سخن گفتن پيامبران به فراخور فهم مردم
انّا مَعاشِرَ الأنبياءِ اُمِرنا أن نُكلِّمَ النّاسَ علي قَدرِ عُقولِهِم. (12/5796؛ بحار: 77/140)ما، جماعت پيامبران، فرمان داريم كه با مردم به فراخور فهم و خردهايشان سخن بگوييم.
خوشرويي و مصافحه، از اخلاق انبيا
مِن أخلاقِ النَّبيِّينَ والصِّدِّيقينَ البَشاشَةُ اذا تَراءوا، والمُصافَحَةُ اذا تَلاقوا. (12/5800؛ تنبيه الخواطر: 1/29)از اخلاق پيامبرانو صدّيقان، خوشرويي در هنگام روبهرو شدن با ديگران و دست دادن به هنگام رسيدن به ديگران بود.
اسامي و القاب پيامبر(ص)
لَمّا سأ لَهُ يَهوديٌّ عَن وَجهِ تَسمِيَتِهِ بمُحمّدٍ وأحمَدَ وأبي القاسِمِ وبَشيرٍ ونَذيرٍ وداعٍ ؟ -: أ مّا مُحمّدٌ فانّي مَحمودٌ في الأرضِ، وأ مّا أحمَدُ فانّي مَحمودٌ في السَّماءِ، وأ مّا أبو القاسِمِ فانَّ اللَّهَعزّ و جل يَقسِمُ يَومَ القِيامَةِ قِسمَةَ النّارِ؛ فمَن كَفَرَ بِي مِن الأوَّلينَ والآخِرينَ ففي النّارِ، ويَقسِمُ قِسمَةَ الجَنّةِ؛ فمَن آمَنَ بي وأقَرَّ بِنُبُوَّتي ففي الجَنّةِ. و أمّا الدّاعي فانّي أدعُو النّاسَ الي دِينِ ربّيعزّ و جل، و أمّا النَّذيرُ فانّي اُنذِرُ بالنّارِ مَنْ عَصاني، وأ مّا البَشيرُ فانّي اُبشِّرُ بالجَنّةِ مَن أطاعَني.(13/6110؛ معاني الاخبار: 52)در پاسخ به سؤال مردي يهودي از علّت نامگذاري ايشان به محمّد و احمد و ابوالقاسم و بشير و نذير و داعي، فرمود: امّا محمّد، از آن روست كه من در زمين ستودهام. امّا احمد، از آن روست كه من در آسمان ستودهام. امّا ابوالقاسم، از آن روست كه خداوند عزّ و جلّ در قيامت قسمت آتش را جدا ميكند و هر كه، از اولين و آخرين انسانها، به من كافر شده باشد جايش در آتش است و قسمت بهشت را جدا ميسازد و هركه به من ايمان آورده و به نبوّت من اقرار كرده باشد، جايش در بهشت است. امّا داعي ، از آن روست كه من مردم را به دين پروردگار عزّ و جل دعوت ميكنم. امّا نذير، از آن روست كه هركس نافرمانيم كند او را به آتش بيم ميدهم و امّا بشير، از آن روست كه هركس اطاعتم كند، او را به بهشت بشارت ميدهم.
پيامبر اسلام، خاتم پيامبران
أنا العاقِبُ الّذي لَيسَ بَعدَهُ نَبيٌّ.(13/6112؛ الطبقات الكبري: 1/105)من عاقِب هستم، يعني كسي كه بعد از او پيامبري نيست.
پيامبر اكرم، رحمت خداوند بر مردم
أيُّها النّاسُ، انّما أنا رَحمَةٌ مُهداةٌ.(13/6142؛ الطبقات الكبري: 1/192)اي مردم، من در حقيقت رحمتي اهدا شده (از جانب خدا) هستم.
پيامبر اعظم، سرور فرزندان آدم(ع)
أنا سَيِّدُ وُلدِ آدَمَ ولا فَخرَ.(13/6142؛ بحار: 8/48)خودستايي نباشد، من سرور فرزندان آدم هستم.
پيامبر اعظم، جلودار و خاتم پيامبران و نخستين شفاعت كننده
أنا قائدُ المُرسَلينَ ولا فَخرَ، وأنا خاتَمُ النَّبيِّينَ ولا فَخرَ، وأنا أوّلُ شافِعٍ وأوّلُ مُشَفَّعٍ ولا فَخرَ.(13/6142؛ كنزالعمال: 31883)قصدم خودستايي نيست، من جلودار پيامبرانم؛ خودستايي نباشد، من خاتم پيامبرانم؛ خودستايي نباشد، من نخستين شفاعت كننده و نخستين كسي هستم كه شفاعتش پذيرفته ميشود.
پيامبر اكرم(ص)، نخستين وارد شونده بر خداوند در قيامت
أنا أوّلُ وافِدٍ علَي العَزيزِ الجَبّارِ يَومَ القِيامَةِ وكِتابُهُ و أهلُ بَيتي ثُمّ اُمَّتي، ثُمّ أسأ لُهُم: ما فَعَلتُم بكِتابِ اللَّهِ وبأهلِ بَيتي ؟(13/6142؛ كافي: 2/600)نخستين كسي كه روز قيامت بر خداي عزيز جبّار وارد ميشود، من هستم و كتاب او و اهل بيت من و سپس امّتم. آنگاه از آنان ميپرسم كه با كتاب خدا و اهل بيت من چه كردند.
پيامبر اكرم(ص)، با تقواترين و خداشناس ترين
انّ أتقاكُم وأعلَمَكُم باللَّهِ أنا.(13/6144؛ كنزالعمال: 31991)باتقواترين و خداشناسترين شما، من هستم.
پيامبر اعظم(ص)، افضل مخلوقات
ما خَلَقَ اللَّهُ خَلقاً أفضَلَ مِنّي، ولا أكرَمَ علَيهِ مِنّي. (13/6144؛ عيون اخبار الرضا(ع): 1/262)خداوند هيچ مخلوقي برتر از من نيافريد كه در نزد او از من گرامي تر باشد.
امين خدا در آسمان و زمين
أما واللَّهِ انّي لَأمينٌ في السَّماءِ وأمينٌ في الأرضِ.(13/6184؛ كنزالعمال: 32147)هان ! به خدا قسم كه من در آسمان امين هستم و در زمين نيز امينم.
از سنتهاي پيامبر: روي زمين غذا خوردن و...
خَمسٌ لا أدَعَهُنَّ حتَّي المَماتِ: الأكلُ علَي الحَضيضِ مَع العَبيدِ، ورُكوبيَ الحِمارَ مُؤْكَفاً، وحَلبيَ العَنزَ بِيَدي، ولُبسُ الصُّوفِ، والتَّسليمُ علَي الصِّبيانِ؛ لِتَكونَ سُنّةً مِن بَعدي.(13/6196؛ امالي الصدوق: 68)پنج كار است كه تا زنده هستم رهايشان نميكنم: غذا خوردن روي زمين با بندگان، سوار شدن بر الاغ برهنه، دوشيدن بز با دست خودم، پوشيدن لباس پشمينه و سلام كردن به كودكان، تا اين كارها بعد از من سنّت شود.
آزار ديدن پيامبر(ص) در راه خدا
ما اُوذِيَ أحَدٌ مِثلَ ما اُوذِيتُ في اللَّهِ.(13/6200؛ كنزالعمال: 5818)هيچ كس مانند من در راه خدا آزار نديده است.
سختي كشيدهترين بنده خدا در راه خدا
لَقد اُوذِيتُ في اللَّهِ وما يُؤذي أحَدٌ، واُخِفْتُ في اللَّهِ وما يُخافُ أحَدٌ، ولَقد أتَت علَيَّ ثَلاثونَ مِن يَومٍ ولَيلَةٍ و مالي ولبِلالٍ طَعامٌ يأكُلُهُ ذو كَبِدٍ الّا شيءٌ يُوارِيهِ ابطُ بلالٍ.(13/6200؛ كنزالعمال: 16678)هيچ كس به اندازه من در راه خدا آزار نديده و هيچ كس به اندازه من در راه خدا ترسانده و تهديد نشده است. سي شبانه روز بر من گذشت و من و بلال غذايي كه موجود زندهاي بخورد، نداشتيم، مگر آن مقداري كه اگر زير بغل بلال ميگذاشتي ديده نميشد!
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید