انسان خليفه الله در زمين مي باشد، از آنچه خداوند به عنوان امانت در اختيار انسان قرار داده است، فطرت اوست که نيازهاي اساسي انسان را در بر دارد. از جمله نيازهاي انسان که در روانشناسي و علوم اجتماعي مورد بحث قرار گرفته است نياز زيبادوستي انسان است.
در عصر حاضر که جهانيان در تلاشند در عرصه ي تعليم و تربيت بهترين نسل را به دنيا عرضه کنند و بسياري ديگر نيز در تلاشند فرهنگ هاي ديگر را مسخ و فرهنگ و تمدن خود را بر جهان مسلط سازند و به عبارتي ديگر در اين عرصه که تهاجم فرهنگي بيداد مي کند و استعمارگران در هر حال کوشش هاي بي ثمري داشته و نتوانسته اند مستعمرات از دست رفته ي خود را بازيابند، دست به تلاش هاي جديد مي زنند تا اذهان جوانان و نوجوانان را به سوي خود و جلوه هاي کاذبشان جذب کنند.
يکي از مقاصد استعمار فرهنگي در کشورهاي استعمارزده و از جمله در کشور ما ايجاد انحراف در بين جوانان مي باشد که از طريق نفوذ در تار و پود افکار، عادات، آداب و رسوم زندگي ملت هاي تحت سلطه و بخصوص قشر جوان سعي مي کنند تا جامعه را از اندرون در جهت مطلوب خويش پيش ببرند و فرهنگ اصيل آن ها را با انواع دسيسه ها و طراحي ها و هزاران حيله از دست آنان بگيرند و فرهنگ خاص خود را جايگزين آن نمايند تا بتوانند اين قشر را به زير سلطه ي فرهنگي خويش درآورند. از جمله مسائلي که در پايه هاي فرهنگي اصيل يک ملت مي تواند مؤثر باشد، سبک پوشش آن ملت است که اين موضوع خود در جامعه ي ما چشمگير است. (غلامعلي حداد عادل، 1372، ص 7)
در مسئله ي پوشش بايد فرهنگ ايراني و اسلامي احيا شود و نوجوانان و جوانان که سازندگان آينده کشور هستند باعث جاودان ماندن عقايد ايراني و اسلامي باشند. نياز به نوجويي و نوخواهي در کودک و نوجوان کاملاً مشهود است و ايشان براي ابراز شخصيت و جلب توجه دست به هر کاري مي زنند که گاهي در همه جا و مخصوصاً محيط مدرسه مناسب نيست. وظيفه ي اولياي مدرسه است که بهترين الگوي انساني را ترويج دهند و براي آن راه هاي مختلفي وجود دارد.
انسان اسلام خود را شريف تر از آن مي داند که به جسمش شناخته شود و وظيفه ي خود را خطيرتر از آن مي بيند که تنها به بدن نمايي و آرايش جسم بپردازد.
انسان، در همه ي بينش هاي معنوي و از جمله در اسلام، براي آن لباس به تن نمي کند که تن را عرضه کند، بلکه لباس مي پوشد تا خود را بپوشد. لباس براي او يک حريم است. به منزله ي ديوار دژي است که تن را از دستبرد محفوظ مي دارد و کرامت او را حفظ مي کند.
لباس براي آن است که تحريک جنسي را کم کند، نه آنکه بر قدرت تحريک بيفزايد. لباس «پوست دوم» انسان نيست بلکه «خانه ي اول» اوست.
انسان اسلام، کمال خود را در آن نمي بيند که تن خويش را چون کالايي تزيين کند و به راه اندازد و بفروشد، بلکه به جاي آنکه تن خود را به خلق بفروشد، جان خود را به خداي خويش مي فروشد.
برپايه ي همين رابطه ي تنگاتنگ فرهنگ و لباس است که مي گوييم: لباسي بايد بر تن نمود، که نمودار فرهنگ و بينش ما باشد و در تناسب و هماهنگي کامل با اعتقاد و ايمانمان. لباسي که نمايشگر استقلال فرهنگي ما و مظهر وفاداري و سرسپردگي ما به عقيده و آرمانمان و پرچم حرّيت و آزادگي مان باشد. (ستار هدايتخواه، 1375، ص 15 و 16)
در اين پژوهش سعي مي شود با توجه به محدوديت ها نگرش دبيران و دانش آموزان آن ها نسبت به اجراي طرح لباس متحد الشکل در مدارس متوسطه مورد بررسي قرار گيرد تا با اجراي اين طرح در مدارس و ناديده گرفتن تفاوت هاي طبقاتي، مدارس جبهه ي مبارزه با تهاجم فرهنگي و پيشبرد دانش آموزان در جهت اهداف آنان و همچنين اهداف نظام آموزش و پرورش باشد.
ريشه ي بيشتر انحرافات ديني و اخلاقي نسل جوان را در لابه لاي افکار و عقايد آنان بايد جستجو کرد. فکر اين نسل از نظر مذهبي آن چنان که بايد راهنمايي نشده است، و از اين نظر فوق العاده نيازمند است.
اگر مشکلي در رهنمايي اين نسل باشد بيشتر در فهميدن زبان و منطق او و رو به رو شدن با او با منطق و زبان خودش است. و در اين وقت است که هر کسي احساس مي کند اين نسل، بر خلاف آنچه ابتدا به نظر مي رسد، لجوج نيست و آمادگي زيادي براي دريافت حقايق ديني دارد. (مرتضي مطهري، 1370، ص 13)
هدف آموزش و پرورش نخست پرورش الگوهاي اخلاقي برگزيده و صفات پسنديده ي انساني بر مبناي فطرت انسان است و پوشش و لباس يکي از مظاهر فطرت انسان است که انسان، به ويژه نوجوان خود را به اين وسيله بروز مي دهد و خودنمايي مي کند.
از آن جا که طبع و سليقه ي همه ي انسان ها يکي نيست براي ابراز غريزه ي زيبادوستي، طرق مختلفي را برمي گزينند و جنسيت، پايگاه اجتماعي، امکانات، بودجه و... را در طرز لباس پوشيدن مد نظر قرار مي دهند.
زماني از زندگي نوجوان و جوان در محيط آموزش و پرورش مدرسه مي گذرد، بايد ديد چگونه فرهنگ خانواده، اجتماع، اوضاع اقتصادي، سن، جنسيت، پايگاه اجتماعي- اقتصادي در انتخاب لباس مؤثر هستند؟
همچنين لباس چه تأثيري بر آموزش و بر نفوذ فرهنگ بيگانه دارد؟
در اسلام هميشه لباس ساده و مناسب براي بيرون از منزل سفارش شده است. شايد يکي از دلايل آن جلوگيري از انحراف زن و مرد و همچنين اسراف و هرج و مرج و فاصله ي طبقاتي باشد زيرا نياز انسان به زيبايي و لذت انسان از زيبايي سيري ناپذير است.
آيا اگر پسر و دختري در محيط جداگانه اي تحصيل کنند و فرضاً در يک محيط اگر درس مي خوانند دختران بدن خود را بپوشند و هيچگونه آرايشي نداشته باشند بهتر درس مي خوانند و فکر مي کنند و به سخن استاد گوش مي کنند يا وقتي که کنار هر پسري يک دختر آرايش کرده با دامن کوتاه تا يک وجب بالاي زانو نشسته باشد؟
حقيقت اين است که اين وضع بي حجابي رسوا که در ميان ما است و از اروپا و آمريکا هم داريم جلو مي افتيم از مختصات جامعه هاي پليد سرمايه داري غربي است و يکي از نتايج سوء پول پرستي و شهوت راني هاي سرمايه داران غرب است، بلکه يکي از طرق و وسايلي است که آن ها براي تخدير و بي حس کردن اجتماعات انساني و درآوردن آن ها به صورت مصرف کننده ي اجباري کالاهاي خودشان به کار مي برند. (مرتضي مطهري، 1370، ص 93)
با توجه به تفاسير فوق و با توجه به خصوصيات و صفات جوانان و نوجوانان و اينکه اين قشر فعال و حساس بايد در امر تحصيل هم کوشا باشند، گاهي کوچکترين مسئله، مشکل حادي در ادامه ي تحصيل آنها مي باشد.
در اين تحقيق با توجه به نظرسنجي از دانش آموزان دختر و دبيران آنها سعي مي شود اين مسائل مورد بررسي قرار گيرد که به چه دليل گاهي اوقات ارزش هاي اجتماعي و اسلامي مورد پذيرش يا مسامحه قرار مي گيرد و اين مطلب را روشن نمايد:
* طرح لباس متحد الشکل چه مسائلي را در بر خواهد داشت و چه چيزهايي بر آن تأثير خواهد گذاشت؟
* آيا اجراي طرح لباس متحدالشکل، افت تحصيلي و همچنين ناراحتي هاي مربوط به موضوع را که برگرفته از پايگاه اجتماعي و اقتصادي مي باشد برطرف خواهد کرد يا نه؟
* آيا بين طرز لباس پوشيدن دانش آموزان و سن آنان تفاوت وجود دارد؟
* آيا دبيران و دانش آموزان با اجراي طرح لباس متحد الشکل موافقند؟
شايد يافتن پاسخ اين سئوال کمکي به دست اندرکاران آموزش و پرورش بکند تا از ميزان انحرافات اخلاقي و جنسي دانش آموزان کاسته شده و با اجراي اين طرح در مدارس و ناديده گرفتن تفاوت هاي طبقاتي، مدارس جبهه ي مبارزه با تهاجم فرهنگي و محل کسب دانش باشد.
اگر در ساعات تعطيلي مدارس به دانش آموزان دختر و پسر مخصوصاً دبيرستان با دقت نگاه کنيم، دانش آموزان را با لباس هاي متفاوت و رنگ ها و مدل هاي گوناگون مي توان مشاهده کرد، و گاهي اوقات تشخيص دانش آموز از غير دانش آموز در محدوده ي آموزشگاه غيرممکن است.
ضرورت ايجاب مي کند کساني که مي خواهند الگوسازي را ايجاد يا هدايت نمايند، روش موفق الگوسازي را بشناسند. الکسيس کارل فيزيولوژيست معروف فرانسوي پس از توضيحاتي درباره ي کيفيت پيدايش سلول نطفه مرد و تخمک زن و اشاره به اينکه وجود ماده براي توليد نسل ضروريست در آخر فصل مي گويد: «نبايستي براي دختران جوان نيز همان فکر و همان نوع زندگي و تشکيلات فکري و همان هدف ايده آلي را که براي پسران جوان در نظر مي گيريم، معمول داريم. متخصصين تعليم و تربيت بايد اختلافات عضوي و رواني جنس مرد و زن و وظايف طبيعي ايشان را در نظر داشته باشند و توجه به اين نکته اساسي در بناي آينده تمدن ما حائز اهميت است. (مرتضي مطهري، 1369، ص 195)
لازم به ذکر است يکي از نهادهايي که در واقع پس از خانواده نقش الگوسازي را دارد، آموزش و پرورش است، حال چه از نظر مسائل آموزشي در مدرسه باشد و چه از لحاظ دبيران که اين خود تأثير چشمگيري در دانش آموز دارد و از آن جا که دانش آموز حرف شنوي خاصي نسبت به دبير خود دارد و ظاهر او را مورد توجه قرار مي دهد، لذا در دوره دبيرستان احساسات دانش آموز تأثير خاصي بر وي مي گذارد پس با اين وجود، دبير بايد به جايگاه خود آگاهي کامل داشته باشد و دانش آموز حواسش باشد تا هر چيزي را به عنوان ارزش قرار ندهد و در واقع ارزش هاي جامعه خود را بشناسد. آموزش و پرورش مي تواند با تغيير و اصلاح نگرش و ارائه ي الگوهاي مفيد تأثير مسائل اجتماعي را کم رنگ تر و حتي آن را حل نمايد.
تغيير لباس همواره پيامد تغيير يک فرهنگ است و تا انسان با فرهنگ خود وداع نکند، نمي تواند با لباس خود وداع کند. تا فرهنگ يک قوم را نپذيرد لباس آنان را به تن نمي کند. درست به همين دليل است که در احاديث ما آمده است که «هرکه خود را شبيه به گروهي سازد، هم از آن گروه است»
حجاب در خاطره ي ادبيات
خواهرم! حجاب تو از همه ي عرياني ها زيباتر و چشم هاي تو که غزالان رمنده ي تجلّي اند، در پشت معجرهاي کهن به کاخ هاي عتیق ماننده تر است، بدان که دست هاي فاخته گان ولايت خورشيدند و هنگامي که آيينه داران عفاف تو از پس کوچه هاي عصمت مي گذرند، شفيره آشتي فريباتر در باغچه ي رؤيا خواهد روئيد، خواهرم! رايحه ي گلخانه هاي نهاني ات را به بادهاي هرزه مبخش و عطر آسماني ديدارت را به آيينه هاي هر جايي مفروش!
مگذار سوداگران اندام، کالاي آسماني نگاهت را در مغازه ي تماشا حراج کنند و تاجران هوس، کنيزان لبخند تو را به مزايده ي خواجه گان بگذارند!
خواهرم! حجات تو رنگين تر از نسترن هاي جهان است و خلسه اي که در غنچه هاي شرم تو شبنم مي ريزد، داروي آسماني ترين رنج هاي زميني است. (مرتضي عطايي، 1373، ص59)
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید