راستی هیچ فکر کرده اید زندگی آدمی چه زود می گذرد. تصور نمی کنم جوانان گذران سریع عمر را با اهمیت تلقی کنند. گوئی عمر جاوید دارند ولی کم کم که قوای جوانی از بین رفت ،می فهمند که واقعاً آفتاب عمر خیلی زود رو به افول می رود و حیف از این عمر کوتاه که لحظه ای غیراز راه عشق و هدف اصلی صرف شود. روزی که در آستانه پیری هستید و قوای جوانی به تدریج تنزل یافته نظری دقیق به کارنامه زندگی خود بیندازید:
اگر تمام عمر مطالعه کرده و درس خوانده باشید از کرده پشیمانید که چرا در کسب مال نکوشیده و ذخیره پیری جمع نکرده اید و اگر تمام عمر پی کسب مال رفته باشید باز هم پشیمانید که چرا دنبال علم و هنر نرفتید و اگر تمام عمر در طلب کسب لذت بوده اید باز هم پشیمانید که چرا در پی طاعت نرفته اید. یعنی در هر حال به گذشت ایام تاسف می خورید و آرزوی تجدید عمر بر باد رفته را می کند.
تنها در یک مورد است که بدون آه و تاسف از گذران عمر راضی هستید و اگر تجدید شود دوباره درهمان راه قدم می گذارید و آن وقتی است که در این دوران هر چه بیشتر امکان داشته دنبال عشقتان بوده اید یعنی قدم در راه نیل به هدف اصلی خود گذاشته اید.
تنها دراین حال است که گذشت روز و ماه و سال بر شما گران نیامده و مشکلات زندگی در نظرتان شیرین جلوه کرده است و علاوه بر تلف نکردن عمر و رضایت خاطر از گذران آن لااقل گرفتار عوارض و ناراحتیهای عصبی نشده اید. آنکس که عاشق وار در راهی قدم گذاشته و بدون وقفه رو به پیش می رود اصولاً مشکلی در راه خود نمی بیند و روی این اصل گرفتار عقده روانی نمی شود! سعی می کند مشکلات را حل کند و مسلماً در این راه توفیق با اوست.
اصولاً زندگی عبارت از مواجهه با انواع مشکلات و گشایش راه حل آنهاست ولی چه خوش، آنکس که این عمر کوتاه را دنبال هدف مخصوص خود رود تا بیهوده آنرا از دست نداده باشد. از شما می پرسم آیا تا به حال هدف اصلی زندگی خود را یافته اید؟ مرد و زن فرق نمی کند، بیشتر کسانی که ازدواج می کنند از هدف اصلی ازدواج بی خبرند! وازدواج را با عروسی عروسکها فرق نمی گذارند.
ما اغلب به جای جلب محبت و احترام همسرمان سعی می کنیم او را نسبت به خود حسود یا مترحم سازیم یعنی در حقیقت میل داریم محبت را به قیمت ترحم بخریم و روی این اصل اگر همسرمان به ما لطفی نداشت به بیماری عصبی و روانی مبتلا می شویم که از آن راه محبت او را جلب کنیم در صورتی که بهتر است با اراده قوی و دانش بیشتر سعی کنیم خود را طوری بسازیم که همسرمان یقین کند بی وجود ما فردی ناقص است و برای تکمیل خود، وجود ما را با لطف کامل بپذیرد.
در کشور ما هنوز زندگی زنان دو مرحله جداگانه دارد که هر یک به کلی از دیگری مجزاست.
1- اول دوران قبل از ازدواج که در آن هنگام دختران می کوشند با دلبری و طنازی بیشتر خود را برای زناشویی آماده سازند و جوانی را برای برآوردن کلیه خواسته های دلشان انتخاب کنند!
2- دوران ازدواج که سعی دارند در آن هنگام کلیه آرزوهای قلبی خود را جامه عمل بپوشانند!
هیچ کدام از این دونمی تواند ضامن سلامت روان و جسم آدمی شود تا به امنیت و آرامش محیط خانواده بینجامد بلکه قبل از هر چیز باید هر کدام از دوشیزگان از همان اوان شروع به تحصیل مثل اغلب مردان تصمیم بگیرند دراجتماع اقدام مفید انجام دهند و یا فلان شخصیت بزرگ علمی یا اخلاقی یا اجتماعی و امثال آن را بشوند و ازدواج را نیز برای انجام همین منظور بپذیرند و در راه نیل به همین مقصود، شوهر دلخواه خود را بیابند یعنی همانطور که گفتم دنبال عشق اصلی و واقعی خود روند و ازدواج را به عنوان امر دوم و وسیله کمک به هدف اصلی بپذیرند تا از آن وسیله برای نیل به مقصود خود نیز استفاده کنند و عمر عزیز را تلف نکرده باشند.
عده زیادی از زنان نیزاینگونه افکار عالی و هدف مفید و بزرگ دارند و آنها هستند که به نور کمال خود ( نه جمال) ،کشور را منور ساخته و مایه افتخار ایران عزیز شده اند.
ولی ای کاش روز به روز برعده این قبیل عشاق و خدمتگزاران واقعی افزوده و از عده آنها که زندگی را بدون هیچگونه هدف بسر می برند و عمر را فقط صرف خوردن و پوشیدن و گردش کردن و... می کنند کسر شود تا گله و شکایت از بین برود و زنان نیز از شر ابتلاء به عوارض عصبی و روانی مصون باشند.
آنانکه هدف عالی دارند می دانند که برای نیل بدان هدف باید زحمت بکشند و از خود گذشتگی به خرج دهند. هدف، هر چه بزرگتر باشد رسیدن بدان مشکلتر است منظور اصلی از زندگی فقط ازدواج و برآوردن کلیه خواسته های حیوانی آدمی نیست بلکه آدمی برای منظوری بزرگتر از خوردن و خوابیدن و پوشیدن به دنیا آمده که باید کلیه این عوامل جسمی را فدای آن کند.
اگر زنان، عاشق زندگی باشند و منظور اصلی ادامه حیات زنا شویی را دریابند آیا گله و شکایتی باقی خواهد ماند؟ و یا مثلاً از اینکه مادر شوهر با خواهر شوهرشان به آنها توهین کرده و یا شوهرشان در آمد کافی برای برآوردن حوائج آنها نداشته ناله و ندبه خواهند کرد؟
مشکلی در دنیا نیست. بلکه مشکل در فکر و روح کوچک خودتان است. اگر قدری بلند نظر باشیم و دنیا و خلقت جهان را بهتر بشناسیم تمام مشکلات با سر پنجه ی قدرتمان حل می شود.
باید سعی کرد تا مشکلی پیدا نشود و برای انجام این عمل باید عینک خوش بینی داشت. مرد و زن فرقی ندارد .هر دو گرفتار اغراض ناروای خود هستند ولی با تمرین و مطالعه باید کوشید تا خارهای جانگزایی را که در طی سالیان دراز به علت نادانی و جهالت بر دل افراد نشسته و بخصوص قلب رئوف و حساس این فرشتگان محبت یعنی زنان را مجروح ساخته خارج ساخت.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید