سيماي خانواده و احکام آن در اسلام
تشکيل زندگي زناشوئي و تمايل بهم زيستي زن و مرد غريزه و کششي است که خداوند در تمام افراد بشر قرار داده است به اين معني که غريزه و علاقه به جنس مخالف چنانکه در جنس ذکور است، در جنس اناث نيز وجود دارد، بلکه طبق روايات و کارشناسي ائمه اطهارعليهم السلام در جنس اناث شديدتر است.
اصبغ بن نباته مي گويد:
حضرت علي عليه السلام مي فرمود: خداوند شهوت را ده جزء آفريد و نه جزء آن را در زنها و يک جزء آن را در مردان قرار داده و اگر نه اين بود که خداوند به اندازه اجزاء شهوت آنها در آنان حياء قرار داده است، براي هر مردي نه زن; خود را به او مرتبط مي ساخت (1).
رمز و حکمت وجود اين غريزه در انسان گذشته از آن که منشا توالد و تکثر نسل است و از اين طريق نسل بشر امتداد مي يابد، علت محدثه زندگي مشترک و مبقيه آن هم خواهد بود يعني اگر زن و مرد فاقد غريزه جنسي و تمايل به جنس مخالف بودند، قطعا تن زيربار ازدواج و پي آمدهاي آن نمي دادند و نسل بشر متکثر نمي شد پس غريزه بهانه ازدواج و تشکيل زندگي مشترک است و براي اين که در ازدواج افراد انساني اهداف عاليه اي در نظر است، خداوند گذشته از جعل غريزه که موجب تجاذب است، مودت و رحمت را هم مزيد بر علت قرار داده است.
بيان قرآن در اين رابطه اين است که: «و من آياته ان خلق لکم من انفسکم ازواجا لتسکنوا اليها و جعل بينکم مودة و رحمة ان في ذلک لآيات لقوم يتفکرون » (2)..
«از دلائل و نشانه هاي بر علم و حکمت و قدرت خداوند اين که از جنس و نوع و سنخ خود شما، براي شما جفتي آفريد تا مايه سکونت و آرامش شما گردد و پيوند مودت و رحمت را نيز وسيله تحکيم اين وصلت قرار داد که البته در اين فضل و رحمت آيات و نشانه هائي دال بر علم و قدرت و حکمت الهي براي انديشمندان نهفته است » .
بديهي است که زندگي مطلقا نياز به آرامش و امنيت خاطر دارد و قرآن ازدواج را مايه و منشا اين آرامش معرفي کرده و مودت و رحمت را رابط پايداري ازدواج دانسته است.
مودت و رحمت در زوجيت همتا
هرچند مودت و رحمت به عنوان صفاآفرين ميان زن و مرد از طرف خداوند عطا مي گردد اما مطلق نيست، بلکه در زوج هاي مناسب و همتا و کفو عرضه مي شود و لذا اسلام توصيه مي کند که در تشکيل زندگي مشترک و مزدوج از جفت مناسب و همسر هم کفو انتخاب شود.
ناگفته نماند که در ازدواج انگيزه هاي مختلف و فراواني براي زن و مرد وجود دارد انگيزه زيبائي; انگيزه شهرت خانوادگي; انگيزه ثروتمندي و دارائي آنها; انگيزه ديني و اخلاقي و منش خانوادگي.
تمامي اين انگيزه ها براي زن و مرد هر دو مطرح است و هرکدام به اقتضاي آنها پا در ميان گذارده و به خواستگاري رفته و دعوت به زوجيت و همزيستي مشترک مي نمايند و اجمالا انگيزه هاي نامشروع و نامعقولي نمي باشند اما نگرش ژرفا و عميق اسلام که تمام جوانب زندگي و سرنوشت زن و مرد را در نظر مي گيرد، گرايش به اين انگيزه ها را تعديل مي کند و ضمن اين که امام صادق عليه السلام مي فرمايد: «المراة الجميلة تقطع البلغم » (3) «زن زيبا خلط را از بدن دور مي کند» . و حضرت رضا عليه السلام سلسله مراتب از رسول خدا صلي الله عليه وآله نقل کرده است که فرمود: «اطلبوا الخير عند حسان الوجوه فان فعالهم احري ان يکون حسنا» . «خير و خوبي را نزد خوبرويان جستجو کنيد براي اين که کارهاي آنها سزاورتر است که زيبا باشد اما نبايد تنها زيبائي و شهرت و مال داري انگيزه باشد» .
رسول خدا در يک خطابه اي در همين رابطه فرمود:
«ايها الناس اياکم و خضراء الدمن قيل يا رسول الله و ما خضراء الدمن قال: المراة الحسناء في منبت السؤء» (4).
اي مردم برحذر باشيد و دوري کنيد از خضراء دمن. گفته شد يا رسول الله خضراء دمن کدام است؟ فرمود: زن زيباروئي که در خاستگاه بد بوده باشد. يعني زني که زيبا و پري چهره و خوشکل است، اما دين و اخلاق خانوادگي ندارد و خانواده او نااصل باشند» .
و در رابطه با انگيزه شهرت طلبي و کسب عنوان; پيامبر فرمود: «من نکح امراة حلالا بمال حلال غير انه اراد به فخرا و رياء و سمعة لم يزده الله بذالک الا ذلا و هوانا» (5).
«کسي که با زني به طور مشروع با مال حلال ازدواج کند و منظور او از اين ازدواج خودنمائي و رياء و شهرت باشد، خداوند جز ذلت و خواري بر او نيافزايد» .
بنابراين هرچند انگيزه هاي مذکور در تشکيل خانواده نقش مهمي دارند، اما مهمتر از همه کفو بودن شرط است. امام صادق عليه السلام کفو بودن را اينگونه بيان مي کند که: «الکفو ان يکون عفيفا و عنده يسار» (6). «همتائي عبارت از آن است که همسر پاکدامن و با حياء و متمکن باشد» .
ظاهر اين عبارت اطلاق دارد يعني هم مي تواند ملاک مرد ايده آل باشد و هم زن ايده آل. اما از اين که در ذيل کلام يسار و تمکن مالي را جزء همتائي معرفي کرده است، قرينه اي است که ممکن است عنايت به معرفي مرد کفو داشته باشد، زيرا تمکن و قدرت مالي به مرد مربوط است چنان که برخي از فقهاء مانند شيخ مفيد در مقنعه و شيخ طوسي در خلاف و مبسوط و ابن ادريس و علامه در تذکره از جمله کفو بودن، قدرت مرد بر نفقه را ذکر کرده و به همين روايت هم استناد کرده اند (7).
رسول خداصلي الله عليه وآله در باره زن و مرد هم کفو که با ازدواج مي توانند مورد مودت و رحمت الهي قرار بگيرند، اينگونه بيان مي کند.
در مورد مرد، دين و اخلاق را ملاک قرار داده و فرمود: «اذا جائکم من ترضون خلقه و دينه فزوجوه. انکم الا تفعلوه تکن فتنة في الارض و فساد کبير» (8).
«هرگاه کسي که از دين و اخلاق او راضي بوديد، براي خواستگاري پيش شما آمد، دختر خود را به او بدهيد که اگر اجابت نکنيد فتنه و فساد بزرگي در زمين واقع مي شود» .
و درباره زن همتاي مرد دين دار و خليق چنين فرمود: «ما استفاد امرء مسلم فائدءة بعد الاسلام افضل من زوجة مسلمة تسره اذا نظر اليها و تطعه اذا امرها و تحفظه اذا غاب عنها في نفسه و ماله » (9).
«مرد مسلمان بعد از اسلام فائده بهتر و برتر از زوجه و همسر مسلماني به دست نياورده که هنگامي که او را مي بيند وي را خوشحال و شاد گرداند و هنگامي که دستوري به او مي دهد، اطاعت نمايد و در غياب او خود و مال وي را مراقبت و محافظت نمايد» .
بنابراين مودت و رحمت و آرامش که هديه الهي است، و در زندگي مشترک ميان زن و مرد ضروري و لازم است، در صورتي عرضه مي شود که اساس انگيزه گزينش همسر، انگيخته دين و اخلاق باشد البته جمال و عنوان و تمکن مالي خود مزيد بر علت است، و بود آنها باعث تقويت روابط آنها خواهد شد اما نبايد اصل و اساس انتخاب قرار بگيرد.
ابي شيبه اصفهاني فردي است معاصر حضرت باقر عليه السلام و از پيروان آن حضرت مي باشد نامه اي مي نويسد و از آن حضرت درباره ازدواج دخترهاي خود استفسار مي کند.
امام باقر عليه السلام در جواب او مرقوم داشت آنچه درباره دخترهاي خود نوشته بودي، متوجه شدم اما تو هيچ گاه فردي را مطابق ميل خود پيدا نمي کني «فان رسول الله صلي الله عليه وآله قال: ذا جائکم من ترضون خلقه و دينه فزوجوه انکم الا تفعلوه تکن فتنة في الارض و فساد کبير» (10).
«پيامبر خداعليه السلام فرمود: هرگاه کسي که از دين و اخلاق او راضي بوديد، براي خواستگاري آمد، به او زن بدهيد که اگر چنين نکنيد، فتنه و فساد بزرگي زمين را فرا مي گيرد» .
از اين پرسش و پاسخ استفاده مي شود که سائل دنبال همتاي مالي و عنواني و اندامي و حسبي بوده و امام در جواب او فرمود تو نمي تواني فردي را پيدا کني که صددرصد دلبخواه و مطابق خواست تو باشد. و آنچه را تو داري و مي خواهي داشته باشد، بلکه آنچه در کفو بودن مهم است، دين و اخلاق مي باشد.
خواستگاري و کيفيت آن
اولين گامي که در تشکيل زندگي مشترک و زوجيت برداشته مي شود، خواستگاري و درخواست همزيستي و تزوج است. تمايل بهمزيستي ميان دختر و پسر مشترک مي باشد و هر دو پس از بلوغ و رشد جنسي علاقمند به تزوج مي باشند.
سئوالي که در اين رابطه مطرح است، آن است که چه کسي و از کدام طرف بايد پيشقدم شود؟ زن و خانواده او که عرضه کننده هستند بايد به سراغ مرد و خانواده او بروند و پيشنهاد ازدواج بدهند. يا اين که پسر و خانواده او که قابل و پذيراي اين پديده مي باشند؟ اگر اين سئوال از شرع و قانون بشود، هيچ کدام تعيين تکليف نکرده و آن را به عهده خود آنها و عرف و رسم محل واگذار کرده اند.
اما اگر از عرف و مردم پرسيده شود، در جوامع مختلف جز اندک مواردي اصولا خواستگاري و اقدام از ناحيه مرد و خانواده او بوده و هست در تاريخ اسلام تنها از «خديجه کبري » عليها السلام خبر رسيده که با وجود ويژگيها و ارزشهايي که در وجود حضرت محمد بن عبدالله صلي الله عليه وآله سراغ داشت، خواستار ازدواج با او شد و در قبل از اسلام هم در ميان خانواده هاي سرشناس و باشخصيت جامعه مانند شعيب پيامبرعليه السلام بوده که به موسي عليه السلام پيشنهاد ازدواج با دختر خود را داد.
ابن قدامه از فقهاء حنبلي مي گويد: «لا نعلم بين اهل العلم خلافا في اباحة النظر الي المراة لمن اراد نکاحها» (11).
«در ميان اهل علم سراغ ندارم کسي را که راجع به جواز نظر و نگاه به صورت زني که مي خواهد با او ازدواج کند مخالفت کرده باشد» .
بنابراين جواز ديدار پسر و دختري که بناي ازدواج دارند و مي خواهند با يکديگر وصلت نمايند، مورد اتفاق فقهاء شيعه و سني مي باشد و همگي به استناد سيره و سنت نبوي آن را جايز دانسته اند.
متولي عقد ازدواج و قرارداد زندگي مشترک
گام دوم در راستاي بناي خانواده و تشکيل زندگي مشترک مساله تصميم گيري است که چه کسي اختياردار اين اقدام است و حرف اول را مي زند؟
آيا تنها پدر يا پدر و مادر و يا فقط دختر يا پدر به اضافه دختر؟ اينها تصويراتي است که با توجه به مسائل حقوقي و ارتباطات نسبي و خانوادگي قابل طرح است و از نظر فقهاء مورد اختلاف است.
محقق در «شرايع » مي گويد: «فهل تثبت ولايتهما علي البکر الرشيدة فيه روايات اظهرها سقوط الولاية عنها و ثبوت الولاية لنفسها في الدائم والمنقطع » (12).
«آيا ولايت پدر و جد پدري بر دختر باکره رشيده، ثابت است يا نه؟ در اين رابطه رواياتي وجود دارد که روشن ترين يا قوي ترين آنها آن است که ولايت پدر و جد پدري از دختر باکره رشيده ساقط است و در عقد دائم و موقت ولايت و اختيار از آن خود دختر خواهد بود.
صاحب جواهر در نقد و بررسي عبارات شرايع مي گويد: «ان المشهور نقلا و تحصيلا بين القدماء و المتاخرين سقوط الولاية عنها بل عن المرتضي في الانتصار و الناصريات الاجماع عليه » (13).
«همانا شهرت نقلي و تحصيلي در ميان قدما و متاخرين از فقهاء آن است که ولايت پدر و جد پدري از دختر باکره رشيده ساقط است بلکه از سيد مرتضي در دو کتاب انتصار و ناصريات نقل شده است که او ادعاي اجماع علماء اماميه را نموده است » .
در روايت موسي بن بکر از زراره، او از امام باقرعليه السلام نقل کرده است که : «قال اذا کانت المراة مالکة امرها تبيع و تشتري و تعتق و تشهد و تعطي من مالها ما شائت فان امرها جائز تزوج ان شائت بغير اذن وليها» (14).
«امام فرمود: در صورتي که زني مالک کار خود بود، يعني مي فروشد و مي خرد آزاد مي کند و شهادت مي دهد و از مال خود هرچقدر خواست مي بخشد، همانا کارهاي او مجاز مي باشد اگر خواست مي تواند بدون اذن ولي خود ازدواج نمايد اما اگر چنان نبود، «بالغه رشيده » ; ازدواج او جز به اذن ولي او جايز نيست » .
در اين روايت دختري را که قادر به انجام کارهاي خود بوده و هوش و شعور وي به گونه اي متعارف است که از عهده خريد و فروش و انجام کارهاي روزمره زندگي برمي آيد، اختيار او دست خود وي مي باشد. بنابراين در ازدواج طبق روايت و فتواي مشهور حرف اول را خود دختر و پسر جامع الشرائط مي زنند.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید