هوش عاطفی و منطقی یا هوش عاطفی ( قسمت چهارم)
یكی از عناصر هوش عاطفی، تفكر مثبت است. در مورد رابطه ی میان خوشبینی و بهداشت روانی، پژوهش هایی انجام گرفته است. خوشبینی به این اعتقاد اطلاق می شود كه در زندگی یك فرد عموماً امور خوب (در مقابل امور بد) اتفاق می افتد. خوشبینی موجب حركت به سوی هدف ، و بدبینی ، موجب دور شدن فرد از هدف می شود. خوشبینی در كنار آمدن با استرس ، نقش واسطه ای مهمی دارد. زمانی كه افراد سعی دارند با استرس به صورت یك مسئله مقابله كنند، خوشبینی بیشتری در مورد حل مشكل خود دارند. افراد خوشبین از شیوه های مقابله ای فعال استفاده می كنند. تحقیقاتی كه در مورد رابطه ی بین روان رنجور( معادل Psychoneurosis , neurosis كه به ناراحتی روانی در حالت عصبی اطلاق می شود ) گرایی و حالات عاطفی مثل اضطراب، افسردگی، خشم، نفرت و حقارت انجام شده است، نشان می دهند كه این حالت های عاطفی منجر به ایجاد دیدی منفی نسبت به دنیا و خود فرد می شود. همچنین میان رضایت شغلی و رضایت زناشویی و استرس و تعارض احساس شده توسط فرد رابطه وجود دارد. در بین افرادی كه دچار حالات هیجانی منفی اند، گزارش های زیادی در مورد شكایت جسمانی وجود دارد .
پژوهش هایی در مورد بازداری فكر ( یعنی سعی در فكر نكردن به بعضی مسائل ، هیجانات و ... ) و تأثیر آن بر سلامت روان انجام گرفته است كه نتایج آنها نشان می دهد بازداری، موجب افزایش فكر كردن در مورد مسائل بازداری شده می شود. یك احساس یا هیجان بازداری شده نسبت به حالت بیان آزاد، بیشتر تحریك كننده است. از این دیدگاه بازداری افكار مهیـّج می تواند مسئول ادامه یافتن واكنش های هیجانی ناخواسته باشد. بازداری فكر ممكن است بخش ضروری ایجاد فوییا (هراس)، وحشت زدگی و اضطراب نامتناسب باشد. بازداری هیجانی ( چه خودآگاه و چه ناخودآگاه) در سلامت روانی مؤثر است. استفاده از حمایت های اجتماعی و سطوح منطقی تنظیم هیجانی عموماً برای سلامت روانی فرد ، مفید و مثبت است. تلاش برای سرگرمی، وقفه یا انكار هیجان ها موجب تشویش درونی و تعارض می شود و بهداشت روانی فرد را به خطر می اندازد.
بنابراین وجود فضای آزاد در خانواده برای بیان احساسات و هیجانات و بیان افكار، موجب افزایش سلامت روان می شود، زیرا بازداری های دراز مدت موجب گسترش بیماری های روان – تنی (1) می شود . تحقیقات نشان داده است كه نوشتن تجارب دردناك در طول درمان، بر سطح سیستم ایمنی، سطح فشار خون و اندوه ذهنی افراد، مؤثر است.
شاید قانع كننده ترین داده ها در مورد اهمیت عواطف، از تحقیقات گسترده و عمیقی كه بر روی چند هزار نفر مرد و زن انجام گرفته است، حاصل شده باشد. نتیجه ی این بررسی ها با قاطعیت تأیید می كند كه عواطف نگران كننده تا اندازه ای برای سلامت بدن مضرند. كسانی كه دچار نگرانی مزمن ، دوره های طولانی مدت غم و اندوه ، بدبینی، تنش مداوم ، یا تنفر و كینه توزی دائم و سوء ظن شدید هستند ، دو برابر افراد عادی در معرض ابتلا به بیماری هایی مثل آسم ، درد مفاصل ، سردرد ، زخم دستگاه گوارش و بیمارهای قلبی قرار دارند. خطر عواطف منفی برای این نوع بیماری ها ، مثل خطر سیگار كشیدن یا كلسترول بالا برای بیماران قلبی است.
این تحقیق آماری هیچ گونه شكی باقی نمی گذارد كه هر كس دارای عواطف مزمن و وخیمی كه بر شمردیم باشد، مستعد ابتلا به بیماری است. نگرانی و اضطراب – گرفتاری ناشی از فشارهای زندگی – شاید احساسی است كه بیشترین شواهد علمی در مورد ارتباط آن با بروز بیماری وجود دارد.
به نظر می رسد كیفیت روابط با دیگران به همان اندازه ی كمیت آن ها، برای مقاومت در برابر فشارهای روحی مهم است. روابط منفی ، عواقب خاص خود را در پی دارد. برای مثال بحث و جدل های زناشویی ، بر روی دستگاه ایمنی بدن تأثیر منفی بر جای می گذارد. تحقیقی كه بر روی دانشجویان هم اتاق در یك كالج صورت گرفت، نشان داد هر قدر آنها بیشتر از همدیگر متنفر بودند، بیشتر در مقابل سرماخوردگی و آنفلوانزا حساسیت داشتند و بیشتر به پزشك مراجعه می كردند.
جان كاسپیو، روان شناس دانشگاه اوهایو كه تحقیق فوق را انجام داده است می گوید: « آدم هایی كه در زندگی روزمره با آنها نشست و برخاست می كنید، نقش مهمی در سلامت شما ایفا می كنند و هر قدر این روابط معنی دارتر باشد، تأثیر آنها بیشتر خواهد بود.»
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید