در آیه ای دیگر خداوند نسبت قبض روح را مستقیماً به خودش میدهد: «اللَهُ یَتَوَفی الاْنفُسَ حِینَ مَوْتِهَا؛ خداوند است فقط که همیشه جانها را در هنگام مرگ می گیرد» (زمر/42).
در آیه دیگر نسبت قبض روح را نه به یک فرشته خاص بلکه به فرشتگان داده است: «وَ هُوَ الْقَاهِرُ فَوْقَ عِبَادِهِ وَ یُرْسِلُ عَلَیْکُمْ حَفَظَةً حَتی '´ إِذَا جَآءَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ تَوَفتْهُ رُسُلُنَا وَ هُمْ لاَ یُفَرطُونَ؛ و اوست آن خداوندی که سیطره دارد بر بندگانش، و از مقام عالی خود آنها را در تحت عبودیت مسخر داشته و برای حفظ و حراست آنها فرشتگانی را می گمارد و بسوی آنان گسیل میدارد، تا زمانیکه مرگِ یکی از شما مقدر گردد فرشتگانی که برای انجام این مأموریت فرستاده ایم جان او را می گیرند و در این امر کوتاهی نمی نمایند» (انعام /61).
در آیه چهارم نسبت سلام و تحیت به ملائکه ای که قبض روح مردم پاک و پاکیزه را می کنند میدهد: «الذِینَ تَتَوَفـ'هُمُ الملائکة طَیبِینَ یَقُولُونَ سَلَـ'مٌ عَلَیْکُمُ ادْخُلُوا الْجَنةَ بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ؛ آن دسته از مردمی که پاک و پاکیزه اند، ملائکه قبض روح از طرف خدا به آنها سلام و تحیت فرستاده می گویند: سلامٌ علیکم، داخل در بهشت شوید در مقابل أفعال نیک که بجای آورده اید» (النحل/32).
در آیه دیگر از همین سوره میفرماید: در هنگام قبض روح مردم ظالم و ستم پیشه، چون میخواهند آن مردم از در آشتی و مسالمت با آن فرشتگان رفتار کنند و زشتیها و بدیهای خود را انکار بنمایند، برای آنان فائده ای ندارد. (الذِینَ تَتَوَفـ'هُمُ الْمَلَائِکَةُ ظَالِمِی ´ أَنفُسِهِمْ فَأَلْقَوُا السلَمَ مَا کُنا نَعْمَلُ مِن سُوءٍ بَلَی '´إِن اللَهَ عَلِیمُ بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ؛ آن دسته از مردمی که به نفس های خود ستم روا داشته اند، با فرشتگان قبض روح از راه مسالمت و صلح وارد شده و اظهار میدارند که ما مردمی نبودیم که مرتکب عمل بدی شده باشیم. بلی، بدرستیکه خداوند به آنچه در دنیا بجای می آورده اید داناست» (النحل/28).
و پس از آنکه فرشتگان این خطاب را به آنها می کنند، آنها را دوباره مخاطب ساخته می گویند: «فَادْخُلُو´ا أَبْوَ 'بَ جَهَنمَ خَـ'لِدِینَ فِیهَا فَلَبِئْسَ مَثْوَی الْمُتَکَبرِینَ؛ پس داخل شوید از درهای جهنم، و در جهنم مُخلد و جاودان خواهید بود؛ پس بد جایگاهی است منزل و محل مستکبران و خودپسندان!» (النحل/29).
در این آیات همانطور که ملاحظه می شود، در بعضی نسبت قبض روح را به خدا داده است و در بعضی به ملک الموت و در بعضی به ملائکه، و آن ملائکه نیز به طریقی، قبض روح طیبین و پاکان را مینمایند و بطریق دگری قبض روح ظالمین و ستمکاران را می کنند. جمع بین این آیات را چه قسم باید کرد؟ اگر خود خدا قبض روح می کند عزرائیل و سائر فرشتگان چه می کنند؟ و اگر عزرائیل می کند سائر فرشتگان چه عملی انجام می دهند؟ و نسبت این فعل به ذات مقدس حضرت ربوبی عزوجل چه معنی دارد؟ و اگر فرشتگان می کنند ملک الموت چکاره است؟ و نسبت قبض روح به خدا نیز چه معنی دارد؟ این یک مسأله ای است که باید روشن شود؛ زیرا علاوه بر آنکه در قرآن کریم تناقض نیست، این آیات اصل مهمی از اصول متقنه توحید را بیان می کنند.
مراتب توحید:
برای توضیح این معنی می گوئیم که دین مقدس اسلام براساس توحید است؛ توحید در ذات و توحید در صفات و توحید در أفعال. توحید در ذات یعنی در تمام عوالم وجود، یک وجود مستقل قائم بالذات بیش نیست و آن وجود، ذات مقدس حضرت مُعطِی الوجود جل و علا است، و بقیه موجودات وجودشان ظِلی و تبَعی است و معلولی و ناقص و ممکن.
توحید در صفات یعنی در تمام عوالم وجود و هستی یک علم مطلق و حیات مطلقه و قدرت مطلقه بیش نیست و همچنین سائر صفات؛ و این صفات اختصاص به ذات مقدس حضرت حی قدیم عالِم قادر دارد، و صفاتی که از علم و قدرت و حیات در بقیه موجودات مشاهده میگردد همه از پرتو علم و قدرت و حیات حضرت واجب الوجود است، و آنها استقلالی ندارند بلکه نسبت به صفات الهیه در حکم سایه و صاحب سایه و در حکم پرتو مُشعشع از منبع روشنائی و قدرت و علم و حیات است. و توحید در افعال یعنی در تمام جهان هستی و عالم وجود یک فعل مستقل قائم بالذات بیش نیست، و تمام افعالی که از موجودات ممکنه صورت می گیرد همه پرتو آن فعل مستقل بالذات که قائم به وجود واجب الوجود است بوده، و در عین آنکه نسبت با ممکنات دارد نسبت با حضرت پروردگار جل و عز دارد. یعنی کاری که از موجودات سر میزند ظهور و طلوعی است از فعل حضرت رب عزوجل، و آن کار حقیقةً متعلق به خداست، و به امر خدا و اذن خدا در آن موجود به ظهور می پیوندد و طلوع میکند، و بر این اساسِ ظهور، با آن موجود نیز نسبت پیدا میکند.
کیفیت ظهور نور فعل الهی در مظاهر عالم امکان و پیدایش موجودات (افعال موجودات عین فعل خداست به دو نسبت)
پس در حقیقت و واقع امر، فعلی که از یک موجود به وقوع می پیوندد، در عین آنکه منسوب به اوست منسوب به خداست، غایة الامر نه در عرض هم، بلکه در طول هم چون آن موجود و خدا هر کدام مستقلا آن فعل را انجام نداده اند و نیز برای وقوع آن فعل با یکدگر شرکت نکرده اند، بلکه اولاً وبالذات آن فعل از مصدر فعل و وجود که ذات مقدس خداست صادر شده و هویدا گشته و سپس در اینمورد ثانیاً و بالعَرَض پیدا شده است.
بنابراین باید گفت که حضرت ملک الموت که آئینه وار و مرآت صفت، دلالت بر ذات مقدس حضرت رب ودود می کند، و سائر فرشتگان قبض ارواح که آئینه و مرآت حضرت ملک الموت هستند، همگی با ذات مقدس حضرت باری تعالَی شأنُه العزیز اتحاد بلکه عینیت دارند و در مقام فعل ابداً جدائی و بینونت میان آنها متصور نیست. فعل قبض ارواح از ذات مقدس حضرت خالق پیدا می شود و در اول وهله در آئینه وجود ملک الموت ظهور پیدا کرده و سپس از ملک الموت به فرشتگان دگر عَلی حسب اختلافِ درجاتِهم و مراتِبهم طلوع و ظهور نموده تا بالاخره در گروه فرشتگانی که از همه درجه و سعه وجودی آنها کمتر است پدیدار میگردد. و چون این افعال نسبت به یکدیگر طولیت دارد نه عرضیت، لذا همه آنها حقیقةً فعل واحدند. پس ذات مقدس پروردگار در فعل قبض ارواح مستقل است و ابداً یار و مُعینی در این عمل برای او فرض نمیتوان کرد، گر چه این فعل بدست ملک الموت و همچنین بدست سائر ملائکه ای که زیردست ملک الموت هستند صورت گیرد.
و بنابراین اساس کلی مشاهده می شود که قرآن مجید، موضوعاتی را که مورد بحث قرار میدهد از موت و حیات و رزق موجودات و حوادث آسمانی یا حوادث زمینی، در عین آنکه بوضوح نسبت به علت های سفلی یا عِلوی خود میدهد، نسبت به ذات مقدس پروردگار میدهد و او را در این افعال وحید می داند (برای بحث و اطلاع بیشتر میتوان به تفسیر المیزان جلد اول ص72 تحت عنوان «تصدیق القرءان لقانون العلیه العامه» و ص406 از همین جلد تحت عنوان «کلام فی استناد مصنوعات الانسان الی الله سبحانه» مراجعه کرد).
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید