ارتباط خانوادگي و تأثير آن بر بهداشت روان ( قسمت دوم )
در قسمت قبل به ارتباطات خانوادگي و تأثير آن بر بهداشت روان پرداختيم. اينک در ادامه مي خوانيم...
بسياري از اختلالات رفتاري و رواني، ناشي از نوع ارتباطات غلط کلامي و غيرکلامي در درون نظام خانواده است. در اين بخش تعدادي از اين اختلالات که به طور مستقيم يا غيرمستقيم، پيامد اين گونه ارتباطات است، مورد بررسي قرار مي گيرد.
1- دروغ گويي:
شايع ترين و بارزترين اختلال در درون نظام خانواده که بين اعضا ، ايجاد عدم اعتماد و اطمينان مي کند، دروغ گويي است. اين عمل با نتيجه ي مستقيم يادگيري توسط ساير اعضاي خانواده است يا نتيجه ي ترس و شرم و حجب و حيا يا به خاطر تکبر و غروري است که معمولاً بزرگ ترها نسبت به يکديگر يا نسبت به اعضاي کوچک تر خانواده دارند.
2- اختلالات گفتاري:
اختلالات گفتاري دسته اي از اختلالات هستند که به نحوي در بيان و درک گفتار ايجاد مشکل مي نمايند. شايع ترين آن ها لکنت زبان است. اگر در ايجاد اختلال لکنت ، شيوه هاي ارتباطي نقش قاطع و تعيين کننده اي ندارند، اما در بروز و تشديد آن تأثير بسزايي دارند. نحوه ي برخورد با لکنت فرد مبتلا توسط ساير اعضا، مثلاً تکرار کلام به صورت تقليد از فرد مبتلا يا مسخره کردن او در جمع به اشکال مختلف، نه تنها مشکل گفتاري را تشديد مي کند، بلکه عزت نفس و اعتماد به نفس فرد مبتلا را کاهش مي دهد.
3- اختلالات تيک:
اختلالات تيک به حرکت يا ايجاد اصوات غيرارادي، ناگهاني، سريع، ناموزون و حرکت کليشه اي مداوم بدن، اطلاق مي شود. اختلال تيک به دو صورت گذرا و مزمن تقسيم مي شود و هر کدام شامل تيک صوتي و حرکتي است.
نحوه ي برخورد کلامي يا تقليد رفتارهاي فرد مبتلا به تيک يا مسخره کردن حرکات او هم در مورد تيک هاي صوتي ، و هم در مورد تيک هاي حرکتي، به شدت ، اختلال تيک را افزايش داده، فرآيند بهبودي را به تأخير مي اندازد.
4- بي اختياري ادرار:
مشکل بي اختياري ادرار يا شب ادراري يکي از مشکلات شايع دوران کودکي است. امروزه مشخص گرديده که مسائل و مشکلات گذرا و ديرپاي درون خانواده علاوه بر نقشي که در بروز و پديدآيي اين اختلال دارند، در تشديد و تداوم آن نقشي اساسي تر و جدي تر خواهند داشت. آموزش هاي غلط کلامي در مورد کنترل ادرار، تذکرهاي نابجا و سخت گيري هاي بي مورد از جلمه علل رواني – اجتماعي بي اختياري ادرارند. علاوه بر آن، بيان مشکل بي اختياري در بين اعضاي خانواده و ساير افراد، دادن القاب و اسامي خاص به کودکان مبتلا و هر گونه تحقير و تنبيه کلامي که در مورد فرد مبتلا به اين اختلال اعمال مي شود، در کاهش اعتماد به نفس و ارزش خود تأثير مي گذارد ، و دامنه و طول مدت بي اختياري را افزايش مي دهد.
5- اختلالات اضطرابي:
اختلالات اضطرابي به شکل هاي مختلف از جمله اضطراب منتشر، اضطراب جدايي، ترس هاي مرضي، وسواس فکري و عملي بروز مي کنند که يکي از علل مهم اضطراب، مخصوصاً در مورد ترس هاي غيرمنطقي و وسواس، عامل يادگيري است. نوع کلامي که توسط والدين و بزرگ ترها در مواجهه با موقعيت هاي خاص مثل: مواجه شدن با يک حشره، حيوان يا رعد و برق و امثال آن به کار برده مي شود يا رفتارهاي غيرکلامي که بروز داده مي شوند، در ايجاد ترس هاي مرضي يا غير منطقي نقش اساسي دارند. رفتارهاي کلامي و غيرکلامي در مورد نظافت، نظم و ترتيب، شست و شو، آداب و رسوم و امثال آن توسط اطرافيان، زمينه ساز و تشديد کننده ي وسواس هاي فکري و عملي اند. رفتارهاي تهديد آميز والدين نسبت به يکديگر، تهديد والدين براي جدايي و طلاق، گفت و گوي مداوم درباره ي مسائل بيمناک و هراس آور، ژست هاي ترسناک گرفتن، بيان ترس و شيوه ي ابراز آن، تنبيه هاي کلامي خطرناک و ... در ايجاد و تشديد اضطراب جدايي، اضطراب منتشر و ترس هاي دوران کودکي بسيار مؤثرند.
6- رفتارهاي کليشه اي و عادتي:
رفتارهاي عادتي يا کليشه اي مثل ناخن جويدن، دسته ي ديگري از اختلالات اند که نوع ارتباط کلامي يا غيرکلامي اطرافيان در تشديد و حتي پديد آوردن پاره اي از آنها نقش دارند. به عنوان مثال ناخن جويدن مي تواند ناشي از رفتار غير کلامي يکي از اعضاي خانواده در مواجهه با يک حالت هيجاني باشد که از طريق مشاهده و انتقال آن، يکي ديگر از اعضا را نيز مبتلا مي سازد.
7- کودک آزاري:
ساده ترين و در عين حال گسترده ترين عوارض ارتباط هاي کلامي و غير کلامي نامناسب در پديده ي کودک آزاري مشاهده مي شود. اگر کودک آزاري را طيف دامنه داري از غفلت و بي توجهي تا آزار جسمي، جنسي و حتي قتل تعريف کنيم، رفتارهاي ارتباطي اطرافيان، مخصوصاً والدين، خواهران و برادران بزرگ تر در اعمال آن جايگاه ويژه اي دارد. استفاده از عبارت هاي تهديد کننده، تحقير کننده و کاربرد جملاتي که در آن ها به نوعي تماميت شخصي يا شخصيتي کودک مورد خطاب واقع مي شود. سندرم ( syndromeنشانگان ، تعدادي خصوصيات ، رويدادها يا رفتارها که به نظر مي رسد با هم ديده مي شوند يا به نحوي وابسته و هماهنگ هستند ) کودک آزاري را ايجاد و تشديد مي کند. کودکي که از اين اختلال و سندرم رنج مي برد، معمولاً خودپنداره ( تصور هر کس از خود ) و عزت نفس پاييني دارد. احساس ترس، گوشه گيري، افسردگي، درماندگي آموخته شده، اضطراب و اختلالات خواب از ديگر عوارض کودک آزاري است.
8- ناهنجاري هاي جنسي:
در پديد آمدن تداوم ناهنجاري هاي جنسي، در کودکان و نوجوانان، مخصوصاً گرايش هاي جنسي زودرس و حتي بلوغ جنسي زودرس، ارتباطات کلامي و غيرکلامي افراد بزرگسال تأثير انکار ناپذيري دارد. به کار بردن اصطلاحات و عبارات تحريک آميز نسبت به کودک يا در مقابل کودک، استفاده از اشاره ها و استعاره ها و لطيفه هاي تحريک آميز ، رفتارهاي تحريک کننده ي بدني و انجام رفتارهاي جنسي هر چند خفيف و ظريف ، از جمله ارتباط هاي کلامي و غيرکلامي مؤثر بر ناهنجارهاي جنسي در کودکان و نوجوانان به شمار مي آيند.
9 - اختلال سلوک
اختلال سلوک عبارت است از الگوي رفتاري مداومِ مقاوم که در آن حقوق اساسي ديگران يا هنجارهاي اجتماعي و اصول عمده ي متناسب با سن زير پا گذاشته مي شود.
خطر ابتلا به اختلال سلوک در کودکاني که يکي از والدين حقيقي يا والد خوانده ي آنها به اختلال شخصيت ضد اجتماعي مبتلاست يا يکي از برادران يا خواهران آنها مبتلا به اختلال سلوک است، بيشتر است. اين اختلال همچنين در کودکاني که والدين آنها وابستگي به الکل، اختلالات خلقي، اسکيزوفزني يا اختلال بيش فعالي همراه با عدم توجه يا اختلال سلوک داشته اند، شايع تر است. صرف نظر از تأثيرات وراثتي والدين بر کودکان که در اين اختلال گزارش شده، بخش عمده اي از رفتارهاي ضداجتماعي و مرتبط با اختلال سلوک و بزهکاري، ناشي از آموزش توسط پيام هاي کلامي و غير کلامي والدين، خواهران و برادران است.
10 - اختلال گستاخي ( لجبازي) يا بي اعتنايي مقابله اي:
اين اختلال عبارت است از:
الگوي رفتاري منفي کارانه، خصمانه و بي اعتنا که حداقل به مدت شش ماه طول مي کشد و با خصوصياتي همچون زود عصباني شدن ، با بزرگسالان مشاجره کردن، عملاً مزاحمت فراهم کردن، کينه توزي، خشمگيني و حساسيت همراه است.
اختلال بي اعتنايي مقابله اي در خانواده هايي که حداقل يکي از والدين سابقه ي ابتلا به اختلال خلقي، اختلال بي اعتنايي مقابله اي، اختلال سلوک، اختلال شخصيت ضداجتماعي يا اختلال مربوط به مواد دارد، شايع تر است. کودکاني که مادران آنها از اختلال افسردگي رنج مي برند بيشتر به رفتار مقابله اي مبتلا مي شوند. ضمن توجه به تأثيرات وراثتي در بروز و پديد آيي اين اختلال (بي اعتنايي مقابله اي) ، رفتارهاي ارتباطي والدين مبتلا به اختلالات خلقي و سلوکي ، شخصيت ضداجتماعي يا اختلال مربوط به مواد و افسردگي نيز جايگاه ويژه اي دارد. اگر رفتارهاي کلامي و غيرکلامي والدين مبتلا به اختلالات فوق را که در برگيرنده ي پيام هاي ضداجتماعي، بزهکارانه و ناتواني در ابراز مناسب عاطفه و هيجان است، در نظر بگيريم ، هر يک به نوعي در ارسال پيام هاي نامناسب و حتي متضاد که گمراه کننده يا گيج کننده و گاهي عاري از محبت و دلبستگي است، دخالت دارند که به گونه اي در ايجاد اختلال لجبازي يا بي اعتنايي مقابله اي نمودار مي شوند.
بررسي دقيق تر سبب شناسي در مورد اختلالات، مخصوصاً اختلالات دوران کودکي نشان مي دهدکه ارتباط هاي کلامي و غير کلامي اعضاي خانواده، مخصوصاً والدين در سال هاي اوليه ي کودکي، در شکل گيري و تداوم اين اختلالات نقشي کليدي داشته، گاهي علت اصلي در عدم بهبودي يک اختلال مي باشد. علاوه بر اختلال هاي شناخته شده که پيام هاي کلامي و غير کلامي در آنها نقش دارند، بسياري از مشکلات زودگذر و پايدار ارتباطي بين اعضا نيز هيچ دليل واضح ديگري جز مخدوش بودن پيام هاي ارتباطي ندارند. احساس کسالت و کدورت از يکديگر، قهر کردن، بي حوصلگي در تحمل يکديگر، ناتواني در ابراز عواطف عميق نسبت به يکديگر، ناتواني در بلند خنديدن، نق زدن، غر زدن، لجبازي کردن، عواطف دوگانه ي عشق و نفرت نسبت به يکديگر داشتن، حسادت و افکار آلوده به انتقام و .. از جمله ي اين گونه مشکلات هستند.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید