كاربر محترم اين مطلب در دو قسمت ارائه میگردد.
ارتباط و اجزای آن
در فرآيند يك ارتباط ، حداقل چهار عنصر دخالت دارد:
1- پيام دهنده
2- پيام گيرنده
3- پيام
4- وسيله ي انتقال پيام
پيام دهنده
كسي است كه پيام را به صورت كلامي يا غير كلامي ( ايما و اشاره) به ديگری انتقال میدهد.
گيرندهی پيام، كسي است كه پيام را يا به صورت شنيداری يا به صورت اشاره ای دريافت میكند.
پيام
محتوايی است كه به وسيلهی پيام دهنده ارسال و به وسيلهی پيام گيرنده دريافت میشود.وسيلهی انتقال پيام، كلام يا ايما و اشاره است.
بنابر عقيدهی آيزرر سه عامل در ايجاد ارتباط وجود دارد:
فرستندهی پيام كه بايد پيامي را بفرستد، پيام كه به صورت كلامي يا غير كلامي از جانب فرستنده ارسال ميگردد وگيرندهی پيام كه پيام فرستاده شده را دريافت ميکند و مورد تجزيه و تحليل قرار میدهد.
اعضای يك خانواده، ارتباطات خود را با يكديگر به دو شيوهی كلامي (VERBAL) و غير كلامي (NONVERBAL) برقرار ميكنند. در جريان استفاده از اين دو شيوه است كه به طور مستقيم يا غيرمستقيم بخش عمده اي از اختلالات ، آموزش و انتقال داده مي شوند و باعث تنزل سطح سلامت روان مي گردند. پاره اي از اين اختلالات نتيجه ي مستقيم استفاده از ابزارهاي ارتباطي مخدوش و پاره اي ديگر، عوارض غيرمستقيم اين گونه ارتباطات اند. بنابراين هدف عمده ي اين بحث، بررسي ابعاد مختلف آسيب شناسي ارتباطات كلامي و غير كلامي بين اعضاي خانواده است.
پيام و انواع آن
پيام به دو صورت كلامي و غير كلامي بيان مي شود .پيام كلامي ، پيامي است كه با گوش شنيده مي شود و در بيان آن دستور زبان رعايت مي گردد. محدوديت اين نوع پيام در آن است كه برخي احساسات و عواطف انسان به صراحت در قالب كلمات قابل بيان نيستند. درپيام غيركلامي، گفته اي وجود ندارد و پيام بيشتر از طريق ايما و اشاره ها و حالات ، مبادله مي شود.
پيام كلامي مي تواند به شكل هاي مختلف مخدوش باشد: مثلاً همراه با صداي لرزان باشد ، با لكنت همراه باشد، خيلي بلند يا خيلي آرام باشد ، سريع يا خيلي شمرده باشد، يا همراه با كلمات خشن ، تند ، زننده و اصطلاحات نامعقول باشد. همچنين كلام پيام دهنده مي تواند اثر نامناسب داشته باشد يا اصلاً اثر و نفوذ چنداني نداشته باشد. به همين ترتيب پيام هاي غير كلامي نيز مي تواند به اشكال مختلف مخدوش باشد و محتواي پيام را آسيب زا نمايد. مثلاً حركات سر در هنگام ارسال پيام نامناسب باشد، چهره ي فرد غمگين و گرفته باشد، نگاه ها رنج آور باشد، نگاه به موقع و درست نباشد، هنگام گفت و گو اصلاً ارتباط چشمي برقرار نشود، از حركت هاي دست به طور نامناسب يا زياد استفاده شود يا فاصله ي فرد پيام دهنده با گيرنده ي پيام، معقول و مناسب نباشد.
از آن جا كه گيرنده ي پيام، انساني با خصوصيات فردي ويژه، احساسات، ادراكات و توقعات خاص خود است، نوع پيام و نحوه ي ارسال آن را مورد تجزيه و تحليل قرار مي دهد و استنباط ها و نتيجه گيري هايي مي كند كه مي تواند بر فرايند رشد، خود پندارهSelf-Concept ( تصور هركس از خود ) ، عزت نفس و اعتماد به نفس او تأثير گذار باشد. بنابر عقيده ي آيزرر، گيرنده ي پيام، پيام ارسال شده را با توجه به خصوصيات فردي، احساسات، ادراكات، توقعات، انگيزه ها و زمينه هاي قبلي تجزيه و تحليل مي كند و به استنتاج آن مي پردازد؛ لذا گاهي اوقات بر اثر عوامل فوق، برداشتِ گيرنده از پيام دريافت شده ، با هدف فرستنده متفاوت است.
به اين ترتيب پيام هايي كه در بر دارنده ي توهين، تحقير، توبيخ ، سرزنش ، و القا كننده ي نقاط ضعف و ناتواني اند، در فرد ايجاد خود پنداره ي منفي، عزت نفس و اعتماد به نفس پايين مي كنند. به عنوان مثال: وقتي كه پدري خطاب به فرزندش مي گويد: « تو هيچ وقت كاري را درست انجام نمي دهي»، اين پيام حاوي ناتواني فرزند براي هميشه و در همه ي امور است. تجزيه و تحليل اين پيام توسط فرزند مي تواند منتهي به اين نتيجه گيري شود كه : «من آدم ناتوان و نالايقي هستم و هيچ وقت نمي توانم يك كار را درست و كامل انجام دهم.» تأثير اين پيام در درازمدت مي تواند ايجاد تصويري منفي از كودك براي خودش، خودارزيابي پايين و ناتواني در انجام امور ، در موقعيت هاي خاص باشد. همين پيام ممكن است بدون استفاده از زبان و كلام ، و صرفاً با حركات سر و صورت و چهره ي پدر ارسال شود.
هنگامي كه يك زن در مواجهه با ضعف يا كم كاري شوهر در يك مورد، چهره اش را درهم مي كشد و با تكان دادن سر مي گويد: « به تو هم مي گويند مرد ؟!» به گونه اي القائات فوق را در بر دارد. نمونه ي اين گونه پيام ها مي تواند در سه دسته ي ارتباطات درون خانوادگي به طور مكرر ارسال و دريافت شوند. ارتباطات درون خانوادگي معولاً شامل ارتباط والدين با يكديگر، والدين با فرزندان و فرزندان با يكديگر است كه هر يك از محورهاي مخدوش فوق در نحوه ي ارسال پيام مي تواند آسيب زا گردد و علاوه بر تأثيرات فردي و شخصيتي، روابط عاطفي نظام درون خانواده و بين اعضا را مختل نمايد. اين آشفتگي ارتباط گاهي چنان دامنه دار و گسترده و درازمدت مي شود كه يا به طور كلي ارتباط بين بعضي از اعضا را قطع مي كند( مثلاً زن و شوهر سال ها با يكديگر زندگي مي كنند ولي در واقع نوعي طلاق رواني بين آنها حاكم است ) يا اگر ارتباطي هم وجود داشته باشد، همراه با ملامت، سرزنش ، تحقير و حرف هاي توهين آميز و نيش دار است.
بنابر عقيدهی «ستير»در تمام خانوادههای آشفته :
ارزش خود ( عزت نفس ) پايين است، ارتباط غيرمستقيم، مبهم و نادرست است. قواعد ( نظام خانوادگي و شيوه هايي كه براي بيان احساسات و اعمال به كار مي رود) خشك و بي روح و ناسازگار و يكنواخت اند و پيوند با اجتماع بر اساس ترس و آرام كردن خشم و سرزنش است. در حالي كه درخانواده هاي سرزنده و بالنده:
سطح ارزشِ خود بالاست. ارتباط ، مستقيم واضح، صريح و صميمانه است. قواعد قابل انعطاف، انساني، مقتضي و دستخوش تغيير است و پيوند با اجتماع نيز باز و اميدبخش است.
ارتباط كلامی به اعتباري میتواند به سه شكل زير باشد:
1- كلام مستقيم ، رسا و قابل فهم
2- کلام غيرمستقيم ، نارسا و پيچيده
3- كلام دروغ
هر چه كلام غير مستقيم تر، نارساتر، پيچيده تر و آميخته با دروغ باشد، درك آن مشكل تر و ميزان آسيب زايي آن بيشتر است. مشكل ديگری كه در ارتباط كلامي بين اعضای خانواده ميتواند روابط درست را مختل نمايد، استفاده از واسطهها يا ميانجيها در برقراری ارتباط است. اين واسطهها عبارت اند از:
الف) افراد ديگر (مثلاً پدر به جاي گفت و گوي مستقيم با همسرش ، به فرزند خود مي گويد: « به مادرت بگو كه ...»
ب ) استفاده از پيام گير و ضبط صوت
ج) استفاده از كنايه ها، استعاره ها و ضرب المثل ها ( مثلاً شوهر به جاي استفاده از نام همسر، از نام فرزند يا برادر همسر براي صدا كردن او استفاده مي كند )
موانع يا علل عدم استفاده از زبان رسا، مستقيم و قابل فهم عبارت اند از:
1- عادت نكردن ( يادگيري غلط)
2- باورهاي غلط
3- تكبر و غرور
4- ترس
5- شرم و حجب و حياي نامعقول
هر يك از علت هاي ياد شده اگر مانع استفاده ي درست از زبان در ارتباط شود، فرايند رابطه را دچار مشكل مي کند و موجب بروز اختلال مي گردد.
يادگيري هاي غلط در استفاده از ارتباط زباني يا عادت نكردن به ارتباط زباني مناسب يكي از علت هاي اصلي در مخدوش شدن ارتباط كلامي است كه عدم عادت به استفاده ي مناسب از آن، حداقل آسيبي كه وارد مي كند، محدود كردن روابط عاطفي گرم و سازنده بين اعضاي خانواده است. گاهي باورهاي غلط فرهنگي مانع كاربرد زبان ارتباطي مناسب است، باورهايي مانند: « زن ذليل شدن، مرد ذليل شدن، سوء استفاده كردن، حريف شدن، خود را گم كردن و ...» . گاهي تكبر و غرور باعث مي شود اعضاي خانواده در ارتباط كلامي خود از به كار بردن كلمات صميمانه و آميخته به عنصر عاطفي خودداري نمايند.
ترس از تنبيه يا تحقير شدن، مخصوصاً در ارتباط كلامي فرزندان با والدين، يكي از علت هاي صحبت نكردن يا بيان نكردن مشكلات يا خواسته ها در روابط است كه اين امر گاهي علت اصلي دروغ گفتن نيز مي باشد. يكي ديگر از علل عدم استفاده از زبان مناسب در ارتباط كلامي، شرم و حجب نابجاست كه اين امر نيز، هم كاربرد كلمات و جملات عاطفي صميمانه را مانع مي شود و هم در بيان بسياري از خواست ها و نيازها ايجاد سد مي كند.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید