باب آشنايي شما با کسي که حس ميکنيد مورد مناسبي براي ازدواجتان است باز شده است. او را از محل کار، دانشگاه و يا خانواده ميشناسيد. در نگاه شما بسيار معقول است و به او فکر ميکنيد. روزي در يک گفتگوي صميمانه ميگويد به نظر او کشيدن سيگار، البته تفريحي، مصرف فلان ماده مخدر، البته از روي کنجکاوي، امتحان کردن فلان نوشيدني يا داروي خاص و... هيچ مانعي ندارد و شايد خود او هم اين تجارب را داشته باشد. شما چه رفتاري نشان ميدهيد؟ حرفاش را ناديده ميگيريد و باز هم به ازدواج با او فکر ميکنيد؟ ما از دکتر فربد فدايي، روانپزشک، در اين خصوص مشورت خواستهايم. بهتر است نظرات کارشناسي دکتر فدايي را قبل از هر اقدامي به دقت بخوانيد.
قصه از کجا شروع شد؟
يکي از همکاران دخترم از او خواستگاري کرده. او در محل کارش بسيار موجه و مورد تاييد است. از نظر شخصيتي و تحصيلي هم مورد پسند دخترم بوده و هست. با اجازه و نظارت من قرار شد مدتي با هم آشنا شوند و در صورت تاييد، ازدواج کنند.
از آنجا که اين روزها نميتوان به ظاهر هر کسي اعتماد کرد، علاوه بر پرسوجو درباره او، به محل زندگياش سر زدم و طبق تحقيقات موثق، متوجه شدم که عموي اين آقا، مدتي به دليل خاصي در زندان بوده است. اين منبع موثق ميگفت که چاقوکشي و شوخي با چاقو که به زخمي شدن يکي از دوستان عموي پدرام (خواستگار دخترم) منجر شده؛ دليل زندان رفتن او بوده! از اين بابت که مبادا خود پدرام هم گرايشاتي به بزهکاري و اعتياد و غيره داشته باشد، ميترسيدم. لذا از دخترم خواستم جلسهاي ترتيب دهد تا با او شام بخوريم. در صحبتهايم او را با سوالهايم به چالش کشيدم تا با عقايدش آشنا شوم. گويا در نوجواني بسيار اهل رفت و آمد با عمويش و دوستانش بوده. ميگفت که خوب است تفنني يا از روي کنجکاوي همه چيز را امتحان کرد. البته بعد از دانشجو شدن و سر کار رفتن، رابطهاش با اين عمو کمتر شده ولي در مورد مصرف تفنني سيگار، الکل و يا حتي مواد مخدر نظر منفي نداشت. خلاصه من ماندهام و استرس اينکه آيا اين آقا ميتواند همسر مناسبي براي دخترم باشد يا نه؟ آيا چون يکي از اقوامش چنين سابقهاي دارد، اشکالي ندارد دخترم را به او بدهم؟ از دخترم به طور غيرمستقيم پرسيدم که اگر متوجه شوي پدر او معتاد بوده يا در خانوادهاش بزهکاري وجود دارد باز هم حاضري قبول کني؟ او ميگويد تقصير پدرام چيست که عمويش معتاد شده يا احيانا زنداني بوده؟! ميگويد من خود او را ميخواهم. البته دخترم از من خواسته به او مشاوره بدهم و دايم ميپرسد که چه تصميمي عاقلانهتر و بهتر است. همين مساله بار مسووليتام را بيشتر کرده. لطفا راهنمايي کنيد که به عنوان يک کارشناس، آيا دخترتان را به چنين پسري ميدهيد يا نه؛ و اگر دخترتان راهنمايي بخواهد به او چه ميگوييد؟تصميم گرفتن درباره ازدواج يا عدم ازدواج با فردي که خويشاوندي دارد که مبتلا به بيماري شديد رواني يا اعتياد يا بزهکاري است، يک مساله ساده و پيشپاافتاده نيست که با پاسخ «بله يا خير» بتوان به آن جواب داد. بايد اين موضوع را از جنبههاي متنوع مورد بررسي قرار داد، چرا که ما انسانها در سيستمهايي متعدد زندگي ميکنيم و اين سامانهها (جامعه، خانواده و ...) هستند که افراد درون خود را تحت تاثير قرار ميدهند. پس بايد اين سيستم مورد بررسي قرار گيرد. براي مثال، اگر شما تصميم گرفتيد با مردي ازدواج کنيد که برادر او اعتياد دارد، نميتوانيد فقط راجع به خود اين برادر و مردي که قصد ازدواج با او را داريد، ارزيابي و نتيجهگيري کنيد. بايد کل مسايل را در نظر بگيريد و ساير افراد خانواده را هم مورد بررسي قرار دهيد. براي مثال؛ آيا اعتياد در اين خانواده شيوع دارد يا تنها همين مورد استثناست؟ نظر همسر آينده شما در اين مورد چيست؟ آيا او اعتياد برادرش را رد ميکند يا ميپذيرد؟ ذهنيت همسر آينده شما ميتواند خيلي از نکات را براي شما روشن کند. اگر مردي که قصد داريد با او ازدواج کنيد گفت که اعتياد برادرش از نظر او مورد پذيرش نيست، با کسي که اعتياد را ميپذيرد و ميگويد هرکسي امکان دارد گاهي مواد مصرف کند، تفاوت دارد. طبيعي است که در ازدواج با چنين مردي که فرد معتاد يا بزهکار را ميپذيرد بايد احتياط کرد. اگر تعدادي از افراد خانواده خواستگار شما اعتياد داشته باشند ممکن است يک شرايط ويژه و يا استعداد ژنتيکي در اين خانواده باشد و شما بايد فکر ازدواج با او را کنار بگذاريد. دليل ما از اين توصيه آن است که بهطور ژنتيکي چه بسا فرزند شما هم کششي به سمت موادمخدر پيدا کند. در مورد بزهکاري هم بايد موضوع را به صورت سيستميک بررسي کنيد. بايد از خودتان بپرسيدم فرد بزهکار با همسر آينده شما يا متقاضي ازدواج با شما چه نسبتي دارد. هر چهقدر اين نسبت نزديکتر باشد خطر تاثيرپذيري فرد بزهکار در زندگي آينده شما هم بالاتر ميرود.
افرادي که سهوا يک جرم يا قتل را مرتکب ميشوند با کسي که عمدا اين کار را کرده باشد تفاوت دارند و عموي «پدرام» که عنوان ميشود از روي شوخي با چاقو به کسي صدمه رسانده است بايد به اين پرسش جواب دهد که مگر هر آدم عادي چاقو حمل ميکند؟ علاوه بر اين، مگر يک فرد عادي با چاقو با همکار يا دوستاش شوخي ميکند؟
اين علامت سوالها و پاسخ منطقي و ذهني که براي آن داريم، به ما ميرساند که اين فرد دچار مساله است و بايد از نظر تمايلات ضداجتماعي بررسي شود. البته تاکيد ميکنم که ديدگاه همسر آينده شما در مورد آن خويشاوند (در اينجا، عموي پدرام) براي ما اهميت دارد. اگر ديد او منفي است و اين فرد خويشاوند يک بار برحسب تصادف مرتکب جرمي شده باشد، قطعا اين موضوع نميتواند در ازدواج شما تاثيري بگذارد.
اين پدر گرامي عنوان کردند در مورد اعتياد به موادمخدر و مصرف تفريحي و تفنني پرسوجو کردهاند. بايد گفت که اساسا چيزي به عنوان استفاده تفريحي از مواد مخدر وجود ندارد. ما بحث خاصي تحت عنوان سوءمصرف مواد داريم؛ يعني کسي که معتاد به مواد نيست اما از آن استفاده ميکند که خود اين مساله هم نشاندهنده يک خلأ رفتاري و شخصيتي است. هيچکس حق ندارد به علت لذتجويي خودش، حتي گاهي، قواعد زندگي اجتماعي را زير پا بگذارد؛ چون اين فرد ممکن است بعدها به خودش اجازه بدهد مرتکب جرايم سنگينتري هم بشود. جرايم بزرگ هميشه با جرايم کوچک آغاز ميشود. نکتهاي که اين پدر گرامي و خانوادهاش از جمله دختر محترم آنها بايد مدنظر قرار دهند اين است که اگر خانمي پس از ازدواج متوجه بشود همسرش گاهي موادمصرف ميکند شايد فکر کند که چارهاي جز ادامه زندگي ندارد اما اگر شما هنوز با کسي ازدواج نکردهايد و او بگويد که به طور تفريحي موادمصرف ميکند، بهتر است که با او ازدواج نکنيد. هميشه اعتياد به مواد به همين ترتيب تفريحي و گاهگاه شروع ميشود و ما هيچ مدل ديگري براي معتاد شدن نداريم. برخي از خانمها يا خانوادههايشان هستند که به رغم اينکه از خواستگار خود شنيده بودند مواد مصرف ميکند اما تنها با اين دلخوشي که به صورت تفريحي است، زندگي مشترکي را آغاز کردهاند که آنها را دچار مشکلات فراواني کرده است.
بهعنوان توصيه بايد گفت، پس از در نظر گرفتن تمام جوانب، اگر فرد احساس کند که بنا به دلايلي مجبور به ازدواج است، شايد بتواند با وجود آگاهي از مشکلات کوچک و يا شبهات اينچنيني با موضوع کنار بيايد، اما اگر کسي مجبور به ازدواج نيست بهتر است که به اين مسايل اهميت بدهد و چنين اشکالاتي را ناديده نگيرد.
اين پدر محترم عنوان کردند که داماد، امکان دارد به علت کنجکاوي حتي از مواد، به عنوان امتحان کردن و تنها براي يک بار استفاده کرده باشد و البته اين موضوع مربوط به نوجواني ايشان ميشود. اجازه بدهيد نکتهاي را در اين خصوص متذکر شوم، حتي اگر کسي به علت کنجکاوي از مواد استفاده کند خصوصيت تازهجويي و تنوعطلبي و ماجراجويي دارد و البته اين خصوصيت را از دست نخواهد داد. چه بسا بعدها هم مرتبا به دنبال تجربه کردن چيزهاي جديد، حتي غيرقانوني باشد. ممکن است براي امتحان و تنوعطلبي وارد روابط خارج از چارچوب زناشويي شود و بگويد من همين يک بار را امتحان کردم! به هر حال اين فرد قابل اعتماد نيست و اگر مطمئن هستيد که چنين خصيصهاي در اين آقا وجود دارد، بايد اين نکته را مدنظر قرار دهيد.
نکته بعدي آن است که شخصيت افراد پس از پانزده سالگي کاملا شکل گرفته است و اگر فردي رفتارهاي ضداجتماعي در آن سنين از خود نشان دهد، خيلي احتمال دارد که بعدها هم آنها را تکرار کند و نميتوان گفت که با بالا رفتن سن، آن خصوصيت در فرد از بين ميرود. به دخترتان تذکر بدهيد که اگر قرار باشد با شخصي که تجربه چنين مسايلي را داشته ازدواج کند بايد خودش را براي تکرار اين مسايل، حتي پس از ازدواج نيز آماده کند. قطعا روانپزشکان در مشاوره به چنين افرادي ميگويند که ازدواج با فردي که در جواني اعمال غيراخلاقي داشته صحيح نيست. مهمترين نکته بررسي ديدگاه همسر آينده شماست که در مورد خويشاوند بزهکار يا معتاد خود چه عقيدهاي دارد. بهتر است بدون آنکه احساساتي شويد، تمام سيستمي را که فرد خواستگار شما در آن پرورش يافته، بررسي کنيد و با چشم باز و منطقي ببينيد که آيا آن خانواده متمايل به رفتارهاي غيراخلاقي و ضداجتماعي هستند يا خير. اگر تعداد اينگونه افراد در خانواده آنها زياد است، احتياط حکم ميکند که از ازدواج منصرف شويد ولي اگر يک مورد وجود داشته باشد، مساله چنداني نيست. شايد به قول دختر شما خود خواستگار مانند برخي از خويشاونداناش رفتارهاي غيرقانوني ثبت شده نداشته باشد اما ممکن است در آينده تحت تاثير شرايط و رفتارهايي که در خانواده او رايج بوده است، مرتکب چنين رفتارهايي شود. براي مثال ثابت شده مرداني که همسران خود را کتک ميزدند، پسرانشان نيز زنان خود را کتک ميزنند، حتي اگر بگويند که ما از اين کار پدرمان خوشمان نميآيد و يا افرادي که در بچگي، توسط والدين خود بسيار تنبيه شدهاند، در آينده فرزندان خود را بيشتر تنبيه ميکنند، يعني بدون اينکه خواست فرد در کار باشد به دليل عوامل ناخودآگاه رواني، اين رفتارها تکرار ميشود. پس از همه اين توصيهها و در پايان بهتر است خانوادههايي که چنين داستان مشابهي دارند به نکات مطرح شده دقت کنند و هرگز بدون بررسي همه جوانب، يک ازدواج پرشبهه را آغاز نکنند.
در انتخاب همسرتان ريسک نکنيد!
از آنجا که افراد مختلف از جنبههاي گوناگون با يکديگر تفاوت دارند بايد مورد به مورد پاسخهاي متفاوتي ارايه داد. جالب است بدانيد امکان دارد يک فرد نرمال با شرايط و تاريخچه مثبت و پاک، گاهي تحت تاثير برخي بحرانهاي زندگي در گذر زمان يکسري رفتارهاي ضد اجتماعي از خود بروز دهد، چه رسد به کساني که تاريخچه خانوادگي و شخصي درستي نداشته باشند. البته تعداد افراد عادي که در آينده آلوده به رفتارهاي ضد اجتماعي ميشوند کمتر از افرادي است که تاريخچه رفتارهاي غلط و ضداجتماعي در زندگي خودشان يا خانوادهشان ديده ميشود. گذشته از اين، مساله وجود مهارتهاي فردي در حل مشکلات و نوع برخوردهاي قبلي او با مشکلاتاش بسيار مهم است. کسي که در گذشته در برخورد با ناملايمات زندگي، شکستهاي تحصيلي، مشکلات ريز و درشت و سختيهاي زندگي عملکرد خوب و قابل قبولي داشته و به صورت انطباقي عمل کرده است و هرگز براي کاستن اين فشارها به رفتارهاي ضد اجتماعي و يا استفاده از مواد روي نياورده باشد، مطمئنا اگر در آينده هم دچار مصايب و گرفتاري شود قدرت برخورد و حل مسايل از مجاري منطقي را خواهد داشت. برعکس اگر فردي در گذشته در برابر مشکلات زندگي نتوانسته رفتار درست را انتخاب کند، مطمئنا در زندگي مشترک که همراه با مشکلات جديد و مختلف خواهد بود نيز توانايي گزينش يک انتخاب صحيح را نخواهد داشت و شايد به سمت رفتارهاي ضد اجتماعي و غيرانطباقي روي بياورد.
دومين نکتهاي که ميتوان در جهت راهنمايي اين خواننده گرامي عرض کرد وجود تاريخچه رفتارهاي اشتباه و ضداجتماعي در بين خويشاوندان است. افراد در زندگي خود از برخي خويشان نزديک و يا دوستان تاثير ميپذيرند. گاهي از نظر گفتاري و رفتاري از اشخاص مورد نظر به عنوان مدل و الگو استفاده ميکنند. خويشاوندان دورتر و آنهايي که در ارتباط مستقيم و نزديک با فرد نيستند قاعدتا نميتوانند روي رفتارهاي او موثر باشند. ذکر اين مساله حايز اهميت است که بر اساس دانستههاي موجود، رفتارهاي ضد اجتماعي و بزهکاري، برخلاف تصور برخي افراد جامعه، به هيچ وجه ژنتيکي نيست که از يک نسل به نسل بعدي منتقل شود. مقصودم آن است که بر اساس شرايط محيطي بيشتر آنها شکل ميگيرند.
از آنجا که يک شخصيت ضد اجتماعي و بزهکار، شخصيتي محبوب و دوستداشتني نيست که براي تقليد ديگر اعضاي خانوادهاش از جمله يک فرد نوجوان، کانديد شود، گاهي با برخي مکانيسمهاي پيچيده رواني حالت عکس هم اتفاق ميافتد، يعني فرد با توجه به رفتارهاي ضد اجتماعي و غيرمنطقي خويشاوندان خود سعي به دوري و اجتناب از آن رفتارها ميکند و در حقيقت با الگو ساختن آن رفتارهاي اشتباه، در عدم انجام آن رفتار سعي و تلاش ميکند و ميکوشد تا از آن رفتارها فاصله بگيرد. شايد در نوع ساده آن «ادب از که آموختي از بيادبان» باشد. هستند مرداني که پدرشان معتاد بوده اما آنها حتي از کشيدن يک نخ سيگار متنفرند. ميبينيد که روان ما انسانها با مکانسيمهاي پيچيدهاي کار ميکند و هرگز نميتوان يک نسخه واحد براي همه اين گروه تجويز کرد. تنها راه چاره اين خانم تلاش مستمر براي شناخت هر چه بيشتر اين آقاست. بايد خوب بسنجد که آيا با يکديگر سنخيتي دارند؟ آيا ارزشها و ضد ارزشهاي آنان مشترک است؟ با اينکه در مورد انسانها که موجودات پيچيدهاي هستند نميتوان به قطع صددرصد مطلبي را عنوان کرد اما بايد توجه داشت تاريخچه خانوادگي افراد تا حدودي گوياي برنامه آينده زندگي آنهاست. واکنشهايي که يک فرد نسبت به موضوعات مختلف در گذشته از خود بروز داده و فضا و شرايطي که در آن بزرگ شده است تا حدودي پيشبيني کننده آينده اوست.
با توجه به اينکه موضوع ازدواج موضوعي نيست که به راحتي شکل بگيرد و به راحتي خاتمه يابد، عقل سليم حکم ميکند افراد در مورد سرنوشت آينده خود و يا عزيزانشان هيچ وقت ريسک نکنند. نميتوان بيمنطق جلو رفت و گفت شايد مورد خواستگار ما از قاعده ادب از بيادبان آموختن پيروي کرده باشد و حتي اگر پدر معتاد و برادر بزهکار دارد، گرايشي به اين سو نيابد. بايد نظر واقعي او را در اين خصوص سنجيد.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید