زندگي پس از جدايي، موضوعي است كه هر زن يا مردي پيش يا پس از جدا شدن از همسرش به شكل جدي به آن فكر ميكند. مشاهدههاي خبرنگار ما از دادگاههاي مختلف نشان ميدهد بسياري از مراجعهكنندگان به مراجع قانوني كه تا پيش از اين حضور، اطلاعي از شيوه برخورد قانون با مسائل خانواده نداشتند، در همان برخوردهاي اوليه متوجه ميشوند برخلاف تصور آنها، نگاه قانون به روابط زناشويي با عشق و عاطفه همراه نيست و هر نوع تصميمگيري درخصوص پرونده همسران فقط تابع سندي رسمي به نام عقدنامه است كه به روابط آنها شكل رسمي و قانوني داده است. اولين تاثير چنين وضعيتي بر ذهنيت افراد اين است كه براي ادامه زندگي تصميم ميگيرند ديگر سراغ ازدواج نروند و باقيمانده زندگي خود را به تنهايي بگذرانند. چنين شيوهاي ميان زنان مطلقه بسيار رواج دارد و بسياري از آنها چه آنها كه فرزند دارند و چه آنها كه صاحب فرزند نشدهاند تا سالهاي سال مجرد باقي ميمانند. برخي مردان نيز چنين شيوهاي را در پيش ميگيرند، اما باز هم طبق مشاهدههاي من به عنوان يك خبرنگار در حوزه حقوق خانواده، در مرداني كه از همسران خود جدا ميشوند، پس از مدتي تمايل زيادي براي ازدواج مجدد وجود دارد. به عبارت سادهتر بيشتر مردان پس از اختلاف با همسر خود به اولين چيزي كه به موازات جدايي فكر ميكنند، پيدا كردن همسري جديد و ازدواج مجدد است، اما زنها پس از شكست عاطفي معمولا به دور خود حصاري ميكشند و تا مدتها ارتباط تازهاي را نميپذيرند. در بيشتر ازدواجهاي جديد، مردها ترجيح ميدهند همسر بهتري برگزينند و با فردي بالاتر از همسر قبلي از نظر سن، تحصيلات، وضعيت مالي و... ازدواج كنند تا با انگيزههاي مختلفي همچون اثبات برتري، برانگيختن حسادت همسر سابق، اثبات شكست ناپذيري خود و... برتري خود را نشان دهند و در اين مسير هيچ كاري بهتر از ازدواج با دختري كه پيش از آن ازدواج نكرده و اصطلاحا باكره است، نيست. در نقطه مقابل، براي برخي زنان مطلقه نيز خواستگارهايي پيدا ميشود كه پيش از آن ازدواج نكردهاند. چنين خواستگارهايي معمولا با اين نوع انتخابها تلاش ميكنند برخي كمبودهاي شخصيتي خود را پوشش داده، به نوعي شخصيت خود را رشد يافته نشان دهند. اينكه تا چه اندازه چنين ازدواجهايي موفق است، پرسشي است كه ناصر سربازي، وكيل دادگستري در پاسخ به آن ميگويد: « ميزان موفقيت يا عدم موفقيت ازدواج دوم افراد بستگي به شخصيت خود آنها دارد. براي بيشتر اين زنان و مردان مهم است كه پس از يك شكست، در ازدواج بعدي روش خود را اصلاح كنند و با رفتارهايي مانند گذشت در مقابل همسر جديد خود و نيز رعايت مواردي كه پيش از آن رعايت نكردهاند، به زندگي تازهشان تدوام بيشتري بدهند. اما برخي ديگر نيز در ازدواج دوم خود شكست ميخورند و من به عنوان وكيل گاه با زنان و مرداني مواجه ميشوم كه براي جدايي از همسران خود در ازدواجهاي دوم و سوم مراجعه ميكنند. من به همه افرادي كه براي بار دوم قصد ازدواج دارند توصيه ميكنم حتما در اين مرحله از مشاوره استفاده كنند تا ديگر با يك ازدواج اشتباه از لحاظ روحي صدمه نبينند.»
سربازي درخصوص الگوهاي مختلفي كه در اين مرحله ميتوان آن را رعايت كرد نيز ميگويد:« معمولا مشاوران و روانشناسان به مردي كه تاكنون ازدواج نكرده توصيه نميكنند با زني ازدواج كند كه در زندگي قبلي خود شكست خورده و جدا شده است. در چنين ازدواجهايي معمولا مسائل و مشكلات متعددي وجود دارد؛ البته در وضعيتي كه مرد تاكنون ازدواج كرده و به ازدواج با زني علاقهمند است كه تاكنون ازدواج نكرده هم مشكلاتي وجود دارد كه بمراتب كمتر از شكل ازدواج اوليه است. هرچند ميزان موفقيت در اين نوع ازدواج هم بستگي به شخصيت هر دو طرف دارد، اما در شرايطي كه هر دو طرف پيش از اين ازدواج كردهاند و از همسران خود جدا شدهاند، ازدواج مجدد آنها با يكديگر ميتواند به موفقيت بيشتري منجر شود.»
آنچه اين وكيل دادگستري به آن اشاره ميكند، همان موضوعي است كه در مقالههاي قبلي با عنوان هم كفو بودن از آن نام برده و به آن اشاره شد كه همسران بايد از نظر تحصيلي، شغلي، موقعيت اجتماعي، فرهنگي و ديگر جنبهها با هم شباهت داشته باشند. تجربه نشان داده زنها و مردها پس از ازدواج در موقعيت آسيبپذيري قرار ميگيرند.
نكته قابل تامل ديگر اينكه زن و شوهر پس از جدايي براي ازدواج بعدي خود دچار حساسيتهاي خاصي ميشوند و مثلا برخي از مشكلات همسر سابق خود را در خواستگار جديد جستجو ميكنند. اگر مردي قبلا با زني ماديگرا و پولكي ازدواج كرده باشد، در خواستگار خود دنبال اين مساله ميگردد كه آيا اين فرد هم مادي است يا خير. به همين دليل بروز اولين نشانههاي چنين وضعيتي در فرد مقابل، در مرد حساسيت ايجاد ميكند. يا زني كه شوهر سابق او خسيس بوده، هميشه نگران اين است كه همسر بعدياش خسيس نباشد. به همين دليل در چنين مواردي اعتماد سازي دو طرف بسيار مهم است و مهمتر اينكه دو طرف وضعيتي مشابه با هم داشته باشند.
نكته ديگري كه همسران بايد هنگام ازدواج بعدي خود به آن توجه داشته باشند، فاصله بين ازدواج اول و دوم است. باز هم طبق مشاهدههاي خبرنگار ما در زماني كه از ازدواج قبلي فرد زمان زيادي بگذرد، اين مساله سبب ميشود او بسياري از حساسيتهاي خود را از دست بدهد و نسبت به بسياري از مسائل مهم زندگي مشترك بي تفاوت شود. از نكاتي كه برخي از زنان و مردان در ازدواج دوم خود با يك زن و مرد طلاق گرفته به آن توجه ميكنند، رفتار فرد طلاق گرفته پس از جدايي است. يكي از همين زنان برايم در دادگاه تعريف ميكرد كه همسر دومش مدتها خانه مجردي داشته و به تنهايي زندگي ميكرده و اين مساله سبب شده بود تا اين مرد نسبت به بسياري از مسائل اخلاقي بياهميت باشد و به همين دليل در ازدواج دوم خود نيز به بن بست رسيده بودند.
از نكات ديگري كه براي ازدواج دوم بايد به آن توجه كرد اين است همسران در زندگي جديد همسر خود را با همسر قبلي مقايسه ميكنند و ميكوشند بفهمند كه همسر جديد چه تفاوتي با همسر قبلي دارد و چه نكات مثبت يا منفياي در اوهست. اين هم مسالهاي است كه در دراز مدت به بروز اختلافهاي شديد منجر ميشود و مثل يكي از مراجعاني كه با او در دادگاه صحبت كردم، ممكن است كار او را به جدايي بكشاند. برخي همسران نيز تلاش ميكنند هنگام ازدواج، نسبت به همسر قبلي فرد مورد نظر خود اطلاعات كاملي كسب كنند. در چنين مواردي نيز گاه ديده ميشود طرفين براي جلب ترحم و دلسوزي خواستگار، نسبت به همسر قبلي خود اطلاعات جهتدار و بياساسي ميدهند. در چنين مواقعي همسر جديد ممكن است با جستجو در گذشته متوجه دروغ و تناقض همسر فعلي خود شود و چنين چيزي نيز معمولا ازدواجهاي دوم را بشدت آسيب پذير ميكند. بر همين اساس برخي افراد به جاي ازدواج دائم، ازدواج موقت را انتخاب ميكنند، اما چنين ازدواجهايي نيز معمولا زمينه زيادي براي سوءاستفاده بخصوص از زنان وجود دارد و برخي مردان به زنان بيوه به عنوان زمينهاي براي فرصتطلبي نگاه ميكنند. به همين دليل زنان در چنين ازدواجهايي بسيار آسيب پذير هستند.
شكل ديگري از روابط همسران در اين مرحله كه بسيار خاص و نادر است، آشنايي زنان و مردان با افرادي است كه همچنان مشكل آنها از نظر حقوقي حل نشده است، اما نسبت به طرف مقابل خود ديگر علاقهاي ندارند. گاهي اين آشناييها تداوم مييابد و با جدا شدن زن يا مرد از همسر قبلي كه ديگر دلبستگي قلبي نسبت به آن وجود ندارد، اين رابطه با طي كردن مراحل قانوني به ازدواج ختم ميشود، هرچند چنين مسالهاي ممكن است هر دو طرف را دچار دردسرهاي جدي كند.
در چندين مورد نيز زنان و مردان پس از ازدواج مجدد براي اينكه در زندگي تازه ميزان آسيبپذيري خود را به حداقل برسانند، تلاش كردند تا رابطه خود با همسرشان را به چشم رابطهاي ببينند كه تداوم زيادي ندارد و هر لحظه منتظر جدا شدن و از دست دادن همسر خود شوند. اين شيوه نيز دردسرهاي خاص خود را دارد، اما در مجموع توصيه ميشود زنان و مردان پس از پشت سر گذاشتن زندگي سابق خود به جاي اينكه به رابطه گذشته به چشم يك پيروزي يا شكست نگاه كنند، بكوشند انتخابي معقول و درست داشته باشند و با پند گرفتن از تجربههاي تلخ گذشته، زندگي جديد خود را بر پايه عقل و منطق پايهگذاري كنند. البته هميشه هم اينطور نيست. مثلا در يكي از پروندههاي خانوادگي، مردي پس از جدايي از همسر اول خود كه مهريهاش 500 سكه بود، مهريه همسر دوم خود را 1000 سكه تعيين كرده و علت اين امر را چنين توضيح داده بود:« اين با قبلي فرق ميكنه!»
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید