براى خيلي ها اين سؤ ال است كه همسر نمونه كيست ؟ زن يا شوهر ايده آل و مطلوب ، چه ويژگيهايى بايد داشته باشد؟ از سؤ الات اساسى در گزينش همسر است . نه تنها در گام نخست و آغاز كار، حتى در مورد كسانى هم كه ازدواج كرده اند و مدتى از پى نهادن اين بنا و بر پا ساختن اين خيمه گذشته و صاحب فرزند نيز شده اند، آشنايى با اين شاخص ها و معيارها، مناسب و مفيد است ، زيرا با عينيت بخشيدن به آنها در زندگى مشترك ، مى توانند به سلامت و استحكام بنيان خانواده خويش ، كمك كنند.
پيش از آنكه به خصوصيات مثبت و ارزشى همسر اشاره شود، بد نيست كه با چهره منفى و نكوهيده همسر ناشايست هم آشنا شويم و خانواده هاى مساله دار را بشناسيم . در اين زمينه روايات بسيار است و در اين احاديث ، از ازدواج با فاسق ، بد اخلاق ، شراب خوار، عقيم ، احمق و سفيه ، مجنون ، و دخترى كه در خانواده بد رشد و نمو يافته است ، نهى شده است ، از جمله اين حديث مشهور است كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) فرمود: از ازدواج با خضراء دمن بپرهيزيد. پرسيدند: يا رسول الله ، مقصود از خضراء دمن (سبز روييده در مزبله ) چيست ؟ فرمود: المراة الحسناء فى منبت السوء. يعنى زن زيبا رويى كه در خانواده اى پست و فرومايه ، به بار آمده باشد.
همچنين از زنان نازا، آلوده ، لجباز، نافرمان ، حقير و پست در نظر فاميل خود، سركش در برابر شوهر، رام و تسليم در مقابل ديگران ، ناموافق با شوهر، كينه توز، فخر فروش ، بى پروا از كار زشت ، و ... در روايات نكوهش شده و از اين گونه زنان به عنوان شرار النساء ياد شده است .
در مقابل ، به ازدواج با دوشيزگان ، زيبا رويان ، فرزند آوران ، عفيفان و نجيبان ، صاحبان اخلاق نيكو، ديندار و امين ، فرمانبرداران از شوهر و حافظان مال و آبروى همسر و ... تشويق و ستايش شده است .
از پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله ) روايت است : از جمله عواملى كه موجب صلاح و اصلاح مرد مسلمان مى شوند آن است كه همسرى داشته باشد كه هر گاه به او بنگرد، خوشحال و مسرور شود و اگر از زنش غايب باشد، حافظ و نگهبان آبرو و حرمت شوهر باشد و اگر به او دستورى داد، اطاعت كند.
و در روايت ديگر چنين است : هيچ مرد مسلمانى پس از اسلام ، بهره اى بيشتر از اين نبرده است كه همسرى مسلمان داشته باشد كه اگر به او بنگرد، شادمان شود و اگر فرمانش دهد اطاعت كند و هر گاه از همسرش غايب باشد، وى نسبت به خودش و مال شوهرش ، نگهبان و امين باشد.
و رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) فرمود: من سعادة المرء الزوجة الصالحة ؛
همسر صالح و شايسته ، از جمله عوامل خوشبختى مرد است .
رهنمود اين احاديث ، عبارت از اين است كه از معيارهاى همسر خوب ، حفظ عفاف ، مراعات حقوق همسر و صيانت از مال و آبرو است . همين عوامل و مراعات اين نكات ، از سوى ديگر به قوام و استحكام بنياد خانواده كمك مى كند. روابط مناسب عاطفى زن و شوهر با يكديگر و آن دو با فرزندان و بستگان و حفظ حقوق آنان و مراعات وظايف متقابل ، عامل ديگرى براى سلامت خانواده است .
آتش اختلاف
به كار بستن معيارهاى مكتب ، به انس و الفت خانواده مى انجامد و بى توجهى به آنها عامل بروز تشنج و اختلاف در خانواده است . سعدى گفته است : قدر عافيت كسى داند كه به مصيبتى گرفتار آيد. و چه مصيبتى سخت تر و تلخ تر از بروز اختلاف در يك خانه و خانواده ؟
صفاى زندگى ، نعمت بزرگى است كه برخورداران از آن بايد پيوسته شكر گذار آن باشند و قدر و قيمت خانه بى اختلاف و نزاع را بدانند. چنين محيطهاى گرمى ، بهشتى دنيوى براى فرزندان نيز خواهد بود و طعم شيرين زندگى را به آنان خواهد چشاند.
البته گاهى برخى بگو مگوها در حد بيان ديدگاهها و انتقال سليقه ها به طرف مقابل لازم است ، تا دو همسر كه شريك زندگى يكديگرند، از نظرات ، خواسته ها، توقعات و كاستيها و حتى انتقادها و عيوب خويش آگاه شوند و عقده اى در دل نماند و انتقاد حضورى به غيبت و بدگويى پشت سر نيانجامد. اما تا حدى كه صميميت زندگى مشترك و آرامش كانون خانه را بر هم نزند و براى خود زوجين ، كينه نيافريند و كودكان را هم كه شاهد اين گونه مشاجرات يا بحثهاى درون خانگى مى شوند، به نگرانى و اضطراب و آشفتگى فكرى و روحى نكشاند.
اگر زوجين ، اهل منطق باشند و حرفهاى خود را مستدل و در فضايى دور از تعصب و لجاجت و پرخاش براى هم بگويند و موضوعاتى را كه سبب بروز ناسازگارى شده و بحران آفريده است ، ريز و مشخص كنند و براى حل آن همفكرى جدى داشته باشند، مطمئنا هيچ خطرى خانواده را تهديد نمى كند.
بسيارى از اختلافها، ريشه در سوء تفاهم و بد فهمى از حرف و عمل طرف مقابل دارد. گفتگوى منصفانه مى تواند آشتى آور باشد. نحوه برخورد با يك مشاجره خانوادگى ، هم مى تواند آميخته به صحبتى منطقى و معقول باشد و آن مسايل را روشن سازد و گره ها را بگشايد، هم مى تواند آن را به يك بحران و مشكله لاينحل تبديل سازد. اينكه گفته اند: گرهى را كه با دست باز مى شود، با دندان باز نمى كنند اشاره به همين گونه راه حلهاى صحيح و منطقى براى معضلات خانوادگى و رفتارى و ارتباطى هم مى تواند باشد.
گفتگوها و نزاعهاى لطفى ، آسمان خانه و خانواده را ابرى و بغض آلود مى كند. نبايد گذاشت اين وضعيت ادامه يابد و ريشه بدواند. حرفهاى پشت سر و پيش اين و آن ، اوضاع را بحرانى تر مى سازد و پرنده آشتى را از بام و در آن خانه دورتر مى كند. تا مى توان در خانه به درمان پرداخت ، چرا بايد به بيرون كشيده شود؟ و تا مى توان خود به خاموش كردن شعله اقدام كرد، چرا بايد دامنه شعله را گسترده تر ساخت ؟
صحبت روياروى و بى واسطه ، خيلى كارسازتر از آن است كه پاى بيگانگان و حتى اقوام نزديك كه اغلب ، كارى هم از آنان در رفع اختلاف ساخته نيست ، به ميان كشيده شود. زيرا خطر رسوايى و بى آبرويى و عميق تر شدن اختلاف ، بيشتر مى شود.
اگر قرآن كريم ، فرمان مى دهد كه خود و خانواده خود را از آتش حفظ كنيد: (قوا اءنفسكم و اءهليكم نارا) ، هم حفاظت از آتش دوزخ به وسيله پرهيز از مفاسد و گناهان است ، هم اگر بروز اختلاف در يك خانواده را شعله اى هستى سوز بدانيم - كه هست - بايد با رفتار سنجيده و صحيح ، خود و خانواده را از سوختن در اين آتش نيز نگه داشت .
نعمت خانواده بى اختلاف را قدر بدانيم و اگر اين شعله در بساط و كانون زندگى ما در افتاده است ، هر چه سريعتر آن را با تدبير و حكمت ، با تصحيح رفتار، با گفتگوى منطقى ، با ريشه يابى و درمان فورى ، خاموش كنيم ، پيش از آنكه ما و فرزندانمان را خاكستر نشين كند.
راستى كه همسر صالح ، نجيب ، با تقوا و عفاف ، هديه اى از سوى خداوند است و خوشا آنان كه از اين موهبت برخوردارند.
حفظ آبرو
هيچ چيز همچون تهمت ، شكننده نيست و گوهر آبرو را نمى شكند.
چه تهمتى كه از بيگانه زده شود، يا از سوى خودى !
گاهى ريشه نسبتهاى تهمت آميز، به غرض ورزى و دشمنى بر مى گردد، گاهى به سوء تفاهم يا بد گمانى ، يا خبر چينى .
البته رفتار يك انسان هم گاهى زمينه ساز يك نسبت ناروا مى گردد و سبب مى شود كه تهمت به يك فرد بچسبد!
كسى كه از موارد تهمت پرهيز نمى كند، اگر در ذهنيت كسى گمان بد نسبت به او پيش آيد، هم انسان بد گمان مسؤ ول است ، هم كسى كه از مواضع تهمت اجتناب نمى كند.
در روايتى از امام صادق (عليه السلام ) است كه فرمود:
اتقوا مواضع الريب و لا يقفن اءحدكم مع امه فى الطريق ، فانه ليس كل احد يعرفها؛
از موارد و مواضع شبهه انگيز و تهمت زا بر حذر باشيد، كسى از شما با مادرش در گذرگاهى نايستد، چرا كه همه او را نمى شناسند و نمى دانند كه او مادر شماست .
پيام اين حديث ، پرهيز از جاهاى شبهه ناكى است كه مى تواند بستر مناسبى براى يك سوء ظن و تهمت زدن گردد.
اين از يك سوء. از سوى ديگر، ديگران نيز موظف اند كه به اين راحتى آنچه را كه بر ذهنشان خطور مى كند، يقينى نپندارند و گمانهاى بى دليل را مبناى قضاوت و نسبت درباره ديگران قرار ندهند.
نسبت ناروا به همسر، گاهى بنيان خانواده اى را متلاشى مى سازد. اين افزون بر آثار و عواقب اخروى اين گونه نسبت هاست .
در حديث است :لا تقذفوا نساءكم ، فان فى قذفهن ندامة طويلة و عقوبة شديدة به زنان خود نسبت ناروا و آلوده دامنى ندهيد، چرا كه پيامد اين گونه نسبتها و تهمتها ندامت طولانى و عقوبت شديد است .
وقتى بيگناهى طرف ، روشن شد، چه بر جاى مى ماند جز ندامت ؟
و آن گاه كه معلوم شد نسبت داده شده ، يك تهمت بوده و واقعيتى نداشته است ، چه فرجامى در انتظار تهمت زننده است ، جز كيفر دنيوى و عقوبت اخروى ؟
تهمت و قذف ، از بزرگترين گناهان است .
براحتى نمى توان اين و آن را متهم ساخت و با آبروى اين و آن بازى كرد.
تهمت ، از بزرگترين گناهان زبان است .
و آبرو هم وقتى كه ريخت ، باز نمى گردد!...
داور خانوادگى
از خانواده به عنوان نهادى مقدس ياد كرديم و از سازندگيهاى آن گفتيم و معيار گرايى را در انتخاب همسر، به عنوان عامل ثبات و سلامت خانواده دانستيم و لحاظ كردن ديانت و نجابت را در ازدواج ، يك ارزش شمرديم . از ويژگيهاى همسر نمونه هم بحث شد. منطقى بودن هم به عنوان عامل جلوگيرى از اختلافها و حل اختلافها دانسته شد. اينك به روشهاى شايسته حل اختلافهاى خانوادگى مى پردازيم :
شعله اختلاف
خيلى اوقات يك جرقه ، خانه اى ، خرمنى و كارخانه اى را به آتش مى كشد و نابود مى سازد. اختلاف ، جرقه اى است كه گاهى در كانون يك خانواده مى افتد و آن را تا مرز سوختن و خاكستر شدن پيش مى برد.
بايد از پيدايش اين جرقه ، كه به شعله خانمانسوز تبديل مى شود، جلوگيرى كرد و ريشه آن را در رفتار هر يك از دو شريك زندگى شناخت و خشكاند. اگر هم اين آتش برافروخته شد، پيش از گسترش دامنه آن ، بايد در اولين فرصت آن را فرو نشاند و از در افتادن آن در همه اركان زندگى جلوگيرى كرد.
اگر از دست خود زوجين كارى ساخته نيست ، ضرورتا بايد از بيرون كمك گرفت . مثل آتش نشانى كه هنگام اشتغال يك خانه و ناتوانى افراد خانه براى فرو نشاندن آتش ، به امداد خانواده مى آيد و نجات مى دهد و شعله ها را خاموش مى كند.
طرفين اختلاف ، اغلب هر كدام مى كوشند تا حق را به جانب خود بدانند و مشكل و علت اختلاف را به گردن ديگرى بيندازد. از اين رو تفاهم و صلح و سازش به دست نمى آيد و و نفسانيات و خودخواهيهاى انسان مانع از اعتراف به حق به سود طرف مقابل مى شود.
نياز به داور
در صورت عدم تفاهم ، براى حل اختلافها گاهى نياز به داور است ، داورى بى طرف ، دلسوز، عاقل ، باتجربه و بى غرض . داورى كه هر دو طرف ، براى او احترام قايل باشند و حرف و صلاحديد او را بپذيرند و به داورى او رضايت دهند. داورى كه مورد رضايت طرفين باشد و به تعبير فقهى : قاضى تحكيم .
اصل اين كار، بسيار پسنديده است و اگر كسى بتواند نقش داور مصلح را ايفا كند، بزرگترين پاداش الهى را نصيب خويش ساخته است ، چون كه در تعاليم اسلامى يكى از با ثوابترين و شايسته ترين كارهاى خداپسند، اصلاح و آشتى دادن ميان افرادى است كه دچار فتنه و كدورت و قهر و دشمنى شده اند اصلاح ذات البين در آيات قرآنى هم آمده است و خداوند، مكرر به ايجاد آشتى و اصلاح ميان مردم فرمان داده است . امام صادق (عليه السلام ) فرمود؛صدقه يحبها الله، اصلاح بين الناس اذا تفاسدوا و تقارب بينهم اذا تباعدوا؛
صدقه اى كه خداوند دوست مى دارد، آشتى دادن ميان مردم است ، آنگاه كه گرفتار تباهى شوند و نزديك ساختن آنان به يكديگر، آنگاه كه از هم دور شوند.
حتى دروغ مصلحت آميز براى حل اختلاف و ايجاد تفاهم و دوستى ، مجاز شمرده شده است . از اين رو، آنكه مسؤ وليت اصلاح را مى پذيرد و به عنوان داور بين دو طرف حضور مى يابد، يك نيكوكار راستين است .
گاهى هم به دو قاضى و داور نياز است ، دو نماينده عاقل و فهميده و مجرب ، تا به حل مشكل بپردازند و صلح و صفا را دوباره برقرار كنند و ريشه كدورت و نزاع را بخشكانند.
قرآن كريم نيز به چنين حكميتى راءى داده است . تلاش از سوى اين دو قاضى خانوادگى و اصلاح از سوى خدا. يعنى يك گام را اينان بر مى دارند، گام ديگر را خداوند با نزديك ساختن دلها به يكديگر و ايجاد مودت بر مى دارد. گر چه دو طرف ، راضى به حكميت و داورى مى شوند و گر چه دو داور، براى آشتى دادن تلاش مى كنند، اما دلها در قبضه قدرت خداست و او الفت آفرين است و اين تلاش را سبب حصول توافق و هماهنگى مى سازد.
در قرآن كريم مى خوانيم :
و ان خفتم شقاق بينهما فابعثوا حكما من اءهله و حكما من اهلها ان يريدا اصلاحا يوفق الله بينهما...
اگر از نزاع و اختلاف ميان آن دو (همسران ) بيم داشتيد كه به جدايى بيانجامد، پس يك داور و حكم از سوى خانواده مرد و داورى هم از سوى خانواده زن انتخاب كنيد و بفرستيد، اگر آن دو در پى اصلاح و آشتى بودند، خداوند نيز ميان آنان آشتى و توافق پديد مى آورد.
مزاياى داور خانوادگى
در اين آيه چند نكته زيبا به چشم مى خورد:
اول : اينكه داور، از خانواده باشد نه از بيرون و بيگانه ، تا اختلافات و اسرار خانوادگى به خارج درز نكند و آبرو ريزى نشود و نزاع داخلى آنان بر سر زبانها نيفتد. بعلاوه ، اقوام نسبت به مسايل فيما بين آنها، آشناتر و به راه حل نيز وارد ترند.
دوم : آنكه واقعا دو طرف ، در صدد اصلاح و رفع مشكل باشند، نه در حالت لجاجت و تعصب و يكدندگى و خود محورى و خود خواهى ، كه هر كدام بخواهد اثبات كند كه حق با اوست و طرف مقابل اشتباه كرده يا گنهكار است و تقصير اوست . در اين صورت هرگز تلاش مصلحان و داوران به نتيجه نخواهد رسيد.
سوم : آنكه اراده اصلاح ، جدى باشد و طرفين به يك توافق و وحدت نظر برسند، يعنى بزرگترها و ريش سفيدها و داوران خير خواه و صادق و امين ، حرفهاى آنان را بشنوند و ديدگاههاى موكل خود را به طرف مقابل برسانند و نتيجه اين صحبتها آن باشد كه خود زوجين ، مشكل را حل شده ببينند و اختلاف ريشه كن شده باشد، نه آنكه با سلام و صلوات و رو در بايستى قرار دادن آنها و ماخوذ به حيا شدن و شرم حضور، مساله به ظاهر حل شود، ولى ريشه اختلاف و غده كدورت همچنان باقى مانده باشد.
تا ريشه به جاست ، درد درمان نشود.
آشتى و صلح دلخواه و ارادى ، پايدار است ، و گرنه آشتى تحميلى ، سرپوش گذاشتن بر شعله خلاف و اختلاف است ، كه روزى از زير خاكستر سر مى كشد و بر افروخته مى شود.
چنين داورى ، نبايد مانند يك مداواى سطحى باشد و اصل غده باقى بماند و به تدريج رشد كند و يك بار ديگر به بهانه ديگر سرباز كند و صفاى خانه را بر هم بريزد.
چهارم : علت اينكه قرآن ، توصيه به گزينش و داورى دو قاضى مى كند، براى اطمينان هر چه بيشتر به اين است كه هيچ ستم و اجحاف و حق كشى يا يك سويه نگرى در قضيه پيش نخواهد آمد. وقتى دو طرف ، از خود سلب اختيار كردند و كار را به دو داور مطمئن و منصف سپردند، روشن است كه آنان به توافقى دست خواهند يافت و راه حلى ارائه خواهند كرد كه به سود و صلاح هر دو جانب باشد.
داوران خانوادگى ، هم مسؤ وليت دارند، هم اختيار و قدرت تصميم گيرى و هم راءى و داورى آنان براى دو طرف اختلاف خانوادگى الزام آور و لازم الاتباع است .
تعيين چنين داورانى ، براى جلوگيرى از تفرق و از هم پاشيدن خانواده هاست . وظيفه عموم مؤ منين ، فاميلها و وابستگان و حتى دستگاه قضايى و دادگسترى آن است كه تا مى توانند با چاره انديشى و تدبير، مانع تفرقه ، جدايى و طلاق شوند و ايجاد آشتى و وفاق را سرلوحه كار خويش قرار دهند.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید