در ادبيات متون اسلامي، زنان در موارد بسياري به نقص عقل موصوف شده اند؛ در اين ميان، گفتار امام علي عليه السلام در نهج البلاغه از برجستگي ويژه اي برخوردار است.
ايشان در آن گفتار زنان را به "سست رأيي" و "نقصان عقل" متهم ميكنند.
در اين باب چند سؤال مطرح است:
1. آيا اين جملات از علي عليهالسلام صادر شده است؛ به عبارت ديگر آيا اين سخنان واقعا از علي عليهالسلام ميباشد؟
2. در صورت صحّت صدور، مراد علي عليهالسلام از زنان كيانند؟ آيا زنان ويژهاي بودهاند؟ يعني آيا اين سخن به اصطلاح يك قضيه فيواقعه است؟ يا مقصود نوع زن در برابر نوع مرد ميباشد؟
3. در صورتي كه نوع زن مراد باشد، آيا روايت درصدد بيان "فصل مقوّم" زنان ميباشد؟ يا فقط شامل زنان عهد علي عليهالسلام ميباشد، و از شمول زماني برخوردار نيست؟
تا آنجا كه نگارنده اطلاع دارد تا همين دهههاي اخير برداشتي كه عموما از متون ديني درباره زنان ميشد، "ناقص العقل" بودن ايشان بود و اين ويژگي را جبلي و سرشت زن ميپنداشتند چنان كه كشفي در تحفة الملوك مينويسد: "زنان به سبب ضعف عقل و سفلت مرتبه كه دارند و لازم خلقت و جبلّت ايشان است البته مرتكب بعضي از امور كه نبايد بشوند ميشوند"1
برداشت مذكور، مؤلفه اصلي پارادايم حاكم (مرد سالاري) بر انديشههاي موجود در حوزههاي علمي بود.
ليكن، اخيرا به تبع تحولات ساختاري به نفع زنان، در كليت انديشه مذكور تشكيك صورت ميگيرد؛ راستي چگونه ميتوان زنان ايراني را كه در سالهاي اخير در ورود به دانشگاهها گوي سبقت را از مردان ربودهاند، به همان سهولت قبلي، كه اكثريت زنان بيسواد بودند، ناقص العقل ناميد؟
جهت ابهام زدايي، ابتدا مفهوم "عقل" را در انديشه اميرالمؤمنين عليهالسلام تعريف نموده و سپس با استناد به شواهد تاريخي، متون ديني و نظريههاي موجود، انديشه ايشان را درباره خرد ورزي زنان تبيين كرده، و ميكوشيم به سؤالات پيشين پاسخ دهيم.
مفهوم عقل در انديشه علي عليهالسلام
به امام عليهالسلام عرض شد: عاقل را براي ما توصيف كن!
فرمود: "خردمند كسي است كه هر چيزي را در جاي خود نهد".2
تعريف فوق، تعريف مفهوميِ جامعي است كه همانند هر تعريف مفهومي ديگر، هنوز به حالت مشهود در نيامده است، فلذا ناچاريم شاخصهايي را كه ايشان به صورت اشاره به مفهوم فوق، بيان داشتهاند متذكر شويم.
تا مفهوم عقل براي خواننده، ملموستر شود.
از طرف ديگر، بود و نبود يكي از اين شاخصها در فرد يا گروهي نشانگر قوت يا نقص عقل آن فرد يا گروه ميباشد.
الف. گفتار منطقي
علي عليهالسلام فرمود: "از ويژگي خردمند آن است كه چيزي را نگويد كه امكان تكذيب آن داده شود".3
خردمند منطقا به گونهاي سخن ميگويد كه ضمن اين كه صغراهاي سخن متقن ميباشد، از توالي صغري و كبري نتيجه به دست ميآيد و به لحاظ منطقي قابل تكذيب نيست برخلاف "كانا"4 كه سخن وي سست و نشان دهنده كاستي خرد اوست.
ب. گفتمان استدلالي
علي عليهالسلام فرمود: "خردمند هرگاه سخن گويد آن را با حكمت و مثال همراه سازد ولي احمق هرگاه سخن بگويد به دنبال آن سوگند ياد ميكند".5
خردمند ضمن اين كه به گفتار منطقي توانايي دارد، براي صحت گفتار خويش به حكمت يعني استدلال عقلي و مثال يعني يافتههاي تجربي استشهاد ميكند؛ به عبارت بهتر به گفتمان استدلالي تن ميدهد.
در مقابل، فرد احمق قسم ميخورد يعني از طرف گفتوگو ميخواهد بدون استدلالِ منطقي ـ تجربي حرف او را بپذيرد، كه اين شيوه گفتمان از نظر امام علي عليهالسلام نشانه حماقت و بيخردي است.
ج. طرد باطل
"به علي عليهالسلام گفته شد خردمند كيست؟ فرمود: "كسي كه باطل را [از خود] براند".6
خردمند نه تنها سخن بيپايه و اساس نميگويد بلكه، سخنان بيمنطق و باطل را همواره طرد ميكند و تحت تأثير القائات ديگران اقدام به باطل، از جمله گواهي دروغ و نظاير آن، نميكند.
د. پيش بيني
علي عليهالسلام فرمود: "خردمندي به واقع رسيدن با ظن و تخمين و آگاهي يافتن به آنچه كه نيست با به كار بردن آنچه كه هست ميباشد".7 (العقل الاصابة بالظن، و معرفةُ ما لم يكن بما كان)
طبق تعريف فوق، عقل يك فرآيند ذهني است كه فرد به وسيله آن از معلوم به مجهول پي ميبرد و از مقدمات به نتيجه ميرسد.
پس مقصود علي عليهالسلام از عقل همان خرد رياضي است كه شخص عاقل را به حل معادلات رياضي قادر ميسازد.
البته عقل توسعه يافته ميتواند "مسائل اجتماعي" را نيز درك نموده و همبستگيها را پيدا كند.
ناگفته نماند، پيش گويي بدون استناد از شاخصهاي "خردورزي" نيست بلكه آيندهنگريِ توأم با استدلال و پيشبينيِ همراه با برنامه از شاخصهاي عقل ميباشد چرا كه واژه تدبير در سخنان علي عليهالسلام اين ايده را رهنمون ميسازد كه ايشان فرمود:
"هيچ خِرَد چون انديشيدن نيست".8
البته شاخصهاي ديگري نيز در سخنان علي عليهالسلام براي مفهوم عقل بيان شده است كه از ذكرش صرف نظر ميشود. زيرا موارد مذكور، براي اين مقال وافي به مقصود است.
ليكن جهت روشنتر شدن مفهوم عقل در انديشه علي عليهالسلام و كنكاش بيشتر به مقتضاي موضوع ذكر چند نكته خالي از فايده نيست.
1. عقل، غريزه خدادادي است كه خداوند در بدو تولد در وجود انسان به وديعت ميگذارد.
علي عليهالسلام فرمود: "خرد، ذاتي و از ابتداي ولادت است".9
2. گرچه غريزه عقل در بدو تولد در وجود انسان به وديعت گذاشته شده ولي بدون تربيت به منصه ظهور نميرسد.
از ديدگاه علي عليهالسلام ، عقل طي فرآيند تعامل اجتماعي قدرت بروز پيدا ميكند، ايشان ميفرمايند:
"خردمندي با تعامل [اجتماعي، اقتصادي، سياسي و... ]ظهور پيدا ميكند".10
هم او ميفرمود: "خردمندي غريزهاي است كه تجارب اجتماعي آن را ميپروراند."11
3. افرادي كه از تعامل اجتماعي و تربيت انساني محروم بمانند اين غريزه خدادادي در وجود آنها به منصه ظهور نميرسد12، و حتي افراد عاقل نيز اگر تعامل با ديگر خردمندان را ترك نمايند در خردورزي ايشان كاستي ايجاد ميگردد؛ چه اين كه علي عليهالسلام فرمود: "
كسي كه از خردمندان حرف نشنود عقلش بميرد"13،
فلذا توصيه ميكنند: "با خردمندان چه دشمن، يا دوست، همنشين باش، زيرا خردمندي [آنها] بر خرد [تو] ميافزايد."14
متن سخنان علي عليهالسلام در مورد زنان
علي عليهالسلام بعد از جنگ جمل، كه به صحنه گرداني عايشه و به بهانه خونخواهي عثمان خليفه سوم برپا شد، زنان را با عباراتي توبيخ نموده است كه سيد رضي قدسسره اين عبارتها را در خطبه هشتادم نهجالبلاغه بيان نموده است:
"مردم! ايمان زنان ناتمام است، بهره آنان ناتمام، و خرد ايشان ناتمام.
نشانه ناتمامي ايمان، معذور بودنشان از نماز و روزه است ـ به هنگام عادتشان ـ و نقصان بهره ايشان، نصف بودن سهم آنان از ميراث است نسبت به سهم مردان؛ و نشانه ناتمامي خرد آنان اين بود كه گواهي دو زن چون گواهي يك مرد به حساب رود، پس از زنان بد بپرهيزيد و خود را از نيكانشان واپاييد، و تا در كار زشت طمع نكنند، در كار نيك از آنان اطاعت ننمائيد."15
علي عليهالسلام در وصيتنامه خويش به فرزند بزرگش امام حسن مجتبي عليهالسلام جملاتي را به زبان ميراند كه متفرع بر "كاستي خرد زنان" ميباشد.
ايشان در فرازي از وصيت نامه ميفرمايند:
"بپرهيز از رأي زدن با زنان كه زنان سست رأيند، و در تصميم گرفتن ناتوان، و در پرده شان نگاهدار تا ديده شان به نامحرمان نگريستن نيارد كه سخت در پرده بودن آنان را از ـ هر گزند ـ بهتر نگاه دارد، و برون رفتنشان از خانه بدتر نيست از بيگانه كه بدو اطمينان نداري و او را نزد آنان درآري.
و اگر چنان كني كه جز تو را نشناسند، روا دار؛ و كاري كه برون از تواناي زن است به دستش مسپار، كه زن گل بهاري است لطيف و آسيبپذير، نه پهلواني است كارفرما و در هر كار دلير، و مبادا در گرامي داشت ـ وي خود راـ از حد بگذراني تا او را به طمع افكني و به ميانجي ديگري وادار گرداني".16
علي عليهالسلام در فقره مذكور زن را گل بهاري دانسته و در موارد سخت و طاقت فرسا از وي سلب مسوؤليت مينمايد.
البته همچنان كه لحن گفتار نشان ميدهد، سخن از سلب مسوؤليت است نه محروم داشتن، ليكن جملات فوق بيان روانشناختي علي عليهالسلام درباره زن ميباشد كه در ضمن بيان ويژگي روانشناختي زن، مديريت وي را در خانه به مرد سپرده و شيوه اداره را نيز بيان ميكند.
و توصيه ميكند كه مرد، ضمن اجتناب از واگذاري كارهاي طاقتفرسا به زن، در گراميداشت وي نيز از حد اعتدال خارج نشود كه موجب سوء استفاده باشد.
توصيه ديگر "پرده نشيني" زن ميباشد، به طوري كه زن با ساير مردان آمد و شد نداشته باشند.
البته ميدانيم كه نتيجه عدم "تعامل اجتماعي"، كاستي عقل زنان ميباشد كه ايشان را از شايستگي مشورت نمودن مياندازد.
زيرا همانطور كه قبلاً اشاره نموديم از ديدگاه علي عليهالسلام با "تجارت" و "تعامل اجتماعي" عقل به منصه ظهور ميرسد.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید