يکي از قوانين طبيعت، قانون چرخه هاست. در طبيعت، شاهد چرخه هاي مختلف شبانه روزي و گردش فصل هاي مختلف هستيم. سرما مي رود و گرما مي آيد.
زمستان مي رود و بهار مي آيد و ... .
اين چرخه را در زندگي خودمان و ديگران هم گهگاه مي بينيم. گاهي غم و اندوه و تيرگي، آسمان دلمان را مي گيرد و گاهي روز و روزگارمان خوب و خوش و اميدبخش ميشود، پر از رنگهاي زيبا و رايحه هاي عطرآگين.
در گفتگويمان با دکتر حسين ابراهيمي مقدم، روانشناس و مدرس دانشگاه، درباره همين موضوع حرف زده ايم و از ايشان خواسته ايم از آثار مثبت و منفي اين تغيير و تحولات فصلي برايمان بگويند:
آقاي دکتر!از ديدگاه روانشناسي، فصل بهار چه تاثيري بر سلامت روان ما ميگذارد؟
واقعيت اين است که علاوه بر درس هاي بيشماري که از طبيعت در فصل بهار مي گيريم، اين فصل معمولا تاثيرات روانشناختي عديدهاي هم بر روحيه و رفتار ما دارد که بد نيست اشارهاي گذرا به آن داشته باشيم. اولا همان طور که مي دانيم جزيي از وجود ما جنبه جسماني است که مانند خيلي از جانداران ديگر تحت تاثير هورمون ها و عوامل زيست شناختي دروني ما قرار دارد. واقعيت اين است که اکثر جانداران در فصل بهار در پي لانه گزيني و تشکيل خانواده هستند و به نظر ميرسد که اين مهم در انسان ها نيز به گونهاي ديده مي شود.
بنده پژوهش هايي در اين زمينه داشتهام و پي بردهام که بيشترين تعداد مراجعان براي مشاوره ازدواج در فصل بهار است. به نظر ميرسد زيبايي و طراوت و عطر و بوي بهار بر ذايقه حساس خيلي افراد تاثير مطلوب دارد و آنها را به سمت تشکيل خانواده و بقاي نسل سوق ميدهد. از طرفي برخي ديگر از پژوهشها، نشان دهنده وجود نوعي اختلال خلقي تحت عنوان "اختلال افسردگي فصلي" است که به نظر مي رسد بيشتر مبتلايان به اين اختلال رواني، در فصل بهار، خلق و خوي طبيعيتر و بهتري پيدا ميکنند.
آيا اين تنوع رنگ ها که در فصل بهار مي بينيم، بر روحيه و رفتارمان تاثير ميگذارد؟
بله، آسمان آبي، زمين فرش شده با چمن سبز، گل هاي رنگارنگ و شکوفه هاي زيبا هر يک به تنهايي مي توانند انسان ها را مشعوف کرده و از خود بيخود کنند.
همان طور که ديده مي شود چهار رنگ اصلي (آبي، سبز، قرمز و زرد) در فصل بهار به وفور در اطراف ما يافت ميشود که اين رنگ ها نيز خود تاثيرات چشمگيري بر روحيه و خلق و خوي ما دارند. رنگ آبي آسمان احساس آرامش، رضايت، ملايمت طبع و عشق و محبت را به وجود مي آورد. رنگ سبز حس تعلق و عزت نفس را بالا مي برد. رنگ قرمز حس آرزومندي و اميدواري، هيجانپذيري و تمايلات خاص دروني را بر مي انگيزد و بالاخره نور زرد رنگ خورشيد و شکوفه هاي زيبا احساس سرزندگي، آيندهنگري، نشاط، زنده دلي و نيروي ابتکار را به وجود مي آورد.
اين رنگ هاي اصلي موجود در طبيعت بهاري حس خشنودي و محبت، اظهار وجود، نياز به عمل، موفقيت، چشم انتظاري و اميد داشتن را موجب مي شوند که همگي از صفات پسنديدهاي است که هميشه سعي در پرورش آنها داريم.
يعني اين رنگ هاي طبيعي خاصيت درماني هم دارند؟
بله؛ بد نيست در اينجا به تحقيقي اشاره کنم که در آن مشخص شد کساني که در آسمان خراش هاي بسيار بلند نيويورک زندگي مي کردند، بيشتر دچار اختلال کوررنگي بودند و اين در حالي است که هميشه اعتقاد بر اين بوده که کوررنگي فقط جنبه ارثي و ژنتيکي دارد. در آن تحقيق ديده شد که وقتي گروهي از اين افراد در فصل بهار به دل طبيعت رفتند و سيستم بيناييشان در مواجهه با رنگ هاي مختلف موجود در طبيعت به خوبي تحريک شد، عدهاي از آنها بهبود يافتند!
در پژوهش ديگري مشخص شد که بهترين ميزان رنگ بيني، در بين بچه هاي ايراني ديده مي شود که از ابتداي طفوليت روي فرش ايراني که رنگ هاي مختلف طبيعي درآن به کار رفته بزرگ ميشوند و سيستم بيناييشان به خوبي تحريک ميشود!
اصوات مختلف چه طور؟ آنها هم بر روان ما اثر دارند؟
بله، در اين فصل گوش دادن به موسيقي زيباي طبيعت که از لابه لاي شاخه هاي درختان به گوش مي رسد و يا شنيدن آواز دلنشين پرنده ها و صداي موزون رودخانه هاي جاري در دل طبيعت، مي تواند هر انسان بيذوقي را سر ذوق و شوق بياورد و احساس زيبايي خفته را در او بيدار کند.
شايد به همين دليل است که خيلي از شعرا و هنرمندان با رفتن به دل طبيعت بهاري، الهام هاي زيبايي از آن گرفته اند که منشا اثرهاي بسيار ارزنده بوده است. در زبان روانشناسي، اين امر به «حس آميزي» معروف است.
و سوال آخر اينکه آيا فصل بهار در همه جاي دنيا همين تاثيرات روانشناختي را دارد يا فقط در مملکت ما که بحث عيد مطرح است، چنين چيزي ديده مي شود؟
البته فصل بهار در آيين و فرهنگ ما ايرانيان رنگ و بوي بهتري دارد، زيرا با انجام مراسم خاص، روانمان بيشتر شارژ مي شود؛ مثلا ديد و بازديدهايي که در ايام عيد انجام ميشود به افزايش حمايت رواني اجتماعي منجر ميشود که اين خود مقاومت و توان رواني ما را براي مقابله با استرس ها افزايش ميدهد.
در پژوهشي مشخص شد موش هايي که به آنها سلول هاي سرطاني تزريق شده بود و در سلول هاي انفرادي نگهداري مي شدند ،خيلي زودتر از موش هايي مردند که به آنها نيز سلول هاي سرطاني تزريقي شده بود، ولي با گروهي از موش ها زندگي مي کردند (شرايط همه موش ها از نظر آب و هوا و تغذيه و.... يکسان بود). اين پژوهش نشان دهنده تاثير مهم ارتباطات اجتماعي در موش ها است که حتي ارتباط عاطفي از نوع انساني را ندارند!
حال بياييد همين قضيه را به جامعه انسان ها نسبت دهيم که چه قدر مي توانند با ديد و بازديد و احوال پرس هايي که انجام مي دهند و با درددل هايي که مي کنند، آثار و فوايد بهتري را به دست آورند.
تهيه مصاحبه : دکتر مجيد سلطاني
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید