افزودن بر كارهاي نيك
يابنَ مَسعودٍ، أكثِرْ مِن الصّالِحاتِ والبِرِّ؛ فانّ الُمحسِنَ والمُسِيءَ يَندَمانِ، يَقولُ الُمحسِنُ: يا لَيتَني ازدَدتُ مِن الحَسَناتِ ! ويقولُ المُسِيءُ: قَصَّرتُ (13/6388؛ مكارم الاخلاق: 2/353)اي پسر مسعود، كارهاي شايسته و نيك بسيار به جاي آر؛ زيرا نيكوكار و بدكار هر دو پشيمان ميشوند. نيكوكار ميگويد: كاش خوبيهاي بيشتري انجام ميدادم و بدكار ميگويد: كوتاهي كردم.
ارزشمندي همه كارهاي نيك
لا تُحَقِّرَنَّ شَيئاً مِنَالمَعروفِ، ولَو أن تَلقي أخاكَ ووَجهُكَ مَبسوطٌ الَيهِ. (8/3692؛ كنزالفوائد: 1/212)هيچ كار خوبي را دست كم نگير، اگر چه (كاري مانند) برخورد گشاده رويانه با برادرت باشد.
نيكي و بدي
وَجَدْتُ الحَسَنةَ نُوراً في القَلبِ، وزَيْناً في الوَجْهِ، وقُوّةً في العَملِ، و وَجَدتُ الخَطيئةَ سَواداً في القَلبِ، ووَهْناً في العَملِ، وشَيْناً في الوَجْهِ (3/1196؛ كنزالعمال: 44084)نيكي را نور دل و آرايه رخسار و نيروي كار يافتم، و بدي و گناه را سياهي دل و سستي در كار وزشتي چهره.
سرشتن دلها به محبت نيكان
جُبِلَتِ القُلوبُ علي حُبِّ مَن أحسَنَ الَيها، وبُغْضِ مَن أساءَ الَيها. (3/1204؛ تحف العقول: 37)دلها بر محبّت كسي كه به آنها خوبي كند سرشته شده است و نيز بر دشمني و نفرت از كسي كه به آنها بدي روا دارد.
خوبي به جاي بدي
أحْسِنْ الي مَن أساءَ الَيكَ.(3/1204؛ كنزالفوايد: 2/31)به كسي كه در حقّ تو بدي كرده است، خوبي كن.
نيكي و طول عمر
لا يَزيدُ في العُمرِ الّا البِرُّ.(1/474؛ بحار: 77/166)تنها نيكوكاري بر طول عمر مي افزايد.
سرعت پاداش نيكوكاري
انَّ أسْرَعَ الخيرِ ثواباً البِرُّ، وانَّ أسْرَعَ الشَّرِّ عِقاباً البَغْيُ.(1/474؛ الخصال: 110)پاداش نيكوكاري، زودتر از هر كارِ خوبِ ديگري ميرسد و كيفر ستم و تجاوز، زودتر از هر كارِ بدِ ديگري گريبان ميگيرد.
درهاي نيكوكاري
ثلاثٌ مِن أبوابِالبِرِّ: سَخاءُ النَّفْسِ، وطِيبُ الكلامِ، والصَّبرُ علي الأذي. (1/476؛ تحف العقول: 14)سه چيز از درهاي نيكوكاري است: سخاوتمندي دل، گفتار نيكو و شكيبايي در برابر آزار و اذيت.
نيكوكاري كامل
تَمامُ البِرِّ أن تَعملَ في السِّرِّ عَملَ العَلانِيَةِ.(1/476؛ كنزالعمال: 5265)نيكوكاري كامل آن است كه همان رفتاري را كه در آشكار (و در مقابل مردم) انجام ميدهي، در خلوت و تنهايي هم انجام دهي.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید