پيامد بدزباني و زشت گويي
ما كانَ الفُحشُ في شيءٍ قَطُّ الّا شانَهُ، ولا كانَ الحَياءُ في شيءٍ قَطُّ الّا زانَهُ.(9/4542؛ بحار: 79/111)
زشت گويي( و زشت كرداري) هرگز در چيزي نبود، مگر اين كه آن را عيبناك گردانيد و شرم و حيا هرگز در چيزي نبود مگر اين كه آن را آراست.
حرام بودن بهشت بر فحاشان
انّ اللَّهَ حَرَّمَ الجَنَّةَ علي كُلِّ فَحّاشٍ بَذِيءٍ، قَليلِ الحَياءِ، لا يُبالِي ما قالَ ولا ما قيلَ لَهُ.(9/4542؛ كافي: 2/323)خداوند بهشت را بر هر فحّاش بد زبان بي شرمي كه باكي ندارد چه گويد و چه شنود،حرام كرده است.
دشنام گويان، بندگان بد خدا
انّ مِن شَرِّ عِبادِ اللَّهِ مَن تُكرَهُ مُجالَسَتُهُ لِفُحشِهِ.(9/4544؛ كافي: 2/325)يكي از بدترين بندگان خدا كسي است كه به سبب بد زباني و دشنام گويي اش، همنشيني با او ناخوشايند باشد.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید