مقدمه
ما پیش از این که به زمین خاکی پا گذاریم ، در بهشت عافیت و نعمت ، غرق نور و سرور ، از هم آغوشی معشوق ازلی کامیاب بودیم . اما چرا «حسن ازل ز تجلی دم زد» و انسان ها به این روز سیاه افتادند ؟ روزگاری که زحمت و محنت آن ، ما را فرا گرفته و تیرهای رنج و بلا در کمال قدر و قضا نشسته است . چه شد که در این « دامگه حادثه » افتادیم و « در سلسله موی دوست » که « حلقه دام بلاست» گرفتار شدیم ؟ عبدالله فضل هاشمی از امام صادق (ع) پرسید چرا ارواح از آن مکان مقدس و اعلا در نزد پروردگار به این بدن های تنگ خاکی آمد .
امام صادق (ع) در پاسخ این پرسش فرمودند : « چون خدای تبارک و تعالی می دانست اگر ارواح در آن موقعیت والا و مرتبه بلند ، به حال خود رها شوند بیشترشان به ادعای ربوبیت گردن می کشند » [1]
در عالم سرار نور حضور خدای تبارک و تعالی روح انسان به علت قرب و تمام نمایی که نسبت به جمال و جلال حق تعالی داشت ، در صورت غفلت از حقیقت خود به عجب و خودپنداری می رسید . هم از این رو پروردگار حکیم از سر لطف و رحمت این سقف مینا را نگارگری کرد و بساط بلاخیز دنیا را گستراند و « مرغ باغ ملکوت » را چند روزی به قفس تن در آورد تا غفلت و جهالت بنی آدم در این سرای پندار و فریب بروید و بمیرد و حقارت و ذلت خود را دریابد و بفهمد که هیچ نیست تا از عجب و استکبار پاک شود و دریابد که هر چه هست برای اوست .
به همین خاطر مهربانی طبیبانه ی محبوب در کتاب تقدیر بنی آدم سفر به این جهان تاریک و روشن را نوشت تا در این جا شوکران ناکامی را بنوشد و خسته و شکسته به معراج عبودیت راه یابد .
بنابر این ، بلا و ابتلا برجسته ترین ویژگی زندگی دنیاست که بستر مناسبی برای پیراستگی از رذایل و آراستگی به فضایل را پدید آورده است . از این منظر زندگی مادی به عنوان عرصه ای برای تزکیه اخلاقی و تعالی معنوی معني دار شده و تمام رنج ها و بلا هاي آن ارزشمند ، رشد دهنده و نجات بخش مي شود . با این رويكرد مساله اتبلائات الهی که معمولا در مباحث کلامی و ذيل عنوان عدل الهی به ميان آمده ، به صورت مساله ای تربیتی طرح مي گردد.
البته این موضوع به طور حاشیه ای در کتب اخلاقی به ویژه کتاب هایی که با حال و هوای عرفانی نگارش شده اند [2] ، مطرح بوده است ، ولی عنوان مستقلی برای آن قرار داده نمی شد و در ذیل عنوان صبر به صورت یکی از اقسام آن که صبر بر بلاست از ابتلائات و آزمون های الهی برای خالص شدن و درک کرامات سخنی به میان آمده است . [3] در کتب روایی و تفسیر هم به فراخور حال مطالبی در این باب آمده اما به هر روی هیچ گاه یک مساله ی مستقل اخلاقی و تربیتی نبوده است . ابتلا به عنوان یک روش تربیتی بر مبنایی استوار است یعنی یک ویژگی انسان که روش ابتلا در رابطه با آن ویژگی تعریف شده و به کار می آید
مفهوم شناسی ابتلا
« ابتلا» از ریشه « بلو » معمولا به معنای اختبار و امتحان بیان شده است .[4] اما معجم مقیاییس اللغة دو ریشه با دو معنا برای آن ذکر کرده ؛ یکم « بلو» به معنای فرسودگی و دگرگونی، دوم « بلی» به معنای اختیار و امتحان .[5] نویسنده ی التحقیق فی کلمات القرآن الکریم اصل آن را واحد دانسته و مفهوم آن را این طور تعریف می کند : « ايجاد دگرگوني براي به دست آوردن نتيجۀ مورد نظر» [6]
سپس توضیح می دهد که امتحان ، اختبار ، ابتلا ، تجربه ، تبیین ، اعلام و تعریف همگی معانی مجازی یا از لوازم این اصل و آثار گوناگون آن، بنابر اختلاف موارد، هستند. و در همه آنها این اصل یعنی « تحویل و تحصیل نتیجه » مورد توجه است . معمولا واژه « ابتلا» بر وزن « افتعال » به معنای ثلاثی مجردش به کار میرود.
با ملاحظه ی کاربرد واژه ی ابتلا معلوم می شود که تعریف التحقیق دقیق تر است . زیرا برای تحول و رشد انسان در مراحل نباتی و حیوانی نیز این واژه ی ابتلا و مشتقات آن به کار رفته است « خَلَقنا الاِنسانَ مِن نُطفَةٍ اَمشاجٍ نَبتَلیة » انسان را از نطفه ای آمیخته آفریدیم و دگرگون نمودیم [تا به این صورت درآمد] (دهر / 2) انسان ها در دگرگونی ها و تغییرات آزموده می شوند و آنچه در درون پنهان دارند برای خودشان و دیگران آشکار می گردد . در اصطلاح قرآنی ابتلا عبارت است از دگرگونی و تحول شرایط بندگان به اراده ی خدای تعالی، و نتیجه ی مورد نظر کشف استعداد عبودیت و تقویت و ارتقای عبد در مسیر بندگی است. در این روند است که جوهره ی پنهان مردم آشکار می گردد و نیکوکاران شناخته شده و پلیدی بدسیرتان فاش می گردد . مفهوم ابتلا در اصطلاح عرفانی نیز همین است چنان که صاحب اللمع می نویسد : « بلا عبارت از ظهور امتحان حق نسبت به بنده خود است بواسطه ابتلا کردن آن را به ابتلائات از تعذیب و رنج و مشقت ...[7] مراد از بلا امتحان دوستان ( خداست ) به انواع بلاها که هر چند بلا بر بنده قوت پیدا کند قربت زیاده شود و بلا لباس اولیا است ... [8]
ابتلا با چند مفهوم هم ردیف و نزدیک است نخستين مفهوم مترادف آن كه در قرآن كريم هم ذكر شده، فتنه است كه معناي دقيق آن عبارت است از آنچه موجب اختلال و اضطراب امور است . دوم اختبار يعني به دست آوردن آگاهی کامل . سوم امتحان به معناي رنج و تلاش در عمل تا بدست آمدن نتیجه.[9]
مفاهیم دیگری نیز به عنوان مصادیق ابتلا و فتنه درمتون دینی آمده که قابل توجه اند نظیر : مصیبت ، ضراء ، بأساء ، فقر ، مرض ، غم ، حزن و ...
در خصوص مصیبت بايد توجه داشت كه از اصابه در اصل برای تیر اندازی گرفته شده است و به معنای برخورد واقعه ی خیر یا شر به کار می رود.[10] ضراء متضاد نعمت و گشایش به معنای تنگی و سختی است .[11] و بَأساء از بُؤسُ به معنای شدت و ناخوشایندی به کار می رود [12].
در مقابل مفهوم ابتلا و افتنان یا امتحان، مفهوم ترک یا رها کردن قرار دارد . زیرا در قرآن می خوانیم : « اَحَسِبَ النّاسُ اَن یُترَکُوا اَن یَقوُلوا آمَنّا وَ هُم لایَفتَنُون » آیا مردم گمان کرده اند که رها می شدند با این که بگویند ایمان آوردیم و آزموده نمیشوند ( عنکبوت / 2 )
از مجموع این مباحث به دست می آید که در این دنیا انسان ها به ویژه مومنان به حال خود رها نشده و به انواع امتحانات و آزمون های الهی مبتلا می شوند و اين روشي است كه خداند براي پرورش انسانها در كار آورده، تا استعداد فطری شان شکوفا گردد.
استعداد عبودیت مبنا روش تربيتي ابتلا
اگر ابتلا را به منزلۀ روشي تربيتي تلقي كنيم نيازمند تبيين مبنا و روش آن هستيم . زيرا معمولاً روش هاي تربيتي بر پايۀ يك ويژگي از انسان به عنوان مبنا و ضرورتي كه از آن نتيجه مي شود استوار است و بدين سان روش تربيتي تبيين و توجيه مي شود.
مبنای این روش استعداد عبودیت در انسان هاست که به توضیح و بررسی آن می پردازیم. درون انسان گنجینه های نهفته و اندوخته های پنهانی است که از آنها بی خبر بوده و نیازمند هدایتگری است تا او را در بهرمندی از توانایی هایش یاری کند. خدای تعالی آدمی را به نیکوترین صورت و بهترین استعداد ها آفرید [13] و انسان ها همانند معادن طلا و نقره اند [14] که عطایا و هدایای گران بهايي از دست آفرينش گرفته و در این میان عبودیت خاص ترین و خالص ترین بهره ای است که به انسان ارزانی شده است. عبودیت به معنای مملوکیت موجودات عاقل است [15] هم از این رو قرآن کریم می فرماید : « اِن کلُّ مَن فِی السَّماواتِ وَ الاَرضِ الاّ اَتی الرَّحمنَ عَبداً » هیچ موجود عاقلی در آسمان ها و زمین نیست مگر این که با عبودیت و بنده وار به محضر خدای مهربان آمده. ( مریم / 93 ) بنابراین عبودیت پروردگار تنها برای آفریدگان شعورمند، مثل انسان ها و فرشتگان امکان دارد.
اوج کمال عبودیت آن گاه است که بنده با تمام وجود، مملوکیت خود را در برابر پروردگار یکتا درک کند و بفهمد که غیر از او مالک و صاحب اختیاری ندارد و همه ی عالم ملک او و زیرفرمان نافذ حق تعالی است . در آیه شریف « وَ لَقَد کَرَّمنا بَنی آدَم ... » بی تردید و با تاکید، به فرزندان آدم کرامت ورزیدیم ( اسراء / 70 ) کرامتی که خدای تعالی به آدمی عنایت فرمود همین قوه عقل و فهم است که او را از سایر موجودات برتر نشانده[16] و فرصت بندگي و درك مملوكيت در پيشگاه پادشاه آفرينش و سلطان سرير هستي را به انسان مي دهد.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید