طمع
طمع، زداينده حكمت
الطَّمَعُ يُذهِبُ الحِكمَةَ مِن قُلوبِ العُلَماءِ.(7/3310؛ كنزالعمال: 7576)
طمع، حكمت را از دل دانشمندان ميبرد.
طمع، لغزاننده پاي دانشمندان
انّ الصَّفاةَ الزُّلالَ الذي لا تَثبُتُ علَيهِ أقدامُ العُلَماءِ الطَّمَعُ. (7/3310؛ تنبيه الخواطر: 1/49)
آن تخته سنگ لغزندهاي كه پاي علما روي آن استوار نميماند، طمع است.
طمع، فقر نقد
ايّاكَ والطَّمَعَ؛ فانّهُ فَقرٌ حاضِرٌ.(7/3312؛ كنزالعمال: 8852)
زنهار از طمع، كه اين خود فقري است نقد.
عاقبت به خيري
ترس از عاقبت به خير نشدن
لا يَزالُ المؤمنُ خائفاً من سُوءِ العاقِبَةِ، لايَتَيقّنُ الوُصولَ الي رِضْوانِ اللَّهِ حتّي يكونَ وَقتُ نَزْعِ رُوحِهِ و ظُهورِ مَلَكِ المَوتِ لَهُ.(3/1366؛ بحار: 71/366)
مؤمن پيوسته از بد فرجامي هراسان است و تا زمان جان كندن و ظاهر شدن ملك الموت در برابرش، يقين ندارد كه به رضوان و خشنودي الهي خواهد رسيد (يا نه).
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید