تحقيقات نشان داده اند بددهني و پرخاشگري هاي کلامي که جزء لاينفک رفتارهاي روزمره برخي افراد است، تحت تاثير يادگيري، عصبانيت، ريشه هاي تربيتي يا خلقي است.
امکان بروز اين رفتارها از دوران کودکي تا بزرگسالي وجود دارد، اما اين طور نيست که دلايل آن در همه اين شرايط يکسان باشد.
دو نوع پرخاشگري کلامي و رفتاري داريم. ناسزا و دشنام از نوع پرخاشگري کلامي هستند و قطعا در جامعه اي که معتقد به ارزش هاي اخلاقي هستند مورد تاييد قرار نمي گيرد، زيرا بر خلاف تصور برخي افراد که تخليه رواني را از فوايد ناسزاگويي ميدانند و حتي گاهي با سکوت خود باعث تثبيت چنين رفتارهايي در افراد مي شوند، بايد بدانند که نه تنها اين شيوه ي صحيح تخليه رواني نيست، بلکه افراد با دلايل زير دست به چنين رفتارهايي ميزنند:
- انتقام (هنگامي که فرد جرات مقابله يا برخورد با رفتاري را نداشته باشد، يا در گفتگوي منطقي مهارتي نداشته باشد، سعي مي کند از طريق ناسزا انتقام بگيرد).
- اعتراض
- عوامل روحي - رواني (هرگاه فردي تحت تاثير فشارهاي روحي و رواني باشد، دشنام و ناسزاگويي بيشتري را بروز ميدهد که اين امر ميتواند ريشه در الگوپذيري خانواده، تربيت خانواده يا ويژگي هاي خلقي- شخصيتي داشته باشد).
- خلق و ابداع (معمولا کودکان ناسزاگويي را جزيي از ابداعات خود محسوب مي کنند و براي ابراز وجود از آن استفاده مي کنند).
از مشاهده تا ناسزاگويي
روان شناسان و جامعه شناسان معتقدند که مشاهده، در پرورش ناسزاگويي نقش مهمي دارد. فرد الگوهاي خود را از طريق مشاهده ي افراد، دوستان، خانواده، جامعه و يا ديدن صحنه هاي ناسزا و دشنام مي آموزد.
حال اگر خانواده يا جامعه نسبت به ناسزاگويي بي تفاوت بوده و واکنشي نشان ندهند، چه اتفاقي مي افتد؟ در اين شرايط بايد منتظر تکرار و تشديد ناسزاگويي در فرد باشيم که جزيي از شخصيت وي مي شود.
راهکارهاي مبارزه با ناسزاگويي
1- آموزش
2- استفاده از روش تغافل (اگر افراد در مقابل ناسزا و دشنام طرف مقابل از شيوه تغافل استفاده کنند، ممکن است تاثيرگذار باشد، اما بايد به اين نکته نيز دقت شود که ناديده گرفتن ناسزاگويي يا خود را به نشنيدن زدن، نبايد جنبه منفي به خود بگيرد و باعث تقويت رفتار ناسزاگويي شود و به نحوي بايد از اين شيوه استفاده کرد که فرد در برابر غفلت ورزيدن ديگران احساس شرم و گناه کند و در نهايت تغيير رفتار دهد).
3- عدم ابراز حساسيت افراطي (در صورت نشان دادن حساسيت، فرد ناسزاگو به اين باور ميرسد که او ميتواند با ناسزاگويي طرف مورد خطاب خود را آزار دهد).
4- تهديد کلامي
5- شخصيت دادن (به عنوان مثال در زندگي زناشويي ميتوان پس از رفتار ناسزاگويانه از اين جمله که «من انتظار بيشتري از تو داشتم» استفاده کرد).
6- سلب ناسزاگويي از ديگران (در برخي موارد فرد مي تواند با اين جمله که «هر چند خطايي از من سر زده، اما تو اجازه توهين و ناسزاگويي را نداري» از ديگري سلب ناسزاگويي کند).
7- برابري توهين با يک رفتار (به فرد ميگوييم هر چند خطا کردم، ولي دشنام و ناسزاگويي حق من نيست. شما مي توانيد از روشهاي تنبيهي ديگري استفاده کنيد).
8- تنبيه يا محدود کردن (افراد نيازها يا علايق فرد ناسزاگو را از وي سلب کنند).
9- دادن اعتماد به نفس (گاهي ناسزاگويي ناشي از عدم اعتماد به نفس است. فرد به دنبال قدرت نمايي و ابراز وجود و توجه دادن ديگران به خود، از ناسزاگويي استفاده مي کند. در اين مواقع مي توانيم از طريق متوجه کردن فرد به رفتارهاي مثبتش، اعتماد به نفس او را افزايش دهيم).
10- خويشتن داري (يعني افراد مي توانند از طريق تمرين و خودآگاهانه زندگي کردن، از دشنام دادن خودداري کنند و لازمه آن به دست آوردن مهارتهاي زندگي، توانمندي هاي فردي يا تقويت هوش هيجاني افراد است).
11- مثبت انديشي (افکار منفي باعث پرورش فحش و ناسزاگويي در ذهن مي شود).
12- توجه دادن افراد به شان اجتماعي خود (با توجه دادن افراد به شان و منزلت اجتماعي خود، گاهي مي توان آنها را از ناسزاگويي دور کرد).
13- ضبط کلمه هاي ناسزا و دشنام (شنيدن کلمات ناسزا، ممکن است رفتار فرد را تغيير دهد).
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید