براي بهتر درك كردن علت اين موضوع از جماعت اين دختران جوان گذشتم و يك نسل بالاتر رفتم و روي تربيت كنندگان آنها، الگوهاي اوليه تربيت و مادرانشان مكث و تأمل نمودم. مادراني كه در حال حاضر سني از آنان گذشته و بسياري از آنها پستي و بلندي هاي زندگي را پشت سر گذاشته اند و به مرور زمان كم كم عبارت ها و واژه هاي قشنگ عشق و عاشقي را فراموش كرده اند يا كه نه، سعي مي كنند به جاي استفاده از اين عبارت ها از واژه هاي گذشت، ايثار، فداكاري و ... استفاده كنند. شايد اين طوري درد خلاء عاطفي را هم كمتر حس كنند و هم با اين واژه هاي زيبا و دهن پركن براي وجدان و غرور صدمه ديده شان مرهمي داشته باشد. (البته واژه هاي گذشت، ايثار و فداكاري اساساً كلمات ارزشي هستند، اما در مورد اين تيپ افراد حكم نقاب را دارد.)
شايد بپرسيد چرا اين قدر بي رحمانه و عريان شخصيت اين افراد را به نقد كشيدم؟ حق با شماست وقتي از خودم پرسيدم چرا اين دختران جوان اين قدر با موضوع عشق و عاشقي مشكل دارند. ياد مادرانشان افتادم و اين جمله به شدت و قوت در ذهنم شكل گرفت كه كمتر زني در زندگي خانوادگي اش خانمي كرده است. در واقع، زني كه خانمي نكرده است، يعني زني كه با عزت نفس و مناعت طبع و اعتماد به نفس زندگي نكرده است، يعني عشق و يكرنگي، وحدت و يكپارچگي را با همسر يا بخش مكمل روح و زندگيش تجربه نكرده است، اين افراد مشخصاً دختراني مجهول النفس كه با ارزش و تجربه هاي گرانقدر اساسي شخصيت مانند خودباوري بيگانه است و نمي تواند استقلال روحي رواني را تجربه كند، تربيت خواهد كرد.
وقتي انگيزه ازدواج يك نسل عقب تر و يا حتي جاري را مورد بررسي قرار مي دهيم:
- از آنجا كه در برخي خانواده ها جايگاه دختران در خانواده در رده سوم به بعد است،
- از آنجا كه تقريباً ماهيت دختران در خانواده مصرف كننده است،
- از آنجا كه در برخي خانواده ها وجود دختران در خانواده از ديد جنسيت تنش زا و خطرآفرين است
- از آنجا كه تقريباً نقش دختران در خانواده نقش ظرافت و دلبري زنانه است،
- از آنجا كه در برخي خانواده ها سرنوشت دختران در خانواده پدري كوتاه و حساب نشده است و سرنوشت اصلي آنها در خانه شوهر تعيين مي شود،
- از آنجا كه تقريباً هدف زندگي دختران در خانواده اگر هم تعريف شود با درصدي ناخالصي براي ايجاد رقابت منفي با مردان و ايجاد جايگاهي در كنار آنهاست.
- از آنجا كه تقريباً ارتباطات دختران در خانواده با دختران هم سن و سال خود تنها از جايگاه سرگرمي و خاله بازي است،
- خوب آيا دختران در خانواده دختري كرده اند؟ ارزش هاي زنانه خود كه سمبل عقل و خرد و دانايي است را تجربه كرده اند؟ مي گويند جمع گرايي از انرژي هاي زنانه است. اگر اين ويژگي جمع گرايي و ويژگي اول خرد و دانايي را در كنار هم بگذاريم، آيا محفل هاي زنانه ما محفل علم و ادب و هنر است؟
آيا دختران ما در خانواده ياد گرفته اند كه روي ارزش هاي روحي رواني خود زندگي كنند يا كه به ظواهر زنانه خويش بسنده كرده اند و در همان حد توقف نموده و خودشان را مشغول نموده اند؟
نقل مي كنند: مردان به دنيا مي آيند تا در مسير تكامل رشد كنند و به كمال وجودي خويش دست يابند حال آن كه زنان به طور تكامل يافته خلق شده اند و در اثر غفلت و به مرور زمان ارزش هاي بنيادين خود را از دست مي دهند.
شايد خيلي چرايي كردم. علما و دانشمندان معتقدند هر علم جديدي با يك يا چند چرا شروع مي شود. اگر ما هم توفيق پيدا كنيم كه به پاسخ هاي درست اين چراها دست يابيم به طور مسلم مي توانيم خيلي خانم تر يا به معنايي، با ارزش تر زندگي كنيم و نسل آتي خود را نيز صحيح تربيت كنيم.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید