ازدواج، پيمان و تعهد بين دو نفر است متاسفانه بعضي از همسران به اين تعهد پايدار نمي مانند و پس از مدتي از جاده درستي منحرف مي شوند ...
امروزه يکي از دغدغه هاي اصلي اغلب خانواده ها و جوان هاي آنان مساله ازدواج و پيامدهاي آن است. متاسفانه بحث محبت ورزيدن و مسئله اي به نام دوستي با جنس مخالف در کشور تا جايي پيش رفته که اگر اين موضوع به ازدواج هم ختم شود طبق آمار به دست آمده اکثر اين ازدواج ها به دليل عدم آشنايي صحيح و درست دختر و پسر منجر به جدايي مي شود. اين در حالي است که به گفته رئيس ثبت احوال کل کشور در 8 ماه اول سال جاري 68 هزار و 749 مورد طلاق در کشور به ثبت رسيده که نسبت به مدت مشابه سال قبل که 65 هزار و 742 مورد بوده است 4/4 درصد رشد داشته ايم. همچنين در 8 ماهه اول سال جاري 648 هزار و 975 مورد ازدواج ثبت شده که نسبت به سال گذشته که 625 هزار و 715 مورد بوده 3/6 درصد رشد داشته است.محمدرضا آيت اللهي خاطر نشان کرد: در 8 ماهه اول امسال 97 درصد وقايع ولادت در مهلت جاري ثبت شده که نسبت به سال گذشته 95 درصد ثبت داشتهايم. به گزارش مهر، همچنين 92 درصد واقعه طلاق در 8 ماهه سال جاري ثبت شده که نسبت به مدت مشابه سال قبل 1/3 درصد رشد داشته است. در اين راستا و با نگاهي به آمار اعلام شده متوجه مي شويم که اين افزايش نگران کننده است و نشانگر اقدام هر چه سريع تر مسئولين مربوطه در اين زمينه مي باشد.
عواملي که زندگي مشترک را به به بن بست مي کشاند
بسياري از کارشناسان معتقدند يک سري عوامل دست به دست هم مي دهند تا زندگي زناشويي به بن بست کشانده شود به طوري که تعهد بيش از اندازه و خستگي جسمي و روحي; يکي از اين موارد است اين مشکل در زوج هاي جواني که در مدرسه يا دانشگاه تحصيل مي کنند يا تازه در جايي استخدام شده اند بيشتر به چشم مي خورد. حتي الامکان بايد سعي کرد اوايل ازدواج به دانشگاه برويد، کار تمام وقت داشته باشيد، صاحب فرزندي شويد، خانه بسازيد يا کار و کاسبي جديدي راه بيندازيد. اين کارها مشکلات و سختي هاي زيادي به همراه دارد و بسياري از زوج هاي جواني که با اين مشکلات روبه رو مي شوند، پس از آن که ازدواجشان با شکست مواجه مي شود با تعجب از خود مي پرسند:«چرا چنين اتفاقي افتاد؟»
مسئوليت و مشغله ي زياد باعث مي شود که زن و شوهر فرصت کمي براي همديگر داشته باشند و بنابراين فاصله ي آنها روز به روز افزايش مي يابد و زماني مي رسد که براي هم مثل دو غريبه هستند، پس سعي کنيد در اوايل ازدواج، براي خود، کار و دردسر نتراشيد و وقت بيشتري را با هم بگذرانيد تا همديگر را بيشتر بشناسيد. ياد آور مي شود در جهان دو گروه از مردم وجود دارند، افراد بخشنده و افراد گيرنده. ازدواج دو نفر بخشنده مي تواند يک مسئله ي رضايت بخش و خوشايند براي هر دو طرف باشد، بين دو نفر بخشنده و گيرنده هميشه اصطکاک وجود دارد، اما دو نفر گيرنده در عرض شش هفته زندگي مشترک، به جان هم مي افتند و دمار از زندگي هم درمي آورند. خودپسندي و خودخواهي، ازدواج را به ورطه نابودي مي کشاند.از طرفي اگر زن يا شوهر به طور کامل از والدينشان جدا نشوند، احتمال بروز مشکل در زندگي زناشويي آنها وجود خواهد داشت. بعضي از والدين دوست ندارند فرزندشان پس از ازدواج از آنها دور شود و ترجيح مي دهند که در کنارشان زندگي کند. آنها به اين مسئله توجه ندارند که در اين صورت ممکن است باعث به وجود آوردن مشکل در زندگي مشترک فرزندشان شوند.
بسياري از زوجين انتظار دارند که پس از ازدواج وارد يک سرزمين پر از شادي و خوشبختي شوند. آنها هميشه روياي قصر پريان را در سر مي پرورانند، غافل از اين که گاهي اوقات در زندگي زناشويي مشکلاتي پيش مي آيد که عرصه زندگي آنها را تنگ مي کند.سخن ما با کساني است که فضاي خانه را با بحث و دعواهاي خود مسموم مي کنند و باعث رنجش و نگراني طرف مقابل خود مي شوند و او را از ادامه ي زندگي مشترک دلسرد مي کنند. بدبيني و حسادت، يکي از علل ايجاد جر و بحث زوجين است و خودبيني عامل ديگري است که باعث آزار رساندن به طرف مقابل مي شود.از ديگر مواردي که کارشناسان عامل طلاق مي دانند اعتياد است. اعتياد نه تنها باعث از هم پاشيدن زندگي مشترک مي شود بلکه فرد را نيز از بين مي برد. هميشه از مواد مخدر و مشروبات الکلي دوري کنيد.
ازدواج، پيمان و تعهد بين دو نفر است و آنها را متعهد مي سازد که تا آخر عمر به هم وفادار بمانند و در غم و شادي هاي زندگي، شريک يکديگر باشند. متاسفانه بعضي از همسران به اين تعهد پايدار نمي مانند و پس از مدتي از جاده درستي منحرف مي شوند و به همسرشان خيانت مي کنند و با اين کار کتاب زندگي مشترکشان را براي هميشه مي بندند.شکست در کار و تجارت نيز يکي از موارد مهم براي جدايي است. اين مسئله به خصوص در مردان بسيار به چشم مي خورد. اضطراب و نگراني که به دنبال اين شکست ايجاد مي شود، باعث آشفته کردن کانون خانواده مي شود.البته شايد خطر موفق شدن در تجارت يا به اصطلاح يک شبه پولدارشدن بيشتر از شکست در تجارت باشد. گاهي اوقات، ثروت يکباره اي که به طرف خانواده ها سرازير مي شود باعث دور شدن آنها از يکديگر و منجر به مرگ زندگي مشترک مي شود.اما آنچه مهم به نظر مي رسد آن است که ازدواج در سنين پايين از عواملي است که آمار طلاق آن بالاست. آمار طلاق در بين دختراني که در سنين 14-17 سالگي ازدواج مي کنند دو برابر بيشتر از دختراني است که در سنين 18-19 سالگي ازدواج مي کنند و نيز کساني که در سنين 18-19 سالگي ازدواج مي کنند، 75 برابر بيشتر از کساني که در سنين 20 سالگي پيمان زناشويي مي بندند به دادگاه هاي طلاق قدم مي گذارند. اين آمار نشان مي دهد که فشار ناشي از اضطراب و هيجان هاي دوران نوجواني با مشکلات زندگي مشترک در هم مي آميزد و خيلي زود زن و شوهر را به پاي ميز طلاق مي کشاند.
چه چيز خانواده ها را نجات مي دهد
به اعتقاد برخي کارشناسان يکي از مهم ترين عوامل افزايش آمار طلاق در کشور ما دوساخته شدن جامعه است. يک ساخت کهن با ارزش هاي سنتي که براي زنان وظايف مشخصي در درون خانه قائل است که از جانب پسران بيشتر مورد تاکيد و استقبال قرار مي گيرد. در برابر آن ساخت جديد شکل گرفته که بيشتر بر تساوي حقوق ميان زن و مرد و برابري وظايف آن ها در تشکيل يک زندگي تاکيد دارد و از جانب دختران مورد توجه قرار دارد. اين دو ساخته شدن جامعه سبب شده تا جوانان ما بسيار سردرگم، و دچار نوعي آنمي فکري شوند. آنمي نوعي پريشان احوالي فکري است که جوان ما دچار آن شده و در ميان ساخت هاي سنتي و مدرن جامعه نمي داند شتر است يا مرغ؟ مسئله مهم ديگر در امر طلاق عدم آشنايي صحيح و درست دختر و پسر تا پيش از ازدواج است. اين عدم شناخت مناسب بيش از پيش لزوم دوران نامزدي را نمايان مي کند. بر اساس آماري که در اين رابطه گرفته شده، اگر جوانان پيش از ازدواج يک دوره نامزدي تا حدود سه ماهه را تجربه کنند آمار طلاق آن ها کاهش مي يابد. اين دوره سه ماهه اگر به شش، نه و يا 12 ماه افزايش يابد آمار طلاق نيز به تناسب کاهش مي يابد. البته بيش از يک سال براي دوره نامزدي اصلا توصيه نمي شود چون در اين صورت مشکلات جديدي به وجود مي آيد. مسئله عدم آشنايي در ازدواج شهروندان شهرهاي بزرگ به چشم مي خورد.
در اين شهرها به دليل رشد زندگي صنعتي روابط و آشنايي ها کم تر شده است. در شهرهاي کوچک تر و در ازدواج هاي قومي و فاميلي اين عدم شناخت کم رنگ تر مي شود. به همين دليل به خانواده هايي که در شهرهاي بزرگ زندگي مي کنند توصيه مي شود اين مسئله را جدي بگيرند و از ازدواج هاي آني و بوالهوسانه جلوگيري کنند. ازدواج هايي که با يک يا چند ديدار ساده و بيشتر بر اساس زيبايي و يا جذابيت هاي ظاهري شکل مي گيرند از اين عدم آشنايي و همچنين معيار نداشتن جوانان ما ناشي مي شود. وقتي جوان نه معيار مشخصي براي همسر خود دارد و نه شناخت درستي از خواسته هاي خود، احتمال طلاق به شدت بالا مي رود. بنيان چنين ازدواج هايي بسيار سست است چرا که توقعات، پس از ادواج مشخص مي شود و به ويژه دختران پس از ازدواج به خواست هاي اقتصادي خود نمي رسند و اين مسئله يک بحران جدي ايجاد مي کند. شايد عدم تناسب فرهنگي را نيز بتوانيم در همين رده قرار دهيم. از آن جا که ديگر ازدواج ها از دايره فاميلي و قومي و محله اي و حتي شهري خارج شده و بين افرادي از شهرها و قوميت ها و فرهنگ هاي متفاوت شکل مي گيرد، عدم تناسب فرهنگي به يکي از اختلافات زوجين بدل مي شود. اين مطلب نيز بار ديگر لزوم شناخت پيش از ازدواج را مشخص مي کند.
نارضايتي جنسي از مهم ترين دلايل طلاق در ايران
در اين زمينه چندي پيش معاون رئيس جمهوري و رئيس سازمان ملي جوانان ايران، گفته بود که نارضايتي جنسي يکي از مهم ترين دلايل طلاق در اين کشور است.محمد جواد حاج علي اکبري، اين موضوع را در جشنواره "مطلع عشق" در دانشگاه ايلام، اعلام کرد.به گفته حاجي علي اکبري، ايران 25 ميليون جوان 14 تا 29 ساله دارد که تعداد زيادي از آنها در سن مناسب ازدواج هستند.مقام هاي ايراني در سال هاي اخير در چندين نوبت نسبت به افزايش آمار طلاق به علت مشکلات ناشي از مسائل جنسي هشدار داده اند.اظهار نظر درباره مسائل جنسي در ايران از سوي مقام هاي رسمي، همواره خط قرمز محسوب مي شده اما با افزايش آسيب هاي اجتماعي آن در سال هاي اخير، اظهار نظر درباره آن به حيطه هاي عمومي نيز کشيده شده است.برخي از کارشناسان مسائل خانوادگي، سه دليل نبود آموزش هاي جنسي لازم در مدارس و دانشگاه ها، مشکلات فرهنگي از جمله بي رغبتي مردان به حل اختلالات جنسي شان و مشکلات اقتصادي که فرصت حل مسائل را از همسران مي گيرد، از عوامل عمده نارضايتي هاي جنسي در ايران مي دانند.
کاظم فروتن، دبير همايش خانواده و سلامتي در ايران، سال گذشته در جريان برگزاري سومين همايش سراسري خانواده و سلامت، گفته بود که بين 50 تا 60 درصد طلاق ها به علت مشکلات و اختلالات جنسي است.همچنين در جريان برگزاري اين همايش "ناتواني جنسي درمردان" و "بي ميلي جنسي در زنان" به عنوان شايعترين اختلالات جنسي در ايران اعلام شده بود.کارشناسان مسائل خانواده مي گويند بسياري از خانواده هاي ايراني از وجود اين مشکلات آگاهي ندارند و همين امر موجب مشاجرات و اختلافات خانوادگي و در نهايت طلاق مي شود.به گفته کارشناسان، براي اين مشکل که شمار زيادي از خانواده ها درگير آن هستند، برنامه مشخصي در کشور وجود ندارد. از طرفي عدم تناسب سني نيز همان گونه که به صورت سنتي بر آن تاکيد مي شده امروز به صورت علمي و آماري به عنوان يکي از عوامل منجر به طلاق شناخته مي شود. در اکثريت ازدواج هايي که در آن ها، سن دختر بيش از پسر بوده است ما شاهد طلاق بوده ايم. اين مسئله مي تواند چند عامل داشته باشد.
در برخي از موارد پسران احساس مي کنند با فردي مانند مادر خود زندگي مي کنند و نه يک همسر به عنوان يک هم صحبت هم تراز. همچنين به اين دليل که دختران زودتر شکسته مي شوند به مرور اختلافاتي ميان دختر و پسر ايجاد مي شود. در حال حاضر به شدت توصيه مي شود که حتما سن پسران در هنگام ازدواج تا حدودي بيشتر از دختران باشد. معمولااختلاف يک تا پنج سال فاصله مناسب است. حتي اگر سن دو طرف تقريبا برابر هم باشد اختلاف تا حد زيادي کاهش مي يابد اما سن بيشتر دختران به هيچ وجه توصيه نمي شود. بنا بر آمار گرفته شده، بيشترين درصد جدايي ها به سن 18 تا 25 سال باز مي گردد. پس از اين بازه سني به شدت شاهد کاهش آمار طلاق هستيم و اين نشان مي دهد که بحران هاي پنج سال اول ازدواج به شدت زندگي مشترک را تهديد مي کند. اين بحران ها در پنج سال اول وجود دارد و تنها با رعايت اصول يک ازدواج صحيح مي توان از آن ها به سلامت عبور کرد. پس از اين بازه سني دوران دومي که آمار ازدواج بالا مي گيرد به زماني بر مي گردد که فرزندان به اصطلاح از آب و گل در مي آيند.در اين زمان هم بار ديگر شاهد بالا رفتن آمار طلاق هستيم اما اين به هيچ وجه به معناي اين مسئله نيست که تعداد بالاي فرزندان و اساسا وجود آن ها مانعي براي جدايي باشد.
اين يک باور قديمي است که اصلا با واقعيت مطابق نيست. چه هنگامي که يکي از دو طرف به ناچار به بچه دار شدن تن در مي دهد و چه هنگامي که پيش از آن به يک ازدواج ناخواسته و اجباري تن مي دهد، نه تنها آمار طلاق بالا مي رود که حتي آمار خودکشي نيز افزايش مي يابد. در کل برخي از مهم ترين عوامل موثر در طلاق را مي توان بيکاري، اعتياد، بيماري و ازدواج هاي بدون مطالعه دانست.
ازدواج عاقلانه منجر به طلاق نمي شود
نتيجه کلي بررسي هاي آماري اين است که بيشترين وقايع طلاق بين زوج هاي جوان تر به ثبت رسيده است و ازسويي ديگر اميدواريها به بقاي زندگي زناشويي بين زوج هاي تحصيل کرده و پخته تر، به مراتب بيشتر است.درهمين حال نظريه هاي کارشناسي و دلسوزانه درخصوص واقعيت هاي زناشويي براين است که طلاق نيز از آن جمله حوادث و اتفاق هاي ممکن است که علاج آنرا قبل از وقوع بايد کرد.بنابراين همسرگزيني و معيارهاي مربوطه به آن، جزو مهارتهايي از زندگي است که مي بايد در بستر خانواده و اجتماع به فرزندان و شهروندان انتقال داده شود و اين امر منوط به معيارهاي انتخاب است.
چنانچه اهداف و متغيرهاي متعالي براي انتخاب همسر در نظر گرفته شده باشد آينده خوبي را مي توان براي ازدواج پيش بيني کرد. معيارهايي مانند تناسب سن، تحصيلات، فرهنگ، آداب و رسوم و سطح برخورداري پايگاه اجتماعي و در نهايت باورها و اعتقادات شالوده زندگي مشترک را مي سازد. لذا براي دوام يک انتخاب صحيح و پايداري آن استحکام زندگي مشترک علاوه برآنکه انتخاب صحيح موثر است، رعايت کردن اصول حاکم بر زندگي مشترک نيز موجبات پايداري زندگي را فراهم خواهد کرد. در اين باره مي توان به مديريت عاطفي در زندگي، مديريت اقتصادي و مديريت اخلاقي بر زندگي و بسياري از کارکردهاي ديگر اشاره کرد. يادمان باشد عشق،مهرورزي، انتقال محبتهاي کلامي و احساسي، بردباري، گذشت، چشم پوشي، فداکاري، احترام، تفاهم ودرک متقابل هرکدام به نوبه خود مي توانند عاملي در دوام زندگي مشترک باشند.
علايق و نيازهاي طرفين، توجه به رشد و شخصيت طرفين، توجه به استعداد و هويت فردي طرفين و بسياري از توجهاتي که زندگي لازم دارد، مي تواند استعداد زندگي خوب را در پي داشته باشد. و معيارهاي نادرست مي تواند از دلايل گسست زندگي مشترک باشد و چناچه باهم تلفيق نشده باشد به اين معنا که همسر گزيني به صورت تک بعدي صورت گرفته است و به عبارت ديگر دخالت ندادن عقل، فرهنگ، ارزش ها و باورها جايگاه ها و پايگاه ها، سن و تحصيلات، هم کف بودن و متناسب بودن زوجين براي يکديگر جزو اين موارد است که پس از ازدواج موجب گسست مي شود. نبود تفاهم، عدم توجه به نيازها و علايق با يکديگر،بي اعتنايي به يکديگر، بي مهري و بي محبتي زوجين، مشکلات اقتصادي شغلي و دخالت هاي غير حرفه اي ديگران و نبود گذشت و چشم پوشي از عيوب و نداشتن تحمل و بردباري در زندگي مي تواند شيرازه زندگي را از هم پاشيده و نهايتا منجر به گسست رابطه زن و شوهر و نابساماني خانواه شود.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید