نظريه هاي معاصر درباره خردورزي زنان درباره اين كه آيا زن واقعا ناقص العقل است؟ و اين كه اين روايات به كدامين زنان معطوف است؟ انديشههاي مختلفي ارايه شده كه نگارنده اين انديشهها را در چهار عنوان مقوله
بندي نموده و به مستندات هر يك اشاره ميكند.
الف: طرد روايات
برخي از نويسندگان همه روايات مربوط به "ناقص العقل" بودن زنان را ساختگي و به اصطلاح مجعول ميدانند و معتقدند اين احاديث از ساير اديان، مثل يهود و نصاري، وارد اسلام شده و حاصل مرد سالاري حاملان حديث است.
نويسندگاني چون قاسم اميني از جهان اهل سنت و ورود السبي و اخيرا جميله كديور اين روايات را مجعول ميدانند.
جميله كديور صريحا آنها را جزو اسرائيليات ميداند.17
اين نظريه مستندات قرآني "كاستي خرد زنان" را توجيه نموده و ترجمان ديگري را ارايه ميكند.
اعراب بتپرست معتقد بودند ملائكه دختران خدايند.
قرآن كريم ضمن نفي پندار مذكور به دو ويژگي روانشناختي اشاره ميكند.
"او من ينشوا في الحليه و هو في الخصام غير مبين" (زخرف18) "آيا كسي را كه در لابهلاي زينتها پرورش مييابد و به هنگام جدال قادر به تبيين مقصود خود نيست (فرزند خدا ميخوانيد)؟"
در آيه فوق به دو ويژگي زن، كه ساختار روحي وي را نشان ميدهد اشاره شده است.18
الف: نشو و نما در زيور آلات و آرايش و خودنمايي.
ب: فقدان منطق قوي در استدلال و حجت آوري.
هر دو شاخص نشانگر كاستي عقل زنان ميباشد، همچنان كه قبلاً گذشت، استدلال و حجت آوري از ديدگاه علي عليهالسلام از جمله شاخصهاي عقلانيت بود و ايشان تصريح داشتند كه عاقل سخني نميگويد كه امكان تكذيب آن داده شود.
انديشهاي كه درصدد طرد روايات و عدم پذيرش كاستي خرد زنان ميباشد، آيه را به مقتضاي مقصود تفسير ميكند و معتقد است آيه مربوط به زنان نيست، بلكه منظور از كسي كه در زيورآلات نشو و نما ميكند و از حجتآوري عاجز است بتها ميباشد.
مرسوم اعراب بتپرست اين بود كه بتها را تزيين ميكردند و انواع زينتها را به آنها ميآراستند در حالي
كه آن بتهاي تراشيده شده از سنگ، هيچ گونه قدرت دفاع و استدلال نداشتند، همچنان كه حضرت ابراهيم با تبر همه بتهاي عهد نمرود را شكست و تبر را بر دوش بت بزرگ نهاد و گفت: اگر راست ميگوييد خداست، از بت بزرگ بپرسيد، در حالي كه ميدانيد بت سخن نميگويد.
اين تفسير را علامه طبرسي در قرن ششم هجري از اُبن زيد نقل ميكند.19
اين انديشه توفيق كلي ندارد زيرا، روايات در اينباره متواترند و طرد روايات متواتر20 را اصوليون به سهولت نميپذيرند، وانگهي اين انديشه در توجيه برخي از آيات قرآني كه متفق عليه فقهاء ميباشد توفيق حاصل نكرده است.
از جمله آيه 282 سوره بقره به صراحت گواهي يك مرد را معادل گواهي دو زن ميداند كه در روايات با كاستي عقل زنان توجيه شده است.21
ب: حمل روايات به مورد خاص
نظريه دوم، معتقد است احاديثي كه زنان را ناقص العقل ميخواند درباره زنان ويژهاي صادر شده است.
به عنوان مثال خطبه هشتادم نهجالبلاغه درباره عاشيه و زنان ديگري كه با وي همراهي نمودند، ميباشد و به ديگر زنان تعميمپذير نيست.
به عبارت ديگر "قضية في واقعه" ميباشد.
شواهدي نيز بر گفتار فوق ميتوان يافت؛ از جمله علي عليهالسلام در خطبه سيزدهم نهجالبلاغه اهل بصره را با عبارات ذيل نكوهش ميكند:
"سپاه زن بوديد، و از چهارپا پيروي نموديد! بانگ كرد و پاسخ گفتيد، پيشد و گريختيد.
خوي شما پست است و پيمانتان دستخوش شكست.
دو روييتان شعار است..."22
درپي خطبه سيزدهم، خطبه چهاردهم ميباشد كه "سيد رضي" در سر فصل آن ميگويد، "و از سخنان آن حضرت است كه در اين باب [يعني نكوهش اهل بصره]" پس اين خطبه نيز در نكوهش مردان شركت كننده در جنگ جمل ميباشد، كه علي عليهالسلام در اين خطبه ايشان را "سبك عقل" ميخواند:
"سرزمين شما به آب نزديك است، و دور از آسمان، خردهايتان اندك است و سفاهت در شما نمايان؛ نشانه تير بلاييد و طعمه لقمه ربايان و شكار حمله كنندگان".23
به همان نحو كه علي عليهالسلام زنان اصحاب جمل را به كاستي عقل منتسب ميكند مردان ايشان را نيز سبك عقل و سفيه ميخواند.
پس چرا از گفتار علي عليهالسلام در مورد زنان قانون كلي استنتاج ميشود، ولي در مورد مردان حمل به مورد ميگردد؟ آيا وحدت رويّه اقتضا نميكند كه بگوييم در مورد زنان نيز، همان افراد ويژه مقصود اميرالمؤمنين عليهالسلام بود؟
بانوان محترم نبايد از عبارات اميرالمؤمنين عليهالسلام در خطبه هشتاد مبني بر كمخردي زنان، آزرده خاطر شوند زيرا عبارات علي عليهالسلام در نكوهش مردان اصحاب جمل24 به مراتب تندتر از عبارات ايشان درباره زنان اصحاب جمل ميباشد، در حالي كه نقش زن در آن فتنه برجستهتر بود.
اين نظريه، در تجزيه و تحليل روايات به مفاهيم مورد نظر اصحاب تأويل، از جمله تأثير متن در ادراك، تأكيد ميورزد.
گارفيكل در اين زمينه "شاخص ـ متن" (Indexicality) را به كار ميگيرد كه تأكيدي بر تأثير زمينه صدور گفتار به معني بخشي آن كلام ميباشد.25
در توضيح بيشتر برداشت مذكور، به يك مثال كه مربوط به زنان و از گفتارهاي علي عليهالسلام ميباشد بسنده ميشود.
علي عليهالسلام فرمود: "اغذبوا عن النساء ما استطعتم"26 يعني: چندان كه طاقت داريد خودرا از زنان باز داريد.
جمله فوق، اگر از زمينه صدور تجريد گردد مفهوم عام خواهد داشت كه دستور دوري گزيدن مردان از زنان به صورت مطلق از ناحيه علي عليهالسلام صادر گرديده است.
در حالي كه سيد رضي مؤلف نهجالبلاغه ميگويد كه: جمله مذكور، زماني بيان شد كه ايشان سپاهي را مشايعت ميكرد كه ميبايست با سرعت تمام و در مدت زمان كم به دشمن ميتاخت.
پس اين دستور، يك دستور موردي ويژه زمان جنگ و آن هم نه هر جنگي، بلكه عمليات ويژهاي كه چندان طول نميكشيد، ميباشد، چه اين كه شواهد تاريخي نشان ميدهد كه لشكريان پيامبر صلياللهعليهوآله در جنگها زنها را به همراه ميبردند.27
اين نظريه نيز توفيق كلي حاصل نكرده است زيرا حمل همه روايات مربوط به كاستي خرد زنان به موارد خاص (قضيه في واقعه)، گرچه در برخي موارد از جمله سخنان علي عليهالسلام در خطبه هشتاد صدق ميكند، ولي در برخي موارد همانند وصيت علي عليهالسلام به امام حسن عليهالسلام با زمينه صدور آنها سازگاري ندارد.
علي عليهالسلام در اين وصيت فرزندش را از مشورت با زنان بر حذر داشته و زنان را سست رأي ميخواند كه يكي از شاخصها كم خردي ميباشد و ميدانيم معمولاً وصيت فارغ از مورد، و جوهره انديشه وصيت كننده ميباشد، همچنان كه اميرالمؤمنين عليهالسلام اين سخنان [وصيتنامه] را حاصل مطالعه خويش در طول تاريخ و زبده تفكراتش ميپندارد.
علاوه بر اين، آيات قرآني را كه طبق برداشت اكثريت مفسرين ناظر به كم خردي زنان ميباشد به سهولت نميتوان حمل به مورد نمود.
ناگفته نماند، دستور پرهيز از مشورت با زنان، با كم خردي ذاتي زنان ملازمه ندارد زيرا اطلاق دستور مذكور در انديشه حضرت مقيد شده است. علي عليهالسلام فرمود: "بپرهيز از مشورت با زنها مگر زني كه كمال عقل او به تجربه رسيده است".28
از جمله فوق چنين برميآيد كه وصيت امام عليهالسلام به فرزندش حسن مجتبي عليهالسلام عموميت ندارد
بلكه معطوف به اكثريت غالب ميباشد و زناني كه از زر و زيور دنيا اعراض كرده و تعقل پرداختهاند، مانند مردان شايسته مشورت ميباشند.
ج: حمل روايات به زنان عصر صدور
انديشه سومي كه متصور است، اين است كه بگوييم روايات مربوط به ناقصالعقل بودن زنان معطوف به واقعيت خارجي عصر ائمه عليهالسلام ميباشد.
چرا كه در آن روزگار زنان از تعامل اجتماعي و حضور در صحنههاي اجتماعي محروم بودند و همچو زناني رشد عقلاني نداشتند.
زن قبل از اسلام همچون بردهاي بود در اختيار پدر كه فروش آن جايز، و ازدواج نيز به منزله خريد رقبه بود. زن نه تنها از ارث بلكه از هرگونه حقوق اجتماعي محروم بود.29
همانطور كه قبلاً آورديم، عقل از ديدگاه علي عليهالسلام يك موهبت غريزي است ولي بدون تجارب اجتماعي به فعليت نميرسد.
در عصر صدور روايات، متوسطِ خرد زنان از متوسطِ خرد مردان كمتر بود گرچه زناني يافت ميشد كه امكان داشت از ساير مردان عاقلتر باشند ولي قوانين روي عناوين كلي كه در برگيرنده اكثريت ميباشد وضع ميگردد.
فلذا احاديث مربوط به ناقص العقل بودند زنان معطوف به واقعيت خارجي بوده و از واقعيت بيروني خبر ميدهد و درصدد بيان فصل مقوم زنان نميباشد.
اميرالمؤمنين عليهالسلام نقل ميكند ما با رسول خدا صلياللهعليهوآله بوديم و ايشان درباره آيه 282 سوره بقره با ما گفتگو ميكرد كه ناگاه زني آمد و پيش روي رسول خدا صلياللهعليهوآله ايستاد و گفت: پدر و مادرم به فداي تو اي رسول خدا، من پيك زنان به سوي شما هستم، هيچ زني نيست كه خبر آمدنم به نزد شما به وي برسد مگر اين كه شنيدن اين خبر وي را خشنود سازد.
يا رسول اللّه صلياللهعليهوآله ! خداوند عزوجل پروردگار مردان و زنان و آفريننده و روزي دهنده مردان و زنان ميباشد، و همانا آدم پدر مردان و زنان ميباشد، و حوا مادر زنان و مردان ميباشد، و همانا تو فرستاده خدا به سوي مردان و زنان هستي زنان را چه ميشود كه درباره "گواهي" و "ميراث" دو زن برابر يك مرد قرار ميگيرد؟
رسول خدا صلياللهعليهوآله فرمود: اي زن، اين حكم از جانب خداوند عادل و حكيم ميباشد كه از حق تجاوز نكرده و ناروا حكم نميدهد و از ممنوعيت شما سود نميبرد با علم خويش امور را تدبير ميكند، زيرا شما ناقص خِرَديد.
زن گفت: اي رسول خدا، نقصان ما در چيست؟
فرمود: هر يك از شما نصف روزگارش را به خاطر عادت ماهانه نماز نميخواند، و زيرا شما زياد نفرين ميفرستيد و ناسپاسي فاميل ميكنيد.
هر يك از شما بيست سال و بيشتر نزد مردي زندگي ميگذرانيد كه از نيكي وي بهرمند ميشويد.
وقتي مرد دست تنك شد يا كار به مخاصمه كشيده شد، زن ميگويد: من هرگز در تو خيري نديدم.
رسول خدا صلياللهعليهوآله در ادامه ميافزايد، هر زني كه اين خصوصيات اخلاقي را نداشته باشد پس هر محنتي كه از ناحيه اين نقصان به وي ميرسد بايد صبر پيشه كند كه خداوند ثواب او را گرامي خواهد داشت.
اي زن هيچ مرد پستي نيست كه زني پستتر از او يافت شود و هيچ زن شايستهاي مگر در مقابل مردي شايستهتر از او وجود دارد.30
داستان فوق كه از زبان علي عليهالسلام نقل گرديد حاوي نكات ارزندهاي ميباشد:
1. رسول خدا عليهالسلام تعميم ناروا، و اين كه زن با يك دعوا به شوهر بگويد: من هرگز در تو خيري نديدم، را شاخص كم خردي زنان ميداند زيرا اين جمله با توجه به سابقه زندگي قابل تكذيب ميباشد.
2. رسول خدا صلياللهعليهوآله اين اوصاف را وصفِ همه زنان نميداند.
و زناني را كه فاقد اين ويژگيها بوده اما محكوم قوانين اجتماعيِ معطوف به اكثريت هستند، به صبر و شكيبايي دعوت ميكند.
3. بالاخره، رسول اكرم صلياللهعليهوآله تصريح ميكند كه در زمان وي ميانگين عقول زنان كمتر از ميانگين عقول مردان ميباشد، پس سخن از ميانگين آماري است و چه بسا زني كه نه تنها از شوهرش، بلكه از اكثريت مردان عالم، عاقلتر بود.
به تعبير عمر رضا: "همانا تمايزات جسمي، رواني و عقلي، بر هر مرد و زني صدق نميكند، بلكه يك قاعده تفاضلي و تقريبي است كه استثنا در آن زياد است همچنان كه استثناهاي قواعد احتمالي زياد است".31
4. با توجه به مطالب فوق، رسول خدا صلياللهعليهوآله ميپذيرد كه كم خردي ويژگي ذاتي زن نيست و اگر ويژگي ذاتي نباشد ممكن است با تربيت اجتماعي برطرف گردد.
همچنان كه شواهد تاريخي نشان ميدهد، زنان در اعصار مختلف از عقلانيت يكساني برخوردار نبودهاند؛ هيچ محققي نميتواند زن معاصر ايراني را با زنان دوره قاجار كه از نعمت سواد محروم بودند يكسان بداند.
برخي از محققين از مجموع روايات درباره زنان همان نتيجهاي را برداشت نمودهاند كه ما از روايت فوق استظهار نموديم.
آيةاللّه جوادي آملي در تفسير آيه 18، سوره زخرف كه به دو شاخص از "ناقص العقل" بودن زنان اشاره ميكند، مينويسد:
وصف ذاتي و لايتغير زن اين نيست كه سرگرم حليه و زيور بوده و در احتجاجهاي عقلي و مناظرههاي علمي و نيز مخاصمههاي دفاعي غايب و محروم باشد، پس آيه مباركه در صدد تبيين حقيقت نوعي زن و بيان فصل مقوم وي نيست كه با تغيير نظام تربيتي دگرگون نشود."32
ديدگاههايي كه در سالهاي اخير، به ويژه در برابر مدعيات زنان ارايه شدهاند، گرچه به لحاظ حقوقي تفاوتهايي را ميان زن و مرد قائل هستند ليكن به لحاظ شناختي به نفع زنان ميباشد.
آيةاللّه آذري قمي نيز دو ويژگي زن را قابل رفع و، به عبارت ديگر، پديده تاريخي ميانگارد.33
به نظر ميرسد ميتوان نتيجه گرفت كه ديدگاه علماء بعد از انقلاب اسلامي ايران دستخوش تغييرات جدي درباره زنان گرديده است، و پيشبيني ميشود ايستارهاي شناختي، تغييرات حقوقي را درپي داشته باشد.
د: زن ناقص العقل بالفطرة
اين انديشه كه سابقه ديرينه دارد، و هنوز هم ماندگار است، بر آن است كه زن را خدايش به گونهاي آفريده كه خِرَد وي هرگز به كمال نميرسد، و كم خردي ذاتي و فصل مقوم زن ميباشد و احكام و حدود شرعيه بر همين اساس پايهگذاري شده است.
زنان از برخي تكاليف معذور و از برخي سمتها محروم گشتهاند "چون كه كميت و كيفيت تكاليف به قدر كميت و مرتبه عقل مكلف است و زنان را به جهت عقلداري و عبادت خلقگذاري نفرمودهاند".34
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید