اگر در افراد پيرامون خود کمي تامل کنيم و رفتارشان را زير نظر بگيريم، متوجه مي شويم که بعضي از آنان پر تحرک، فعال، شاد ، پويا و خوش بين هستند و در هر چيزعادي، جلوه نويي مي بينند و ازهر تجربه اي درسي مي آموزند و خود را امير قلمرو تن و روح خويش مي شناسند؛ اما گروهي ديگر خسته، فرسوده، کسل و دل مرده هستند و اطراف خود را سراسر ملال آور مي بينند و در برابر حوادث بي توجه و نااميد هستند؛ اميد هيچ نوع اصلاحي ندارند و « بوي بهبود از اوضاع جهان» نمي شنوند.
به اين دو گروه، نام هاي متعددي مي توان داد و آن ها را از جهات گوناگون مي توان طبقه بندي کرد؛ اما غالباً به افراد گروه اول،« شاداب» و به افراد گروه دوم، « افسرده» و يا « کسل» گفته مي شود. البته چنين نيست که به راحتي بتوان هر کسي را در اين يا آن گروه گذاشت و براي هميشه تکليفش را روشن کرد.
اگر چه تقريباً همه دوست داريم که ما را شاداب به حساب آورند، اما گاه ناخواسته کسل مي شويم و از علت آن بي خبريم. اگر کمي در اين باره فکر کنيم، مي بينيم که حالات روحي، عقايد و تفسيرهاي ما درباره حوادث است که باعث شادابي يا کسالت ما مي شود.
به تعبير ديگر، دل است که گاه مايه شادابي و گاه باعث کسالت ما مي شود. شاداب يا کسل بودن ما، به اين بستگي دارد که اطراف خود را چگونه تفسير کنيم و چه تصوري از آن داشته باشيم.
ضرورت شادي
بهار طرب انگيز، طلوع خورشيد، صبح پر لطافت، آبشارهاي زيبا، گل هاي رنگارنگ ، ازدواج و پيوند دو انسان ، و بسياري ديگراز پديده هاي جهان ، براي انسان شادي آور است. غم نيز جزء زندگي انسان و همزاد اوست: بيماري، مرگ، پيري، تنگدستي و حوادث ديگر، خيمه ماتم را در دل آدمي بر پا مي کنند.
آري! انسان با اين دو واقعيت روبه روست: گاهي غم و زماني شادي.
شادابي، به معناي انکار واقعيات و نديدن مشکلات خود و ديگران نيست. شادابي، به معناي چشم بستن بر تلخي هاي زندگي نيست و بالاخره، شادابي به معناي خوش بيني بي پايه و خود فريبي نيست.
انسان شاداب، ناکامي و تلخي را انکار نمي کند، اما معتقد است که مي توان آن ها را به کاميابي و شيريني تبديل کرد.او فشارهاي زندگي را مانند حرکات ورزشي مي داند که هرچه شديدتر باشد، بدن او را نيرومند تر خواهد کرد، او شکست را مقدمه پيروزي ، و سختي را طليعه آساني مي داند . چنين کسي با نگاه اميدوارانه به زندگي و اعتماد به خدا و درنتيجه، اميد به هدايت او و اعتقاد به نيروهاي دروني خود، دليلي براي افسردگي نمي بيند.
اين شادي ها گاهي براي خود آدمي و زماني براي ديگران است . تبسم به ديگران، پوشيدن لباس هاي شاد، استفاده از بوي خوش، مهرباني کردن، شاد کردن مردم و .. همه براي ايجاد فضاي شاد و در نتيجه تجديد قوا براي ادامه حرکت تکاملي است.
آري! با شادي، زندگي انسان معنا مي يابد و ناکامي و نااميدي و ترس و نگراني بي اثر مي شود. در پرتو شادي است که انسان مي تواند خودسازي کند و در اجتماع مفيد باشد.
عوامل شادي آفرين
1. ايمان
نگاه گذرا به تعاليم ديني نشان مي دهد که ازآثارايمان مذهبي، شادابي و سرزندگي است ؛ چرا که مذهب، بر زمينه هاي پيدايش شادي سفارش کرده است و نشانه هايش را ستوده است.
نداشتن نگراني و اضطراب و رسيدن به اطمينان قلبي، اساس هر نوع شادي است و اين ممکن نيست، مگر با ايمان به قدرت مطلقي که سرچشمه همه نيکي هاست. مهربان دانستن خداوند و امکان گفت و گوي مستقيم با او، چراغي از اميد و اطمينان در دل مؤمن مي افروزد.
2. رضايت و شکيبايي
در زندگي گاهي مشکلاتي به وجود مي آيد که رفع آنها بيرون از توان انسان است. ما، معمولاً از اين مشکلات خشنود نيستيم و آنها را، با ديد ظاهري، مانع اهداف و اميال خود مي دانيم. بيشتر ناخرسندي هاي ما درهمين مواقع بروزمي کند، چون مي خواهيم به هر صورت مشکلات فوق طاقت خود را رفع کنيم؛ در حالي که بهترين راه غلبه بر اين رخدادها، کنار آمدن با آنها است. راضي بودن به رضاي خدا، به انسان آرامش مي بخشد و در سخت ترين حوادث مددکار آدمي مي شود.
3. پرهيز از گناه
لذت و خوشي، فقط با عوامل مادي به دست نمي آيد ، بلکه عوامل معنوي هم در ايجاد شادي مؤثرند. گاهي انجام دادن کارهايي که عادتاً بايد لذت بخش باشند، هيچ لذتي به انسان نمي دهد، حتي عذاب وجدان هم مي آورد؛ چرا که روح و وجدان، آماده لذت بردن نيستند . يک غذاي لذيذ يا خانه بسيار زيبا، اگر حرام و نامشروع باشد، براي انسان سالم و طبيعي، تلخ و ناگوار است.
پرهيز از گناه ، در بيشتر مواقع ، پرهيز از لذت هاي مادي سطحي است ، اما شادي آور است ؛ زيرا روح آدمي به گونه اي است که گاهي از "پرهيز" و "رياضت معقول " ، سرخوش مي شود . ارضاي تمايلات به هر صورت ، شادي آور نيست؛ گاهي" پرهيز از لذت " لذت بخش است .
4. مبارزه با نگراني
شادي، نبودن اندوه است. اگر انسان بتواند نگراني ها و اندوه ها را از خود دور کند، شاد است. البته انسان هاي شاد نيز گاه غمگين مي شوند که طبيعي است؛ چرا که بعضي از غم ها لازمه زندگي است، اما بسياري از آنها برخاسته از نگراني ها و نااميدي هاست. اين نگراني ها منشأ مشکلات بسيار ديگري، از جمله بيماري است.
آري! کساني که دچار دلهره و نگراني باشند، از هيچ يک از امکانات زندگي، لذت نمي برند.
5. تبسم و خنده
گرمي تبسم و لبخند، کينه ها را از بين مي برد و به روابط انساني تعادل مي بخشد . وقتي مي خنديم، همه چيز به نفع جسم و روح ما پيش مي رود. هنر شاد بودن، مستلزم توانايي خنديدن به مشکلات در کوتاه ترين زمان ممکن است.
ما مي توانيم در خنديدن، کودکان را سرمشق خود قرار دهيم. کودک به طور طبيعي تقريباً به همه چيز مي خندد؛ گويي مي داند که يک خنده سير، او را سالم و متوازن نگه مي دارد.
حتي وقتي انسان عميقاً غمگين و ناراحت است، بايد هنگام رو به روشدن با ديگران، خود را شاد نشان دهد و تبسم کند.
بايد صادقانه خنديد و شخصيت خود را نيز در نظر داشت. خنده، آن گاه مؤثر و درمان بخش است که به موقع باشد و به شخصيت ديگران آسيب نرساند . خنده هاي بي مورد و تمسخر آميز، انسان را غافل مي کند و پرده سياهي بر روي عوامل شادي آفرين ديگر مي کشد.
6. شوخ طبعي
شوخ طبعي و خوش رويي را مي توان ساده ترين راه آفرينش شادي دانست. شوخي ، روح را شاد مي کند و با آفرينش لبخند، انسان و محيط را شادابي و خرمي مي بخشد . خنده ، حتي نيم خند و حتي خيال خنده، شگفتي مطبوعي به روح انسان مي بخشد که غالباً با آرامش اعصاب و سبکي ذهن همراه است.
7. بوي خوش
در روابط انسان ها، بوي خوش، عامل فرح انگيز مهمي است و متقابلاً بوي بد، نااميد کننده و باعث افسردگي است. امام صادق- سلام خدا براو باد- مي فرمايد:« رسول خدا براي بوي خوش ، بيشتر از خوراک خرج مي کرد.»
8.پوشيدن لباس هاي روشن
رنگ ها ، عکس العمل هاي گوناگوني را در انسان بر مي انگيزند. رنگ روشن، شادي آفرين است . در دين نيز به پوشيدن لباس هاي روشن، توجه زيادي شده است . پيامبر(ص) فرمودند:« جامه سفيد بپوشيد که نيکوترين رنگ هاست.»
در حال نماز نيز مستحب است که نمازگزار، لباس سفيد بر تن کند و تاکيد شده است که پوشيدن لباس سياه در هنگام نماز، مکروه است.
9. خود آرايي
آراستگي ظاهري انسان، عامل مهمي در جذب افراد به کردارهاي پسنديده است. روان شناسان اجتماعي ، آراستگي شکل ظاهري را عامل مؤثري در کارآيي پيام دهي مي دانند . در اسلام، آراستگي ظاهري، امتيازي براي فرد و يکي از نشانه هاي ايمان دانسته شده است.
10. تلاش و پرهيز از تنبلي
کار، جوهر آدمي و نشان حيات او است. آن که تلاش نمي کند و به تنبلي خو کرده، بهره اش از زندگي اندک است و سلامتي اش در خطر، و شادابي اش بر باد . کار و تلاش، استعدادهاي آدمي را شکوفا مي سازد، از انحراف و لغزش او جلوگيري مي کند و بر سرزندگي و نشاطش مي افزايد.
11. سير و سفر
گشت و گذار در طبيعت و ديدن منظره هاي زيبا و آشنايي با آداب ورسوم ملل، گذشته از فايده هاي بي شمار مادي و معنوي، آدمي را از افسردگي مي رهاند و به سلامتي جسم و روان او کمک مي کند.
12. اميد به زندگي
در فرهنگ نيايش پيشوايان معصوم (ع )، تقاضاي عمر طولاني از خداوند آمده است و همين را به دوستان خويش نيز آموخته اند. ازاين رو در ماه رمضان ، که بهترين زمان براي سخن گفتن با خدا است ، اين دعا هر روز تکرار مي شود:« بار خدايا! از تو مي خواهم که يکي از مقدرات شب قدر را عمر طولاني ام قرار دهي.»
فلسفه انتظار در مکتب تشيع، اميدوار ساختن انسان ها به زندگي و آينده برتراست. نااميدي ، گناهي بزرگ است و از کساني سر مي زند که با خداوند بيگانه اند و به او کفر مي ورزند.
در پايان بايد به يک نکته اشاره کرد: برخي از تعاليم ديني، مانند سفارش به گريه بسيار، عزاداري و ... با سرزندگي و نشاط، ناسازگاري ندارد . گريه از سرعشق به خداوند و يا هراس از عظمت او، نه تنها به افسردگي و دلمردگي نمي انجامد، بلکه نيروي معنوي و قدرت روحي را افزايش مي دهد.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید