مساءله 1 - هيچيك از زن و شوهر تمامى اموال ديگرى را بعلت همسرى ارث نمى برد مگر در يك صورت ، و آن موردى است كه ميت از طبقات ارث هيچ وارثى نداشته باشد مگر شوهر و آخرين طبقه يعنى امام عليه السلام ، كه در اينصورت شوهر او همه اموال او را بعنوان فرض و رد مى برد كه بيانش در سابق گذشت و گفتيم كه فرض شوهر در يك صورت (در صورتيكه زوجه اش فرزند نداشته باشد) نصف و در صورتى ديگر (در صورتيكه زوجه اش فرزند داشته باشد) يك چهارم است و فرض زوجه در صورت فرزند نداشتن شوهر يك چهارم و در صورت فرزند داشتن يك هشتم است ، و نصيب آن دو نه زيادتر مى شود و نه كمتر با هر طبقه از طبقات و هر درجه از درجات ارث كه جمع شوند فريضه خود را مى برند مگر در همان يك صورت كه در ابتداى مسئله بيان كرديم .
مساءله 2 - شرط در توارث بعلت همسرى اين است كه عقد همسرى دائمى باشد، پس بين زن و شوهر عقد انقطاعى توارثى نيست ، نه شوهر از زن ارث مى برد و نه زن از شوهر، و اين در صورتيكه در عقد انقطاعى شرط توارثى نباشد مسلم و بدون اشكال است ، اما در صورت اشتراط آن در متن عقد چه از يك طرف و چه از دو طرف در نهايت اشكال است ، و در نتيجه احتياط به ترك چنين شرطى رعايت شود، و اگر احيانا چنين چيزى در عقد انقطاعى شرط شد احتياط به صلح ترك نشود (نه ورثه همسر را محروم سازند و نه همسر اصرار بر گرفتن همه سهم الارث خود بورزد بلكه با يكديگر مصالحه كنند.) شرط ديگر توارث بين زن و شوهر اين است كه زوجه در عقد زوج باقى باشد هر چند كه دخولى صورت نگرفته باشد، پس اگر قبل از دخول يكى از آن دو بميرد ديگرى از او ارث مى برد، و همچنين در صورتيكه با طلاق رجعى زن از شوهر جدا شده باشد مادامى كه در عده طلاق است اگر يكى بميرد ديگرى از او ارث مى برد، بخلاف مطلقه بطلاق بائن كه در ايام عده اگر يكى از آن دو بميرد ديگرى از او ارث نمى برد. بله اگر شوهر زن خود را در حال بيمارى طلاق دهد هر چند طلاقش بائن باشد و بهمان بيمارى از دنيا برود زوجه اش از او ارث مى برد البته در طول يكسال از روز وقوع طلاق و بشرطى كه طلاق به درخواست زن نبوده باشد، و بهمين جهت است كه زن مختلعه و مبارائى از شوهر قبليش ارث نمى برد چون طلاقش بخاطر درخواست خود او بوده ، شرط ديگر اينكه زن در اين مدت شوهر نكرده باشد، پس اگر شوهر بيمار او را در حال بيماريش طلاق دهد و زن بعد از گذشتن ايام عده ازدواج بكند و سپس شوهر قبلى اش تا قبل از گذشتن يكسال بميرد زن از او ارث نمى برد. شرط ديگر اينكه شوهر از بيمارى در حال طلاقش بهبودى حاصل نكند، كه اگر از آن بيمارى بهبودى يابد و دوباره بيمار شود هر چند كه بيمارى دومش مثل بيمارى اولش باشد و سپس از دنيا برود همسر مطلقه اش از او ارث نمى برد، و اگر زن در حال بيمارى شوهرش و قبل از تمام شدن يكسال بميرد شوهر از او ارث نمى برد مگر در ايام عده رجعى .
مساءله 3 - اگر بيمار در همان حال بيماريش زنى را به عقد خود درآورد، اگر دخولى با او صورت دهد و يا از بيماريش بهبودى يابد از يكديگر ارث مى برند، و اما اگر در همان بيمارى بميرد و دخولى هم صورت نداده باشد عقد ازدواجش باطل خواهد بود و آن زن نه مستحق مهرى است و نه مستحق ارثى . و همچنين است اگر در حال بيمارى شوهر (همان بيمارى كه متصل به مرگ است ) زنش بميرد در حاليكه هيچ دخولى صورت نگرفته باشد در اينجا مرد از آن ارث نمى برد، و اگر زن در حال بيمارى به عقد مردى درآيد كه او سالم است و آنگاه زن يا مرد بميرد از يكديگر ارث مى برند، و در دخول فرقى بين قبل و دبر (جلو و عقب ) نيست ، همچنانكه على الظاهر لازم است مرگش در اين مرض قبل از بهبودى به همين فرض نه به مرض ديگر بوده باشد، پس اگر در همين بيمارى و قبل از بهبودى از آن بعلتى ديگر (نظير پرت شدن از بام ) از دنيا برود باز از يكديگر ارث نمى برند، و ظاهرا فرقى نيست بين اينكه بيماريش طولانى باشد يا كوتاه ، و اگر بيمارى او نظير جنون ادوارى مدتى برطرف مى شود و دوباره عود مى كند به آن نحوى كه عرف در دور بر طرف شدنش نمى گويد كه اين بيمارى بهبودى يافته اگر از دنيا برود ظاهرا همسرش (همانكه در حال بيمارى به عقدش درآمد) از او ارث نمى برد و لكن احتياط در مصالحه است .
مساءله 4 - اگر زوجه ميت متعدد باشد يك ربع (4/1) مال ميت كه در صورت نداشتن فرزند به همسر مى رسيد و يك ثمن (8/1) آن كه در صورت داشتن فرزند به او مى رسد بين همه زنان دائمى او بالسويه تقسيم مى شود، پس زنان ميت يا يك چهارم مال را مى برند يا يك هشتم مال را ببرد چه اينكه فرزندش متولد از هيمن همسرى باشد كه ارث مى برد يا از زنى ديگر باشد چه دائمى و چه انقطاعى ، و نيز فرقى نيست بين اينكه فرزند او بدون واسطه باشد يا باواسطه و باصطلاح نوه او، و از اين يك چهارم و يا يك هشتم زنى هم كه ميت در مرض موتش طلاق داده سهم مى برد (البته در صورتيكه شرائطى را كه قبلا در مسئله دوم بيان كرديم دارا باشد).
مساءله 5 - شوهر از تمامى تركه زوجه اش چه منقول و چه غير منقول ارث مى برد، و لكن اگر او از دنيا رفت زوجه او تنها از منقولات هر چه باشد ارث مى برد و از اراضى مطلقا سهم نمى برد نه از عين اراضى و نه از قيمت آن چه آن اراضى زير كشت زراعت و درخت و زيربناء و امثال آن قرار گرفته باشد يا نه ، و اما از قيمت خصوص مصالح ساختمانى از قبيل تير و تخته و آجر و امثال آن و همچنين درختان و نخل و امثال آن ارث مى برد، و فرقى نيست در اقسام بناها از قبيل آسياب و حمام دكان و اصطبل و غيره و در درختان بين كوچك و بزرگش خشك و سبزش و شاخه هاى هرس شدنى اش مادامى كه بر سر درخت است .
مساءله 6 - منظور از اعيانى كه زوجه ميت از قيمت آن ارث مى برد اعيانى است كه در حال مرگ شوهرش موجود بوده پس اگر بعد از مرگ شوهرش تا روز تقسيم ارث رشد و نموى و زياده عينى از آنچه در حال مرگ او بود پيدا شده باشد زن از اين مقدار ارث نمى برد.
مساءله 7 - معيار در قيمت اعيانى كه سهم الارث زوجه از آن پرداخته مى شود قيمت روزيست كه مى خواهند به او بپردازند نه قيمت روزيكه شوهرش از دنيا رفت ، در نتيجه اگر قيمت اعيانى تركه در روز تقسيم بيشتر از قيمتش در روز فوت شوهر باشد زن همان قيمت بيشتر را ارث مى برد همچنانكه اگر قيمتش از آن روز كمتر شده باشد از سهم الارث زن نيز فوت و روز تقسيم ورثه با زوجه ميت مصالحه كنند.
مساءله 8 - طريق قيمت كردن مصالح ساختمانى و درخت اين است كه آنها را بر اين فرض قيمت كنند كه روزى كه نپوسيده و از بين نرفته در آن مكان بدون اجازه و مجانى خواهد ماند (مثلا مصالحى كه در دكان ارثى بكار رفته اگر فرضا در همان قطعه زمين زير بنا بماند تا زمانيكه هست چه قيمتى دارد؟) از آن قيمت سهم الارث زوجه ميت را مى دهند، بنابراين اگر مثلا آن مصالح هزار مى ارزد ولى اگر در آن مكامن و بشكل دكان بماند هزارها مى ارزد زوجه ميت از اين قيمت اضافى ارث مى برد.
مساءله 9 - منظور از غير منقول آلات بكار رفته در بناء در حال مرگ مورث است ، پس اگر قبل از مرگ او بنا خراب و اشجار قطع شده باشد آن آلات از غير منقول خارج شده و زن از آنها ارث مى برد و ديگر مشغول مسئله قبل نيست ، و از جمله اموال منقول ميوه سردرخت و زراعت و بذر كاشته شده است و همچنين پاتيل هاى بزرگ كه در دكان آشپزيها و رنگرزيها كار برده شده و ثابت گشته على الظاهر جزء اموال منقول است ، همچنانكه على الظاهر دولاب و سايبان داربست جزء اموال غير منقول است .
مساءله 10 - اقوى آنست كه زوجه مستحق قيمت است نه خود اعيان لكن مى تواند سهم خود را خود اعيان قبول كند يعنى اگر ورثه خواستند از اعيان بدهند جائز است قبول كند نه اينكه حق داشته باشد بگويد من سهم خود را از اعيان مى خواهم .
مساءله 11 - براى زوجه جائز نيست بدون رضايت ورثه در اعيانى كه قيمت آنها را مستحق شده تصرف كند و نزديكتر به احتياط آنست كه ورثه نيز مادامى كه قيمت آن را به زوجه ميت نداده اند بدون اذن او در آن تصرف نكنند.
مساله 12 - اگر پدر دخترى نابالغ و يا جد پدريش او را به عقد همسرى كفو درآورد بهمر المثل يا بيشتر از مهر المثل ، اگر در همين حال شوهر بميرد زوجه صغيره از او ارث مى برد و اگر زوجه بميرد شوهر از او ارث مى برد، و همچنين است در مورديكه زوج و زوجه هر دو صغيره و نابالغ باشند ولى آن دو يعنى پدر و جد پدرى آن دو را به عقد هم درآورده باشند، بلكه اگر تزويج به كفو به كمتر از مهر المثل هم باشد بشرطى كه مفسده اى در تزويج نباشد كفايت در توارث مى كند تا چه رسد به آنجا كه مصلحت هم داشته باشد، و همچنين است اگر حاكم در مورديكه تزويج صغيره برايش جايز است صغيره اى را تزويج كند كه پاره اى مطالب مناسب با اين مقام در كتاب نكاح گذشت .
مساءله 13 - در اين عصار ارث بردن بخاطر ولاء ابتلاء نيست (زيرا برده اى نيست تا آزاد كننده اش بر او ولايت پيدا كند و قهرا ضمان جريره هم مورد ابتلاء نيست زيرا ضمان جريره اين بود كه شخصى برده خود را آزاد كند و خود را از جنايات او بر كنار نكند كه در اينصورت اگر برده صاحب مال مى شد و وارثى نداشت ارث او به آزاد كننده اش مى رسيد چون خود را از جنايات او بركنار نكرده بود.) از موارد سه گانه ارث بخاطر ولاء كه مورد ابتلاء باشد ولاء امامت باقى مى ماند، بنابراين اگر كسى از دنيا برود و وارثى از طبقه اول و دوم و سوم نداشته باشد و نيز وارثى بوسيله ولاء عتق و ضمان جريره نداشته باشد و برايش شوهرى هم نباشد ارث او به امام عليه السلام مى رسد، و اگر ميت شوهر باشد و وارث او منحصرا زوجه او باشد يك چهارم اموال او را به زوجه او مى دهند و بقيه اموال به امام عليه السلام مى رسد، و در عصر غيبت امام ولى عصر عجل الله تعالى فرجه اختيار اينگونه ارث ها مانند ساير امواليكه متعلق به امام معصوم عليه السلام است بدست فقيه جامع شرائط است .
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید