کساني که هدفي دارند در هر کاري مقصد و مقصودي را دنبال مي کنند. اما مقصد و مقصودي را در ذهن پروردن چيزي ديگر است. اين است که فکر و ذکر خويش را لحظه به لحظه و روز به روز بر انجام کارهاي درست متمرکز سازيم و در اين راه پايدار بمانيم.
اشخاص موفق مقصدي و هدفي دارند. پراکنده يا اتفاقي کار نمي کنند. مي دانند که چه مي کنند. گروهي موفق مي شود که اعضاي آن براي رسيدن به مقصد مصمم باشند و هوش و حواس شان به کارشان باشد ، زنان و مرداني که روي هر حرکت خود حساب کنند.
در حين انجام کارهاي کوچک ، بزرگ فکر کنيد ، تا کارهاي کوچک شما مسيري درست پيدا کنند.
کسي که بخواهد چنان باشد بايد چنين کند:
1- هدف و مقصودي برگزيند که ارزش صرف عمر داشته باشد.
انسان وقتي مصمم مي شود ، که مقصد و مقصودي در کار باشد. اگر مقصد و مقصود نيرومندي در کار نباشد ، عزم و اراده اي نيز در کار نخواهد بود.
2- ضعف ها و قدرت هاي خود را بشناسد.
حقيقت اين است که اشخاص مايل به انجام کاري هستند که بلد باشند. به کارگيري توانايي ها عشق و علاقه را برمي انگيزد و نيروي خفته را بيدار مي کند. اگر خود را بشناسيم و بدانيم که چه کاري از ما برمي آيد ، مي توانيم وقت و نيروي خود را به راهي بيندازيم که به مقصدي برسد.
3- مسئوليت هاي خود را اولويت گذاري مي کند.
اگر چراي زندگي خود را بشناسيد ، تشخيص اينکه چه بکنيد و چه وقت آسان تر مي شود. يعني اينکه اولويت هاي خود را تشخيص دهيم و پيوسته بر مبناي آن کار کنيم.
4- ياد مي گيرند که نه بگويد.
چيز ديگري که آدم مصمم و داراي هدف و مقصد بايد ياد بگيرد «نه» گفتن است. (البته اين براي ما هميشه دشوار بوده است. )
5- دور را مي بيند.
نگاه هاي کوتاه مدت ، همه- يا- هيچ به زندگي غالباً به ضرر آدم تمام مي شود. کساني هستند که همه چيز را به شکل بليط بخت آزمايي مي بينند: يا جايزه اي بزرگ ببرند يا هيچ. اما بيشتر بردهاي زندگي اندک اندک و با دستاوردهاي کوچک به دست مي آيند. اگر در فرايند کوشش براي کاميابي، به جاي دستيابي به نتايج فوري، دور را بنگريد ، عزم تان جزم تر مي شود. اين امر در همه اين موردها صادق است: در رشد شخصي، ايجاد ارتباط، سرمايه گذاري مالي، يا موفقيت شغلي.
اگر چراي زندگي خود را بشناسيد ، تشخيص اينکه چه بکنيد و چه وقت آسان تر مي شود. يعني اينکه اولويت هاي خود را تشخيص دهيم و پيوسته بر مبناي آن کار کنيم.
چقدر داراي هدف و مقصود هستيد؟ آيا هر روز که مشغول به کار مي شويد ، براي هر کاري که مي کنيد برنامه اي و مقصودي داريد؟ مي دانيد که به کجا داريد مي رويد و آنچه را مي کنيد چرا مي کنيد؟ يا اينکه در وادي زندگي سرگردانيد؟ اگر ياران تيمي شما هدف و مقصودي در شما نيابند نمي دانند که چه انتظاري از شما داشته باشند و بعيد است روزي که وقتش برسد روي شما حساب کنند.
عزم معطوف به هدف و مقصود خويش را به اين طريق تقويت نماييد:
* نقطه هاي ضعف خود را بشناسيد.
اگر خود را نشناسيد نمي توانيد مصمم باشيد و چنانکه بايد بر هدفي تمرکز نماييد. اگر خود را چنانکه بايد نيازموده ايد، فهرستي از نقطه هاي ضعف و قدرت خود تهيه کنيد. سپس از اعضاي خانواده، دوستان و همکاران بخواهيد که ضعف ها و قدرت هاي شما را آن طور که خود مي بينيد برشمارند. اطلاعاتي که بدست مي آوريد هرچه بيشتر باشد و اظهار نظرهاي ديگران هرقدر صادقانه باشد بهتر است.
* در کاري که تبحر داريد بمانيد و بر تخصص خود بيفزاييد.
وقتي که نقطه هاي قوت خود را خوب شناختيد، مي توانيد نيروي خود را متمرکز سازيد. هدف بايد اين باشد که 80 درصد وقت و نيروي خود را در کاري بگذاريد که هم براي شما و هم براي تيم تان بازده بالايي داشته باشد. برنامه فعاليت هاي روزانه خود را تا جايي که ممکن باشد بر محور همان کار تنظيم نماييد.
* تقويم فعاليت هاي سالانه خود را بر پايه هدف و مقصودي قرار دهيد.
در برنامه ريزي هاي خود هر چه دورتر را ببينيد، کارهاي بيشتري انجام خواهد شد. اگر برنامه کاري هفتگي يا ماهانه خود را داشته باشيد کارها را آسان تر پيش مي بريد (اگر هدف هاي سالانه را هم تعيين کرده باشيد که چه بهتر). اين هفته بنشينيد و جدول زماني بلندمدت تري را براي کارهايي که در پيش است تنظيم نماييد. اگر تاکنون روزانه فکر مي کرده ايد حالا هفتگي فکر کنيد و اگر هفتگي بوده حالا ماهانه فکر کنيد. اين امر کمک مي کند که هر روز بدانيد که در پي چه کاري باشيد.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید