فعاليت اقتصادي و کار و تلاش، همواره قرين زندگي زنان بوده است.
زنان در طول تاريخ، علاوه بر انجام کارهاي خانه، هميشه همگام با مردان به فعاليت هايي مثل کشاورزي و دام داري اشتغال داشته و از اين طريق، بخشي از هزينه خانواده را بر دوش کشيده و به اقتصاد خانواده کمک مي کرده اند.
اما در زمان هاي گذشته، فعاليت هاي ياد شده نظير ساير کارهايي که زنان در خانه انجام مي دادند، کارِ خانه به شمار مي رفته و در مقابل آن مزدي به زن پرداخت نمي شده است.
با حرکت جوامع به سوي دستاوردهاي تمدن جديد و تبديل کارگاه هاي خانگي و کوچک به کارخانه و جايگزيني ماشين به جاي نيروي انساني، اشتغال زنان به فعاليت هاي اقتصادي بيرون از خانه، طي چند دهه اخير،اهميت ويژه اي يافته است؛
به گونه اي که در حال حاضر مشارکت اقتصادي و اشتغال زنان به فعاليت اقتصادي در بيرون خانه، يکي از مسائل مهم و مطرح زنان در جامعه امروز ماست.
نظر به اهميت موضوع و شبهات و اشکالاتي که در زمينه کار زنان در مراکز عمومي مطرح شده و آراء و ديدگاه هاي مختلفي را پديد آورده است، اين نوشتار به بررسي اين مسئله از ديدگاه آيات پرداخته و از چند شاهد روايي نيز مدد جسته است.
واژگان محوري
کار: «کار» در لغت، به معناي تلاش و کوشش و فعاليت، و در اصطلاح اقتصادي، يکي از عوامل توليد است.
دانشمندان علم اقتصاد در تعريف کار گفته اند: «نيروي کار يکي از عوامل عمده توليد و متشکّل است از اعمال قوّه فکري يا دستي که در برابر آن مزد، حقوق، معاش، يا حق الزحمه کار و کسب گرفته مي شود.»(1)
بر اساس اين تعريف، فعاليتي که در برابر آن مزد پرداخت نشود کار محسوب نمي شود.
به همين سبب، کاري که زنان در خانه انجام مي دهند فعاليت اقتصادي به شمار نمي آيد و زنان خانه دار در جمعيت غير فعّال و بيکار قرار مي گيرند.(2)
اشتغال: در فرهنگ نامه هاي اقتصادي، «اشتغال» به معناي مشغول بودن به کار تعريف شده است.(3)
بنابراين تعريف، هرگونه فعاليتي که انسان، اعم از زن يا مرد، در خانه يا بيرون از خانه انجام دهد اشتغال است.
اما برخي از اقتصاددانان قيد مزد و پاداش را نيز بر تعريف اشتغال افزوده و بيان داشته اند:
اشتغال مشغول بودن به کاري است که پاداش و مزد در برابر آن وجود داشته باشد.
بر اساس اين تعريف، مفهوم «اشتغال» محدودتر شده و فقط شامل کارها و فعاليت هايي مي شود که در قبال آن دستمزدي پرداخت شود.
اما تلاش هايي که مجاني صورت مي گيرند مثل برخي از کارهاي زنان در خانه، مشمول اشتغال نخواهند بود.
مقصود از اشتغالِ زنان در اصطلاح رايج، همين معناست.
محل بحث
کار زنان در دو عرصه مطرح است: يکي در عرصه خصوصي و فعاليت هايي که زنان براي سامان دهي منزل در داخل خانه انجام مي دهند؛ مانند پخت و پز، شست وشو، رفت و روب و رسيدگي به همسر و فرزندان که از ديرباز به عنوان کارِ خانه شناخته شده اند؛ دوم کار در عرصه عمومي و اجتماعي که از آن به «کار بيرون» تعبير مي شود.
چنانچه گفته شد، واژه
عرصه عمومي و اجتماعي که از آن به «کار بيرون» تعبير مي شود. چنانچه گفته شد، واژه هاي «کار» و «اشتغال»، در اصطلاح رايج کنوني، شامل فعاليت هايي که زنان در خانه انجام مي دهند نمي شود.(4)
نتيجه، تلاشي که زنان در خانه براي سامان دهي کانون خانواده انجام مي دهند مثل بچه داري زن در داخل خانه، فعاليت اقتصادي به حساب نمي آيد.(5)
بحث ما در اين مقاله بيشتر در ارتباط با نوع دوم از کار است؛ زيرا آنچه امروزه به عنوان يک مسئله مطرح است و موافق و مخالف در ارتباط با آن در کتاب ها و مقالات به بحث و بررسي مي پردازند، اشتغال زنان به کار و فعاليت در مراکز توليدي و خدماتي و اداري در بيرون از خانه است.
سؤال اصلي اين است که آيا زنان مي توانند همانند مردان در عرصه اجتماعي، فعاليت اقتصادي داشته باشند، يا تلاش در عرصه اجتماعي، و کار و توليد و تجارت و بازرگاني و ارائه خدمات عمومي، ويژه مردان است؟
در پاسخ به اين پرسش، ديدگاه هاي متفاوتي ارائه شده اند.
اين نوشته به بررسي اين مسئله از ديدگاه وحي مي پردازد.
شواهد قرآني بر جواز فعاليت هاي اقتصادي زنان واژه هاي «فعل»، «عمل» و «کسب» در قرآن به معناي کار و تلاش هستند، اما معمولاً به معناي اقتصادي آن که خصوص فعاليتي است که براي تحصيل درآمد انجام مي گيرد و در برابر آن مزدي پرداخت مي شود به کار نمي رود؛ براي مثال، واژه «فعل» و مشتقّات آن قريب 108 بار در قرآن به کار رفته اند که در هيچ يک از آن ها مراد از «فعل» کار اقتصادي و تلاش مادي نيست.
واژه «عمل» و مشتقّات آن قريب 360 مورد در آيات آمده اند که بيشتر آن ها به معناي تلاش اخروي است.
تنها در برخي از آيات به معناي تلاش مادي به کار رفته اند؛ مثل:
«أَمَّاالسَّفِينَةُ فَکَانَتْ لِمَسَاکِينَ يعْمَلُونَ فِي الْبَحْرِ»(کهف: 79)؛
اما آن کشتي مال گروهي از مستمندان بود که با آن در دريا کار مي کردند.
«وَ مِنَ الشَّياطِينِ مَن يغُوصُونَ لَهُ وَ يعْمَلُونَ عَمَلاً دُونَ ذَلِکَ»(انبياء: 82)؛
و گروهي از شياطين براي او (حضرت سليمان) غوّاصي مي کردند و کارهايي غير از اين نيز براي او انجام مي دادند.
«وَ مِنَ الْجِنِّ مَن يعْمَلُ بَينَ يدَيهِ بِإِذْنِ رَبِّهِ» (سبأ: 11)؛
و گروهي از جن پيش روي او (حضرت سليمان) به اذن پرودگارش کار مي کردند.
واژه «کسب» نيز 67 بار در قرآن به کار رفته، ولي معمولاً به معناي کار اقتصادي نيست.
تنها در يک مورد در آيه «للرِّجَالِ نَصِيبٌ مِّمَّا اکْتَسَبُواْ وَلِلنِّسَاءِ نَصِيبٌ ممّا اکْتَسَبْنَ» (نساء: 32)
(مردان را نصيبي است از آنچه به دست مي آورند و زنان را نصيبي) به معناي تلاش مادي و کسب درآمد استعمال شده است که مي توان براي اثبات مشروعيت فعاليت اقتصادي زنان به آن استناد کرد؛ زيرا اگر کار کردن براي آنان مجاز نبود، آيه شريف آنان را مالک دست رنج خود قرار نمي داد.
بنابراين، واژه هاي «فعل»، «عمل» و «کسب» در اين آيات غالبا به معناي کار مادي نيستند و در آياتي هم که به معناي تلاش مادي آمده اند معمولاً نمي توانند در اين موضوع، مشکلي را از ميان بردارند.
در نتيجه، هرچند معناي لغوي اين واژه ها «کار» است، به ويژه لفظ «عمل» که در کتاب هاي عربي امروز به معناي تلاش اقتصادي به کار مي رود، اما در بحث قرآني نمي توانيم براي اثبات يا رد اشتغال زنان، به اين آيات استناد کنيم.
آيات ديگري که در اين موضوع مي توانند ما را ياري دهند آياتي هستند که واژه هاي به کار رفته در آن ها به صراحت، به معناي کار نيست، اما به دلالت التزامي، معناي کار و تلاش مادي از آن ها استفاده مي شود.
اين آيات را مي توان در چهار گروه بررسي کرد:
نخست، آياتي که انسان ها را به وفاي به عقد موظف کرده است؛
دوم، آياتي که کار و تلاش مادي را براي انسان ها مجاز دانسته است.
در اين آيات، بيشتر از واژه ترکيبي «ابتغاء فضل» استفاده شده است؛
سوم، آياتي که برخي از معاملات را حلال و برخي را حرام کرده است؛
چهارم، آياتي که مي توان از آن ها برخي از اشتغالات خاص را استفاده کرد.
گروه اول: آيات وفاي به عقد
«يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَوْفُواْ بِالْعُقُودِ» (مائده: 1)؛
اي کساني که ايمان آورده ايد، به پيمان ها و قراردادها وفا کنيد.
«وَفي» و«اَوْفي» هر دو به معناي تمام کردن و کامل کردن است.(6)
«عقود» جمع «عقد» به معناي بستن و گره زدن چيزي به چيز ديگر است.(7)
اين واژه گرچه در اصل، براي امور محسوس وضع شده، اما در انواع معاملات و پيمان هاي غير محسوس، که
نوعي از بستن و گره زدن در آن ها لحاظ شده است، به کار مي رود.(8)
جمله «اوفوا بالعقود» امر است و انسان ها را به وفا کردن به هر چيزي که به آن «عقد» گفته شود، امر کرده است.
اين آيه از دو جهت فراگير است: نخست از جهت مصداقِ عقد؛ زيرا در آن عقد خاصي ذکر نشده است.
بنابراين، هر گونه معامله و پيماني را که شرعيت آن از سوي شارع رسيده باشد، شامل مي شود، خواه از عقود لازم باشد مثل بيع و اجاره و مزارعه و مساقات يا از عقود جايز مثل قرض و وديعه.
از جهت مخاطب که زن و مرد را سوي شارع رسيده باشد، شامل مي شود، خواه از عقود لازم باشد مثل بيع و اجاره و مزارعه و مساقات يا از عقود جايز مثل قرض و وديعه.
دوم از جهت مخاطب که زن و مرد را شامل مي شود.
نه در اين آيه و نه در هيچ آيه ديگري حکم وفاي به عقد به گروه يا صنف خاصي منحصر نشده است.
بنابراين، بر زن و مرد واجب است که به پيمان ها و قراردادهاي خود از هر نوعي که باشند وفا کنند.
استفاده مشترک زن و مرد در وجوب وفاي به عقود شرعي، به اندازه اي روشن بوده است که فقيهان در سراسر فقه، براي لزوم وفاي به عقد به اين آيه استدلال کرده و در هيچ موردي از دخالت جنسيت در الزام آيه شريفه، بحثي نکرده اند.
ديده نشد که فقيهي ترديد کرده باشد در اينکه اگر زني عقد اجاره يا بيع يا مضاربه و يا هر عقد مشروعي با ديگري امضا کرد لازم الوفا است و بايد به آن پايبند باشد.
اين سخن بدان معناست که حکمي که در آيه بيان شده ميان مرد و زن مشترک است.
لازمه اين دستور مشترک آن است که همچنان که مردان مي توانند پيمان تجاري و بازرگاني داشته باشند يا با کسي عقد اجاره ببندند و خود را اجير کنند، زنان نيز مي توانند.
اگر زن نمي توانست در هيچ قرارداد تجاري و بازرگاني شرکت کند يا مثل صغار، هيچ گونه معامله اي براي او جايز نبود، وجوب وفاي به عقد به طور مطلق، برايش معنا نداشت.
در حقيقت، از او عقدي محقق نمي شد تا لازم الوفا باشد.
بنابراين، لزوم وفاي به عقود و اشتراکِ زن مرد در اين خطاب، دليل بر جواز مشارکت زنان در فعاليت هاي اقتصادي و تحصيل درآمد از طريق اجاره يا تجارت وبازرگاني و عقود شرعي ديگر است.
بلي، «اوفوا» صيغه مذکر است، اما دليل بر اختصاص اين حکم به مردان نيست؛ زيرا روش قرآن در بيان احکام مشترک ميان مرد و زن، بر خطابِ مذکر است.
براي مثال، شکي نداريم که اقامه نماز و پرداخت زکات که با خطاب مذکر در آيه «وَأَقِيمُواْ الصَّلاَةَ وَآتُواْ الزَّکَاةَ» در موارد متعددي از سوره بقره(9) به طور مکرّر و در برخي از سوره هاي ديگر، آمده و وجوب روزه ماه رمضان که در آيه «يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُواْ کُتِبَ عَلَيکُمُ الصِّيامُ کَمَا کُتِبَ عَلَي الَّذِينَ مِن قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ»(بقره: 183) بيان شده، براي زنان و مردان است.
آيا مي توان معتقد شد در اين آيات، به دليل آنکه خطاب در «اقيموا» و «آتوا» و «الذين آمنوا» و «عليکم» به صيغه مذکر است، وجوب نماز و زکات و روزه به مردان اختصاص دارد؟
گروه دوم: آيات تحليل و تحريم برخي از معاملات
آيه «أَحَلَّ اللّهُ الْبَيع» (بقره: 275) (خدا بيع را حلال کرد) خريد و فروش را، که نوعي کسب و تلاش اقتصادي است، حلال کرده.
آيات «حَرَّمَ الرِّبَا»(بقره: 275) (ربا را حرام کرد.)؛
«يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تَأْکُلُواْ الرِّبَا أَضْعَافا مُّضَاعَفَةً» (آل عمران: 130)
(اي کساني که ايمان آورده ايد، ربا را چند برابر نخوريد.) و آيات فراوان ديگر(10) با تعبيرهاي گوناگون؛ به مبارزه با ربا برخاسته و ربا خواري را، که راهي براي تحصيل درآمد و افزايش سرمايه است، ناروا دانسته اند.
آيات مزبور، به طور مطلق، جنس بيع را حلال، و جنس ربا را حرام کرده اند.
از سوي ديگر، آيه يا روايتي که بر دخالت جنسيت در اين حکم دلالت داشته باشد، نداريم.
بنابراين، حکمي که براي بيع و ربا بيان شده، از احکام مشترک ميان زن و مرد است؛ چنان که مرد مجاز است با ديگران قرارداد خريد و فروش امضا کند و از اين طريق، تجارت کند و سودي ببرد، براي زن نيز چنين است.
همچنين در برخي از آيات آمده است: «وَلاَ تَأْکُلُواْ أَمْوَالَکُم بَينَکُم بِالْبَاطِل» (بقره: 188)
(اموال يکديگر را به باطل در ميان خود نخوريد)؛
«وَلاَ تَأْکُلُواْ أَمْوَالَکُم بَينَکُم بِالْبَاطِل إِلاَّ أَن تَکُونَ تِجَارَةً عَن تَرَاضٍ مِّنکُمْ» (نساء: 29)
(اي کساني که ايمان آورده ايد، اموال يکديگر را به باطل نخوريد، مگر اينکه تجارتي با رضايت شما انجام گيرد.)
در اين آيات، هرگونه تحصيل سرمايه از راه هاي غيرمشروع «اکل مال به باطل» دانسته و ممنوع اعلام شده است.
مقصود از «اکل» در اينجا، هرگونه تصرف در اموال و نقل و انتقال غير مجاز است.(11)
مصاديق «اکل مال به باطل» نيز در برخي از روايات، زراندوزي از طريق قمار و قسم دروغ دانسته شده است.(12)
مفسّران نيز در تفسير آيه، به دست آوردن مال از طريقِ لهو و لعب، غصب و ظلم را «اکل مال به باطل» دانسته اند.
ربا نيز، که مورد نهي آيات مي باشد، از مصاديق اکل مال به باطل است.(13)
جمله استثنائيه «إِلاَّ أَن تَکُونَ تِجَارَةً عَن تَرَاضٍ» اشاره است به اينکه تصرّف در اموال، بايد از يکي از راه هاي مجاز و شرعي انجام شود که همان تجارت با رضايت طرفين است.(14)
در اين آيات، ملاکِ ممنوعيت يا مشروعيت فعاليت اقتصادي، صادق بودن عنوان «اکل مال به باطل» يا «تجارة عن تراض» قرار داده شده است.
تمام کارهايي که در عنوان «اکل مال به باطل» داخل باشند ممنوع، و کارهايي که مشمول «تجارة عن تراض» باشند مشروع خواهند بود.
مصاديق «اکل مال به باطل» نيز در آيات و روايات بيان شده، ولي در هيچ يک از آن ها، فعاليت هاي اقتصادي زن در بيرون از خانه مصداق «اکل مال به باطل» دانسته نشده است.
بنابراين، مشمول «تجارة عن تراض» و مشروع و مجاز خواهد بود.
گروه سوم: آيات امر به کار و تلاش مادي
دسته اي ديگر از آيات به رغم اينکه مشتمل بر واژگان رايج در اقتصاد و فقه نيستند، اما مي توان از آن ها جواز فعاليت اقتصادي و اشتراک ميان زن و مرد را نتيجه گرفت؛
مانند آيات ذيل:
«وَ هُوَ الَّذِي سَخَّرَ الْبَحْرَ لِتَأْکُلُواْ مِنْهُ لَحْما طَرِيا وَ تَسْتَخْرِجُواْ مِنْهُ حِلْيةً تَلْبَسُونَهَا وَتَرَي الْفُلْکَ مَوَاخِرَ فِيهِ وَلِتَبْتَغُواْ مِن فَضْلِهِ وَلَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ»(نحل: 14)؛
او کسي است که دريا را مسخّر [شما]ساخت تا از گوشت آن بخوريد و زيوري براي پوشيدن از آن استخراج کنيد و کشتي ها را مي بيني که سينه دريا را مي شکافند تا شما [به تجارت بپردازيد]و از فضل خدا بهره گيريد؛
شايد شکر نعمت هاي او را بجا آوريد.
«رَّبُّکُمُ الَّذِي يزْجِي لَکُمُ الْفُلْکَ فِي الْبَحْرِ لِتَبْتَغُواْ مِن فَضْلِهِ إِنَّهُ کَانَ بِکُمْ رَحِيما» (اسراء: 66)؛
پروردگار شما کسي است که کشتي را در دريا براي شما به حرکت در مي آورد تا از نعمت او بهره مند شويد.
او نسبت به شما مهربان است.
«وَ جَعَلْنَا اللَّيلَ وَالنَّهَارَ آيتَينِ فَمَحَوْنَا آيةَ اللَّيلِ وَجَعَلْنَا آيةَ النَّهَارِ مُبْصِرَةً لِتَبْتَغُواْ فَضْلاً مِّن رَّبِّکُمْ»(اسراء: 12)؛
ما شب و روز را دو نشانه قرار داديم، سپس نشانه شب را محو کرديم و نشانه روز را روشني بخش ساختيم تا فضل پروردگارتان را بطلبيد (و به تلاش زندگي برخيزيد.)
«وَمِن رَّحْمَتِهِ جَعَلَ لَکُمُ اللَّيلَ وَالنَّهَارَ لِتَسْکُنُوا فِيهِ وَلِتَبْتَغُوا مِن فَضْلِهِ وَلَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ» (قصص: 73)؛
و از رحمت اوست که براي شما شب و روز را قرار داد تا هم در آن آرامش داشته باشيد و هم براي بهره گيري از فضل خدا تلاش کنيد و شايد شکر نعمت او را بجا آوريد.
«فَإِذَا قُضِيتِ الصَّلاَةُ فَانتَشِرُوا فِي الأَرْضِ وَابْتَغُوا مِن فَضْلِ اللَّهِ وَاذْکُرُوا اللَّهَ کَثِيرا لَّعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ» (جمعه: 10)؛
و هنگامي که نماز پايان گرفت در زمين پراکنده شويد و از فضل خدا بطلبيد و خدا را بسيار ياد کنيد، شايد رستگار شويد.
«لَيسَ عَلَيکُمْ جُنَاحٌ أَن تَبْتَغُواْ فَضْلاً مِّن رَّبِّکُمْ»(بقره: 198)؛
گناهي بر شما نيست که از فضل پروردگارتان طلب کنيد.
مفسّران «ابتغاء فضل» را در جملاتِ «لتبتغوا من فضله»، «لِتبتَغوا فضلاً مِن رَبّکم» و «وابتغوا من فضله» به تجارت و کسب و تلاش اقتصادي تفسير کرده اند.(15)
از سوي ديگر، آيات ياد شده از جهت مخاطب اطلاق دارند بر اين معنا که مخاطب در فعل «تبتغوا» و «ابتغوا» خصوص صنف مردان نيست، بلکه نظير ساير خطاباتي که در قرآن شريف آمده اند، ميان زن و مرد مشترکند، مگر در جايي دليلي بر اختصاص آن به مردان داشته باشيم.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید