نسبي شرافتمند
با مرور صفحات تاريخ به وجود شخصيتهاي نيکنامي برميخوريم که عطر وجودشان نه تنها زندگي خود، بلکه اطرافيان و فضاي مقطعي از زمان را دستخوش تغيير و تحول نموده و تابش گوهر وجودشان تا ابديت به نسل بشر روشني داده و مشعل هدايت و راهبري را با دستان باکفايت خود حمل مينمايند.
از ميان افرادي چنين، سهم زنان برجسته، لايق و صاحب خصايص ممتاز کم نيست که بعضا مورد کمتوجهي قرار گرفتهاند.
مکتب رهاييبخش
اسلام از ابتداي ظهور با پرورش نمونههاي علمي و عملي، بانوان شايسته و نامي را با اوصاف پسنديده به جهان عرضه داشته که هر کدام به عنوان الگو ميتواند مورد پيروي زنان، به ويژه مسلمانان واقع گردد.
از جمله اين برگزيدگان، دختر ابوطالب و خواهر حضرت علي ابنابيطالب(ع) امهاني (فاخته) است که نامش در رديف زنان دانشمند و راوي حديث ثبت شده است.
نياي ام هاني
وي از پدري پرهيزگار و مجاهد و مادري نيکوسيرت و محدثه قدم به جهان گذاشت.
پدر امهاني در خانداني نجيب و خداشناس در مکه ديده به جهان گشود.
او با عبداللّه پدر بزرگوار پيامبر(ص) از يک مادر بودند.
پدر او عبدالمطلب جد پيامبر اسلام است که بين همه گروههاي عرب به بزرگي ياد ميشد.
مردي بااقتدار و باکفايت که مبلّغ آيين حنيف ابراهيمي بود.
کارهاي صحيح و خداپسندانه عبدالمطلب بهترين کلاس درس و آموزش براي ابوطالب بود.
توجه خاص وي و حفاظت از پيامبر و کوشش بيدريغش در پرورش نواده خود، ابوطالب را بر آن داشت که بعد از فوت جد خويش سرپرستي حضرت محمد(ص) را به عهده گيرد و تا پايان عمر از وي پشتيباني و اطاعت نمايد.
ابوطالب سعي داشت نمونه کاملي از شخصيت ارزشمند و محبوب پدر باشد.
او همانند پدر در مسير آيين يگانهپرستي ابراهيم خليل قدم نهاد و منصب آبرساني به زائران خدا را به عهده گرفت.
پناه بيپناهان و مدافع مظلومان و دشمن متجاوزان بود و به نيازهاي اجتماعي مردم واقف بود و جهت برآورده شدن حاجات آنها کوشش ميکرد.
نمونه اين تلاش را در قحطي مکه ميتوان مشاهده کرد.
مردم که از کمبود ارزاق و نيامدن باران در رنج و عذاب بودند، به ابوطالب پناهنده شدند و از درماندگي شِکوه کردند.
ابوطالب به همراه فرزند برادر در حالي که کودک را به کعبه چسبانده بود و دستان کوچکش به سوي آسمان بلند بود، از خدا طلب باران نمود.
ناگهان از هر طرف ابر آسمان را فرا گرفت و باران باريد.
ابوطالب در حفظ و احترام حضرت محمد(ص) ميکوشيد.
زماني که چون پدرش بالش و فرشي برايش پهن ميکردند بر آن مينشست و وقتي پيامبر ميآمد او را بر فرش مينشاند و ميگفت:
«فرزند برادرم از بزرگي و شرف بسيار برخوردار است.» اين تعبير نهايت اعتقاد ابوطالب را به پيامبر ميفهماند.(1)
مادر
مادر «امهاني» فاطمه دختر اسد بنهاشم است؛ اول زني که بعد از حضرت خديجه مسلمان شد. وي جزء نخستين زناني است که به مدينه مهاجرت کرد.
پسران وي «طالب»، «عقيل»، «جعفر» و «علي» هر کدام به فاصله ده سال از ديگري به دنيا آمد.
دخترانش جمانه و امهاني ميباشند.
فاطمه بنتاسد را فضايل بسيار است.
او زني است که خداوند در پاسخ راز و نياز خالصانهاش ديوار کعبه را برابرش شکافت تا در آن محل امن و مقدس فرزندش را به دنيا آورد.
افتخار مادري شريفترين شخص بعد از پيامبر و مادر شهيد ذوالجناحين «جعفر بنابيطالب» که با فرشتگان به بهشت پرواز کرد، ارزش والايي است که ذات اقدس الهي با قابليت وجودي فاطمه آن را به وي ارزاني کرد.
معدود افرادي در زمان بعثت پيامبر، بر آيين يکتاپرستي ابراهيمي بودند که از آن جمله بانو فاطمه بنتاسد است.
ابنابيالحديد در شرح نهجالبلاغه گفته است:
«فاطمه نخستين زني است که با رسول خدا بيعت نمود (پس از خديجه.)»
از ويژگيهاي اين زن لطف و کرامتي است که در طول عمرش در حق پيامبر انجام داد.
وي در گراميداشت پيامبر با ابوطالب شرکت ميجست و پيامبر را در مهر ورزيدن و نيکي کردن بر فرزندان خود مقدم ميداشت تا جايي که پيامبر به پاس اين محبتها او را به لقب «اماه» (مادر) مفتخر گردانيد.
پيامبر از فاطمه چنين ياد ميکند: «او پس از ابيطالب بهترين خلق خدا در رفتار با من بود. او مادر ديگر من پس از مادرم بود.
ابوطالب نيکي ميکرد و صاحب سفره بود و فاطمه ما را بر طعامي که تهيه ديده بود، گرد ميآورد و از هر غذايي که بود سهم مرا از ديگران بيشتر ميداد تا دوباره برگردم.»(2)
زماني که خديجه از دنيا رفت و فاطمه خردسال بود، آغوش محبت و مهر مادري برايش گشود.
احترام خاص پيامبر به فاطمه بنتاسد در کتب احاديث فراوان به چشم ميخورد.
کليني در اصول کافي آورده است:
«روزي رسول خدا نشسته بود. اميرالمؤمنين(ع) گريان نزد او آمد.
رسول خدا فرمود: براي چه گريه ميکني؟ عرض کرد:
مادرم از دنيا رفت. رسول خدا فرمود: به خدا مادر من هم.»(3)
پس از وفاتش پيامبر او را در پيراهن خود کفن کرد و بر وي نماز خواند و هفتاد تکبير گفت و در قبر او وارد شد و با دستش قبر را وسيع کرد.
پس از تدفين فرمود: «ملائکه افق را پر کردند و درِ بهشت را براي او (فاطمه) گشودند و فرشهاي بهشتي را براي او گستردند و ريحان بهشتي به ملاقات او آمدند و او در رَوْح و ريحان و نعمت بهشتي غوطهور است.
قبرش باغي است از باغهاي بهشت.»(4)
در خبر ديگر است که حضرت فرمود: «اي مادر من که بعد از مادرم مرا مادر بودي، خدا تو را رحمت بنمايد.»(5)
عمر رضا کحاله گويد: «فاطمه بنتاسد از راويان حديث پيامبر است که 46 حديث از حضرت روايت کرده است.»(6)
برادران ام هاني
ابوطالب: برادر بزرگ امهاني است و پدر امهاني که عمرا نام داشت به ابوطالب معروف گشت.
عقيل: برادر دوم که دانشمندي سياستمدار، جامعهشناس و روانشناس بود و اين ويژگيها را به واسطه تيزهوشي داشت.
عقيل اطلاعات بسياري به تاريخ عرب،جنگها و صلحهاي آنان داشت.
وي مردي نسّابه (نَسَبدان) بود.
زباني گويا داشت که کسي را با وي توان هماوردي نبود.
از شخصيتي قوي و رأيي ثابت برخوردار بود.
از جمله کساني بود که با درک اسلام به همراهي علي(ع) در ميدانهاي رزم دلاورانه جنگيد و پسري چون مسلم و فرزندانش را براي ياري حسين بنعلي(ع) در قيام خونين و حماسي حق عليه باطل تربيت نمود.
جعفر: امهاني افتخار داشتن برادري چون جعفر طيار را دارد که به ذوالجناحين معروف شد.
سومين پسر ابوطالب که ده سال قبل از برادرش علي بنابيطالب به دنيا آمد، از جهت شمايل و اخلاق شباهت زيادي به پيامبر داشت و کمي پس از امير مؤمنان به اسلام گرويد.
وي دلسوز طبقه ضعيف بود تا جايي که پيامبر او را به لقب «ابوالمساکين» سرافراز نمود.
مسؤوليت خطير فرماندهي مهاجران حبشه را بر عهده داشت و در آن سفر به شايستگي از اسلام تبليغ نمود و ضمن شناساندن اسلام به پادشاه حبشه، خود و همراهانش را در فضايي از صلح و ايمني قرار داد.
جعفر پس از بازگشت از حبشه زماني که مطلع شد مسلمانان در نبرد با يهود هستند، با همراهان به خيبر آمد و شاهد پيروزي سپاه اسلام عليه يهود به همت والاي خيبرشکن دلاور علي بنابيطالب شد.
در دشت موته جنگي بين اسلام و سپاهيان روم در گرفت.
جعفر که فرماندهي را بر عهده گرفته بود در حين مبارزه به محاصره سربازان رومي در آمد.
او براي دفاع از اسلام، پرچم سپاه را حفاظت کرد تا دو دستش قطع گرديد ولي نگذاشت پرچم واژگون شود و آن را به زيد بنحارثه سپرد.
بعد از پايان جنگ جنازه جعفر را يافتند که بيش از هفتاد زخم در جلوي بدن او بود.
اين بيانگر آن است که هيچ گاه به دشمن پشت نکرد.
پيامبر در همان روز فرمود که اکنون جعفر با دو بال در بهشت با فرشتگان همپرواز است.(7)
علي(ع): ديگر شرف اين بانوي پاکسيرت داشتن برادري چون علي بنابيطالب(ع) بزرگمرد تاريخ بشريت است و زبان از وصف وي قاصر است.
مروري بر زندگي ام هاني
فاخته دخترعموي پيامبر مشهور به امهاني است.
«او از زنان مجلله و نامي اسلام بوده است.»(8)
امهاني 46 حديث از پيامبر نقل کرده است.
طبراني نزديک به 109 حديث از امهاني نقل کرده که بيشتر در باره نماز و روزه است.(9)
امهاني از راويان حديث ثقلين است.
او حديث غدير را نيز روايت کرده است که رسول اللّه فرمود: «هر که من مولاي او هستم علي مولاي اوست.»(10)
از امتيازهاي امهاني آن است که عروج پيامبر به آسمان از خانه وي آغاز شد.(11)
پيامبر طي روايت زير از امهاني به عنوان بانويي نمونه، ممتاز و شايسته ياد ميکند و وي را مورد تمجيد و ستايش قرار ميدهد:
«آيا ميخواهيد بهترين عمو و عمه را معرفي کنم؟ حسن و حسين عمويشان جعفر طيار است که با
ملائکه پرواز مينمايد و عمه آنها امهاني است که در بهشت است.»
بنا بر فرمايش رسول خدا، امهاني اهل بهشت است و اين نوع ياد کردن بيانگر پاکي و ايمان وي است.(12)
از ديگر مقامات امهاني حضور پيامبر در موقعيتهاي مختلف در خانه او و احترام خاص به آن بانو است.
ابناثير از عبدالرحمن بنابيليلي به چند طريق از امهاني روايت ميکند که رسول خدا(ص) در روز فتح مکه به خانه او وارد شد.
غسل انجام داده و هشت رکعت نماز به جاي آوردند.
در ادامه امهاني چنين گويد: «آن نماز با آنکه رکوع و سجود داشت به قدري سريع و کوتاه بود که من نديده بودم آن حضرت به اين راحتي و سادگي نماز بخواند.»(13)
نيز نقل ميکنند در روز فتح مکه حارث بنهشام و به نقلي دو نفر از خويشان شوهر امهاني که مشرک بودند به خانه او پناهنده شدند.
خبر به حضرت علي(ع) رسيد.
صورتش را پوشاند و به طوري که شناخته نشود، به خانه امهاني وارد شد.
امهاني به دفاع از آن دو نفر با حضرت سخن گفت که: تو کيستي و چرا به خانه دخترعموي رسول خدا و خواهر علي وارد شدي؟! ميروم به رسول خدا شکايت ميکنم.
سپس هر طور بود شمشير را از دست علي بيرون آورد.
در اين وقت علي(ع) نقاب از چهره برداشت. امهاني برادر را شناخت.
عرض کرد: جان من فداي تو باد.
قسم ياد کردم شکايتت را به رسول خدا بنمايم.
هر دو خدمت پيامبر رفتند.
حضرت در چادري مشغول غسل کردن بود.
حضرت فاطمه نيز آنجا بود.
پيامبر صداي امهاني را شنيد.
آن را شناخت. به او گفت: خوش آمدي،امهاني ماجرا را تعريف کرد.
پيامبر فرمود: «امان دادم هر که را امان دادهاي، ليکن علي را خشمگين نکن، زيرا خدا به واسطه خشم علي خشمگين ميشود.»
سپس فرمود: «اگر همه مردم فرزند ابوطالب بودند، همه آنها افراد دلاور و شجاعي بودند.»(14)
امهاني همسر هيبرة بنعمر بنهائذ مخزومي بود.
شوهر وي مشرک بود و زماني که متوجه شد امهاني به اسلام گرويده است از مکه فرار کرد و به نجران رفت و در حال شرک از دنيا رفت.
بعد از اسلام آوردن امهاني و فرار هيبرة رسول خدا از امهاني خواستگاري کرد.
وي گفت: يا رسول اللّه، به خدا قسم! در جاهليت تو را از همه کس بيشتر دوست ميداشتم.
اکنون که زمان اسلام رسيده است چگونه تو را دوست نداشته باشم؟! تو از چشم و گوشم نزد من محبوبتر و عزيزتري، اما اداي حق شوهر کاري سنگين و بزرگ است و من بيم آن دارم از انجام آن ناتوان باشم.
من زني مصيبتديدهام و چند فرزند دارم (اگر به فرزندان برسم حق شوهر را ضايع کردهام و اگر به شوهر برسم حق فرزندانم ضايع ميشود) و براي تو جز زني آزاد از گرفتاري و مشکلات زندگي نميتواند کارساز باشد.
پيامبر وقتي اين بيان را از امهاني ديد فرمود: «هيچ زني در شترسواري و مهرباني با اطفال و مدارا و رعايت حال اقتصادي همسر چون زنان قريش نيست.»(15)
امهاني در تربيت فرزندانش نهايت تلاش را نمود و زماني که بين او و شوهرش جدايي افتاد وظيفه تربيت و نگهداري آنان با مادر شد.
رسول خدا که از غنايم جنگي به اشخاص مختلف حقوق پرداخت ميکرد به امهاني و فرزندانش نيز کمک ميکرد.
از فرزندان وي يکي جعده نام داشت که مردي شجاع، و فقيهي با زباني گرم و گويا بود.
او از صحابهاي است که به هنگام فتح مکه پيغمبر را درک کرده و با مادر خود به حضور پيغمبر رسيده است.
جعده از شيعيان اميرالمؤمنين بود که از طرف حضرت والي خراسان شد.
جعده ميان قريش داراي مقام و شرافت بلندي بود.
زماني که در جنگ صفين ميجنگيد عتبة بنابيسفيان به او گفت: تو به خاطر عشق و محبت به دايي خود عليه ما ميجنگي، وي گفت اگر تو هم دايي به اين عظمتي داشتي پدر خود را فراموش ميکردي.(16)
امهاني تا بعد از شهادت اميرالمؤمنين(ع) زنده بود، حتي زمان قيام حضرت سيدالشهداء(ع) حيات داشت.
در بحار از کامل الزياره از امام باقر(ع) نقل ميکند: چون حضرت خواست از مدينه حرکت کند زنان و فرزندان عبدالمطلب جمع شدند و صدا به گريه بلند کردند.
در اين وقت عمه حضرت (امهاني) آمد و سخت گريه کرد و گفت: اي نور ديده من حسين، شنيدم حسن را که با ناله اين اشعار را سرود:
«و ان قتيل الطف من آلهاشم ه اذل رقابا من قريش فذلت حبيب رسول اللّه لم يک فاحشا ابانت مصيبتک الانوف وجلت»(17)
اخلاق و رفتار امهاني، نمونه يک زن مؤمن و متعهد است.
وي چه در زمان جاهليت و چه اسلام حامي افراد ضعيف، درمانده و بيپناه بود.
اين پاکبانوي صاحب نام تا سال 60 هجري در قيد حيات بود، ولي از محل دفن و تاريخ وفات وي اطلاعي در دست نيست.(18)
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید