مشهورترين دانشمندان زن از صحابه
ام سلمه
او داراي منزلتي والا در علم و روايتحديث ميباشد و پس از خديجه فاضلترين وپرهيزگارترين زنان پيغمبرصلي الله عليه وآله و داناترين آنها به كتاب و سنت است.
تا جايي كه عايشه به او گفتهاست:
تو نخستين بانوي مهاجر از زنان رسول خداصلي الله عليه وآله ميباشي و تو بزرگ مادرانمؤمنان هستي و جبرئيل بيشتر در خانه تو ميبود. (23)
ام سلمه از فقهاي زنان صحابه بهشمار ميرفت (24) درباره علم و اجتهاد او كافي است كه بگوييمجابربن عبدالله انصاري صحابي بزرگوار با همه شكوهي كه در ميان صحابه داشتبه او مراجعهميكرد و به فتواي او عمل مينمود. (25)
احاديثي كه امسلمه از پيغمبر روايت كرده است، بالغ بر 378 حديث ميباشد (26) و روايات او درفضيلت عليعليه السلام معروف است (27) و اشعاري كه مورخان از اين بانوي گرانقدر ذكر كردهاند دربارهولايت اهل بيتعليهما السلام ميباشد. (28)
ام اسلم
او از زنان صحابه بوده و زمان امام سجادعليه السلام و فيض حضور آن حضرت را نيز درك كرده بود.
ايشان كتب بسياري خوانده و به همين جهتبه «قاريةالكتب» موصوف بوده همچنين به جهتروايت قضيه سنگ ريزه (29) به «صاحبةالحصاة» نيز معروف شد.
و به مدلول همين روايتبسيار باجلالت و مورد توجه خاندان عصمتبوده است. (30)
ام جميل
فاطمه دختر مجلل بن عبدالله بن قيس، از فضلا و ادباي زنان و از سابقين به دين مقدس اسلامبود. او با حاطب بن حارث بن مغيره ازدواج كرد و دو پسر بهنامهاي محمد و حارث از ويبهوجود آمد.
ايشان با شوهرش به حبشه رفته و بعد از مرگ شوهر با پسرهايش به مدينه برگشتهاست.
او براي بهبودي پسرش محمد كه به آتش سوخته بود، شرفياب حضور مبارك پيامبرصلي الله عليه وآلهگرديد و تقاضاي دعاي خير كرد و در اثر دعاي آن حضرت پسرش شفا يافت.(31)
ام رعله قشيريه
وي از زنان صحابه و عالم و شاعر و بسيار فصيح بود و از پيامبر اكرمصلي الله عليه وآله روايت نقل كرده است.
روزي به خدمت پيامبر اكرمصلي الله عليه وآله رسيد و عرض كرد:
السلام عليك يا رسولالله و رحمةالله و بركاته انا ذوات الخدور و محل ازرالبعول و مربيات الاولاد و ممهدات المهاد و لاحظ لنا في الجيش الاعظم فعلمناشيئا يقربنا الي الله عزوجل.
پيامبر اكرمصلي الله عليه وآله در جواب او فرمود:
اگر شما زنان از ذكر خدا غافل نباشيد و چشم خود را از نامحرم ببنديد و به گونهاي صحبتنكنيد كه مرد اجنبي بشنود، شما ماجور و مثاب خواهيد بود.(32)
ام رعله بعد از رحلت پيامبر اكرمصلي الله عليه وآله، حسنينعليهما السلام «در برگرفته و كوچههاي مدينه را گرديده واشك ميريخته است و چون به در خانه فاطمهعليها السلام رسيد اين بيت را انشا كرد:
يادار فاطمه المعمحور ساحتها هيجت لي حزنا حييت من دار (33)
نسيبه بنت الحارث ام عطيه
ايشان از زنان فاضله صحابه پيامبر اكرمصلي الله عليه وآله شمرده ميشد كه در بيعت رضوان و جنگهايپيامبرصلي الله عليه وآله شركت داشته و مجروحين را مداوا ميكرد.
جمعي از صحابه و علماي تابعين در بصره«غسل ميت» را از او گرفتند و از پيامبر اكرم روايت نقل كرده است.(34)
معاذه غفاريه
از زنان فاضل و عالم عصر خود و انيس رسول خدا در سفرها بود.
وي ميگويد:
من با رسول خدا انس بسياري داشتم -يعني به خانهاش رفت و آمد ميكردم- چون در سفرهابراي مداواي زخميان و پرستاري بيماران با وي ميرفتم.
روزي داخل خانه عايشه شدم، ديدمعليعليه السلام بيرون ميآيد و رسول خدا در غياب عليعليه السلام به عايشه ميگويد:
«ان هذا احب الرجال الي و اكرمهم علي فاعرفي له حقه و اكرمي مثواه».
اين مرد، محبوبترين و گراميترين مردان است نزد من.
حق او را بشناس و احترامش راداشته باش. (35)
ام حكيم بيضا، دختر عبدالمطلب و عمه رسول اكرمصلي الله عليه وآلهاو از زنان فاضله و خردمند بني هاشم و اديب و فصيح و بليغ بود و به هر يك از «بيضا» و«قبةالديباج» موصوف و ملقب و در نظم شعر نيز طبعي وقاد داشته است، حسبالامر پدر در حالحياتش مرثيهاي براي او گفته كه از ابيات آن است:
الا يا عين جودي و استهلي و بكي ذا الندي والمكرمات الا يا عين و يحك اسعديني بدمع من دموعهاطلات (36)
ام الدرداء
خيره دختر ابو حدرد اسلميه و زن ابوالدرداء عامربن حارث از فضلا و محدثين زنان صحابيبوده كه احاديثبسياري از رسول اكرمصلي الله عليه وآله و شوهرش استماع و روايت كرده است. (37)
امالدرداء هجيمه دختر حبي زن ديگر ابوالدرداء او نيز محدث و عالم و زاهد بوده از سلمان و شوهر خود روايت ميكرد.
پيوسته به نماز وعبادت اشتغال داشت و دوستدار مجالس علما بود.
شش ماه در بيتالمقدس و شش ماه دردمشق اقامت ميكرد (38) .
اسماء بنت عميس
خواهر ميمونه همسر رسولخداصلي الله عليه وآله:
او از زنان فاضل و بزرگوار روزگار خويش و از اولين گروندگان به اسلام بود كه همراه همسرشجعفر طيار، براي پيشبرد اسلام به حبشه مهاجرت كرد و در سال فتح خيبر در سال هشتم به مدينهبازگشت او پس از شهادت جعفر، در سال هشتم با ابوبكر ازدواج كرد.
اسما، اين صحابي جليلالقدر و راوي موثق رسول خداصلي الله عليه وآله مادر محمدبن ابيبكر است كهدرباره او گفتهاند: نجابت محمدبن ابيبكر از جانب مادرش بود. (39)
اسما از شهود و از تكذيب كنندگان حديث جعلي «نحن معاشر الانبياء لانورث، ما تركناهصدقة» (40) و از راويان معروف حديث «ردالشمس» براي عليعليه السلام در زمان پيامبر است. (41)
اسما ازراويان حديث غدير است.
قريب سي تن از بزرگان حديثشيعه و سني از اسما روايت نقل كرده واو را توثيق كردهاند (42) .
شيخ صدوق نيز در «فقيه» از ايشان رواياتي نقل كرده است.
در كتب رواييتعداد رواياتي كه از ايشان نقل شده به شصت عدد ميرسد.
اروي دختر حارث بن عبدالمطلب
صحابي رسول اكرمصلي الله عليه وآله و از بانوان فصيح و بليغ بود.
وي در برابر معاويه، ناحق بودن خلافت اوو اسلام نياوردن او را (تا فتح مكه) به رخش كشيد و از امانتداري عليعليه السلام و عمل آن حضرت بهاحكام الهي سخن گفت و عمر و بن عاص و سعيد بن عاص و مروان را مفتضح ساخت و شعريدر فضايل اميرالمؤمنين سرود و صفات آن حضرت را برشمرد. (43)
ام سنان
او دختر جشمه يا خيثمة و از شعرا و فضلاي عرب و موصوف به حسن ادب است و در نظم ونثر مهارت داشت.
لطافت معاني را با فصاحت الفاظ توام ميداشت، اشعار او، كه در مدح اهلبيت طهارتعليهما السلام سروده و قبيله خود «بني مذحج» را به نصرت و ياري ايشان ترغيب نموده برهانقاطع اين مدعا است.(44)
اينها نمونههايي بودند از زنان صحابه كه در زمان پيامبر اكرم به فضل و دانش معروف بودند.
طبق گزارشهاي مورخان بسياري از زنان در عصر پيامبر در كهولتسواد آموختند. (45)
اسلام براي پيكار با جهل و بيسوادي، روزنهاي تازه و وسيع به سوي افقهاي بيكران دانايي وآگاهي گشود و زنجير از پاي درك و شوق انسانها برگرفت.
دانستن و علم آموختن براي همگاننهتنها آزاد كه يك «فريضه» شد.
به بركت تعاليم اسلام و دستور پيامبر خيرانديش اسلام بود كه زنان همدوش مردان بهدانشآموزي روي آوردند.
اينكار، با توجه به شرايط دشوار و ناسازگاري كه آن زمان فراروي زنانقرار داشتبه راستي يك انقلاب بود، روش
نوين پيامبرصلي الله عليه وآله در آموزش زنان و يكسان شمردن آنانبا مردان يك انقلاب عظيم فرهنگي بود كه جهان اسلام را فرا گرفت و فضا را عطرآگين ساخت. (46)
آموزش زنان در دولت علوي
در دولت علوي نيز مبارزه با جهل و بيسوادي در اولويتبود.
اصرار امام به اين بود كه جهل راريشهكن كند و علم را بهجاي آن در مغزها جايگزين سازد.
جهان اسلام همه آشيان علم گردد وگرنه دست كم مراكز حكومت اسلامي كانون علم باشد.
و درس نخوانده و تحصيل نكرده شاغلشغلي در دولت نباشد.
امام عليعليه السلام در خطبهاي كه ذكري از آل محمدصلي الله عليه وآله و آشيانه آنها ميكندميفرمايد:
«فانهم عيش العلم و موت الجهل. همالذين يخبركم حكمهم عن علمهم و صمتهم عنمنطقهم...» (47)
آنان حيات علم و مرگ جهلاند، آنان كه حكمشان شما را از علمشان و خاموشيشان ازگفتارشان و ظاهرشان از باطنشان آگاه ميسازد.
بر اهل دقت فرق عبارت «عيش علم» با تعبيرات ديگر مثل عالماند و ذوعلماند، پوشيدهنيست.
كسي «عيش علم» خواهد بود كه تمام زندگيش مصروف علم شود و وسايل تحصيل علم رافراهم كند، اهل علم را تشويق كند و آنها را بزرگ شمارد و راه به كوي علم براي همه باز كند.
از اين رو دربار كوفه در عهد امامعليه السلام غلغلهاي از علم و تعلم بوده و شعاع علمش تا امروزميتابد.
چه نشاني بهتر از «نهجالبلاغه» كه جمعآوري اندكي از بسيار كوفه است و تاكنون مانده و هنوزستارهوار ميدرخشد و بر همه تفوق دارد.
بهطور كلي، اين خاندان معدن علم و معارف و گنجينه حكمتبودهاند وابستگان به اين بيتنيز عمدتا همه از فضل و كمال آنان بهرهمند بوده و همسران و دختران اين خاندان عالمترين وفاضلترين زنان زمان خود بودهاند كه چند نمونه از آنان را در زير ميآوريم:
ام كلثوم
او كه دختر اميرالمؤمنينعليه السلام و فاطمه زهراعليها السلام است در سال ششم هجري بهدنيا آمد و در سال54 هجري در حال حيات برادرانش امام حسن و امام حسينعليهما السلام در مدينه رحلت فرمود.
صاحبانكتب انساب و سيره، او را زينب صغري، امكلثوم كبري و رقيه ناميدهاند. (48)
امكلثوم را در زمره اصحاب رسول خدا نيز ذكر كردهاند. (49)
ليكن ابن سعد او را از جمله كساني نامبرده كه از غير رسول خداصلي الله عليه وآله روايت كردهاند. (50)
مرحوم مامقاني درباره او مينويسد:
«زني جليلالقدر زيرك و بليغ بود و من او را از ثقات ميدانم» (51)
زينب كبري
دختر اميرالمؤمنينعليه السلام و فاطمه زهراعليها السلام است و يكي ديگر از راويان حديث از امير مؤمناناست كه در زمان حيات پيامبر اكرم به دنيا آمد و به سال 61 يا 62 بدرود حيات گفت، از ايشان بهصديقه صغري، عقيله بنيهاشم، عالمه غير معلمه و غير مفهمه ياد شده است اين بانوي بزرگواردر فصاحت و بلاغت، زهد و تقوا، عبادت و تهجد همانند پدر و مادر گرامياش بود.
هر گاه لب بهسخن ميگشود چنان بود كه گويا عليعليه السلام سخن ميگفت.
مرتبه عقل و دانش و عفت و عصمت آنحضرت بر همگان مشهود است.
سخنان زينب كبري پس از شهادت برادرش و خطبههاي او دربازار كوفه و مجلس يزيد همگان را به حيرت واداشت.
امام سجادعليه السلام خطاب به ايشان فرمود:
«انتبحمدالله عالمة غير معلمه و فهمة غير مفهمه» (52)
امام سجادعليه السلام و جابربن عبدالله انصاري، فاطمه بنتالحسين، محمدبن عمرو، عطاءبن
سائبو عباد عامري از زينب كبري روايت نقل كردهاند و آن حضرت از مادرش و پدرش و اسماء بنتعميس وام ايمن روايت كرده است. (53)
مؤلف كتاب «خصايص زينبيه» مينويسد:
حضرت زينب مجلس تعليم و تدريس داشته و در زمان اقامت پدرش در كوفه براي زنان تفسيرقرآن ميگفت، يك روز در تفسير «كهيعص» صحبت ميكرد كه پدرش وارد شد و فرمود ميشنيدمبراي زنان تفسير «كهيعص» ميگويي، عرض كرد بلي فرمود:
نور ديده من اين رمزي استبراي مصيبتي كه بر عترت رسول خدا وارد ميشود.
عرض كرد آن مصيبت چگونه است، امامعليه السلام شرح داد و زينب كبري سخت گريست. (54)
خطبههاي ايشان قطرهاي از درياي بيكران علوم و معارف اهل بيتعليهما السلام است.
فاطمه بنت عليعليه السلام او كه مادرش زن ديگري غير حضرت فاطمهعليها السلام بود، يكي ديگر از راويان اميرالمؤمنين استكه طبق گفته مورخان در سال 117 هجري دنيا را وداع كرد. (55)
وي از بزرگاني چون حضرت عليعليه السلامو اسماء بنت عميس و محمدبن حنفيه و... روايت كرده و جمعي از بزرگان حديث چون: حارثبن كعب كوفي، رزين بياع الانماط ابوبصير و... از او حديث نقل كردهاند. (56)
از ايشان به عنوان «عالمه» و «محدثه» و «مجاهده» ياد شده است.
به گفته مرحوم كليني در«كافي» امام حسينعليه السلام كتابي نزد ايشان به امانت گذاردند تا آن را به امام سجادعليه السلام بسپارند. (57)
ازايشان خطبهاي فصيح و بليغ كه آن را در كوفه در مجلس ابنزياد ايراد فرمود به يادگار مانده است.
سكينه دختر امام حسينعليه السلام
مادر ايشان «رباب» دختر امرء القيس است.
امام حسينعليه السلام علاقه زيادي به ايشان داشت اينعلويه شريفه در كربلا حضور داشت و حوادث كربلا
را با چشم خود ديده و در زمره اسراي كربلابود.
اشعار بلند ايشان در رثاي پدر بزرگوارش در تاريخ ثبت است.
ابن خلكان در وفيات الاعيان در ترجمه او مينويسد:
سكينه بزرگترين زنان عصر خود بود و زيباترين و ظريفترين و نيكوترينآنها در اخلاق و فضيلتبهشمار ميرفت (58).
آري سكينه از زنان فاضله و دانشمند عصر و از شخصيتهاي علمي و ازمفاخر علم و كمال بود، كه منزلش پايگاه اديبان و شاعران شده و آنان از پشتپرده سخنان منظوم خود را به گوش آن بزرگوار ميرساندند و او قضاوتميكرد (59).
مامقاني او را از راويان حديث ميداند.
خديجه دختر امام محمدباقرعليه السلامشيخ طوسي او را راوي و از اصحاب امام محمدباقرعليه السلام شمرده است (60) و در اعلامالنساءالمؤمنات از ايشان به عنوان فاضله و مؤمنه و متقي ياد كرده است.
امالحسن دختر عبداللهبن محمدبن علي بن الحسينعليه السلام ايشان نوه امام محمد باقرعليه السلام و از راويان حديث ميباشد و شيخ در رجال، ايشان را از اصحابامام صادقعليه السلام شمرده است. (61)
فاطمه معصومه دختر امام كاظمعليه السلام او در سال 183 در مدينه متولد شد. در خاندان امامت و ولايت و در آغوش ايمان و طهارتپرورش يافت. القاب ايشان محدثه، عابده، عالمه، راويه و كريمهاهل بيت است.
جماعتي ازارباب علم و حديث رواياتي از ايشان نقل كردهاند و او نيز رواياتي از آباي طاهرين خود نقل كردهاست. (62)
خديجه دختر عمربن علي بنالحسينعليه السلام
ايشان نوه امام سجادعليه السلام و از بانوان فاضله و راوي حديثبوده است.
مرحوم كليني در كتابكافي از ايشان روايت نقل كرده است.
مرحوم مامقاني ايشان را جزء روات بهشمار آورده است.
عليه دختر امام سجادعليه السلام
ارباب رجال درباره ايشان ميگويند; اين بانوي فاضله داراي كتابي بوده است كه ابوجعفرمحمدبن عبدالله بن قاسم با طريق خود از زرارةبن اعين و زراره از عليه بنت علي بن الحسينعليه السلاماين كتاب را روايت كرده است. (63)
رقيه دختر اسحاق بن موسيعليه السلام
ايشان دختر اسحاق فرزند امام كاظم است. اين بانوي فاضله و جليلالقدر،عمري طولانيداشت و قبر ايشان در بغداد است.
شيخ صدوق در خصال از ايشان روايت نقل كرده است و علمايرجال او را از روات حديث دانستهاند. (64)
مشهورترين زناني كه تحصيلات عاليه داشتند علوم اسلامي به ويژه فقه و حديث موضوعاتي هستند كه زنان به آنها علاقهمند بودند، ازاينرو، در ميان محدثان و فقيهان، زناني هستند كه از چهرههاي برجسته بهشمار ميروند.
شرححال 1543، زن حديث دان كه در كتب تراجم گنجانده شده است، حكايت از اين دارد كه در آنزمان براي آموزش زنان بستر مناسبي وجود داشت.
در اينجا گزارش كوتاهي از تعدادي از زنانسرشناس براي نشان دادن شايستگي آنان در تحصيلات عاليه، نقل ميكنيم:
سيده نفيسه دختر ابومحمد حسن بن زيد از تبار امير مؤمنان عليعليه السلام
وي از زنان صالح و پرهيزگار بود و در علم حديث آنچنان تبحر داشت كه امام شافعي به هنگاماوج نامآوري خود در «فسطاط» مصر پاي درس او مينشست و استماع حديث ميكرد (65) .
در حلقه درس اين بانوي با فضيلت، بسياري از دانشمندان نامي و مجتهدان حضور مييافتند.
مصريها به اين بانو علاقهزيادي داشتند.
هنگامي كه امام شافعي فوت كرد، جنازه او را به خانهسيده نفيسه بردند و او نماز خواند (66).
سيده نفيسه در سال 208 ه ق در گذشت و شوهرش اسحاقبن جعفرالصادقعليه السلام خواست جنازه او را به مدينه انتقال بدهد، كه مصريها جلوگيري كردند. و اورا در قاهره دفن كردند.
هماينك مزار ايشان معروف است.
شهده دختر ابو نصر احمدبن فرج ابري دينوري
شيخه شهده كه «فخرالنساء» نام گرفته بود در مسجد جامع بغداد براي انبوهي از دانشجويانعلاوه بر علوم ديني، ادبيات و فنون بلاغت و شعر تدريس ميكرد.
ابن خلكان درباره ويمينويسد:
او از زنان دانشمند بود و خطي زيبا داشت و گروه زيادي نزد وي سماع حديث كردند.
ازبزرگان علما كسي به پاي او نميرسيد.
وي از ابوالخطاب نصربن احمد بطرواني و ابوعبداللهحسينبناحمدبن طلحه نعالي و طلحة بن محمد زينبي و افراد ديگر چون ابوالحسن علي بنحسين بن ايوب و ابوالحسن احمدبن عبدالقادر بن يوسف و فخرالاسلام ابوبكر محمدبن احمدشاشي سماع حديث كرد و شهرت و آوازهاش عالمگير شد. (67)
او در ميان علماي بزرگ اسلاممقامي همتاي برجستهترين علما را پيدا كرد.
يكي از شاگردان اين زن ابن تيميه حراني بود كه ازوي سماع حديث كرد.
او در سال 574 درگذشت.
عروضيه
و از موالي ابوالمطرف عبدالرحمنبن غليون كاتب بود.
وي در بلنسيه (والنسيا) سكونتداشت و از مولاي خود، نحو و صرف و لغت آموخت و در اين علوم بر وي برتري يافت و در علمعروض استاد شد.
او كامل مبرد و نوادر قالي را از حفظ داشت و شرح ميكرد.
ابو داود سليمان دوكتاب مذكور را نزد وي خواند و از او عروض آموخت.
عروضيه در سال 540 ه ق در دانيه از دنيارفت(68).
زينب دختر عبدالرحمن شعري
اين زن عالمه در نيشابور ميزيست و بانويي دانشمند بود كه نزد فقهاي برجسته و بنام آن روزدرس خوانده بود و به دريافت اجازه روايت از ايشان نايل شده بود.
زينب از ابو محمد اسماعيل بن ابيالقاسم بن ابي بكر نيشابوري قارئي و ابوالقاسم زاهر وابوبكر وجيه ابن طاهر كه هر دو شامي بودند و ابوالمظفر عبدالمنعم بن عبدالكريمبن هوازنقشيري و ابوالفتح عبدالوهاب بن شاه شادياخي و ديگران سماع حديث كرد.
حافظ ابوالحسن عبدالغفار بن اسماعيل بن عبدالغافر فارسي و علامه محمودبن عمرزمخشري صاحب كشاف و ديگر بزرگان از طبقه حفاظ به وي اجازه روايت دادند.
ابن خلكان ميگويد:
در سال 610 ه هنگامي كه دو ساله بودم زينب به من اجازه كتبي داد. (69)
دكتر شبلي ميگويد:
رسمي كه در آن زمان براي تشويق و دلگرمي كودكان رايجبود تا به كوششيپيگير برخيزند و در آينده شايستگي خود را براي داشتن اين اجازه نشاندهند. (70)
زينب در سال 615 در نيشابور در گذشت. (71)
فاطمه فقهيه دختر علاءالدين محمدبن احمد سمرقندي
وي از زنان دانشمند در فقه و حديثبود و از گروهي از فقها فقه آموخته بود وبسياري نيز از وي كسب دانش كردند.
فاطمه خود حلقه تدريس داشت و گروهياز بزرگان دانش به وي اجازه روايت دادند، او آثار بسياري در فقه و حديث تاليفكرد كه بين دانشمندان انتشار يافت.
وي با ملك عادل نورالدين شهيد معاصر بودو مدتها در پارهاي از امور داخلي كشور طرف شور او بود.
نورالدين برخي ازمسايل فقهي را از وي فراگرفت و همواره در حق اين زن انعام و او را ياري ميكرد.
فاطمه در شهر حلب از دنيا رفت. (72)
امالخير بغداديه
او از مشاهير محدثين و زنان عالم قرن هفتم بغداد ميباشد كه در فقه وحديثبسيار مهارت داشت و به تدريس علوم مشغول بود.
از ابنالبطي وابوالمظفر كاغذي و بعضي از بزرگان ديگر اخذ علم حديث كرده است.
از اساتيدو مشايخ اجازهاسمعيل بن عساكر و ابن شحنه و قاضي تقيالدين سليمان وجمعي ديگر از فضلاي آن زمان محسوب ميشود.
از آن رو كه داراي اوصافحميده و اخلاق پسنديده بود، به لقب «جمالالنساء» شهرت داشت و در سال640 ه. ق درگذشت. (73)
فاطمه دختر شيخ امام مقري محدث (620-708 ه. ق)
وي زني دانشمند، حديثدان و صادق در نقل روايتبود از پدر خود وبزرگان معاصر اخذ حديث كرد و كساني چون صفدي و ديگران از وي حديثآموختند.
جمعي از بزرگان علماي سده هفتم هجري در شام و عراق و حجاز وفارس و ديگر بلاد اسلامي به او اجازه روايت دادند.
اين زن علاوه بر دانش،ثروت زيادي داشت كه آن رادر كارهاي خير از قبيل ايجاد مدارس و بيمارستانهاانفاق ميكرد. (74)
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید