2- تراکم تنش از کام هاي وازده ( انسان آرزوها و کام هاي ناخوشايند را وا م يزند و به ضمير ناخودآگاه مي راندو اين کام ها پيوسته در صدد يافتن راهي هستند که بتوانند از ناخودآگاهي به خودآگاهي آيند) است که موجب جريحه دار شدن روح و روان شده ؛ اين تراکم تنش "عقده" يا "کمپلکس" ناميده مي شود که موجب افزايش فشار رواني و برهم خوردن آرامش روحي مي شود.
3- ضمير ناخود آگاه همواره در پي کامجويي ( دستيابي به خواسته هاي خود ) است و ضمير خود آگاه مانع آن مي شود ؛ که سرانجام با دخالت ضمير خود آگاه برتر در امر قانون و مسائلِ وجداني ، اين سه نيرو در گير کشمکش رواني و جنگ و ستيز قرار بگيرند و در نتيجه آرامش رواني دچار اختلال و شخص دچار تنش و بيماري هاي روان تني شود.
4- براي کسب آرامش رواني بايد اين سه نيرو باهم سازش کنند براي همين منظور احتياج به مکانيسم هاي رواني است که اين سه نيرو را راضي نگه دارد (مکانيسم هاي رواني فرايندهايي هستند که شخص را در مواجهه با مسائل بيروني ياري مي کنند).
5- مکانيسم هاي رواني با شکل برتر و تکامل يافته تر، دست يابي به خواسته ها را به عرضه ظهور مي رساند. اين دست يابي به خواسته ها در مراحل ابتدايي، خود را در قالب هاي گوناگون نشان مي دهد.هنرمند واکنش خود را از کام هاي وازده به شکل هنر در مي آورد. هنر برترين روش ارضا کردن تمايلات سرکوفته است که به وسيله تصعيد به اشکال گوناگون متجلي مي شود.
6- آرزوها و تمايلاتي که وجدان آنها را پذيرفته و در بيداري بدان توجه زيادي داشته ايم ولي نتوانسته ايم به آنها جامه عمل بپوشانيم، در عالم خواب به حقيقت مي پيوندند ؛ بنابراين تجلي آرزوهاي دروني در عالم رويا و خواب باعث آرامش دروني مي شود.
7- علاوه بر دستيابي به خواسته ها ، دردهاي دروني با پوشش مبدل در قالب هنر و ادبيات و ... به نمايش گذاشته مي شود که خواهان درمان و التيام مي باشد.
8- هنرمند همچون يک روان پزشک ابتدا دردهاي دروني را به نمايش مي گذارد، سپس مرهمي براي دردها مي شود و موجب تسکين و آرامش دردها و التيام زخم هاي روحي مي گردد.
9- هنرمند بعد از التيام زخم هاي رواني به تدريج بايد از لذايد مادي و ابتدايي دور شود و در خط پيشرفت و تعالي قرار بگيرد و در قالب هنرش روح عرفاني و معنوي دميده شود و منحصر به زمان و مکان و اشخاص نشود. همواره در سير متعالي غرق آرامش عرفاني شود و التيام زخم هاي روحي خود را در آن مرحله جستجو کند.
10- دو نوع هنر ارزشمند است:
الف) هنر پاتولوژيک با ارزش درماني
ب) هنر رئاليست با ارزش فرهنگي و وسيله اي براي پالايش رواني.
11- از نقاشي کودکان که نمونه اي از هنر پاتولوژيک است مي توان به دردهاي دروني آنها پي برد که چگونه و به چه صورت درگير حالات روحي رواني هستند و براي التيام و تسکين دردهاي خود در جستجوي چه مرهمي هستند.
12- براي کسب آرامش يا بايد اميال و آرزوها را مجدداً در خط تحقق يافتن انداخت و يا اينکه با درد دل کردن و برگشت به خاطرات گذشته و تجزيه و تحليل دردها آنها را التيام داد.
13- روانکاو سعي مي کند با کنار زدن پرده آهنين خود آگاه و نيمه خود آگاه، به آرزوها و اميال نهاني بيمار دسترسي پيدا کند. بيمار با عنوان کردن دردهاي دروني اش آنها را تخليه کند و يا از درون بزدايد و روح خود را با مجهز شدن به مکانيسم هاي رواني با يک شستشوي رواني از آلودگي ها پاک کند و با مجهز شدن به مکانيسم هاي رواني ديگر تمايل به پنهان کردن و سرکوبي آنها نشان ندهد.
14- روانکاو با شناخت فرهنگ و اعتقادات و سمبل هاي رواني بيمارش به تجزيه و تحليل حالات روحي وي مي پردازد و به کمک هيپوآناليز سريع تر به تفسير خواب و رؤياها که ممکن است به زبان سمبليک عنوان شده باشد مي پردازد و بعد با شگردي ماهرانه سه نيروي دروني بيمار را متحد مي کند و او را به آرامش واقعي مي رساند.
15- روانکاو گاه با تجربه دوران هاي کودکي بيمار در حالت بهتر مي تواند او را در مسير دستيابي به آرزوهايش قرار بدهد و يا با استفاده از مکانيسم ها و تصعيد کام ها (آرزوها واميال نهاني ) ، او را در مسير دستيابي به خواسته هاي متعالي قرار بدهد و در نهايت هدفش کسب آرامش بيمار است.
16- نهايتاً کسب آرامش روحي و رواني : يعني اتحاد سه نيروي ضمير ناخود آگاه - خود آگاه – نيمه خود آگاه.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید