پرسش ـ دليل حقّانيت اسلام (تشيع) نسبت به اديان ديگر چيست؟
پاسخ ـ ابتدا چند نكته را متذكر ميشويم:
1 . حل نهايي اين گونه سؤالات و شبهات ديني، جز با مطالعات گسترده و پيگيري جدّي خودتان ممكن نيست. سخنان ديگران، تنها ميتواند شما را در اين مسير كمك كند، امّا هيچگاه سبب رفع كامل شبهه و حلّ نهايي سؤال نخواهد شد. البته بدانيدكه اگر براي يافتن حقيقت جدّي باشيد، از رحمت و عنايات الهي قطعاً برخوردار خواهيدشد كه: «اَلَّذِينَ جاهَدُوا فِينا لَنَهْدِيَنَّهُم سُبُلَنا» (عنكبوت 29، آيه 69.) يعني آنها كه در مسير ما تلاش كنند، همانا ما راههايمان را به آنها نشان داده، آنان را هدايت خواهيم نمود.
2 . به دو طريق اجمالي و تفصيلي ميتوان به اين سؤال پاسخ گفت:
پاسخ اجمالي: انسان با دومعيار ميتواند به حقّانيّت يك دين پي ببرد:
الف ـ مطابقت اصول و مباني آن با فطرت (وجدان) و عقل.
ب ـ نبودن تناقض بين اصول و احكام دين.
شما بعد از مطالعه اجمالي در اديان بزرگ دنيا مثل اسلام، مسيحيت و يهوديت با اين دو ميزان ميتوانيد به حقّانيت اسلام پي ببريد؛ چون غير از اسلام، اصول و ضوابط اديان ديگر قطعاً فاقد دو معيار ذكر شده يا لااقل مخالف يكي از آن دو خواهد بود؛ به عنوان نمونه شما ميتوانيد با مقايسه اسلام و مسيحيت در امور ذيل به حقانيت اسلام پي ببريد:
1 . فطرت و وجدان انسان حكم ميكند كه هيچ حكم ضد عقلي را نپذيرد و در همه اعتقاداتش دليل عقلي ارائه كند. اگر به مسيحيت بنگريد، خواهيد ديد كه اين حكم فطري و وجداني به شدّت نقض شده است؛ چون در اين مكتب حوزه ايمان و اعتقادات، از حوزه عقل و استدلال جدا است و هيچگاه به پيروانشان اجازه انديشيدن در اموري نظير تثليث و... را نميدهند و از آنان ميخواهند كه به اين امور فقط ايمان آورند در حالي كه شريعت مقدس اسلام بهشدت با اين امر مخالف است و از پيروانش ميخواهد كه دينشان را با منطق عقل و خرد بشناسند و از تقليد كوركورانه پرهيز كنند. اهميت اين مسئله بهحدي است كه فقها و مراجع ديني، نخستين مسئله رسالهشان را به عنوان لزوم تحقيق در اصول دين بيان نمودهاند.
2 . وجود تناقض در انجيل، بياعتباري آن را ثابت ميكند در حالي كه در قرآن واسلام هيچگونه تناقضي (در فروع و اصولش) مشاهده نميشود. مثلاً در انجيل متي باب 12 آمده است:
مسيح گفت: هر كس با من نباشد، بر ضرر من خواهد بود.
مسيح فرمود: هر كس بر ضد و ضرر ما نباشد او با ما است.
پيدا است كه بين اين دو كلام تناقض است؛ چون در پيام اول افراد بيطرف را نيز بر ضد و ضرر خود دانسته در حالي كه در پيام ديگر، افراد بيطرف را جزء يارانش ميداند. ( سيد ابوالقاسم خويي، مرزهاي اعجاز، ترجمه جعفرسبحاني تهران: انتشارات محمدي، 1349 ص 82 ـ 83.)
مطالعه و تتبع بيشتر در اين قسمت را به خودتان ارجاع ميدهيم.
پاسخ تفصيلي: در پاسخ تفصيلي، دو روش اساسي براي شناخت اديان را بيان ميكنيم:
1 . روش تاريخي: به اين معنا كه با مطالعه دقيق تاريخ پيدايش دين مورد نظر، آن را بررسي كنيم. اگر در اين روش مطالعات شما اصولي و نيز مقايسهاي باشد، به نتايجي ارزشمند خواهيد رسيد. به نظر ما براي شناخت دقيق تاريخ اسلام بر اساس اين روش، كتاب «انقلاب تكاملي اسلام» مناسب است. شما با مطالعه اين كتاب، شناخت جامعي از تاريخ اسلام و
اصول آن پيدا نموده از بسياري كتابهاي ديگر بينياز خواهيد شد.
2 . روش فلسفي و علمي: اين شيوه كه برگرفته از آثار شهيد مطهري(ره) است، مبتني برآن است كه يك پژوهشگر در مسائل اديان در آغاز تحقيق، به مباحثي نظير شناخت، معيار شناخت، ابزار شناخت، منابع شناخت، امكان شناخت و...بپردازد؛ چون منشأ اصلي اختلاف ايدئولوژي و جهانبيني مكاتب و مذاهب دنيا، به اختلاف در مسائل فوق بر ميگردد. شما ميتوانيد بر اساس اين روش اصولي و متقن، به حقّانيّت اسلام نسبت به مكاتب ديگر پي ببريد. در اين باره بهترين منابع مطالعاتي عبارتند از:
«شناخت در قرآن» از شهيد مطهري؛
«شناخت» از شهيد مطهري؛
سلسله كتابهاي «مقدّمه اي بر جهان بيني» از شهيد مطهري؛
«خدا از ديدگاه قرآن» نوشته آيت اللّه بهشتي.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید