گام اول: باور کنيد که مي توانيد
موفقيت در هر اقدامي که شما در زندگي انجام مي دهيد ، بسته به اين باور دارد که آيا شما به خود و توانايي هايتان اطمينان داريد يا خير. براي اين که نقش باور در زندگي شخصي را آزمايش کنيد ، سعي کنيد به توانايي تان در رفع موانع اعتقاد نداشته باشيد و ببينيد آيا در آن صورت پيشرفتي خواهيد کرد يا خير؟ تاريخ 3 هزار ساله زندگي بشر اين حقيقت را ثابت کرده است که تنها مشخصه اصلي آنهايي که به اهدافشان مي رسند ، اين حقيقت ساده است که به توانايي انجام کارها و رسيدن به اهدافشان اعتقاد راسخ دارند.
ميزان تحصيلات ، زن يا مرد بودن ، قدرت بدني ، هوش ، داشتن آشنا و پارتي هيچ کدام به اندازه اين باور اهميت ندارد. خود باوري مهمترين اصل در زندگي انسان هاست.
فراموش نکنيد مطلوب ترين شيوه شروع آن است که به پيروزي خود اطمينان داشته باشيد. مشکل بسياري از انسان ها اين است که آنها بدون اين که خود متوجه باشند ، تسليم اين باور شده اند که آنها هرگز نمي توانند راه حل مناسبي براي مشکلات خود پيدا کنند. بيشتر مردم هنگام مواجهه با مشکل ، تمايل به تسليم در برابر آن را دارند. آنچه مسلم است ، اين است که رويارويي با مشکلات در همه افراد يکسان نيست.
بعضي افراد در رويايي با مشکلات بسختي تسليم مي شوند؛ ولي بعکس عده کثيري بسرعت تسليم احساس نااميدي مي شوند. شما خود مي توانيد انتخاب کنيد که در کدام گروه قرار بگيرد، پس بخواهيد تا بتوانيد.
گام دوم: خود را در حال رفع مانع تصور کنيد
يکي از قدرتهاي بي نظير فکر انساني اين است که حتي زماني که از مانع پيش رويتان کاملا مي ترسيد ، ذهن شما هنوز اين قدرت را دارد که تصور کند زندگي بدون آن مانع چگونه خواهد بود. اين توانايي در همه اذهان دنيا وجود دارد و آن طور نيست که فقط به عده خاصي از انسان ها تعلق داشته باشد ؛ پس شما نيز از اين قدرت استفاده کنيد و تصور کنيد که مشکلات شما در راه رسيدن به توازن رفع شده است و شما به همه مشکلات خود غلبه کرده ايد.
اين همه آن چيزي است که بايد در گام دوم انجام دهيد. تصورات مختلف را به ذهنتان راه دهيد و خود را در زندگي متوازني به گونه اي که دلتان مي خواهد تصور کنيد. خود را حتي در حال پرداختن به جزيي ترين مسائل ببينيد. بهترين فايده اين کار اين است که انجام دادن آن هيچ هزينه اي برايتان ندارد و مهمتر از همه آن که هيچ کسي نمي تواند به شما بگويد کارتان را درست انجام نداده ايد.
کمي خوش بگذارنيد ، نگران هيچ چيز نباشيد! خودتان را در حال مقابله با مشکل به گونه کاملا متفاوتي ببينيد. اين طرز فکر که ديگر راه حلي نيست يا اين که همه راهها را آزموده ايد ، فقط بهانه اي است تا ديگر براي يافتن راه حل تلاشي نکنيد. وقتي به موانع موجود به چشم عناصر آزاردهنده نگاه مي کنيد ، فقط در حال بهانه جويي هستيد ؛ اما هنگامي که به موانع و مشکلات به منزله پله اي براي صعود نگاه کنيد ، آنها مسيرهاي جديدي را به شما نشان خواهند داد. براي آن که بتوانيد از موانع عبور کنيد ، آنها را تعريف کنيد و مشکلات خود را به افکاري متصل کنيد که به راه حل هايي منجر مي شوند.
گام سوم: طوري رفتار کنيد که گويي بر مشکل غلبه کرده ايد
اگر توانسته باشيد که 2 مرحله اول را بدرستي پشت سر بگذاريد ، عبور از مرحله سوم کار سختي نيست. اگر باور کرده باشيد که مي توانيد و تصور کرده باشيد که موانع را کنار زده ايد ، مي توانيد طوري رفتار کنيد که گويي بيش از آنچه که احساس مي کنيد ، اعتماد به نفس داريد و حتي ممکن است از ميزان اعتماد به نفس بالاي خود تعجب کنيد.
با عمل به موارد فوق مي توانيد به خود و ديگران نشان دهيد که هم شخص مهمي هستيد و هم توانايي انجام دادن کارهاي مهمي را داريد. در اين حالت شما براي مبارزه براي به دست آوردن توازن آماده ايد و مي توانيد اطمينان داشته باشيد که راه درستي را براي ادامه مسير انتخاب کرده ايد. براي تکميل اين مرحله فهرستي از موانعي که به عدم توازن ميان کار و زندگي شخصي شما منجر مي شوند تهيه کنيد و به نوبت آنها را در مراحل سه گانه بالا امتحان کنيد.
هنگامي که اين مانع را به طور کامل از زندگي تان حذف کرديد ، شروع به حذف مانع دوم کنيد. همين طور بتدريج به حذف موانع موجود در فهرست خود بپردازيد. فراموش نکنيد بايد بتدريج اين کار را بکنيد. يکباره به مقابله با مشکلات نرويد. آنها را به قسمتهاي کوچکتري تقسيم کنيد تا بتوانيد شجاعت مورد نظر براي مقابله با مشکلات را به دست آوريد.
حرف آخر: شما تا رسيدن به توازن فاصله زيادي نداريد
هر کدام از ما انسان ها ترکيب منحصر به فردي از احساسات ، افکار ، عقايد و توانايي هاست. آنچه ديگري را به تعادل مي رساند حتما نبايد شما را به تعادل برساند. بيشتر انسان ها اکثر عمر خود را صرف رسيدن به معيارهاي ديگران مي کنند ، اين به اين علت است که آنها مي بينند ديگران زندگي موفق و رضايت بخشي دارند و به همين علت از آنها تقليد مي کنند ؛ ولي واقعيت اين است که تقليد نتيجه مناسبي به همراه ندارد.
براي درک بهتر اين موضوع به چند مثال توجه کنيد: مادري که 6 فرزند دارد ، در واقع براي امرار معاش به محل کار نمي رود. با اين که شوهرش او را تشويق مي کند تا در خانه بماند و به تربيت فرزندان بپردازد ، او خود را با زناني مقايسه مي کند که مرتب در راديو و تلويزيون از شغلشان و از موفقيت هايشان درباره همه چيز را با هم داشتن حرف مي زنند مقايسه مي کند.
دختر بيست و چند ساله اي در جايي شاغل است ؛ اما از زندگي يک بعدي خود نگران است. هرچند کارش را دوست دارد و از رضايتي که با تکميل طرحي احساس مي کند خوشحال مي شود، هميشه خود را به اين دليل که اجتماعي نيست و نتوانسته ازدواج کند و خانواده اي تشکيل دهد دست کم مي گيرد و تحقير مي کند. دادستاني از رشته حقوق نفرت دارد ؛ اما نمي تواند پدر و پدر بزرگش را که حقوقدان بوده اند ، نااميد کند و دست از کار بکشد. او قطعا به آنها نخواهد گفت که دوست داشته بازيکن گلف شود. بعضي ها فکر مي کنند تمام عمرشان را صرف انجام دادن کاري مي کنند که ديگران به آنها ديکته مي کنند. با اين فکر شايد خيلي از کارها به درستي انجام شود ؛ اما الزاما به ايجاد توازن بين کار و زندگي شخصي منجر نمي شود ، مگر آن که فرد از درون احساس رضايت کند.
ممکن است شما هم آرزوها و خواسته هايي در زندگي خود داشته ايد که نتوانسته ايد بنا به دلايل متفاوتي آنها را عملي کنيد. جاي نگراني وجود ندارد. هنوز هم اين فرصت را داريد که با يک برنامه ريزي مناسب بقيه زندگي خود را آن طور که دوست داريد زندگي کنيد ؛ اما بايد براي رسيدن به اين خواسته گام اول را درست برداريد. از قديم گفته اند هميشه برداشتن اولين گام مشکل است.
اگر شما بتوانيد از اين مرحله عبور کنيد ، عبور از ديگر مراحل نيز چندان مشکل نيست. اولين اقدام شما براي رسيدن به توازن در زندگي اين بايد باشد که ديگر به حرف هيچ کس جز خودتان گوش نکنيد. اين حقيقتي است که فقط با تعيين معيارهاي خود و سازمان دادن به تعريفي که از توازن ارائه مي کنيد مي توانيد توازن واقعي را در زندگي تان ايجاد کنيد.
بايد درباره آنچه که باعث مي شود احساس کنيد زندگي ارزش ادامه يافتن را دارد ، جدا تصميم بگيريد. حالا ديگر نوبت آن است تعريف خود را از توازن شخصي به روي کاغذ بياوريد. مي توانيد به اين شکل شروع کنيد: "من آن زندگي را دوست دارم که..." يا "تعريف من از توازن شخصي اين است که..." تا زماني که تعريف خود از توازن شخصي را به صورت مکتوب نياورده ايد وارد مرحله بعد نشويد.
شايد فردا دير باشد ، همين الان تعريف خود را روي کاغذي بنويسيد و اگر نمي توانيد به آساني احساس خود را به روي کاغذ بياوريد آنقدر کاغذ مصرف کنيد تا طرحي از احساسات خودتان را ترسيم کنيد. در حال حاضر آنچه اهميت دارد ، اين است که شما تعريف هر چند ساده اي از توازن را بيان کنيد ، ممکن است تعريفي که شما امروز از توازن داريد ، با تعريفي که فردا ممکن است از توازن داشته باشيد ، يکي نباشد ؛ اما براي آن که بتوانيد تغيير افکارتان را احساس کنيد ، بايد حتما آنها را به صورت مکتوب داشته باشيد. يکي از نتايج مثبت نوشتن تعاريف شما از توازن اين است که به شما کمک مي کند تا تصويري واقعي تر و جامع تري را از شخصيت خود به دست آوريد.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید