندگي و همسرش آماده مي كند و همچون شمع فروزاني محفل خانواده را روشن مي سازد؛ از سويي ديگر، زحمات طاقت فرساي پرورش نسلي را بر عهده دارد. به بيان ديگر، جامعة سالم نيازمند داشتن خانواده هاي سالم است و سعادت و سلامت هر جامعه در خانواده ها پي ريزي مي شود و شمع فروزان محفل خانواده زن است.
بنابراين بهانة حضور در عرصة فعاليت هاي اجتماعي جهت تداوم مسئوليت ها نبايد باعث انحطاط شأن و منزلت انساني زنان گردد و بي بندوباري و فساد اخلاقي را دامن زند و در نتيجه زمينة از هم گسيختگي نظام خانواده و فرو پاشي آن را فراهم كند.
آنان هستند كه با آكنده ساختن كانون خانواده از انس و صفا و الفت مي توانند فضاي فكري، فرهنگي، ديني و گفتگو هاي سياسي و اجتماعي را نوراني كنند و عملاً درس مهر و صفا و از خود گذشتگي را از طريق فرزندان و همسران خويش به آيندگان بياموزند. همچنين زن در تنظيم صحيح اقتصاد خانواده مي تواند تأثير به سزايي داشته باشد و با تدبير و برنامه ريزي عاقلانه مرد را در تأمين هزينه و مخارج زندگي ياري رساند و به اين وسيله الگوي مناسبي براي فرزندان خود باشد.
نقش زن در جامعه
اگر زن از ايفاي نقش اجتماعي محروم شود، از رشد اجتماعي او كاسته مي شود و جامعه اي كه زنان آن از رشد فكري واجتماعي محروم باشند. مسلّماً جامعة رشد يافته اي نخواهد بود، زيرا جامعه از آحاد انسان هايي تشكيل مي شود كه با تربيت ها و فرهنگ هاي متفاوتي از خانواده ها شكل مي گيرند و وارد اجتماع مي گردند. اينان در تعامل با هم، آداب و سنت ها و نظام ها و قانون هاي خاصي را به وجود مي آورند. كه دراثر پيوند با يكديگر، ماهيت اجتماعي پيدا مي كنند. بنابراين سعادت و سلامت هر جامعه در خانواده ها پي ريزي مي شود و انتقال ارزش هاي ديني، ملّي و فرهنگي و اجتماعي در درجة اوّل به عهدة خانواده ها به خصوص مادر است. پس مي توان نتيجه گرفت كه جامعة سالم نيازمند مادران سالم است و جامعة فرهنگي، ديني و ارزشي، جامعه اي است كه مادران آن از بينش و تفكر سالم فرهنگي، ديني و ارزشي برخوردار باشند.
تداوم مسئوليت در بستر اجتماع
روح كودك همانند جسمش به شدت در معرض تغيير و تحول است. اگر آموزش و تربيت كودك هماهنگ و متناسب با روح وي تداوم نيابد، رشد ديني و فرهنگي و اجتماعي اش دچار اختلال مي گردد و زنان بهترين گزينه هستند كه مي توانند از عهدة تعليم و تربيت كودكان و نوجوانان بر آيند. چنان كه رعايت مصالح اخلاقي و اجتماعي و حفظ بنيان اصيل خانواده و رفاه حال بانوان اقتضا مي كند كه مشاغلي همانند طبابت بيماري هاي خاص زنان و تعليم و تدريس آنها در دانشگاه ها توسط زنان انجام شود.
يك تذكر مهم
زنان، رهبران اولية هدايت فكري، اعتقادي و عاطفي جامعه هستند و وظيفة اصلي آنان، فروزان ساختن مشعل پر مهر و صفا و صميميت خانواده و حفظ اساسي و بنيان اين كانون هدايت است. بنابراين بهانة حضور در عرصة فعاليت هاي اجتماعي جهت تداوم مسئوليت ها نبايد باعث انحطاط شأن و منزلت انساني زنان گردد و بي بندوباري و فساد اخلاقي را دامن زند و در نتيجه زمينة از هم گسيختگي نظام خانواده و فرو پاشي آن را فراهم كند.
تلازم حقوق و وظايف
زندگي، سازماني است كه اركان آن زن و مرد هستند. در اين سازمان، وظايف و مسئوليت ها در كنار حقوق و چشم داشت ها، قرار مي گيرد. به بيان ديگر: هر جا تكليف و مسئوليتي است. بحث از حقوق هم در كنار آن مطرح است. شما مي توانيد براي آشنايي بيشتر با حقوق زنان به مقالات ما در بخش قانون در خانواده مراجعه نماييد.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید