خداوند مسئول به آفرينش ما بود و ما مسئول به رشد و تعالي اين آفرينش ، براي او به عنوان خالق ، بسيار حائز اهميت است كه مخلوق او بر روي زمين چگونه از وديعه اي كه به رسم امانت به او سپرده اند حراست مي كند، به چه چيزي معتقد مي شود و در كدام مكتب رشد مي كند از تمام وظايفي كه خداوند بر دوش مخلوق خود يعني انسان، نهاده است پرورش و بالنده كردن صفت عفاف داراي جايگاه ويژه اي مي باشد.
در قرآن به شخصي عفيف گفته مي شود كه خود نگهدار و با مناعت باشد[1].
عفاف، طهارت دروني و نوعي حجاب باطني است كه از آنجايي كه انسان ذاتاً موجودي است داراي 2 بعد الهي و مادي مي بايست به او آموخت كه اگر همه يكسان آمده ايم اما براي رجعت بهتر، آناني در اولويت هستند كه داراي دروني آراسته تر باشند و در صورت تلاش و برنامه ريزي صحيح نفس خويش را در مسير انسانيت رشد دهند، اما آناني كه در مسير حيوانيت و خواسته هاي نفساني خود حركت كنند اين نشان از عدم برنامه ريزي مناسب آنان جهت تاديب نفس خويش است در واقع واژه عفت بر كنترل شهوات و جلوگيري آن در خروج از مرز اعتدال تلقي مي شود دامنه عفاف داراي گستره وسيعي مي باشد، كه از شئونات فردي گرفته تا تعاملات اجتماعي را در بر مي گيرد بنابر اين جهت كاهش تحريكات نفسي كه تماماً بوي دنيا و زينت هاي آن را مي دهد بايد براي نجات نفسمان كاري كنيم .فطرت، هديه خداوند در جوهره هر فرد است و انسان ها بدون ذره اي تلاش در مسير رغبت به آن، ميل ذاتي دارند، عفاف نيز جزئي از باورهاي فطرت است كه بصورت نهادي بالقوه در انسان ها در نوساني از رشد و تنزل مشهود است اما اين نوسان در حيات عفاف، مستلزم تربيت و درونه كردن آن توسط عوامل بسياري چون وراثت، تربيت و محيط مي باشد.
در واقع نفس ما مديون فطرت ما و فطرت ما ولي نعمت نفس ما است و ما به عنوان صاحبان نفس خويش بايد فضائل اخلاقي را در خود بارور كنيم تا فطرت بالقوه ما از طريق تماس با فضائل اخلاقي در مسيري از بالفعل هاي غني رشد كند شايد با اين كار فضائل به جاي رذايل در او ملكه ذهنش شود و نهايتاً خواهد آموخت كه پرداخت ذكات هر چيزي عمر مفيد او را مستمر خواهد كرد اما اين اراده ، مشروط به همت والايي است كه به فرياد ضمير خويش برسيم.
از مؤلفه هاي درونه شدن فرايند عفاف، موضوع وراثت را بيان کرديم كه همان انتقال خصوصيات جسماني و حالات رواني و ويژگي هاي اخلاقي و رفتاري والدين بصورت غالب و اجداد بصورت نهفته در نسل هاي بعدي مي باشد و بعضاً بصورت مثبت و منفي در افراد تاثير مي گذارد .
اميرالمؤمنين (ع) مي فرمايند: اذا كرم اصل الرجال ،كرم مغيبه و محضره[2]
وقتي اصل و ريشه انسان خوب و شريف باشد نهان و آشكارش خوب و شريف است
و گاهاً با استناد به كلام نبي اكرم (ص) که فرمودند:
اشقي شقي في بطن امه و السعيد سعيد في بطن امه [3]
مي توان به اين نتيجه رسيد كه فضيلت مند شدن اخلاق دليل بر پا كي ريشه خانوادگي است.
قاعدتا در راستاي فرمايش حضرات معصومين(صلواه الله و سلامه عليه ) مي بايست به اين نکته اشاره کرد که بهترين بذرها اگر بي توجه به شرايط کاشته شوند هرگز به ثمر نخواهند رسيد، بنابراين با اينکه پسر نوح نبي (ع) در کانون وحي مي زيست نتوانست با تربيت خويش متصل به خانوادۀ روحاني اش شود اما انسانهايي هستند که با وجود خانواده هاي بدون تقيد اعتقادي ، چنگ به حبل المتين الهي زده اند و فارغ از اصالت خويش به درياي بي کران محبت خداوند پناه برده اند .
محيط تربيتي كودك كه شاخصه بعدي مي باشد جايي است كه او در آن رشد مي كند و اين محيط در شقاوت و سعادت او نيز دخيل است والديني كه محيط تربيتي فرزندان خود را به گونه اي هدفمند و داراي ساختاري اصولي مهيا مي كنند و حتي در ويژگي هاي رفتاري و گفتاري فرزندان خود برنامه ريزي كرده و در قدم به قدم برنامه هاي تربيتي و فضايل اخلاقي فرزندانشان، خود را مسئول مي دانند در واقع در ريشه دوانيدن مبناي فضايل، يعني دارامند كردن فرزندان خود به پاكدامني و عفت ، همتي در خور تقدير انجام داده اند.
بسياري از آسيب هاي اجتماعي و آلودگي هاي اخلاقي و در واقع بي عفتي جوانان از محيط خانواده آغاز و معلول تربيت هاي نادرست و يا عدم نظارت والدين بر فرزندان است.
وقتي خوب مي نگريم و در تورق ثانيه هاي عمر خود به محاسبه مي نشينيم،مي بينيم حاصل تمام عمر از مكث بر روي لحظه هاي خودسازي ما شكل مي گيرد پس بيائيد با همت خويش و با دروني پاك فضائل درون خويش را به صحنه جامعه بكشانيم كه براستي تمام آن چيزي جز مراقبت از نفس نيست.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید