نسل بعد از انقلاب در کشور ما الگوهای مناسب و عینی برای رفتار و عمل را داشتند مانند الگو شدن شهدا و ایثارگران و تا حدود زیادی نیز از آن درشکل دادن به هویتشان استفاده کردند اما دو نسل بعد از انقلاب همانگونه که شاهد آن هستیم کم کم به ارزشهایی خود را پایبند نشان میدهند که فاصله فکری و ذهنی آنها را روز بروز از خانواده و جامعهشان بیشتر میکند. از جمله آنها پایبند شدن به ارزشهای زودگذر و غیر منطقی در اکثر موارد و از جمله در نوع پوششان میباشد.
این ارزشهای غیر منطقی و زودگذر را در انتخاب نوع پوشش، طرز صحبت کردن و آرایش تحت عنوان مدگرایی بررسی میکنیم. البته نمیتوان مدگرایی را بعنوان هوس عمومی گذرایی که عیناً شاهد آن هستیم فی نفسه منفی ارزیابی کرد. زیرا مدگرایی با بینش و خط مشیهای جدید چه بسا عاملی برای ایجاد تفکر نو و جدید نیز میباشد. اما آنچه در جامعه شاهد آن هستیم پیروی و تقلید کورکورانه از ظواهر گاه در حد افراطی آن است. کارشناسان معتقدند که مدگرایی افراطی میتواند باعث از بین بردن قدرت تعقل - ابتکار و تصمیم گیری در افراد شده و موجب آسیبهای اجتماعی و فرهنگی خواهد شد. این یعنی یک فاجعه برای جامعه زیرا که در این مسیر جامعه فرهنگ مادی و معنوی خود را از دست میدهد و با از دست دادن آنها هر چه سریعتر راه هلاکت و نابودی خود را میپیماید. نه دیوار و نه صد سپاه و لشکر جلودار ورود مد نیستند فقط باید چشم و گوشمان را باز کنیم و مواظب باشیم تا هویت فرهنگی - سیاسی - اجتماعی و اقتصادی ما را ویران نسازد و گذشته و اصالت را از جوانان نگیرد. از آنجائیکه ورود هر مد همراه با انبوهی از پیامها و محتواست بنابراین فرد مدگرا ممکن است علاوه بر قبول مد محتوای فرهنگی و شرایط اجتماعی آنرا هم بعنون یک ایده آل بپذیرد که این خطرناکترین حالت مدگرایی است و جامعه را از درون تهی میکند و در واقع جوانان و نوجوانان را از جامعه ربوده و در اختیار غرب میگذارد هر چند که به ظاهر در وطن خویش زندگی میکنند. کارشناسان معتقدند که یک مد یک رفتار اجتماعی نوظهور است که به یکباره بصورت تغییر سلیقههای ناگهانی در افراد شکل میگیرد در حالیکه با فرهنگ و رسوم جا افتاده آن جامعه که افراد بر حسب سابقه و قدمت از آن پیروی میکنند تناقض دارد.
در یک تقسیم بندی ساده میتوان مدگرایی را به سه دسته فردی - خانوادگی و اجتماعی تقسیم کرد.
کارشناسان علوم اجتماعی مدگرایی را پناه بردن به آرامش ظاهری تعبیر کردهاند و برای آن عوامل مختلفی بیان نمودهاند. من جمله: طرد شدن یا عدم پذیرش فرد از سوی خانواده، عدم انطباق نظام ارزشی خانواده با نظام فرهنگی جامعه. عدم پاسخگویی خانواده به نیازهای اعضاء و از بعد اجتماعی نبود امکانات علمی، هنری، تفریحی و ورزشی و .... را ذکر نمود.
وقتی فرد در شرایطی باشد که نیازهایش برآورده نشود و الگویی مناسب برای تقلید نداشته باشد در اینصورت این افراد جذب گروههایی میشوند که کشش به تولید و الگوبرداری در آن گروهها بیشتر باشد. امروزه مردم مدام تلاش میکنند تا خواستههای کاذب خود را که ثمره مدگرایی است پوشش دهند این شیوه رفتار آنها را مدام بدهکار نموده و مرتب آینده خویش را پیش فروش مینمایند. به گونهای که برای این ره آورد مدگرایی به ناچار به امضای چک و سفته میپردازند بنابراین باید این واقعیت را پذیرفت که یک نوع آسیب اجتماعی به وجود خواهد آمد. از نظر فرهنگی معمولاً علیرغم اشتراکات زیاد در دو جنس زنان به به لحاظ احساسی بودن واکنشهایشان نسبت به محیط، عاطفیتر میباشند و بیشتر تحت تأثیر قرار میگیرند بنابراین تقلید و گرایش به الگوهای برتر با طبیعت بیولوژیکی زنان تناسب بیشتر دارد.
درحالیکه مردان در برخورد و قبول این مسئله منطقیتر عمل میکنند. همچنین در زنان زمینههای شناخت شهودی بیشتر است. آنها بیشتر به روابط و ظاهر اشخاص توجه میکنند و حس زیبا دوستی و زیبایی پرستی در آنها در حد اعلاست به همین علت است که گرایش به مد و تقلید از طرز لباس پوشیدن تا نحوه آرایش و نوع صحبت کردن در زنان بهتر و زودتر به منصحه ظهور میرسد و گرایش به مد در زنان عینی است. بنابراین جامعه نیز به دختر یاد میدهد که بیشتر از پسران پیرو مد باشند.
لازم به ذکر است که مدگرایی محدود به قشر - گروه و یا سن و سال نیست اما طبیعی است که جوانان در این بین بیشتر در معرض آسیب هستند.
زیگموند برن فلد (s. Bern. Feld) معتقد است تغییرات جسمی جوانان باعث میشود جوان به نظام ارزشی جدید حساستر میشود و دیگر به قبول ساده اکتفا نکند و در این اثنا برای تسکین دلواپسیهای خود به ناچار به سمت گروه و افراد و سبک و روش جدید (مدگرایی) گرایش پیدا میکند.
از جمله عوامل این گرایش میتوان به چند عامل زیر اشاره کرد. عدم ارضاء نیاز به محبت ومهربانی - نیاز به امنیت و آسایش - نیاز به احترام - نیاز به قدردانی و ... که اگر هر کدام از عوامل فوق کمتر مورد توجه قرار گیرند جوانان را در مسیر جذب ایده و گروههای خارجی و مدگرایی قرار میدهد و بدین گونه فرد جوان مستعد پذیرش رفتار بزهکارانه خواهد بود احتمالاً همه ما در صفحه حوادث روزنامهها میخوانیم که دختر یا پسری جوان در حین سرقت اتومبیل یا مثلاً تلفن همراه دستگیر شد که اگر با دید اجتماعی و نظر کارشناسی به قضیه نگریسته شود حتماً رد پای یکی از دلایل فوق را پیدا خواهیم کرد. ا لبته در نقطه مقابل از نقش وسایل ارتباط جمعی و تبلیغات و افزایش درآمد خانوادهها و متنوع شدن نیازهای امروزه جامعه بشری نیز نباید غافل بود. متاسفانه مدگرایی در جامعه ما در تمامی اقشار رسوخ کرده است و همین عامل سبب اشاعة آن شده است . طبیعی است که در این گیرو دار بزرگسالان به دلیل کوله بار تجربه سعی میکنند تا حدودی ثابت بوده اما جوانان بدلیل اقتضای سن و سال براحتی الگوبرداری مینمایند.
بنابراین وظیفه والدین، روانشناسان و مددکاران اجتماعی که بیشترین ارتباط را با جوانان دارا هستند میباشد که با ارائه الگوهای مناسب و عینی جوانان و نوجوانان را در بحران یاری دهند و با ارائه برنامههای برتر هویت اصلی جامعه را در جوانان و نوجوانان زنده نگه دارند و نگذارند جامعه آینده از درون تهی گردد .
تأثیر هنجارهای فرهنگی و اجتماعی بر پوشش افراد جامعه چه پوشیدن، چگونه پوشیدن...؟
پند من بشنو که تن بند قویست کهنه بیرون کن گرت میل نویست
هست خاشاک تو صورتهای فکر نو به نو در میرسد اشکال بکر
ناگفته پیداست که موج جذبه نوگرایی و کهنه ستیزی در اشعار مولانا، افتان و خیران پیکره خود را بر خاک میساید و این نشان دهنده این است که علاقه به نوآوری و کهنگی ستیزی از دیرباز در فکر و روح انسانها جاری و ساری بوده و همواره علاقه به زایش و نوگرایی در نهاد بشر وجود داشته است. در اهمیت انکارناپذیر زیبایی شکی نیست، ولی وقتی علامت سئوال بزرگ "چه بپوشیم و چگونه بپوشیم" بر ذهن اجتماع نقش میبندد، جامعه شناسان، روانشناسان، رفتارشناسان و مسئولان و متولیان امنیت اجتماعی را بر این ادعا، هم قسم میکند که چگونه پوشیدنها میباید از صافی فرهنگ و هنجارهای اجتماعی حاکم بر جامعه عبور کند، در غیر این صورت آن میشود که نباید... پوشش هر فردی جلوی دوربین جامعه، بیشتر از آنکه بگوییم یک نیاز بنیادین مادی برای بشر به حساب میآید، عاملی است برای نمایش اعتقادات و از همه مهمتر شخصیت افراد. وقتی که ما خود را به انواع تن پوشها و حجابها آراسته میکنیم، درواقع به صورت ناخودآگاه میخواهیم به وسیله نوع پوشش خود، بخشی از هویت خود را به مردمان عرضه نماییم. به همین دلیل است که از هر فردی با نوع لباس پوشیدن خاص، ویژگیهای شخصیتی و اخلاقی مخصوص را انتظار میرود. انتظارات ما در این مورد از هنجارها و ارزشهایی ناشی میشود که بزرگ شدن و زندگی کردن در جامعهای با فرهنگ و اعتقادات خاص بر ما عرضه میکند. نباید بی انصافی کرد، چرا که مساله چگونه پوشیدنها بیش از همه تابع نوع سلیقه و انتخاب شخصی افراد است، یعنی هر فردی همان طور که میپسندد و دوست دارد، لباس میپوشد. با این حال انصاف نیست که بدون عبور از هنجارها و فرهنگ حاکم بر جامعه، راه به بیراهه برد، در این صورت آن میشود که نباید و الگوهای پوششی نابهنجار بر حس تنوع طلبی و نوگرایی مردم به ویژه جوانان و نوجوانان، سایه میافکند و مد به عنوان توجیه اصلی تمام این وقایع به واقع نابهنجار، حرف اول را می زند.
مد یا نوگرایی
مد یک چیز است و نوگرایی چیز دیگر. "مد"ها الگوهای فرهنگی هستند که توسط بخشی از جامعه پذیرفته میشوند و دارای یک دوره زمانی نسبتاً کوتاهاند و سپس فراموش میشوند.
پرفسور محمدحسین فرجاد، محقق و آسیب شناس اجتماعی که مد را پدیدهای صوری میداند که افراد، آن را بدون توجه و توجیه منطقی میپذیرند، بدون آنکه بدانند عاقبت و سرانجام آن، چه میشود. وی میگوید: نوگرایی در خلاقیت و ابتکار افراد، پدیدهای مثبت و در "مد"، پدیدهای منفی است. چون انسان موجودی اندیشه مند و خلاق است و گرایش به مد، از شئونات انسانی به دور است.
دکتر مجید ابهری، متخصص علوم رفتاری و آسیب شناس اجتماعی نیز معتقد است: نوگرایی بشر در مسیر زندگی خود، همواره به دنبال بهتر زیستن، بهتر پوشیدن و نیکو گشتن است و برای ارضای این غریزه، آدمی همواره علاقه دارد تا با دیگران تفاوت داشته باشد. گستره مد به اندازه گستره زندگی انسان است و تمام شئونات آن را دربرمی گیرد. تغییرات مدگونه در علوم و فنون، نظریهها، گرایش به جنبههای مختلف علمی، الگوهای تربیتی، سبک منش و رفتار، پوشش، آرایش، محیط آرایی و غیره قابل تسری است. ازاین روست که دکتر ابهری میگوید: در سنین جوانی و نوجوانی، پیروی از مد به عنوان غریزه برتری طلبی مورد مطالعه است و آنها با پیروی از سمبلها و الگوهای مطرح در جوامع به ویژه غربی، سعی میکنند وجهه ممتازی برای خود ایجاد کنند. وی میافزاید: "مد" تنها محدود به لباس، آرایش مو و صورت یا استفاده از انواع زیورآلات عجیب و غریب نمیشود، بلکه طرز نشستن، صحبت کردن، راه رفتن، استفاده از وسایل زندگی و غیره نیز هر روز با مد تغییر میکنند و افراد بدون اطلاع از فلسفه و ماهیت آنها، از آنها پیروی میکنند. اما در سنین بعد از بلوغ، افراد به ویژه بانوان تلاش میکنند تا دریابند چه نوع پوشاک و زیورآلات و نحوه آرایش در اجتماع مورد پذیرش همگان بوده و جدید میباشد، این درست برابر با مفهوم نوگرایی است.
همچنین دکتر ابهری در جایگاه یک آسیب شناس اجتماعی، میگوید: مدگرایی یعنی تسلیم محض شدن درمقابل "مد"، به ویژه دستاوردهای غربی آن که این خود اولین عامل در ایجاد بحران هویت و تزلزل ملیت در جوانان است و تفاوتهای عمدهای با مفهوم نوگرایی دارد. نوگرایی یعنی استفاده از ابزار جدید و پیشرفته و بهره جویی از روشها و اهرمهای نوین.
اما از نگاه روانشناسان، "مد" را میتوان ظهور یک تأثیرپذیری روانی در سطح اجتماع دانست که اثرات آن در رفتار، گفتار، پوشش و آرایش و غیره افراد بروز میکند. مدگرایی نیز در این تعبیر، گرایشی است روانی به سمت و سوی زیبایی که هنجارهای خود را از فضای بیرونی دریافت کرده و به جامعه انتقال میدهد.
مد و مدگرایی را میتوان از جهتی زاییده مدرنیسم دانست. مدرنیسم همان نگاه نو به عالم و آدم است. نگاه و شناختی که برخاسته از زیستن در "اکنون" و گسستن از "گذشته" است و صریحاً با مفهوم سنت در تقابل می افتد. مدرنیته که شکل عینیت یافته فرهنگ مدرن است، همراه و همزاد با گذر از گذشته به حال، نوآوری، تجدد و سلیقه و مد است. ازاین رو مدرنیته همواره خود را در ستیز و چالش با کهنگی، رکود، قدمت و سنت و پیروی از هنجارهای پایدار قرار میدهد و کشش و تمایل آن به سوی تجدد و نوآوری در فرهنگ و ارزشهای اجتماعی است. بنابراین، مدگرایی و نوگرایی در تفکر و رفتار به عنوان نماد اندیشه مدرنیسم قلمداد میشود.
تنوع طلبی و مدگرایی
در دنیای پیچیده امروز، نمیتوان نسبت به پدیده رو به رشد و فراگیر مد و مدگرایی بی تفاوت بود.
در یک نگاه کلی و جامع نگر، مدگرایی را میتوان ناشی از عوامل و زیرساختهای تاریخی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و روانشناختی دانست. ریشههای تاریخی مدگرایی به سالهای بسیار دور برمی گردد. با نگاهی به تاریخ ایران میتوان فهمید که در عصر سلطنت فتحعلی شاه و ناصرالدین شاه قاجار که پای ایرانیان به مرزهای فرنگ رسید تا عصر رضاشاه که دوره حساسی را در تاریخ ایران رقم زد، فصل متفاوتی در مدگرایی ایرانیان گشوده شد.
از آن زمان که رضاشاه با سلطه سیاسی بر کشور، نحوه و شکل لباس پوشیدن مردم ایران را به اجبار تغییر داد، تاکنون مدهای مختلف در ایران رایج شده است. گرایش جوانان به امروزی شدن، پدیدهای کاملاً طبیعی و بهنجار در جهت ارضای نیازهای نوجویی و تنوع طلبی آنان محسوب میشود. اما از آنجا که همراه کالای مد شده، شیوههای رفتاری، هنجاری و ارزشهای خاصی در بین جوانان و نوجوانان رونق و شیوع مییابد و مد عاملی میشود برای انتقال هنجارها و ارزشها از جامعهای به جامعه دیگر. شاید ایجاد مد و پیروی از آن، ریشه در تنوع پسندی و کمال جویی انسانها داشته باشد، ولی سئوال اصلی در این است که آیا مد و پیروی از آن، امری ناپسند و نادرست است یا جزو نیازهای هر انسانی در هر جامعهای به شمار میآید؟ جوانی، فصل تازهای در زندگی هر فرد است که استقلال طلبی، تنوع دوستی، هیجان خواهی، نقد گذشته و نوگرایی را در ماهیت خود نهفته دارد که به طور آشکار نمایان میشوند. این خصوصیات، رفتارهای جوانان را به شدت تحت تأثیر قرار میدهد و بر این خصوصیات باید تمایل به امروزی شدن را نیز افزود که در رفتارهای او مبنی بر شکستن قالبهای موجود، فاصله گرفتن از هنجارهای پیشین و رسیدن به هویتی متمایز از دیگران شکل میگیرد. در کنار گریزناپذیری رواج گرایش به مدگرایی در بین جوانان و نوجوانان پرفسور فرجاد، محقق و آسیب شناس اجتماعی، میگوید: هرچه زمان پیش میرود و مهاجرت به شهرها گسترش مییابد و از سوی دیگر ارتباطات داخلی و بین المللی از طریق شبکههای تلویزیونی و ماهوارهها و پایگاههای فعال اینترنتی بیشترمیشود، زمینههای گوناگون برای گرایش خانوادهها و به خصوص جوانان به سوی مدهای نو ایجاد میشود. البته این آسیب شناس اجتماعی، تمام عواملی را که در گرایش خانوادهها به سوی مدهای نو برمی شمرد، عواملی برای ایجاد بی هویتی در بین خانوادهها و نیز جوانان میداند. در راستی این ادعا، دکتر ابهری، متخصص علوم رفتاری نیز مدگرایی را نقطه مقابل نوجویی میداند و میگوید: پذیرش بسیاری از چیزها که نشانه پیشرفت و توسعه باشد، نوجویی است. اما در شرایطی که آدمی وقت و عمر و سرمایه خود را صرف چه پوشیدن و چگونه پوشیدن بکند، برای او ثمرهای جز بحران هویت و تضعیف ملیت نخواهد داشت. وی همچنین نقش "هنجار فرستان" را در ترویج مدگرایی بی تأثیر نمیداند و میگوید: متاسفانه ظواهر برخی هنرپیشههای سینمایی، ورزشکاران، نوازندگان و خوانندگان مورد تقلید جوانان قرار میگیرد و در مواردی که نشانههایی از فرهنگ غربی در ظاهر آنها وجود داشته باشد، عواقب خوشایندی در پی نخواهد داشت. با این حال نمیتوان چشم خود را بر روی حقایق اجتماعی بست، بلکه باید هوشیارانه به دنبال راه چاره بود.
پرفسور فرجاد معتقد است: برای ساماندهی پوشش جوانان باید کار فرهنگی کرد و نیازهای جوانان را شناخت. البته در این میان مهمترین اقدام میتواند تشویق و هدایت جوانان و نوجوانان به شناخت علل بروز رفتارهای خود است. اگر او بیاموزد برای انتخاب هر پوشش یا آرایش، از خود چراهای این انتخاب را بپرسد، قطعاً درمقابل ناهنجاریها انعطاف بیشتری از خود نشان میدهد و بیشتر به سمت و سوی ارزشهای اجتماعی و مثبت گام برمی دارد. در این راستا، خانواده نقش مهم را برعهده دارد. خانواده باید جوانان و نوجوانان را در دستیابی به هویت شخصیاش یاری کند و اجتماع نیز با ارائه الگوهای شایسته، ایجاد بستر فرهنگی مناسب و مهمتر از همه با زنانی مهربان و ملایم در تثبیت این هویت شخصیتی بکوشد.
طرح ارشاد و امنیت اجتماعی
دکتر ابهری، متخصص علوم رفتاری و آسیب شناس اجتماعی، میگوید: متاسفانه پس از گذشت 27 سال از پیروزی انقلاب، هنوز هم کارشناسان و متخصصان درمورد تعیین ظواهر موردقبول و استاندارد یک جامعه اسلامی به توافق نرسیدهاند که خود جای بسی تأسف است وی میافزاید: اگر ما الگوها و مدهای موردنیاز جوامع خود را ارائه ندهیم، آنها براساس نیاز غریزی به دنبال آن میروند و خود را مییابند. درنتیجه ظواهر عجیب و غریب و پوششهای نامناسب و ناهنجار اجتماعی ایجاد می شودبا این حال آنچه مبنای ارزیابی، از پدیدههای اطرافمان به ویژه پوشش عمومی را تشکیل میدهد، همان فرهنگ و ارزشهای اجتماعی است که از اصلیترین عناصر یک نظام اجتماعی به شمار میروند.
چندی پیش (از ابتدای اردیبهشت ماه سال جاری) اتفاقی در تهران افتاد و بر اساس اعلام نیروی انتظامی طرحی بر مبنای مقابله با مفاسد اجتماعی و ایجاد امنیت اخلاقی عملیاتی شد. نیروی انتظامی در این طرح، با جوانانی که پوشش آنها در قسمتهای مختلف بدن با خط قرمزهای اعلام شده از سوی کارشناسان این نیرو منطبق نباشد، برخورد قانونی میکند و آنان را توسط درجه داران این نیرو به بازداشتگاه منتقل میکند. معیارهای نیروی انتظامی شامل پوشیدن مانتوهای کوتاه و شلوارهای برمودا و روسریهای شالی برای زنان و لباسهای تنگ و آستینهای کوتاه بالای آرنج و شلوارهای فاق کوتاه برای مردان اعلام شد. زمانی که این طرح از سوی نیروی انتظامی اجرا شد، واکنشهای مختلفی از سوی مردم دربرداشت. گروهی از مردم از اجرای این طرح استقبال کردند و گروهی دیگر نیز از دلایل انجام این طرح میپرسیدند و این استدلال را مطرح میکردند که چنین اقداماتی، استرس زیادی را به جامعه منتقل میکند.
سرهنگ سیدمحمد حسینی، رئیس پلیس امنیت اخلاقی فرماندهی انتظامی تهران بزرگ درباره اهداف نیروی انتظامی از انجام این طرح میگوید: کنترل و کاهش روند رو به رشد مظاهر فساد، سالم سازی محیط اجتماع، احیای روحیه امر به معروف و نهی از منکر در جامعه و جلب مشارکت مؤسسات و نهادهای مسئول در ترویج فرهنگ اسلامی از اهداف نیروی انتظامی در اجرای طرح امنیت اجتماعی است که سازمان صداوسیما و قوه قضاییه، نیروی انتظامی را همراهی کردند.
گفتنی است که قبل از اجرای طرح امنیت اجتماعی، کمیتهای در شورای عالی فرهنگی تشکیل شد و طی 17 جلسه دستورالعملی تهیه و برای اجرا به تمامی دستگاههای مربوطه ابلاغ شد. دکتر ابهری، آسیب شناس اجتماعی درباره این طرح میگوید: نیروی انتظامی باید ضمن همراهی تمام دستگاههای قضایی و نهادهای انتظامی و بهره گیری از نظرهای کارشناسان و متخصصان اعم از روانشناسان، رفتارشناسان و جامعه شناسان، به دنبال رفتارهای بادوام باشد، یعنی باید برنامهای تدوین شود که مساله ظواهر جوانان به صورت ریشهای سامان بگیرد و برای این حرکت اولین قدم، تعیین حدود و استانداردهای مذهبی و ملی است که باید با درنظر گرفتن نیازهای جنسی، سنی، فرهنگی، اجتماعی و جغرافیایی تعیین و اعلام شود، در غیر این صورت اعمال برخوردهای مقطعی هیچ نتیجهای را دربرنخواهد داشت.
البته نیروی انتظامی برای جلوگیری از تنش اجتماعی میان قشر جوان چارهای اندیشیده و به گفته رئیس پلیس امنیت اخلاقی فرماندهی انتظامی تهران بزرگ، در این راه به روشهایی چون توجیه مستمر مجریان طرح، اطلاع رسانیهای متنوع، برگزاری کارگاههای آموزشی جهت مجریان طرح، افکارسنجی و تنظیم برنامههای مناسب با شرایط اجتماع و نیز بکارگیری کارشناسان اموراجتماعی و روانشناسان در طول اجرای این طرح متوسل شده است.
مدگرایی: ریشهها و راهکارها
خبرگزاری فارس: مد و مدسازی پدیدهای است که در دنیای امروز به نحو چشمگیری گسترش یافته است. این فراگرد اجتماعی به شکلی بیسابقه در لایههای اجتماعی جوامع نوین ریشه دوانیده است به طوری که بسیاری آن را اجتنابناپذیر و یا حتی برخی به کارکردهای مثبت آن برای زندگی اجتماعی تاکید ورزیدهاند.
مد و مدسازی پدیدهای است که در دنیای امروز به نحو چشمگیری گسترش یافته است. این فراگرد اجتماعی به شکلی بیسابقه در لایههای اجتماعی جوامع نوین ریشه دوانیده است به طوری که بسیاری آن را اجتنابناپذیر و یا حتی برخی به کارکردهای مثبت آن برای زندگی اجتماعی تاکید ورزیدهاند. در این راستا تئوریهای متعددی در داخل و خارج کشور تدوین شده است که برای تقویت بینش و نگرش نظام مند جهت فهم مد و مدگرایی روشنگر خواهند بود. گئورک زیمل جامعه شناس آلمانی، مد و مدسازی را فرآیندی میداند که بر اثر کشمکش میان طبقات متضاد بر سر دستیابی به منابع بیشتر با تکیه بر فراگرد تمایز حاصل میشود. (1) وی برای مدهای اجتماعی کارکردهایی متنوعی برمیشمرد. از جملهٔ این کارویژه ها، گریز از مسؤولیت فردی از سوی افراد و تقویت امنیت و آرامش روانی ناشی از پذیرش مدهاست. در کنار همرنگی با جمع و پنهان شدن در گسترهٔ نیروی جبری آن، فرد با خلاقیتهایی که در شکلدهی مدهای جدید به کار میگیرد، موجب گسترش فردیت و هویتبخشی به خود نیز میگردد. (2) فرامرز رفیعپور نیز همانند زیمل معتقد است که مدسازی ریشه در نابرابریهای اجتماعی دارد. از آن جا که منابع اقتصادی و منزلتی محدود و پایان یافتنی هستند، بنابراین افراد همواره به دنبال به حداکثر رساندن سود و اتخاذ رفتاری مناسب برای جذب این منابع هستند. ثروتمندانی که از دارایی و منابع مالی و اجتماعی بیشتری نسبت به دیگران برخوردارند، سعی دارند تا با طرح اشکال جدید لباس، خوراک، گفتمانهای زبانی، تفریحات، اوقات فراغت و مواردی نظیر آن، خود را از سایر اقشار و طبقات اجتماعی متمایز سازند. بدین ترتیب با تفکیک و تمایزی که بر اثر اتخاذ این شیوه عینی رفتار رخ میدهد، افراد طبقهٔ بالای اجتماعی قدرت، منزلت و حتی شرایط کسب منابع بیشتری را برای خود بازتولید میکنند. به عنوان مثال نوع پوشش خاصی که حکایت از قیمت بسیار گران کفشهای چرمی دارد یا بهرهمندی از لوازم لوکس خارجی، در معرفی فرد به عنوان شخصی مرفه و ثروتمند اثرگذار خواهد بود. از همین مجرا شرایط برای احترام بیشتر و بهرهمندی بهتر از مناسبات و روابط میان فردی فراهم میگردد. افراد طبقات پایینتر نیز به همین نحو و با انگیزه مشابه به شناسایی اشکال و صورتهای پذیرفته شده در منش طبقات ثروتمند روی آورده و در همگونسازی خود با آنها و مرفّهنمایی میکوشند. این امر سبب میگردد که این تمایز و تفکیک از میان افراد رخت بربندد و بهرهمندی و برخورداری از منابع محدود برای افرادی که از دیگر طبقات با مدهای مسلط طبقات مرفه همرنگی نمودهاند را در پی داشته باشد. در این گیر و دار ثروتمندان نیز از پا ننشسته و به طرح اشکال جدیدتر سبکها و صورتهای زندگی روی آورده و سعی در تفکیک مجدد خود با اقشار فرودست دارند. این صور جدیدتر نیز اغلب به همان ترتیب پیش گفته توسط اقشار پایینتر بازسازی شده و خنثی میگردند. (3) باید خاطر نشان کرد که در این فراگرد نظام سرمایهداری و اقتصاد مصرفی آن نیز بیتأثیر نبوده و با دامن زدن بر این تمایز بر رشد و گسترش این پدیده میافزاید. در این فرایند پس از شناسایی گونههای جدید مدهای مختلف، اجناس مشابه بدلی و تقلبی نیز وارد بازار میشوند و افراد طبقات پایینتر را برای همرنگی با طبقات بالا مهیا مینمایند. بدین ترتیب مبنای مدسازی در نابرابری توزیع منابع عینی مطلوب دانسته شده است که با دستکاری و دخل و تصرف بازار آزاد و سرمایهداری دائماً در حال شکلگیری و نابودی است. این چرخه دائماً در حال بازتولید است و تا زمانیکه این نابرابریها وجود دارد مد و کشمکش بر سر کسب منابع مطلوب و در نهایت گسترش مد نیز تداوم خواهد داشت بنابراین مد و فرآیند تفکیک در جوامع دارندهٔ اقتصاد سرمایهداری امری ضروری و اجتنابناپذیر است. علاوه بر موارد مذکور، برخی دیگر از منتقدان نظام سرمایهداری بر چگونگی شکلگیری، بسط و توسعهٔ فرآیند مد و مدسازی تأکید نمودهاند. از جمله مهمترین این متفکرین، مارکوزه نظریه پرداز مکتب انتقادی است که در خصوص نظام سرمایهداری و نقش سرکوبگر آن در شناسایی و خلق نیازهای کاذب در افراد، به گسترش ادبیات نظری «مصرف در زندگی روزمره» همت گماشت. ابزاری شدن فرهنگ و تحریف آن در نظامهای مدرن سرمایهداری همان چیزی است که مارکوزه بر آن تاکید دارد. وی برخلاف اسلاف خویش که عمدتاً بر تعین ساختارهای اقتصاد بر فضای جامعه تأکید مبالغه آمیزی داشتهاند، بر نقش فرهنگ و مکانیزمهای اثر گذاری آن در جامعه جدید تأکید میورزد. از همین رو وی در راستای فهم ضعف نظام فرهنگی جامعه در ایجاد همبستگی اجتماعی به تحقیقات و مطالعات بیشائبهای اهتمام ورزید. بزعم مارکوزه نظام سرمایهداری با استفاده از شیوههای نادرستی به دنبال ایجاد همبستگی اجتماعی و پیوند میان افراد است. از این حیث، نظام برای آنکه بقا و دوام کارکردی خویش را تضمین نماید به تودهسازی و همانند نمودن افراد بر اساس خلق نیازهای کاذب و طفره رفتن از ارضای نیازهای راستین و حقیقی آنان دست میزند. نیازهای حقیقی، نیازهایی هستند که ارضای آنها به رشد و شکوفایی استعدادهای فردی منجر شده و موجب تقویت و تکامل استعدادهای انسانی و مسالمتجویانه در روابط با دیگر انسانها میگردد. نیازهای کاذب نیز شکل تحریف شده این نیازها قلمداد میشوند لذا نظامهای موجود از مکانیزمهایی برای باز تولید چنین وضعیتهایی در جامعه بهره میگیرند. بدین معنی که از رسانههای جمعی، تبلیغات فراگیر و تودهای با تکیه بر روشهای تداعی معانی و حتی آموزش و تعلیم افراد برای تحقق اهداف خویش سود میجویند. بدینسان برای تحقق اهداف نظام افرادی شبیه بهم و هم سان پرورش مییابند. تنوع و تکثرزدایی به طور چشمگیری رونق مییابد و عرصههای گوناگون اجتماعی به کارخانههای آدمسازی تبدیل میشوند. انسانهایی که کمتر به چرایی علت اعمال خود میاندیشند بلکه اغلب چگونگی انجام عمل برای دستیابی به هدف در نزد آنان اولویت دارد. استفاده از مدهای لباس، اجناس لوکس و حتی افکار و عقاید مختلف از جمله مواردی هستند که در این میان به نحو فزایندهای بروز میکنند. مارکوزه اذعان میکند که در گذشته زمینههای بیشتری برای خلق انسانهای قوی و استوار فراهم بود افرادی که برای خود تصمیم گرفته و سبک زندگی مورد علاقه خود را اتخاذ میکردند. آنها درون دارتر از انسانهای ضعیف امروزین بودهاند. در مقابل انسانهای امروز از توان لازم برای مقابله با جبرهای اجتماعی و تحرکات بیرونی برخوردار نیستند و بسته به میزان اثرگذاری و شدت عوامل اجتماعی، سبکها و شیوههای زندگی بعضاً ضد و نقیضی را پیش میگیرند. امروزه فرهنگ تودهای، عوامگونه، مصرفگرا، غیرخلاق و منفعل در جامعه رشد مییابد و بدین ترتیب فرد مبدل به ابزاری برای برآوردن اهداف نظام میشود. (4) نمونه مشخص نیازهای کاذب و راستین را میتوان در مصرف و بهرهگیری از اجناس و کالاهای لوکس خانگی مشاهده نمود آنجا که افراد با وجود برخورداری از مواهب و وسایل رفع نیازهای ضروری، به تلاش بسیار بیشتری برای بدست آوردن کالاها و خدمات مشابه مبادرت میورزند. بدین سان پس از مدتی کوتاه، قبل از مصرف کالای در دسترس، به فکر داشتن نوع بهتر آن برمیآیند در حالی که در مواردی تفاوتهای این اجناس ممکن است بسیار صوری و به لحاظ کارکردی بهم نزدیک میباشد. در اینجا سعی نظام در ایجاد امنیت کاذب به چشم میخورد. حس عدم برخورداری از آزادی و انحصار در جبر و انفعال در برابر عناصر فرهنگی، امنیت و احساس آرامش را از افراد میگیرد. اینکه نتوانیم برای خود تصمیم بگیریم و زندگی خود را با انتخاب خود تعیین کنیم، موجب از بین رفتن آرامش روانی و احساسا سرخورگی است. لذا نظام سعی دارد تا با ایجاد محصولاتی مشابه در عرصههای گوناگون یک زمینه واحد و مشابه را پایهریزی نماید به طوری که شالوده و بنیان اشیاء از یک جوهر بوده، اما در ظاهر تفاوتهای مشخصی میان آنها وجود داشته باشد. به طور مثال این افراد هستند که با انتخاب خود از میان لباسهای مختلف حس آزادی و توانایی انتخاب یافته و بدین ترتیب آرامش دروغینی را در خود باز مییابند در حالیکه در تمام این اوقات افراد از میان گزینههای مشابه انتخاب میکنند. در واقع به لحاظ محتوایی انتخابی در کار نیست بلکه تفاوت تنها در صورتهاست. (5) بدینترتیب نظام سرمایهداری تأثیر شگرفی در بازتولید مد و سبکهای زندگی جدید برای امنیتبخشی کاذب و مصرفی کردن جامعه دارد. با تأکید بر آموزههای مندرج در تئوریهای فوق میتوان نتیجه گرفت تا زمانیکه عقل ابزاری و اقتصاد مصرفی سرمایهداری بر سر کار باشد گریز از مدهای مختلف زودگذر و موقتی اجتنابناپذیر مینماید. افزون بر این با فرض پذیرش ضرورت و گریزناپذیری مد و مدگرایی در جوامع جدیدـ آنگونه که جامعه امروز ایران نیز درگیر آن است ـ گریزی برای رهایی از مدهای متنوع بیگانه باقی نمیماند مگر آنکه به دو نکته زیر توجه نماییم: نخست آنکه به شناسایی ذائقههای موجود در اقشار مختلف جامعه دست بزنیم و دوم؛ از همان طریق که نظام سرمایهداری به خلق نیازها و یا نیازسازی در افراد مبادرت میورزد، شرایط را با اجرای برنامههای اجتماعی و فرهنگی مرتبط با خلق نیازهای جدید برای مصرف، آنگونه که متناسب با برنامههای اسلامی ـ ایرانی باشد، مهیا سازیم. به نظر میرسد که برای موفقیت این طرح و تحقق اهداف آن، نیازمند شناسایی و انجام تحقیقات جدیتری در عرصهٔ فرهنگ و زندگی روزمره میباشیم. در غیر اینصورت دستِکم نمیتوان به پذیرش و درونیسازی طرح توسط خود افراد امیدوار بود و گریزی جز ضمانتهای اجرایی و تعقیب و گریزهای عملی با تکیه بر خشونت برای تحقق این طرح باقی نمیماند.
منابع
: 1. Simmel, G. (1971), Georg Simmel on Individuality and Social Forms, ed. D. Levine (Chicago: University Press).
2- کرایب، یان، نظریه اجتماعی کلاسیک، ترجمهٔ شهناز مسمی پرست، نشر آگه، تهران: 1382، 287- 289
3- رفیع پور، فرامرز، کند و کاوها و پنداشتهها، سهامی انتشار، تهران: چاپ یازدهم، 1380، صص 175 ـ 178
4- مارکوزه، هربرت، انسان تک ساحتی، ترجمهٔ محسن مؤیدی، انتشارات امیر کبیر، تهران: چاپ چهارم، 1378، صص 227 - 248.
5-کرایب، یان، نظریه اجتماعی مدرن؛ از پارسونز تا هابرماس، ترجمه عباس مخبر، نشر آگاه، تهران، 1383، 275 ـ 280.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید