۱) او از همان دوران کودکي شريک مشکلات و ناهمواريهاي زندگي پدر بزرگوار خود بود.
روزي که بر بني هاشم حصر اقتصادي زده شد و هر نوع داد و ستد با اين گروه ممنوع اعلام گشت، پيامبر(ص) ناچار شد با هشتاد نفر از نزديکان و گروندگان به وي، در درّه اي به نام شِعْب ابي طالب بسر ببرد.
در آن هنگام دخت گرامياو سه ساله بود زيرا او در سال پنجم بعثت ديده به جهان گشود و حصر اقتصادي در سال هفتم هجرت آغاز شد و سه سال نيز به طول انجاميد.
آن کودک به ظاهر خردسال، مانند ديگر زندانيان و محصوران در شِعْب، سه سال تمام با محروميت و گرسنگي دست به گريبان بود، زيرا غذائي که به آنان به صورت غير رسمي ميرسيد، آنان را حتي نيم سير نيز نميکرد و همين زندگي مشقت بار، روح استقامت و پشتکاري را در آن کودک پديد آورد، روشن است که زندگي در مشقت و رنج، انسان را مانند فولاد آبديده، مقاوم ميسازد. بر خلاف زندگي در ناز و نعمت که نتيجه اي جز شکست پذيري ندارد.
۲ ) دختر گراميرسول خدا علاوه بر سختي هاي شعب ابي طالب با رنجها و دردهاي ديگري نيز روبرو شد هنوز پنج بهار از عمر او نگذشته بود که مادر گراميخود حضرت خديجه را از دست داد.
مادري که براي دختر حصن و حصين و دژ محکميبود و در عين حال براي شوهر خود نيز، زن با وفا و فداکاري بود.
ممکن است اين نوع سختي ها به ظاهر بلا و گرفتاري شمرده شود امّا از ديدة عرفاني نوعي رحمت بشمار آيد.
اي کاش گرفتاري ظاهري او تنها مرگ مادرش بود ولي چند روزي از مصيبت مادر نگذشته بود که عموي پدر بزرگوار خود ابو طالب را نيز از دست داد و مصيبتي بر مصيبتي افزوده شد.
۳ ) رسول گرامي(ص) در سال سيزدهم بعثت، مکه را به عزم اقامت در مدينه ترک گفت به هنگام ترک مکه، به علي(ع) دستور داد که پس از وي فواطم را همراه خود به مدينه بياورد و يکي از آن فواطم، فاطمه دختر گراميپيامبر(ص) بود.
فاطمه همراه دو فاطمة ديگر بنام، فاطمه بنت اسد مادر حضرت علي(ع)، فاطمه بنت زبير، مکه را به عزم مدينه ترک گفتند بار ديگر دختر پيامبر در کنار پدر قرار گرفت و در رنج و غم او شرکت جست، همچنان که در مکه نيز شريک غم او بود چنان که مورخان مينويسند:
پيامبر در مسجد الحرام در حال سجده بود يکي از مشرکان بچه دان شتري را بر پشت پيامبر افکند لباس او را آلوده ساخت، دختر گراميپيامبر در گوشة مسجد نشسته بود دوان دوان به کمک پدر شتافت و با آبي که همراه داشت آلودگي از جامه او پاک کرد.
نتيجه ميگيريم: زهراي اطهر پيوسته در کنار پدر و انقلاب آسماني او قرار داشت و پدر را تأييد و او را کمک ميکرد.
و بر ايمان و تقواي خود ميافزود.
و هرگز راحت طلبي را بر هدف مقدم نميداشت، اين نه تنها محيط مکه است که به کمک پدر ميشتابد، در جنگ اُحد که در مدينه رخ داد نيز چنين کاري را انجام داد و با آوردن آبي چهرة پدر را شستشو داد و او را نوازش کرد.
۴ ) خواستگاري علي(ع) از زهرا (س)، عقدي که بسته شد، جهيزيه اي که همراه خود به خانه بخت برد همگي از نکات آموزندة زندگي اوست.
او به دنبال يک انسان کامل بود که با روح و روان او همسو باشد نه بدنبال انسان ثروتمندي که از نظر روحي کاملاً با او بيگانه باشد، وقتي عبد الرحمان بن عوف و امثال او از زهرا (س) خواستگاري به عمل آوردند دخت گراميپيامبر به هيچ يک پاسخ مثبت نگفت.
برخي از خواستگاران به رسول خدا گفتند من طلاها و نقرهها را آنچنان ميچينم ک طرف مقابل، بنده را نميبيند مع الوصف زهراي اطهر (س) به هيچ يک رضايت نداد.
او براي همسري، انساني را ميخواست که در اتاق محقري با اثاثيه اي بسيار کم امّا دلي پر از ايمان و تقوا زندگي کند.
۵ ) همسر بودن زهرا نسبت به علي مانع از آن نبود که پيوسته با او مؤدبانه سخن بگويد يک بار هم در طول زندگي همسر را به نام فرزند ابو طالب صدا نکرد، بلکه صداي همسر پيوسته با ادب مناسب و آهنگ مناسبتر بود به گونه اي که به کانون زندگي حرارت و گرمي ميبخشيد، فقط يک بار در يک جريان سياسي که حق وي را غصب کردند و علي خانه نشين شده بودـ فقط در اين يک بار ـ او را فرزند ابو طالب خواند و گفت چرا در خانه نشسته اي و مانند کودکي در رحم، زانوهاي غم را در بغل گرفته اي.
۶ ) دخت گراميپيامبر نزد پدر آموزش ميديد و از علوم و آگاهيهاي پدر بهره ميگرفت او نه تنها کارهاي خانه را انجام ميداد بلکه هنگاميکه پدر بزرگوارش وارد خانه ميشد از او مسايلي ميآموخت و همگي در صحيفه اي ضبط ميشد که بعدها به نام مصحف زهرا(ص) معروف گشت و اين صحيفه در نزد امامان مانند حضرت باقر و صادق(ع) موجود بود که به آن مراجعه ميکردند و جريانهايي را پيشگويي ميکردند.
۷ ) در کنار کارخانه و آموزشهاي علميو فکري، عبادت زهرا (س) مورد توجه پيامبر(ص) بود او بسان حضرت مريم(ع) در محراب عبادت ميايستاد و نور عبادت او خانه را روشن ميساخت حالا اين چه نوري بود که محيط زندگي را روشن ميساخت براي ما روشن نيست.
۸ ) فصاحت و بلاغت حضرت زهرا از خطبه يادگاري او مُبان و آشکار است خطبه اي که مهاجر و انصار را متأثر کرد، تاريخ زندگي عرب را تشريح نمود، خدمات پدرش را در بالا بردن تمدن آنان به رخ آنان کشيد، سپس از عملکرد آنان پس از در گذشت پيامبر سخت انتقاد کرد بالأخص محروميت خود را از ارث پدر به رخ خلافت کشيد که چگونه او را از حق واقعي او محروم ساختهاند.
در اين خطبه يک جهان تاريخ، يک دنيا نکات آموزنده است ، نکته قابل توجه آنجاست که او اين خطبه را ارتجالاً و بدون مقدمه ايراد کرد، بدون آنکه کوچکترين ياد داشتي در اختيار داشته باشد، و از دختر گراميپيامبر جز اين انتظار نبود.
چــرا نـام کوثــر؟
كوثر مبالغه در كثرت است.
طبرسي فرموده كوثر چيزي است كه كثرت از شأن آن است و كوثر خير كثير است
فاطمه الزهراء سلام الله عليها خير كثيري است كه به پيامبر صلي الله و آله و سلم عطا شد.
انا اعطنياك الكوثر
ما به تو كوثر (خير و بركت فراوان) عطا كرديم.
فصل لربك و انحر
اكنون كه چنين است براي پروردگارت نماز بخوان و قرباني كن.
أن شانئك هو الابتر
مسلما دشمن تو ابتر و بلا عقب (بدون نسل) است.
در شأن نزول اين سوره مي خوانيم:
عاص بن وائل كه از سران مشركان بود پيغمبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم را به هنگام خارج شدن از مسجد الحرام ملاقات كرد، هنگامي كه عاص بن وائل وارد مسجد شد به او گفتند: با كه صحبت مي كردي؟
گفت: با اين مرد ابتر! اين تعبير را به خاطر اين انتخاب كرد كه عبد الله پسر پيغمبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم از دنيا رفته بود و عرب كسي را كه پسر نداشت ابتر ( بلا عقب مي ناميد) و لذا قريش اين نام را بعد از فوت پدر پيامبر براي حضرت انتخاب كرده بود (سوره فوق نازل شد و پيغمبر اكرم صلي الله عليه وآله و سلم رابه نعمت هاي بسيار و كوثر بشارت داد و دشمنان او را ابتر خواند)
توضيح اين كه پيغمبر اكرم صلي الله عليه و آله وسلم دو فرزند پسر از بانوي گرامي اسلام، حضرت خديجه سلام الله عليها داشت يكي قاسم و ديگري طاهر كه او را عبدالله نيز مي ناميدند و اين هر دو، در مكه از دنيا رفتند و پيغمبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم فاقد فرزند پسر شد اين موضوع زبان بد خواهان قريش را گشود. كلمه ابتر را براي حضرتش انتخاب كردند.
پيغمبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم در سال هشتم هجري در مدينه از ماريه قبطيه، صاحب فرزند ذكور ديگري به نام ابراهيم شد، اتفاقا او نيز قبل از آن كه به دو سالگي برسد چشم از پوشيد و وفات او قلب پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم را آزرد آنها طبق سنت خود براي فرزند پسر اهميت فوق العاده اي قائل بودند و او را تداوم بخش برنامه هاي پدر مي شمردند.
بعد از اين ماجرا آنها فكر مي كردند با رحلت پيغمبر اكرم صلي الله عيله و آله و سلم برنامه هاي او به خاطر نداشتن فرزند ذكور تعطيل خواهد شد و خوشحال بودند.
سوره كوثر نازل شد و خداوند در اين سوره به طور اعجاب آميزي به آنها پاسخ گفت: و خبر داد كه دشمان او ابتر خواهند بود و برنامه اسلام و قرآن هرگز قطع نخواهد شد.
بشارتي كه در اين سوره داده شد از يک سو ضربه اي بود بر اميدهاي دشمنان اسلام و از سوي ديگر تسلي خاطري براي رسول الله بود كه بعد از شنيدن آن لقب زشت و توطئه دشمنان، قلب پاكش غمگين و مكدر شده بود.
كوثر يک معني جامع دارد و آن، خير وسيع و فراوان است و مصاديق آن زياد است ولي بسياري از بزرگان علماي شيعه وجود مبارک فاطمه الزهراء سلام الله عليها را يكي ا ز روشنترين مصداقهاي آن دانسته اند چرا كه شأن نزول آيه مي گويد: آنها پيغمبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم را متهم مي كردند كه بلا عقب است.
قرآن مجيد ضمن نفي سخن آنها مي گويد: ما به تو كوثر داديم.
از اين تعبير استفاده مي شود كه اين خير كثير، همان فاطمه زهراء سلام الله عليها است زيرا نسل و ذريه پيامبر صلي الله عيله و آله و سلم به وسيله همين دختر گرامي در جهان انتشار يافت، نسلي كه نه تنها فرزندان جسماني پيغمبر بودند، بلكه آيين او و تمام ارزشهاي اسلام را حفظ كردند و به آيندگان ابلاغ نمودند نه تنها امامان معصوم اهل بيت عليهم السلام كه آنها حساب مخصوص به خود دارند، بلكه هزاران نفر از فرزندان فاطمه سلام الله عليها در سراسر جهان پخش شدند كه در ميان آنها علماي بزرگ نويسندگان، فقها، محدثان، مفسران، والامقام و فرماندهان عظيم بودند كه با ايثار و فداكاري در حفظ آيين اسلام كوشيدند.
در اينجا به بحث جالبي از فخر رازي برخورد مي كنيم كه در ضمن تفسيرهاي مختلف كوثر مي گويد:
قول سوم اين است كه اين سوره به عنوان رد بر كساني نازل شده كه عدم وجود اولاد را بر پيغمبر اكرم خرده مي گرفتند.
بنابراين معناي سوره اين است كه خداوند به او نسلي مي دهد كه در طول زمان باقي مي ماند.
ببين چه تعداد از اهل بيت را شهيد كردند در عين حال جهان مملو از آنهاست اين درحالي است كه از بني اميه (كه دشمنان اسلام بودند) شخصي قابل ذكري در دنيا باقي نمانده، پس بنگر و ببين چقدر از علماي برزگ در ميان آنهاست.
مانند باقر عليه السلام و صادق عليه السلام و رضا عليه السلام و نفس زكيه و ...
كوثر كه به پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم عنايت شده است.
همان كثرت نسل و ذريه آن حضرت است، پس مراد از كوثر يا فقط كثرت ذريه آن حضرت است و يا مراد از كوثر خير بسيار است.
كه در ضمن آن كثرت نسل پيامبر نيز مورد نظر است، زيرا اگر كثرت نسل پيامبر ملحوظ نباشد، آيه اخير
أن شانئك هو الابتر
دشمن تو بي نسل خواهد ماند و او ابتر خواهد شد.
بدون فايده خواهد بود، پس آيات قبل بايد پيرامون نسل پيامبر باشد.
تا اين سخن از ابتر بودن دشمن پيامبر معنا دهد و بي فايده نباشد.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید