در آموزه های دینی خوف، رجاء، اندوه، ترس و شادی چه جایگاهی دارند؟ از میان این ویژگی ها و احوال نفسانی کدام یک پسندیده است و کدام یک ناپسند؟ به بیانی دیگر، آیا خوف و حزن و اندوه پسندیده هم می تواند باشد؟ و به عکس آیا شادی و خوشحالی، ممکن است ناپسند هم باشد؟ چرا و چگونه؟
مطلب حاضر بر آن است تا تبیین کند که از منظر اسلام شادی، حزن و ترس مطلوبند، اما نه به صورت مطلق؛ مطلوبیت شادی از آن روست که انسان درصدد استفاده از نعمت های الهی در مسیر صحیح برآید. از سوی دیگر، ترس و اندوهی در اسلام مطلوب است که مثبت، سازنده و منشا اثر باشد. با هم این مطلب را که از ماهنامه معرفت ش ۱۲۸ انتخاب شده از نظر می گذرانیم.
ستایش اندوه و ترس از خدا
«فاستشعر الحزن و تجلبب الخوف»؛ پس اندوه را شعار خود سازد و لباس خدا ترسی در بپوشد. (نهج البلاغه/ خ ۸۷)
پس از آنکه امیرمومنان(ع) فرمودند خداوند بنده محبوب خود را یاری می کند تا بر نفس خویش چیره گردد، می فرمایند که این بنده محبوب خدا، اندوه را چون لباس زیرین خود (شعار) قرار می دهد. یعنی پیوسته بر مقامات و درجاتی که نتوانسته بدان ها دست یابد و بر فرصت هایی که می توانست استفاده فزون تری از آنها ببرد و نبرد، اندوهگین و ناراحت است. همچنین ترس از خداوند را لباس رویین خود برگزیده، یعنی همواره بیمناک است که نکند گناه و ناسپاسی به درگاه خداوند از او سر زند و باعث گردد نامش از طومار بندگان مخلص و محبوب خداوند حذف شود.
«حزن» در مواردی رخ می دهد که نعمتی از انسان گرفته شود و یا خسارتی بر او وارد گردد و موجب اندوه و ناراحتی او شود. بی تردید این حالت مربوط به گذشته است. مثل اینکه انسان کار ناشایستی کرده که آثار بدی در پی داشته است و یا حرف بدی زده که موجب رسوایی او شده و در نتیجه اندوهگین گردیده است. پس زمانی حزن و اندوه در انسان پدید می آید که فرصت هایی را از دست بدهد، یا نعمتی از او ستانده شود و یا مصیبتی بر او وارد آید. اما «خوف» درباره رویداد و امری است که در آینده پیش می آید. مثلا انسان می ترسد که مصیبت یا عذابی متوجه او گردد و یا نعمتی از او گرفته شود. در واقع حزن و خوف دو ویژگی نفسانی مشابه اند، منتها متعلق آن دو متفاوت می باشد: یکی مربوط به گذشته است و دیگری مربوط به آینده.
فلسفه ستایش اندوه و ترس در آموزه های دینی از نگاه روان شناسان، ترس نوعی بیماری تلقی شده است. پزشکان نیز معتقدند ریشه بسیاری از بیماری های جسمانی ترس است.
شاید سفارش های مکرر اسلام برداشتن حالت حزن و خوف در کسانی که با معارف اسلامی آشنا نیستند و در فضای فرهنگی اسلام قرار ندارند، این شبهه را پدید آورد که اسلام خواهان آدم هایی ترسو، افسرده، بی نشاط، منزوی و سردرگریبان برده است. آنان با اعتقاد به اینکه اندوه، نگرانی و ترس بیماری های روانی و غیرطبیعی و ناهماهنگ با فطرت انسان هستند و زیانشان نیز در دانش روان شناسی ثابت شده است، به علاوه فرهنگ عمومی نیز آنها را برنمی تابد، می پرسند: چرا اسلام که خود را دین فطرت معرفی می کند، از این حالات منفی و ناخوشایند ستایش می کند؟ چرا برخی از آموزه های اسلامی خنده را که بازتاب شادی و نشاط است نکوهش می کند و در مقابل، گریستن و تضرع را که انعکاس ترس و اضطراب است می ستاید؟ وقتی غیرمسلمانان و از جمله اروپاییان از نزدیک و یا از طریق رسانه های تصویری مراسم و رفتار مذهبی مسلمانان و بخصوص شیعیان را می بینند و عزاداری ها، سینه زنی ها و گریه کردن ما را مشاهده می کنند، می گویند که این مردم به بیماری مازوخیسم (خود آزاری) مبتلا هستند و به خودزنی، خودآزاری و اذیت کردن دیگران عادت کرده اند!
پیش از رد این شبهه باید گفت: در ارتباط با حالت خوف، حزن، غم و غصه و در مقابل آنها، نشاط، شادابی و نفی ترس و حزن، دو گرایش کاملا متضاد وجود دارد: گرایش اول اندیشه صوفیانه است که بر انزوا، جمع گریزی، داشتن غصه، غم، ترس و حزن پیوسته تأکید دارد و نشاط، شادابی و شادکامی را برنمی تابد. گرایش دوم، مربوط به کسانی است که به طور مطلق ترس، اندوه، غم و غصه را بیماری و حالاتی غیرطبیعی و ناسازگار با بافت روحی و جسمی انسان تلقی می کنند و توصیه می کنند که با این حالات مبارزه شود. چنان که در مباحث روان شناسی گفته می شود که حالت ترس و غم در زندگی انسان واقعیت و وجود دارند، اما باید در این حالات، زمینه ها و عوامل پیدایش آنها را از بین برد و در مقابل، بر ایجاد نشاط، شادابی و خوشحالی و زمینه ها و عوامل آنها تلاش کرد و کوشید که زندگی همواره با شادی، سرزندگی و سرور همراه باشد.
پاسخ شبهه فوق این است که اسلام به عنوان دینی کامل و جامع همه ابعاد وجودی و جوانب حیات ما را مدنظر قرارداده است و ما براساس آموزه های آن، معتقدیم که هیچ یک از قوای جسمی، ذهنی، روانی، معرفتی و تمایلات و حالات انسان لغو و بیهوده و یا زیان بار نیستند. این امور فطری و غریزی، در صورتی که به جا از آنها استفاده شود، وسیله ای برای تکامل انسان هستند. مثلا غریزه جنسی برای انسان لازم است و زمینه تداوم نسل را فراهم می آورد. یا غضب گرچه آثار بد اخلاقی و روانی و خسارت ها و زیان هایی را متوجه فرد و جامعه می کند، اما بیهوده نیست و اعمال آن در مواردی لازم است. پس همه قوا و حالات برای انسان لازم اند و اگر در جای خود به کار گرفته شوند، سودمند و مفید می باشند و زیان و آفت ناشی از آن، زمانی است که قوا، حالات و تمایلات در جای خود مصرف نشده اند.
حالاتی چون شادی، غم، ترس و حتی اضطراب، هم می توانند برای زندگی دنیوی انسان مفید باشند، و هم می توانند در مسیر کمال و سعادت اخروی مؤثر واقع شوند. مهم این است که انسان بداند کجا باید شاد گردد و کجا غمگین و از چه چیزی شاد شود و از چه چیزی غمگین. البته شادی مطلق و روحیه بی تفاوتی و نداشتن هیچ گونه غم و اندوهی مطلوب نیست.
بنابراین، براساس یک اصل اساسی در اسلام، خداوند متعال مبتنی برحکمت خود، قوا، حالات، تمایلات و غرایزی را در انسان قرار داده است و نه فقط ارضای به هنگام آنها مفید است، بلکه در مواردی واجب نیز می باشد. پس هیچ یک از آنها را نمی توان لغو و بی فایده و یا مضر دانست؛ چون انجام کار لغو و گزاف با حکمت خداوند ناسازگار است. مهم آن است که انسان بداند خداوند آن قوا، تمایلات و غرایز را برای چه منظوری قرار داده و ما در چه مواردی باید از آنها استفاده کنیم. پس نه لغو و زیان بار دانستن حالاتی چون اندوه و ترس از سوی برخی مکاتب روان شناسی و دیگران صحیح است و نه توصیه و تأکید بر مبارزه مطلق با غریزه جنسی و پلید دانستن آن از سوی برخی از گرایش ها و نحله های مسیحی و برخی از فرقه های انحرافی مسلمان.
برخی از فواید ترس از خدا
با توجه به آن اصل کلی حاکم بر آموزه های اسلامی و علی رغم نگرش مکاتب مادی روان شناسی، در روایات و آیات آثار و فوایدی برای خوف از خدا برشمرده شده که دو نمونه از آنها را برمی شماریم:
۱) امنیت و آرامش در بهشت
یکی از آثار و ثمرات ترس از خدا و بیم از طغیان و سرکشی در برابر خداوند متعال، بهره مندی از بهشت خداوند، همراه با امنیت و آرامش در آن است. چون کسی که در دنیا حریم احکام و مقررات خداوند را پاس داشت و با توجه به عواقب مخالفت با احکام الهی، راه اطاعت و پیروی از معبود را در پیش گرفت، فرجام او سعادت ابدی و بهره مندی از بهشت و احساس آرامش و آسایش در آن است. از این رو، خداوند می فرماید: «هر کس از حضور در پیشگاه خداوند ترسید و خداپرست شد و از هوای نفس دوری جست، همانا بهشت منزلگاه اوست.»(نازعات/۴۱)
همچنین رسول اکرم(ص) در زمره وصایای خود به ابوذر فرمودند: «خداوند می فرماید: من برای بنده ام دو ترس و نیز دو امنیت را فراهم نمی آورم. اگر او در این جهان از من ایمن بود، در جهان دیگر او را خواهم ترساند. اگر در این جهان از من ترسان بود، روز قیامت او را ایمن خواهم ساخت.»(بحارالانوار/۷۷/ص۸۱)
۲) بخشش گناهان
انسان در مواجهه با گناه دو حالت می تواند داشته باشد:
الف) به هنگام گناه، ترسی از عاقبت آن نداشته، با امنیت و آرامش روحی درصدد بهره مندی از لذت های آن گناه باشد. چنین حالتی موجب پافشاری و اصرار بر گناه و در نتیجه منجر به سقوط انسان و کیفر الهی می گردد.
ب) به هنگام گناه انسان از خداوند ترسان و از عاقبت و سرانجام خویش بیمناک باشد. از آن بترسد که قبل از مرگ موفق به توبه نگردد. این ترس و بیم، در هنگام ارتکاب گناه، موجب کاسته شدن از لذت گناه و در نهایت موجب توبه و بخشش گناهان می گردد. باز در این باره رسول اکرم(ص) به ابوذر می فرمایند: «در قیامت گناهان بنده مؤمن بر او عرضه می شود و او می گوید که من (در دنیا) از فرجام کار بیمناک بودم، در نتیجه گناهانش بخشیده می شود».(همان)
نشاط و شادی مطلوب در اسلام
همچنان که در قرآن و روایات حزن و خوف سازنده ستایش شده، از شادی و سرور نیز ستایش شده است و اگر شادی، سرور و نشاط مطلوب اسلام نمی بود، از آنها ستایش نمی شد. در روایات، بخصوص درباره شاد کردن دیگران، سفارش شده است. البته، چنان که خوف و حزن به نحو مطلق مطلوب نیست و مطلوب بودن آنها در صورتی است که سازنده و در جهت تعالی و کمال انسان باشند و موجب اخلال در زندگی و روان انسان نگردند، شادی و نشاط نیز در صورتی مطلوب است که موجب غفلت و سرمستی انسان نگردد و او را از انجام وظایف اجتماعی و الهی خویش بازندارد.
رسول اکرم(ص) فرمودند: «هر کس مؤمنی را خوشحال سازد مرا خوشحال ساخته و هر کس مرا خوشحال سازد خدا را خوشحال گردانده است.»(کافی/۲/۱۸۸)
در روایتی دیگر، امام محمد باقر(ع) می فرمایند: «لبخند شخص به روی برادر مومنش حسنه است و برطرف کردن اندوهی از او نیز حسنه است و خداوند به چیزی محبوب تر از مسرور ساختن مومن، پرستش نشده است.»(همان)
همچنین در روایتی درباره مطلوب بودن نشاط و ضرورت برخورداری از نشاط بخصوص به هنگام عبادت و بندگی خداوند، آمده است که امیرمؤمنان(ع) در شب های سرد جهت به دست آوردن نشاط، برای خواندن نماز شب، بدن خود را شست شو می دادند. (بحارالانوار/ ۸۱/۲۳)
اسلام به هیچ وجه با شادی و نشاط مخالفتی ندارد و نیاز به شادی و نشاط نیازی غریزی است. بدون نشاط نه امور دنیوی انسان به انجام می رسند و نه امور اخروی. انسان سست و تنبل و بی نشاط، نه انگیزه و حال فعالیت های دنیوی، نظیر کار و تلاش، درس خواندن، معاشرت با خانواده و دوستان را دارد و نه حال عبادت خداوند و فعالیت برای تأمین آخرت خویش. آنچه اسلام با آن مخالف است بدمستی ها، لذت جویی ها و شادی های صرفا دنیوی است که کاملا آخرت و لذت های معنوی را از یاد انسان می برند.
شادی نامطلوب، شادی افراطی و بدمستی است که انسان را از خویشتن و موقعیتی که در آن قرار دارد و از آخرت غافل می سازد. این نوع شادی، ارزش وجودی انسان را پایمال می سازد و او را در حد یک حیوان هوسران و سرمست از لذت های پوچ حیوانی تنزل می دهد و موجب می گردد رفتار و حرکات سبک غیراخلاقی از او صادر شود. غالبا کسانی که در مجالس لهو و لعب و پارتی ها به عیاشی و خوش گذرانی و در اوج شادی و بدمستی به رقص می پردازند، توجهی به اطراف و حتی حالات خود ندارند و گاهی کاملا کنترل حرکات و رفتار خویش را از دست می دهند. بی شک چنین شادی هایی مذموم هستند و الا شادی معقول و شادی ای که از درک نعمت های خدا و استفاده از آنها حاصل می آید و یا شادی ای که از کسب رضایت خداوند به وجود می آید، مطلوب و سازنده است.
ضرورت توجه به آخرت و نعمت های آن
مشکل این است که ما شادی ها و لذت ها را منحصر در شادی ها و لذت های مادی و دنیوی کرده ایم و وقتی از شادی و لذت سخن به میان می آید، فورا ذهنمان متوجه شادمانی دنیوی و لذت هایی می شود که از خوردن، آشامیدن و سایر بهره مندی های دنیوی به دست می آیند. یا وقتی از غم و اندوه سخن به میان می آید، ذهنمان متوجه غم و اندوه ناشی از زیان دنیوی و از دست دادن نعمت مادی می شود و متوجه نیستیم که انسان در قبال کوتاهی در بندگی خداوند و از دست دادن نعمت های اخروی نیز باید غصه دار و غمناک گردد.
این رفتار و نگرش با اساس مکتب انبیاء و اصول تربیتی صحیح انسانی ناسازگار است که در آن نسبت دنیا با آخرت نسبت محدود با نامحدود و متناهی با نامتناهی است. از نظر کمیت، دنیا با آخرت قابل مقایسه نیست، چون عمر و زندگی دنیوی محدود و زندگی آخرت نامحدود و نامتناهی است، از نظر کیفیت نیز نمی توان دنیا را با آخرت مقایسه کرد. چون هم لذت های محدود دنیا در برابر لذت های نامحدود اخروی چیزی به حساب نمی آیند و هم ناراحتی ها و عذاب های محدود دنیا قابل مقایسه با عذاب های نامحدود اخروی نیستند. پس پسندیده نیست که انسان دلبسته لذت های محدود دنیوی، حیوانی و طبیعی گردد و این دلبستگی او را از لذت های اخروی باز دارد.
اسلام برای اینکه انسان اهمیت و جایگاه رفیع آخرت و نعمت های ابدی و بی نهایت آن را از یاد نبرد و دل بسته دنیا، نعمت ها و لذت های زودگذر آن نشود، دنیا و نعمت های آن را حقیر و کوچک معرفی کرده است. از این رو، خداوند در قرآن می فرماید: تا بر آنچه از دست شما رفت اندوه مخورید و بدانچه به شما داد شادمان نشوید و خدا هیچ گردنکش خودستا را دوست ندارد.»(حدید ۲۳)
قرآن به ما می آموزد که نعمت های مادی امانت های خداوند هستند و انسان در کنار بهره مندی ولذت بردن از آنها باید بکوشد که دل بسته آنها نگردد، چون آنها ارزش دلبستن ندارند. داشتن خانه، ثروت و همسر خوب مطلوب است، اما باید در نظر داشت که همه اینها وسیله آزمایش هستند و انسان نباید سرسپرده و دلبسته آنها شود که وقتی از دست می روند، چنان افسرده و ناراحت شود که گویا دنیا به پایان رسیده است و یا وقتی به این نعمت ها و لذت ها دست می یابد، از خوشحالی در پوست خود نگنجد و از لذت های برتر اخروی غافل بماند. پس سخن در این نیست که نعمت ها ولذت های دنیا بد می باشند، بلکه نعمت ها، چه دنیوی و چه اخروی، از آن جهت که مواهب الهی هستند مطلوب و ارزشمند می باشند. خداوند برای تشویق انسان به اطاعت خویش که فرجام آن بهره مند شدن از بهشت است، به توصیف نعمت های بهشتی نظیر باغ های بهشتی، خوردنی ها، آشامیدنی ها، حوریان و همسران بهشتی که لذت آنها بی نهایت است می پردازد.
نکوهش دلبستگی به دنیا و لذت های آن
پس لذت، به خودی خود، مطلوب و متناسب با فطرت انسان است و اگر در مواردی لذتی نکوهیده و مورد مذمت قرار گرفته، منظور لذت محدود و حرامی است که مانع رسیدن به لذت های ابدی آخرت می شود. نظیر لذتی که موقتاً از استعمال مواد مخدر به انسان دست می دهد، اما ناراحتی ها، رنج ها و محروم ماندن از لذت های طولانی زندگی را در پی دارد. آنچه مذموم و نکوهیده است ترجیح دادن لذت های محدود دنیا بر لذت های نامحدود اخروی است. آنچه از آن مذمت شده محاسبات نابجایی است که انسان در زندگی دارد و به دنبال آنها تعلق و دل بستگی به لذت های محدود پیدامی کند و خود را از لذت های بی نهایت محروم می سازد. به راستی کسی که حاضر می شود برای چند لحظه لذت جویی و ارضای شهوت خود، زندگی خویش را تباه سازد و یا کسی که برای رسیدن به لذت موقتی نگاه حرام و یا شنیدن موسیقی حرام، آتش جهنم و عذاب های طولانی جهنم را برای خود فراهم کند دیوانه نیست؟
در نکوهش کسانی که دل بسته دنیا شده اند و با دل بستگی به دنیا و سرمست شدن از لذت های آن، از لذت های نامحدود آخرت صرف نظر کرده اند، خداوند می فرماید: «لیکن ] شما[ زندگی دنیا را بر می گزینید، با آنکه ] جهان [ آخرت نیکوتر و پایدارتر است.»
انبیا کوشیدند تا انسان ها را به شأن و منزلت والای خودآگاه سازند و این باور را در آنها پدید آورند که لذت های انسان منحصر در لذت های محدود دنیوی و حیوانی نیست و انسان می تواند از لذت های نامحدود و نامتناهی معنوی و اخروی نیز برخوردار شود. پس در شأن او نیست که دل بسته لذت های کودکانه و لذت های حیوانی شود و این دل بستگی مانع دست یابی به لذت های نامحدود گردد. انسان در برخورداری از لذت های حیوانی – نظیر خوردن، آشامیدن و لذت شهوت جنسی – با حیوانات مشترک است و حتی برخی از این لذت ها در حیوانات شدیدتر است. پس اگر همت و تلاش انسان تنها مصروف رسیدن به این لذت ها گردید، او در حد یک حیوان تنزل کرده و ازمنزلت و شأن انسانی خویش بی بهره مانده است؛ پس سزاوار مذمت و نکوهش است.
روشن شد آیات و روایاتی که در مطلوب بودن خوف و حزن وارد شده اند، هیچ ناسازگاری با فطرت انسان ندارند؛ چون حالت حزن و خوف فطری است منتها انسان باید به جا از این حالات استفاده کند که در این صورت مطلوب و دارای آثار ارزشمند و سازنده ای خواهند بود. مثلاً خوف و خشیت از عظمت الهی باعث می گردد که انسان به وظایف خود عمل کند، با دیگران مهربان باشد و به خلق خدا خدمت کند و بیشتر در برابر خداوند خضوع کند و برای تقرب به او اعمال صالح انجام دهد. در مقابل، شادی و سرمستی وقتی باعث غفلت انسان از وظایف دنیوی و اخروی می شود، نکوهیده و مخالف فطرت انسانی است.
خاستگاه حالات نفسانی و ضرورت اعتدال در بروز آنها
در ارتباط با حالاتی چون خوف، حزن و شادی به سه نکته باید توجه داشت: اول آنکه، خاستگاه و سبب پیدایش آنها چیست و دوم آنکه متعلق آنها چیست و سوم آنکه در اظهار و ابراز آن حالات، انسان حد اعتدال را رعایت کند و افراط و تفریط نداشته باشد. گاهی مشاهده می شود که افرادی به سبب ناراحتی مختصر دنیایی، طاقت و تحمل خویش را از دست می دهند. برخی وقتی پولشان گم می شود تا مدت ها تمرکز فکر ندارند و حواسشان جمع نیست و به فکر پول گم شده خود هستند و از سایر امور خویش باز می مانند. یا وقتی در معامله ای ضرر می کنند، تا مدت ها ناراحتند و ذهنشان پریشان می گردد.
طبیعی است که افراط در حالاتی چون حزن، انسان را هم از امور مادی باز می دارد و هم از امور معنوی، کسی که ذهنش به ناراحتی و امر ناگواری مشغول گشته، دیگر به درس خواندن و عبادت توجه ندارد. چنین شخصی وقتی به نماز هم می ایستد، توجه اش معطوف به مشکلات و ناراحتی هایی است که برایش پیش آمده و از نماز و عبادت خداوند غافل می ماند.
انسان باید بر رفتار و حالات روانی خود مسلط باشد و توجه داشته باشد که نعمت های دنیا وسیله ای برای آزمایش انسان هستند و در برابر از دست دادن بخشی از آنها نباید چنان محزون و ناراحت شود که از نعمت های بالاتر و ارزشمندتر، یعنی نعمت های اخروی محروم بماند. پس وقتی به جهت پیشامد مصیبت و گرفتاری ناراحت و محزون می گردد، به مقایسه آنچه از دست داده با آنچه بر اثر این ناراحتی از دست می دهد بپردازد. آنگاه وقتی دید آنچه بر اثر ناراحتی و اندوه از دست می دهد- نظیر نشاط برای عبادت، تمرکز در مطالعه و فکر، آرامش در زندگی و در خانواده- با ارزش تر از چیزی است که از دست داده، خود را از غصه و اندوه برهاند. چرا که اندوهی که انسان از نشاط در زندگی و عبادت و نعمت های برتر بازمی دارد، نکوهیده است.
کسی که عمر با ارزش خود و بخصوص دوران جوانی را تلف کرده و از عمری که از هر سرمایه و ثروتی افزون است بهره نبرده، بخصوص از عمر خود در جنبه های معنوی و اخروی استفاده نکرده طبیعی است که محزون می گردد. اما نباید این غم و اندوه حوصله کار و تلاش را از او بگیرد و زندگی او را مختل سازد و حتی باعث بیماری او گردد. ترس و اندوهی سازنده است که باعث جبران خسارت ها و توجه بیشتر انسان به خداوند و استمدادطلبیدن از او گردد، از این رو، مردان خودساخته و مؤمنان راستین هیچ گاه در کشاکش زندگی، خود را نمی بازند و درهمه حال، حتی درحال حزن و خوف به یاد خداوند هستند.
«مردانی که تجارت و داد و ستدی آنان را از یاد خدا و برپاداشتن نماز و دادن زکات مشغول نکند، و از روزی می ترسند که دلها و دیدگان در آن روز دگرگون گشته و پریشان شود. (نور/۳۷)
چنین ترسی که موجب می شود انسان دائما به یاد خدا باشد و با امید به رحمت و بخشایش او به انجام اعمال خیر و جبران کوتاهی بپردازد، بسیار ارزشمند است اما اگر اندوه و ترس، نقش منفی در زندگی داشته باشد و موجب افسردگی، بی حوصلگی، گوشه گیری، بی تحرکی و باعث فرسایش جسم و روان گردد، منفی و نامطلوب است. آن حزن و ترسی سازنده است که انسان را به تحرک و جبران کوتاهی ها و دفع عواملی وادارد که باعث حزن و ترس شده اند. کسی که فرصت ارزشمند جوانی را بیهوده از دست داده، باید ناراحت باشد، اما باید این ناراحتی و اندوه، او را به توبه و جبران گذشته و استفاده از فرصت های باقی مانده وادارد. این حزن و اندوه باید منشأ اثر مثبت و باعث ترقی و کمال روحی و معنوی او گردد.
حاصل سخن
بنابراین، ازنظر اسلام شادی، حزن و ترس مطلوبند، اما نه در صورت مطلق، بلکه شادی و سرور برای نعمتی که به وسیله آن انسان راههای تکامل را بپیماید. شادی برای موقعیت اجتماعی، سلامتی و محبوبیتی که انسان در خانواده و بین دوستان و جامعه دارد و آثار سازنده و ارزشمند بر آنها مترتب می گردد، خوب و مطلوب است و مطلوب بودن این شادی از آن روست که انسان درصدد استفاده از نعمت های الهی در مسیر صحیح برمی آید و ضمنا از یاد خداوند نیز غافل نمی گردد.
درمقام استفاده از نعمت های الهی و ابراز شادمانی، انسان باید لذت های دنیوی را با لذت های بی نهایت آخرت بسنجد و شادی با نعمت های مادی را با شادی حاصل از نعمت های اخروی مقایسه کند، آن گاه به گونه ای عمل کند که لذت های دنیوی مانع از دست یابی به لذت های اخروی نگردند. این در صورتی است که لذت ها و نعمت های دنیوی در راه حرام صرف نشوند.
ازسوی دیگر، ترس واندوهی مطلوب است که اولاً مثبت، سازنده و منشأ اثر باشد و انسان را به توبه و جبران کوتاهی های گذشته و یافتن همت بیشتر بر انجام وظایف پیش رو وا دارد. ثانیاً ترس و اندوه، منحصر به بی بهره ماندن از دنیا و نعمت های دنیا نیست و انسان بیشتر باید در برابر محروم گشتن از نعمت های ابدی آخرت و گرفتار شدن به عذاب الهی ترسناک و اندوهگین باشد. ترس و اندوه او بیشتر باید از ناحیه آثار بد و نامطلوب گناهانش باشد که درآخرت نمایان می گردند.
همچنین ترس از زیان های دنیوی است که او را وامی دارد با اطلاعات و آمادگی لازم و استفاده از فرصت ها و امکانات، به اهداف دنیوی خود برسد و از خطرات و زیان های احتمالی مصون بماند. همچنین حزن و اندوه برای زندگی انسان مفید و سودمند است، چون وقتی انسان کار زشتی انجام داد، توجه به آن کار زشت واندوه و سپس پشیمانی را در پی دارد و این اندوه و پشیمانی موجب می گردد که انسان دیگر آن کار ناشایست را انجام ندهد و به انجام کار نیک اقدام کند. پس اگر دربرابر کارهای زشت خود اندوهگین نمی گشت و این اندوه مثبت نمی بود،کماکان به انجام کارهای ناپسند و نامطلوب می پرداخت و دنیای خود را آشفته و تباه می ساخت.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید