ازدواج همانند پول، قدرت و موقعیت اجتماعی بالا، وسیله و راهی است بهمنظور رسیدن به هدفهای بزرگتر و مهمتر و بهعبارت دیگر ، زن و مرد به این علت با هم ازدواج میکنند که علاوهبر تداوم نسل ، نیازهای احساسی ، عاطفی، جنسی ، مالی ، حمایتی و استقلالیشان بهدرستی برطرف شود. با رفع نیازهاست که طرفین به آرامش و تعادل رسیده و در مسیر پویایی و تکامل قرارمیگیرند و با ارائهی مهر ، محبت و همبستگی عمیق نسبت به یکدیگر، علاوهبر شکوفایی استعدادها و دستیابی به آرامش درونی، از بسیاری فسادها، انحرافها، سردرگمیها، بیبندوباریها، خلافها، تجاوزهای ، جنایتها و... جلوگیری میکنند. ازدواجهایی که با معیارهای درست و از روی آگاهی صورتگیرد ، باعث تکامل شده و منجر به سلامتی، آرامش و امنیت فکری و سعادت زوجین که هدف نهایی هر ازدواجی میتواند باشد ، میگردد.
متأسفانه بسیاری از ازدواجها چون با معیارهای نادرست ، غیرمنطقی و ناآگاهانه و با توجه به سنتهای اشتباه صورتمیگیرد، مسألهساز میشوند چراکه این گروه از ازدواجها علاوهبر اینکه به رشد و تکامل زوجها کمک نمیکنند، باعث میشوند بخش بزرگی از انرژی و عمر آنان، صرف حلوفصل مشکلات ناشی از ازدواجشان گردد. در اینجا ازدواج بهجای ایجاد آرامش و شکوفایی استعدادها، انرژیهای آنان را بلعیده و مشکل و چالش بزرگی در زندگی مشترک بهوجود میآورد.
به علت عدم آگاهی و شکلگیری ازدواجهای غلط است که طرفین، خود را اسیر مشکلات ازدواج میبینند. در چنین شرایطی، زن یا مرد و یا هر دو، دچار بحران شده و همواره از اضطرابها و تشویشها، بیماریها و ناراحتیهای متعدد ناشی از ازدواج اشتباه رنج میبرند. بهطور خلاصه: وقتی ازدواجی با معیارهای درست صورتبگیرد و زن و مرد هر دو آگاهانه نیازهای همدیگر را بهدرستی بشناسند و برطرف سازند ، آرامش و خوشبختی واقعی نصیبشان میگردد.
برعکس ، ازدواج با معیارهای نادرست، طرفین را دچار انواع مشکلات و بحرانها خواهد نمود.فرض کنید برای رفاه خود، اتومبیلی تهیه کردهاید تا با سرعت بیشتری به مقصد برسید ، اما این ماشین مدام نیاز به تعمیر و تعویض لوازم دارد و با صرف پول، وقت و انرژی فراوان، شما را دچار انواع گرفتاریها میکند. درواقع این وسیله بهجای اینکه به رفاه و آسایشتان کمک کند ، شما را در مسیر انواع گرفتاریهای ناخواسته و غیرقابل پیشبینی قرارمیدهد.
بهعبارت دیگر، وسیلهای که میبایست کارتان را آسان سازد و به حل مشکلاتتان کمک کند ، خود مشکلزا و مشکلساز شده و انواع مشکلات، بحرانها و گرفتاریهای ناخواستهی جدیدی را فراهم میسازد.در مورد ازدواجهای ناموفق، این ضربالمثل فارسی مصداق پیدا میکند: « بهجای اینکه قاتق نان بشود ، قاتل جان میگردد.» در بسیاری از ازدواجها، زن و مرد و یا هر دو، چنان گرفتار مسائل زندگی مشترک میشوند که تحت شرایطی سخت و طاقتفرسا قرارمیگیرند و بقیهی عمر خویش را صرف حل مسائلی میکنند که ناشی از عدم آگاهیهای آنان در امر ازدواج و زندگی مشترک است. درنتیجه بسیاری از زوجها به این باور اشتباه میرسند که عمر خویش را صرف حل گرفتاریها و مشکلات ناشی از زندگی مشترک نمودن، امری عادی و طبیعی است!!!
وقتی بین باورها، اولویتها و اندیشهها، هدفها و عقاید زن و مرد، هماهنگی وجود نداشته و درک و فهم مشترک بین آنان نباشد، زندگی مشترک در مسیر برخوردها، تعارضها، تهاجمها، سوءتفاهمها، بیتفاوتیها و... قرارمیگیرد.
بهعبارت دیگر، زن و شوهر همهی زندگی مشترک را بهدنبال یافتن راهحلهایی میکنند که صورتمسألهی آن غلط است.تکرار میکنم: ازدواج و تشکیل زندگی مشترک، بهمنظور رفع نیازها و حل مسائل طرفین میباشد؛ وقتی ازدواج با معیارهای اشتباه و از روی ناآگاهی صورتپذیرد، طرفین ناخواسته دچار انواع مسائل و مشکلات شده و ناچار میشوند زمان و انرژی و امکانات خود را صرف رفع مشکلات کنند. بهعبارت ساده، وقتی بین باورها، اولویتها و اندیشهها، هدفها و عقاید زن و مرد، هماهنگی وجود نداشته و درک و فهم مشترک بین آنان نباشد، زندگی مشترک در مسیر برخوردها، تعارضها، تهاجمها، سوءتفاهمها، بیتفاوتیها و... قرارمیگیرد و هر دو طرف، دچار عواقب و نتایج منفی فراوان شده و زندگیشان، به صحنهی کارزار تبدیل میشود و آنان را در اضطراب، تشویش و نگرانی دائمی قرارداده و روحیهای منفی و مأیوس را بر آنان حاکم میگرداند.در زندگی، هدفها به موازات باورها حرکت میکنند. به اینمعنی که وقتی باور یا هدفی در ذهنمان فعال میشود ، رفتارهای هیجانی متفاوتی را از خود بروز میدهیم.
می پذیرید یا تحمل می کنید؟
بهعنوان نمونه، در برابر یک موضوع،اگر آن را بپذیریم یا تحمل کنیم، واکنش احساسی و رفتاری متفاوت از خود نشان میدهیم. به این معنی که وقتی وضعی را پذیرا میشویم، یک یا چند ویژگی همسرمان هرچند برخلاف میلمان باشد را پذیرفته، با موضوع مسؤولانه روبهرو شده و محترمانه و با انصاف، با همسرمان برخورد میکنیم. از عملکرد او نمیرنجیم و در صدد انتقام برنمیآییم چراکه آن شرایط را پذیرفتهایم.در حالیکه وقتی موضوعی را تحمل میکنیم، از عملکرد همسرمان دلگیر شده و احساس دلسردی، ضعف، درماندگی و فشار کرده و دچار تشویش و اضطراب میشویم و تصور میکنیم در حق ما، ظلم میشود. در این شرایط، حالت دفاعی بهخود میگیریم و برای اینکه ثابت کنیم حق با ماست، آگاهانه یا ناآگاهانه در صدد انتقام برمیآییم و خود را در مسیر زندگی مشترک تلخی قرارمیدهیم.
هر زن و شوهر برای اینکه زندگی مشترک خود را در مسیر مثبت و درست قرار دهد، میبایست از خود بپرسد:
- برای بهتر ساختن رابطهی بین خود و همسرم، چه کارهایی میتوانم انجام دهم؟
- در رابطه با همسرم چه هدفهایی را دنبال میکنم؟ این طرز اندیشه و نحوهی عملکرد، مرا به هدفهایم که داشتن زندگی مشترک شاد و آرام است، رهنمون میکند یا مرا از آنها دور میسازد؟
- روش زندگیام تحت تأثیر عوامل مثبت و سازنده است یا منفی و مخرب؟
-در مسیر دستیابی به هدفها، عوامل منفی که میبایست آنها را کنار گذاشت و همچنین نقاط قوت و عوامل مثبت که باید بیشتر به آنها تکیه کرد، کداماند؟
- سبک زندگی من با معیار و ارزشهایم، بهصورت واقعی هماهنگی دا-رد یا نه؟
- در زندگی مشترک ، چهقدر تلاش میکنم که باورها، اولویتها، اندیشهها و عملکرد و بهطور کلی هویت خود و همسرم را بشناسم؟ به تفاوتها، تضادها و تفاهمها، چهقدر توجه میکنم؟ برای تفاهم و نزدیکی بیشتر، چه شیوههایی را بهکار میگیرم؟
این سوالات و هر سوال دیگری که پاسخ به آن بتواند زندگی تان را شاد و سعادتمند کند را فراموش نکنید برای اصلاح رابطه یک نفر هم اقدام کند برای شروع کافی است.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید