اینجاست که ناله انسان بلند میشود که خدایا مرا برگردان به دنیا تا از اعمالی که از من فوت شده تدارک کنم، خطاب میرسد این لقلقه کلامی بود که در دنیا با خود داشتی. مگر در دنیا نبودی و حجت بر تو تمام نشد؟ مگر خورشید و ماه بر تو طلوع و غروب نداشت؟ مگر مهلت تمام نشد؟ مگر حقائق به تو نرسید! مگر عاجز بودی؟ مگر از مستضعفین بودی؟ مگر از سرمایه های عمر و علم و قدرت و فراغت و امنیت و اختیار به اندازه کافی و وافی در اختیار نداشتی؟ چرا عمل نکردی؟ چرا با غفلت میخوابیدی و با غفلت بیدار میشدی؟ مگر خواب و بیداری نمونه ای از مرگ و حیات نبود؟ مگر ما به تو نگفتیم که از خواب که برمی خیزی بگو: «الْحَمْدُ لِلَهِ الَذِی أَحْیَانِی بَعْدَ مَا أَمَاتَنِی وَ إلَیْهِ النُشُورُ؛ حمد مختص خدائی است که مرا زنده گردانید بعد از آنکه میرانیده بود، و در پیشگاه او و نزد او تمام مخفیات آشکارا، و پنهانها هویدا میگردد» «الْحَمْدُ لِلَهِ الَذِی رَدَ عَلَیَ رُوحِی لاِحْمِدَهُ وَ أَعْبُدَهُ؛ حمد مختص خدائی است که روح مرا به من بازگردانید تا حمد او را به جای آورم و عبادت او را بنمایم».
هزاران بار ما مردیم و زنده شدیم، آیا این مقدار کافی نبود؟ صدها بار در تشییع جنائز شرکت کردیم و در مجالس ختم و ترحیم حضور به هم رسانیدیم، و صدای ناله آن مسکین در قبر نهفته را با گوش های دل خود شنیدیم که خدایا مرا برگردان، برای تدارک اعمال، برای تنبه و هشیاری، برای پیمودن راه لقای محبوب مطلق و شرف زیارت أسماء حسنای او، آیا این کافی نبود؟
«إذَا أَنْتَ حَمَلْتَ جَنَازَةً فَکُنْ کَأَنَکَ الْمَحْمُولُ وَ کَأَنَکَ سَأَلْتَ عَنْ رَبِکَ الرُجُوعَ إلَی الدُنْیَا فَفَعَلَ، فَانْظُرْ مَاذَا تَسْتَأْنِفُ؟»، از حضرت صادق علیه السلام روایت شده است که: «چون جنازه ای را بسوی قبرستان حمل میکنی تو خود را چنین پندار که جنازه محمول هستی، و چنین پندار که تو از پروردگارت مسألت نموده ای که تو را به دنیا برگرداند و خداوند دعای تو را مستجاب نموده و به دنیا بازگردانیده است، حال ببین چگونه در اعمال خود استیناف میکنی و تدارک مافات می نمائی!».
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید