روح آدمی مشحون از عواطف و احساسات متنوع و دقیق است، وسیلهای است برای دریافت الهامات غیبی، کسانی که به مادّیات علاقه و دلبستگی دارند نمیتوانند به اثرات خفیه آن واقف شده و استفاده برند، فقط افراد متقی و پاکدل که وارسته از عالم مادّیاتند و روحشان پاک و بیآلایش است میتوانند به آن فیض برسانند که زبان و بیان از وصف تجلیّات آن عاجز و قاصر است.
«روح» یک حقیقت ماورای طبیعی است که ساختمان و فعالیّت آن غیر از ساختمان و فعالیت جهان مادّه است، و با اینکه دائماً با جهان مادّه ارتباط دارد ولی مادّه و یا خاصیّت مادّه نیست.1
«روح» اماکن دو دو دست و ناشناس را میبیند و در اعماق اجسام کدر نفوذ مییابد، آینده را نیز میشناسد و اغلب از چگونگی حوادث آن مطلع میباشد، هر انسانی از یک عنصر روحی برخوردار می باشد که این عنصر روحی محکوم و تابع زمان و مکان نیست و گذشته و حال و آینده در مقابل او در یک صحنه پدیدار میگردد.
یکی از فلاسفه غرب هم میگوید: روح مخلوقی اسرارآمیز است که زبده عالم خلقت و شاهکاری در جهان آفرینش است، و اضافه میکند تحقیقات و تجسساتی که تا کنون دربارﮤ روح به عمل آمده است چندان کافی نبوده، بلکه همه در اولین مرحله قضیه است، و شاید روزی رسد که از نظر قانون تکامل پرده از روی مجهولات در این امر برداشته شود.
یک روانپژوه میگوید: روح مخلوقی است که اعضا و جوارح آدمی را در خدمت خود میگیرد و آنچه معنا و حقیقت انسانیّت را تشکیل می دهد روح است، و آنچه وجود متفکّری که در اعماق مغز در فعالیّت است و مغز را آلت خود قرار میدهد این همان روح است، آنچه را چشم میبیند و آنچه را گوش میشنود و آنچه را حواس دیگر درک میکنند، آنها همه آلاتی هستند که روح از آنها استفاده میکند، همه نیرو و قدرتی که در اجساد به وجود میآید در اثر اراده روح است، روح بر تمام عضلات و اعصاب حکمفرما است، با آنکه فکر و ادراک، مادّه و قوه نیستند.
نویسنده:زهرایوسفی مصری
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید