چرا ما و ايرانيها وقتي همسر عقد مي كنيم او را وارد زندگي نمي كنيم و همينطور در عقد نگه مي داريم تا زماني طولاني معمولاً از يك ماه گرفته تا يكسال تا پنج سال كمتر و يا بيشتر بعد با او زندگي مي كنيم
ادعا هم مي كنيم كه بهترين دوران زندگي، دوران عقد است. اگر دوران عقد خوب بود، حتماً اسلام آن را گوشزد مي كرد و يا مي فرمود مستحب است كه انسان مدتي در عقد بماند. اما براي شما دلايلي را ذكر خواهيم كرد كه دوران عقد اولاً ضرورت ندارد و ثانيا آفاتش بيشتر است از آنچه ما فكر مي كنيم. منفعت چنداني ندارد كه بعضي معتقدند خيلي خوب است. هميشه هم اينگونه نيست.
سؤال اول اينجاست كه شما به چه انگيزه اي در عقد مي گذاريد؟
شايد بعضي ها اين دلايل را ذكر كنند:
پيامبر (ص) مردي كه همسرش را بيازارد، نماز و هيچ كار خيري را خداوند از او نمي پذيرد و نخستين كسي است كه وارد آتش مي شود.
دلايل مردم براي در عقد گذاردن
1-بعضي ها در عقد مي گذارند به خاطر اينكه مردم حرف نگويند پشت سر ما حرف نزنند.
2-بعضي ها در عقد مي گذارند به خاطر اينكه آئين و رسم ما خانواده ها چنين است.
3-بعضي ها در عقد مي گذارند به خاطر اينكه تحصيلات را به اتمام برسانند (دختر يا پسر)
4-بعضي ها در عقد مي گذارند به خاطر اينكه خدمت سربازي او تمام شود يا آموزشهاي ديگر او به اتمام برسد.
5-بعضي ها در عقد مي گذارند به خاطر اينكه كسي ديگري او را خواستگاري نكند.
6-بعضي ها در عقد مي گذارند به خاطر اينكه آشنايي و شناخت دختر و پسر به يكديگر بیشتر شود.
7-بعضي ها در عقد مي گذارند به خاطر اينكه مي گويد شيرين ترين دوران، دوران عقد است.
8-بعضي ها در عقد مي گذارند به خاطر اينكه در تهيه مسكن و ساير امكانات مشكل دارند.
9-بعضي ها در عقد مي گذارند به خاطر اينكه در تهيه امكاناتي مانند جهيزيه،خودرو،و...مشكل دارند.
10-بعضي ها در عقد مي گذارند به خاطر اينكه پدر، پدر بزرگ، كوچكتر يا بزرگ تري فوت كرده است.
11-بعضي ها در عقد مي گذارند به خاطر اينكه خواهرش يا برادرش زودتر عروس بشود بعد ما همسرمان را ببريم....
12-بعضي ها در عقد مي گذارند به خاطر اينكه سفرهاي شغلي، علمي و... تمام شود.
13-بعضي ها در عقد مي گذارند به خاطر اينكه از خرج و مخارج ترس دارند و شروع زندگي به خاطر مسائل اقتصادي واهمه دارند.
14-بعضي ها در عقد مي گذارند به خاطر اينكه از پيدا كردن شغل، سر و سامان دادن وضعيت كسب و امرار معاش و يا استخدام در هراس هستند.
15-بعضي در عقد مي گذارند به خاطر اينكه هيچ علّتي و بي دليل شايد خوف كاذب يا اوهام باشد.
اينها مواردي بود كه تقريباً مردم را در عقد گذاشتن شكل مي دهد. حالا به قسمتي از اينها مي پردازيم كه دلايل خوب و محكمي نيست كه انسان زوج، جوان را همينطوري معلق نگه دارد. عقلاً درست نيست.
بررسي موارد ذكر شده:
بررسي مورد اول تا سوم: اگر انسان بند رسم و رسومات و حرف مردم باشد زندگي خود را بايد فداي رسومات كند بلكه اعتقاد بر اين است كه اگر آن رسم و رسومات كه جنبه ي سعادت انسان را دارد و در واقع عقلاني است اشكالي ندارد ولي اگر نيست چرا دو جوان را از زندگي محروم كنيم؟ چون رسم ما اينطوري است. يا اينكه بعضي از خانواده ها تحصيلات را بهانه مي كنند و دختر و پسر را در عقد مي گذارند تا دانشگاهش يا دبيرستانش تمام شود. به نظر شما آيا در عقد گذاردن حواس انسان را بيشتر به درس جمع مي كند يا در زندگي باشند؟ ويا اصلاً عقد و نامزدي در كار نباشد؟ مسلم است كه اگر ازدواج نكند حواسشان جمع تر است. تا عقد كرد قسمتي از روانش درگير مي شود. اگر برد خانه و زندگي زا آغاز كردن را بلد باشند بهتر و راحت تر مي توانند درس بخوانند و ازدواج براي تحصيلاتش خيلي بهتر است تا در عقد گذاردن.
بررسي مورد چهارم: از دست دادن فرد مورد نظر
مي گويند به خاطر آنكه اين دختر يا اين پسر از آن ما باشد و جاي ديگر يا شخص ديگري او را عقد نكند در عقد نگه داريم كه از دست نرود اگر اعتقاد داشته باشيم كه اين لقمه نان خالي روزي امروز ماست و كسي نمي تواند روزي ديگري را بخورد، درباره ازدواج هم همينطور است.
اگر اين زن يا مرد قسمت من است كه بايد با او ازدواج كنم هيچ احدي تصيبش نخواهد شد.گاهي اين نصيب من نيست و من خبر ندارم آخر كار با يك تصادف قسمت من عمرش تمام شد.پس قسمت من چيز ديگري بوده است
و عجله كردم از دستم رفت يا با مرگ با طلاق يا خودكشي...يا همه محروميت ها.كمتر از يك ماه مانوس خواهند شد اينها جاي هيچ نگراني نيست لزومي ندارد يكسال در عقد بمانند كه بشناسند بلكه زندگي كنند ابتدا زود همديگر را خواهند شناخت.
از ان طرف چه بسا آشنايي هايي كه دوران عقد گاهي اشتباه و غلط وبا توهم و...بوجود مي آيد كه انسان را دچار خيلي از بحرانها ميكند.
فرض كنيد در عقد به اين نتيجه رسيدند كه به درد هم نمي خورند اكر بحث متاركه پيش آيد به ضرر هر دو نفر است.زن در اين جدايي و متاركه سر شكسته ميشود و مي گويد يك بار عقد فلاني بوده ام . مرد از زندگي ناكام ميشود و ضرر مادي هم مي كند.چون اگر منجر به طلاق شود،لا اقل بايد نصف مهريه را بدهد و... يعني ضرررا هر دو نفر متحل مي شوند.پس شناخت واقعي جهت انتخاب قبل از عقد شناخت ريزه كاريها در زندگي زناشويي است.
بررسي مورد پنج: خدمت سر بازي
به نظر شما اگر همسر نداشته باشيد خدمت سربازي راحت تر است يا همسر داشته باشيد.و در عقد باشد؟ مسلم است كه اگر همسر نداشته باشيد خدمت راحت تر است. اگر هم به خانه آورده باشيد باز راحت تر است تا عقد گذاردن چون بحرانهاي جدي ندارد فقط براي خانواده زن و بچه قدري مشكل است كه جاي سر پرست خانواده را خالي مي بيند و الا خدمت سر بازي مثل ساير ماموريت ها مي باشد كه مرد ميرود و همسرش تنها زندگي را اداره ميكند مثل ماموريت هاي چند ماهه،اسارت،بستري شدن در بيمارستان،زندان و ...
اما اگر در عقد باشند بحران رواني عجيبي در هر دو نفر ايجاد ميكند.چون زن داري اما نداري،اختيار زن را قانونا داري اما عرفا نداري. و همه دار و نداريهايي كه حرف و سنت هاي غلط جامعه براي ما سنت در عقد گذاردن ايجاد كرده است.
بررسي مورد ششم : همديگر را بشناسيد !
اين هم يك خيال باطل است.اولا زندگي يك چيز ديگري است. تا زندگي نكنند نخواهند فهميد كه اين مرد وهمسر چگونه هستند مثل اينكه مي گويند دوست و همراه خود را در سفر بشناسيد.
اگر دو نفر كه در ابتدا مي خواهند درست شوند همديگر را ظرف يك هفته مي شناسند تازه آنهايي كه هيچ همديگر را نديده اند و نپسنديدند، ارتباط ندارند، اطلاع ندارند مثل دانشجو يا سرباز كه ظرف يكماه با هم دوست صميمي مي شوند اينها كه از سلامت و صلابت خانواده هاي هم خبر ندارد چطوري.
بررسي مورد هفتم: شيريني دوران عقد
برخي مي گويند شيرين ترين دوران زندگي، دوران عقد است. بدانيد آنهايي كه اين سخن را مي گويند كساني هستند كه زندگي را شروع نكرده اند كه بدانند شيرين تر از دوران عقد هم موجود است. و يا اگر زندگي كرده اند، زندگي ناموفقي داشته اند لذا مي گويند دوران عقد خوب بود و حال آنكه انساني كه تمام شيريني هاي دوران زندگي را در عقد از دست داده آن وقت به زندگي مي رسد كه مثل انسان خسته، مثل انسان سيراب نه تشنه وارد زندگي مي شود اما با سردي. آن وقت است كه مي گويد دوران عقد شيرين تر است، چون نفهميده زندگي چيست!!!! و با سردي آغاز كرده است.
بررسي مورد هشتم: مسكن
اين هم از مواردي است كه در جهت سعادت يا شقاوت انسان نقشي ندارد. يعني آيا تمام كساني كه مسكن مستقل نداشته اند،بدبخت شدند و تمام كساني كه داراي ماشين و خانه و امكانات هستند خوشبخت هستند؟ البته اگر مسكن باشد بهتر است تا اجاره نشيني كسي منكر اين نيست. اما نبايد مسكن به عنوان يك اصل قرار گيرد كه دو زوج جوان را نگه داريم و از زندگي عقب بيفتند چون خانه ندارند. مثل اين مي ماند كه غذا آماده خوردن است و ما هم گرسنه ولي به خاطر قاشق چنگال صبر مي كنيم تا بيايد. شايد يكماه، يكسال، دوسال نيايد. همينطور گرسنه بمانيم و فقط از بوي غذا و از ديدن غذا استفاده كنيم.
بررسي مورد نهم: عدم وجود امكانات زندگي
گاهي بخاطر نبود امكاناتي مثل جهيزيه صبر مي كنند. مگر دو انسان كه مي خواهند زندگي كنندمگر چقدر ظرف و كاسه و فرش نياز دارند. با حداقل امكانات هم مي شود شروع كرد. اگر از صفر شروع كنند و كم كم امكانات را خودشان جمع كنند بهتر است زيرا قدرش را هم بهتر مي فهمند تا اينكه يك مرتبه چند ميليون تومان اثاثيه در اختيارشان بگذارند آن وقت انسان قدر شناسي مي كند.
مثل بچه اي كه انسان بزرگش مي كند. تا اينكه جواني برومند شود اما اگر يك مرتبه خدا جواني به او بدهد،چه فرقي دارد چون با زحمت او را بزرگ كرده لذا بيشتر به او توجه مي كند. ولي اگر زحمت نكشيده باشد يك دختر جوان يا يك پسر جوان از پرورشگاه بياورد مثل مورد اولي قدرش را نمي داند. لذا امكانات نبايد سد راه زندگي شود چون در سعادت و شقاوت نقشي ندارند.
بررسي مورد دهم: اتّفاقات
زندگي انسان ها معمولاً هميشه با اتّفاقات پيش بيني نشده اي روبرو مي شود. گاهي فوت است گاهي مريضي است و همينطور... لذا نبايد بخاطر ديگران شروع زندگي را متّصل به آنها دانست و همينطور عقب افتاد چون فلاني فوت كرده، فلاني خودكشي كرده، فلاني شهيد شده، و...از كجا معلوم كه فردا باز اتفاق ديگري براي يكي از فاميل پيش نيايد. پس در عقد گذاردن خوب نيست بخاطر اين مسائل غير مترقبه اي كه امروزه يكي پس از ديگري به وقوع مي پيوندد.
بررسي مورد يازدهم:
اين هم از مواردي است كه متأسفانه بين بعضي از خانواده ها رسم شده كه ديگران بايد عروس شوند و داماد شوند، بعد نوبت دختر دومي يا سومي شود اين هم درسي نيست. چرا ما بايد متصل به ديگران باشيم. آن زندگي موفق است كه استقلال داشته باشد.از همان اول مي شود زندگي موفق داشت انسان نبايد رشته زندگي و سعادت خود را وابسته به ديگران قرار دهد. چرا بايد ما عقب قرار گيريم كه مثلا خواهر اولي سامان بگيرد شايد او اصلا خواستگار نداشته باشد و گناه ما چيست؟
بررسي مورد دوازدهم:
سفرها هم نبايد ما را از زندگي دور كند. چه اشكالي دارد انسان همسرش را به خانه بخت بياورد و سفر را برود مثل سربازي. يا اصلا ازدواج نكند يا اگر ازدواج كرد به خانه بياورد چون امروز سفر است فردا مأموريت است پس فردا جنگ است و همينطور. چرا از زندگي خود را عقب بياندازيم در تاريخ صدر اسلام هم به مثالهايي از اينگونه بر مي خوريم كه پس از ازدواج و مراسم شب زفاف به سفر رفته و بازنگشته اند. مانند حنزله ي غسيل الملئكه كه در زمان پيامبر مي زيست و پس از مراسم عروسي و شب زفاف به ميدان جنگ رفت و به پيامبر و يارانش پيوست و در همان جنگ هم شهيد شد.
بررسي مورد سيزدهم: خرج و مخارج
بعضي ها از خرج و مخارج مي ترسند. خيال مي كنند كه زندگي پر خرج است. روزي دو انسان قبل از ازدواج آنها در زمان تجرد، توسط خداوند مقدر شده حالا هم كه ازدواج ميكنند. خداوند، روزي آنها را خداوند در يك منزل واريز ميكند و اين از توان خدا نمي كاهد. خرج هر دو بر عهده خداوند است. و خود او هم فرموده كه از فقر نترسيد (آيات سي و دو و سي و سه سوره ي مباركه نور: به مردان و زنان همسر دهيد... اگر فقير و تنگدست باشند خداوند آنان را از فضل خود بي نياز مي سازد و او وسعت دهنده و كاهنده است.) پس، از خرج و مخارج نبايد ترسيد و فقط به خدا توكل كرد كه خدا، خود وعده داده كه شما را بي نياز ميكند. البته با توكل تلاش هم بكنيد تا روزيهاي مقدر دست شما را بگيرند.
بررسي مورد چهاردهم: شغل مناسب
به اعتقاد من يا ازدواج نكنيد يا اگر ازدواج كرديد در عقد نگذاريد چون وقتي كه شغلي نداريد، دم به ساعت توي سرت مي زنند. از تو انتظار بي جا دارند و حال آنكه تو شغل نداري و زن گرفتي و در عقد گذاردي يعني آماده اي يك مشكل را حل كني براي خودت چند مشكل ايجاد كرده اي. لذا هرگاه شغل مناسب پيدا كردي بعد ازدواج كن و در عقد نگذار كه آفاتش بيشتر از منافعش مي باشد.
بررسي مورد پانزدهم: بدون دليل111
مورد آخر هم اينكه عده اي هستند كه اصلا بدون دليل در عقد مي گذارند و مي دانيم كه آغاز كردن هر كار بدون هدف، عاقبت خوشي ندارد مي دانيد در عقد گذاردن يعني چه؟
يعني: زن داري اما نداري. اختيار زن را قانوناً داري اما عرفاً نداري. يعني زن در نزديكي توست اما حق نزديكي نداري. مثل اين است كه: گل، داري اما حق بوييدن آن را نداري. ماشين، داري اما اجازه سوار شدن هم داري اما حق حركت كردن نداري تا از منزل خارج شوي. حق استفاده هاي هدف دار را نداري. در باغ هستي اما از باغبان مي ترسي. حتي جرأت خوردن يك دانه انار را هم نداري. گلها را مي بيني اما اجازه چيدنشان را نداري.فقط مي تواني آنها را استشمام كني. در عقد گذاردن يعني در اضطراب گذاشتن. زن مي ترسد كه نكند زن ديگري مردش را بربايد. مرد مي ترسد كه زنش به مرد ديگري روي كند و مرد ديگري او را بربايد. مرد نسبت به زن مضطرب است. به زنش چه چيزهايي را القا مي كنند. چطوري به او خط مي دهند. مي ترسد نكند در مقابل من جبهه بگيرد و از اين قبيل خيالات و توهمات. اگر انتظارات، توقعات و همه مسائل در دوران عقد بروز كند ناهنجاريهايي را به بار مي آورد كه گاهي به طلاق منجر مي شود و يا زندگي آينده را دچار سردي ميكند. بنظر مي رسد اگر واقعاً زوجين مشكلاتي داشتند و مجبور بودند و كار ديگري هم نمي شود كرد فقط يك ماه بيشتر جايز نمي باشد كه در عقد هم باشند. چرا كه آفاتش بيشتر از منافعش است.
رفع يك شبهه
گاهي جوانان ميگويند: ما اگر ازدواج كنيم و عقد نكنيم امكان دارد به گناهان بزرگتري و يا به فسادهاي بيشتري روي كنيم لذا با در عقد گذاردن از اين فسادها جلوگيري مي كنيم. بله، قبول داريم كه اگر كسي سرش به ديگري مشغول باشد به خطاهاي كمتري روي مي آوردولي دليل بر صد در صد زندگي نخواهد بود. ما نمي گويييم بخاطر اين در عقد نگذاريد بلكه بخاطر جلوگيري از انحرافات جنسي خوب است اين زوج، ازدواج كنند و هر چه زودتر به سر زندگي بروند. حالا اگر نروند چه مي شود؟ آيا سعادت همچنان باقي خواهد بود؟ خير، هر چه در عقد باقي بمانند از شيريني زندگي كاسته مي شود حالا به هر دليل كه در عقد باشند فرقي نمي كند. اين از باب اهم و مهم است. چون مسائل جنسي و ارضاي جنسي در دوران عقد به طور كامل صورت نمي گيرد. از آن طرف زن دختر است ولي از اين طرف دختر نيست. حيا كمتر مي شود و ... يكي ديگر از ضررهايي كه دوران عقد دارد آفات بدني و جسمي است.
در پايان ما با دوران عقد در زمان كوتاه موافقيم اما بيش از يك الي دو ماه موافق نيستيم چون نود درصد جامعه دچار اشكال گرديده ده در صد جان سالم به در برده اند كه آنهم بستگي به خانواده ها و درك و فهم آنها دارد.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید