« وصيت آن حضرت(ص) به معاذ بن جبل هنگام اعزامش به يمن[1]»
اي معاذ ! کتاب خدا را بدانان بياموز و ادب و فرهنگشان را بر پايه ي اخلاق صالحه و خصلت هاي شايسته نيکو گردان.
شؤون مردم را آنچنان که هست رعايت کن و مقام هرکس را طبق منزلتش قرار ده. امر خدا را در بين آنان اجرا کن و کسي را از مال خدا و امر خدا برکنار مدار و محروم مکن، زيرا تو صاحب اختيار کار ومال خدا نيستي، امانت مردم را کم يا زياد ادا کن. بکوش در مدارا و عفو بدون اينکه حقي را ترک کرده باشي که نادان بگويد: حق را ترک کرده اي. از کارهائيکه ميترسي بعلت انجام آنها مردم ترا عيب کنند از کارکنانت باز خواست کن تا مردم ترا معذور دارند، تمام عادات و رسوم جاهليت را برانداز جز آن چيزهائيکه اسلام آنها را برسميت شناخته است. تمام امور اسلامي را از کوچک و بزرگ آشکار گردان. بيشتر همت را صرف نماز کن زيرا بعد از اقرار بدين، نماز در رأس اسلام قرار دارد، و پيوسته ياد خدا و روز آخرت را در مردم زنده نگهدار پيوسته آنانرا پند ده و موعظه کن، زيرا که موعظه آنان را بعمل کردن: بچيزهائيکه خدا دوست دارد نيرومندتر ميگرداند. معلمان را در بين مردم منتشرساز و خدائيرا که بازگشت تو بسوي اوست عبادت کن. براي اجراي امر خدا از ملامت هيچ ملامتگري مترس.
ترا وصيت ميکنم بتقوي، راستي گفتار، وفاي بعهد پرداخت امانت، ترک خيانت، نرمي دربيان، سلام بيدريغ کردن، نگهداري همسايه و مهرباني نسبت به يتيم، نيکي در عمل، کوتاهي آرزو، دوستي آخرت و باک داشتن از حساب روز قيامت، ملازمت ايمان، تحقيق و تفحص در قرآن، فرو خوردن خشم و فروتني و مردم داري.
مبادا مسلماني را شماتت کني! يا گناهکاري را اطاعت، مبادا از پيشواي دادگر سرپيچي نمائي يا سخن راستگفتاري را تکذيب کني. با ديدن هر سنگ و درختي پروردگار خود را بياد داشته باش. براي هر گناهي توبه کت، چه گناه در پنهاني انجام داده باشي چه در آشکارا، (براي هر گناهي توبه کن؛ توبه گناه مخفي را در نهان و توبه گناه آشکار را در عيان).
اي معاذ اگر نميديدم که در دنيا ديگر برا يهميشه مرا نخواهي ديد توصيه هايم را کوتاه ميکردم، ولي ميبينم که مرا هرگز نخواهي ديد. پس اي معاذ بدان محبوبترين شخص نزد من کيست که بهمان حال مرا ملاقات کند که از من جدا شده است.(هيچ انحرافي در ايمانش پيدا نشده باشد).
[1]. معاذبن جبل انصاري خزرجي مکني به اباعبدالرحمن در سن 18 سالگي اسلام آورد، بعد از غزوه تبوک در سال دهم؛ پيغمبر او را به يمن فرستاد، وقتي که ميخواست او را بفرستد پيغمبر و عده اي از مهاجر و انصار او را پياده بدرقه ميکردند و او سوار بود و پيغمبر در کنارش راه ميرفت و سفارشات را باو ميفرمود. معاذ گفت: اي رسول خدا من سوارم تو پياده اي، آيا اجازه نميفرمائي پياده شوم و در کنار حضرتت پياده حرکت کنم؟ فرمودند نه، معاذ اين گامها را در راه خدات بحساب ميآورم سپس وصيتهائي باو کرد که فريقين (سني وشيعه) مختصر و مشروح آنرا در کتابهايشان نقل کرده اند.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید